#سیره_شهدا 🌹
یک بـار وصیت کرد: «وقتی مـن را گذاشتید توی قبر، یک مشت خاک بپاش به صورتم.»
پرسیدم: «چرا؟»😳
گفت: «برای ایـنکه به خودم بیایم.
ببینم دنیایـی که بهش دل بسته بودم و به خاطرش معصیت میکردم یعنی همین😔
@Salambarebrahimm
#شهید_منوچهر_مدق🌸
💠اولین غذایی که بعداز عروسیمان
درست کردم، استانبولی بود.
از مادرم تلفنی پرسیدم...
شد سوپ! آبش زیاد شده بود!
کاسه کردم گذاشتم سر سفره، منوچهر میخورد وبه به وچه چه میکرد. خودم رغبت نکردم بخورم! روز بعد گوشت قلقلی درست کردم. شده بود عین قلوه سنگ!
تامن سفره را آماده کنم، منوچهر چیده بودشان روی میز و با آنها تیله بازی میکرد، میخندید و میگفت:
چشمم کور،دندم نرم تاخانم آشپزی یاد بگیره هرچه درست کنه میخوریم،
حتی قلوه سنگ..
#شهید_منوچهر_مدق
منوچهر مدق.mp3
12.28M
✨ #معرفی_شهدا 🕊
عاشقانه شهدا🍃
📚 نیمه پنهان ماه
🍃به روایت همسر
#شهيد_منوچهر_مُدِق ❤️
🌷 یادش با ذکر #صلوات
🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
#عاشقانه_شهدا
اولین غذایی که بعد از عروسیمان درست کردم استانبولی بود. از مادرم تلفنی پرسیدم، شد سوپ....
آبش زیاد شدہ بود...😄
منوچهر میخورد و به به وچَه چَه میکرد!. روز دوم گوشت قلقلی دُرست کردم... شدہ بود عین قلوہ سنگ...😅
تا من سفرہ را آمادہ کنم، منوچهر چیدہ بودشان رویِ میز و با آنها تیله بازی میکرد قاہ قاہ میخندید...
میگفت: چشمم کور دَندم نرم تا خانومم آشپزی یاد بگیره هر چی درست کنه میخورم حتی قلوہ سنگ🤗
#شهید_منوچهر_مدق