#چندتا_بزنيم، #بعد_بميريم....
🌷اميدى به زنده ماندن نداشتيم. مرگ را مى ديديم. بچه ها توسط بى سيم شهادتنامه خود را مى گفتند و يك نفر پشت بى سيم يادداشت مى كرد. صحنه خيلى دردناكى بود. بچه ها مى خواستند شليك كنند، گفتم: ما كه رفتنى هستيم، حداقل بگذاريد چند تا از آنها را بزنيم، بعد بميريم....
🌷تانك ها همه طرف را مى زدند و پيش مى آمدند. با رسيدن آنها به فاصله صد و پنجاه مترى دستور آتش دادم. چهار آر.پى.جى داشتيم. با بلند شدن از گودال، اولين تانك را بچه ها زدند....
🌷دومى در حال عقب نشينى بود كه به ديوار يكى از منازل بندر برخورد كرد. جيپ فرماندهى پشت سر، به طرف بلوار دنده عقب گرفت. با مشاهده عقب نشينى تانك، بلند شدم و داد زدم: الله اكبر، الله اكبر... حمله كنيد؛ كه دشمن پا به فرار گذاشته بود....
راوى: شهيد سيد محمد جهان آرا
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات