eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
منطقه که بودیم با یک تانکر، آب خوردن می‌آوردند. پیراهنم کثیف و گلی شده بود. رفتم طرف تانکر. هنوز شیر آب را باز نکرده بودم که مجتبی آمد و گفت: پیراهن رو بدید من، ببرم تو رودخونه بشورم. اون‌جا آب زیاده و راحت تمیز می‌شه. از کارم شرمنده شدم. پیش خودم گفتم: یه روز من معلمش بودم، حالا اون معلم من شده! 🌷 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
کانال کمیل
منطقه که بودیم با یک تانکر، آب خوردن می‌آوردند. پیراهنم کثیف و گلی شده بود. رفتم طرف تانکر. هنوز شیر
🍃گفتند مجتبی زخمی شده. تنهایی بدون مادرش، از ییلاق رفتم مهدی‌شهر. دیدم با پای خودش آمده. گفتم: بابا! نصفه عمر شدم تا بیام این‌جا. زخمی شدی؟ 🔸گفت: آره ولی چیز مهمی نیست. گوشم یه ترکش ریزی خورده. می‌دانست مادرش چقدر دلواپس و نگرانش است. گفت: بابا، سه روز دیگه از مرخصیم مونده. باهات میام مامان رو ببینم. 🔹با هم رفتیم ییلاق. روز دوم دل‌دردی گرفت که به خودش می‌پیچید. توی کوه و بیابان، نه ماشینی بود، نه وسیله‌ای. مجتبی هرچند دردش را ظاهر نمی‌کرد، اما رنگ رخساره خبر می‌دهد از سرِّ درون. 🔸رنگش از شدت درد، سیاه شده بود. گفتم: خدایا! زیر آتش توپ و خمپاره اتفاقی براش نیفتاد، حالا این‌جا داره از دست می‌ره! خودت کمک کن! 🔹داروی گیاهی خوراندیم، حوله گرم کردیم و گذاشتیم، هر کاری به فکرمان رسید انجام دادیم، اما افاقه نکرد. یک‌دفعه صدایی از دور به گوش رسید. خانمم گفت: تو صدایی نمی‌‌شنوی؟ گفتم: چرا ولی فکر کردم خیالاتی شده‌ام. صدای ماشین بود که از دور می‌آمد. 🔸دویدم طرف جاده. ماشین هر لحظه نزدیک‌تر می‌شد. یک وانت بود. وقتی رسید، راننده مضطرب و نگران پرسید: این‌جا کجاست؟! من راه رو اشتباه اومدم! دست به آسمان گرفتم و گفتم: خدایا! شکرت. راننده هاج‌‌وواج نگاهم می‌کرد. 🔹انگار ترسیده بود. گفتم: آقا! من این‌جا دامدارم. پسرم مریض شده و داره از درد داغون می‌شه. خدا تو رو رسونده. کرایه‌ات هرچی بشه می‌دم، بچه‌ام رو ببر شهر. راننده باور نمی‌کرد. گفتم: وایستا برم بیارمش. وقتی مجتبی را دید، باور کرد. کمک کرد تا سوار ماشینش کردیم. بدون این که کرایه بگیرد بردمان بیمارستان مهدی‌شهر. انگار او هم فهمید که خدا این بنده‌اش را خیلی دوست دارد. ✍به روایت پدربزرگوارشهید 🌷 ولادت : ۱۳۴۶/۳/۲۵ مهدی‌شهر ، اصفهان شهادت : ۱۳۶۵/۱/۲۴ فاو 🌷یادش با ذکر
پشت ترک موتورش بودم رسیدیم به یک چهار راه خلوت پشت چراغ قرمز ایستاد بهش گفتم: امید چرا نمیری..؟! ماشین که اطرافت نیست بهم گفت: رد کردن چراغ خلاف قانونه و امام گفته رعایت نکردن قوانین راهنمایی رانندگی خلاف شرعه پس اگر رد بشم گناهه داداش من شب تو هیئت اشک چشمم کم میشه
درگیر دفاع مقدسیم در جبهه ی نَفس شهدا کمکمون کنین
از محمد هادی یاد گرفتم که ...
شهدا خوب تمرین کردن ولایت پذیریِ امام مهدی(عج) را در سید روح‌الله خمینی! ما تمرین کنیم ولایت پذیریِ امام مهدی(عج) را در حضرت آقا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت پرده خلوت این غمکده بالا زد و رفت رفت و از گریه طوفانی ام اندیشه نکرد چه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت....💔😔 🍃شهید مدافع حرم جوادالله کرم 🌷شادی روح شهید و تسلی دل خانواده شهید 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
🌸 قرار بود از تدمر عملیات کنیم و خودمان را به مرز شرقی سوریه و عراق برسانیم . یک جلسه با نیروهای روس داشتیم . اصغر توی جلسه نبود . در همان جلسه وقتی ما برنامه عملیاتی مان را ارایه کردیم گفتند : خب ، با کدام نیروهای تان می خواهید وارد عمل شوید ؟ مهدی ذاکر هم هست ؟ » تا این حد بین شان شناخته شده بود . اصغر هرچه بین خودمان گمنام و در حاشیه بود و ناشناخته شهید شد ولی روس ها و سوری ها قبولش داشتند و روی حرف ها و نظراتش حساب باز می کردند . شادی روح شهید اصغر پاشاپور 🌷 🌷
@manbardelnshin - حجت الاسلام دانشمند_5830061398696133852.mp3
7.66M
@salambarebrahimm چرا زندگیامون بی‌ برکت‌ شده ؟؟ حجت‌ الاسلام‌ دانشمند
يا قُرَّهَ عَينِ‌ مَن لا ذَبِکَ وَ‌انقَـطَعَ‌ اِلَيکَ... پاداشِ دل‌ بریدن از همه آغوشِ‌ توست خدا جانم..! ابوحمزه‌ ثمالی
کنارِ گوشت زمزمه میکنه: تا از زندگیت لذت ببر❗️ هر جور که میشه خوش بگذرون اما تو حواست باشه، نکنه خوش گذرونیت به قیمت شکستن دل باشه...
بدترین حالت واگذاریِ بندہ به خودش اینه که دیگه هرچی بخواد میتونه گناه کنه.... نه عذاب وجدانی... نه پشیمونی... نه خجالتی... نه حیایی... گناه‌ دل رو‌ سر‌وته میکنه...
شبتون مهدوی یا علی
🍃باسلام و عرض ادب خدمت شما سروران گرامی 🌷خیلی از بزرگواران لطف داشتن و پیام های دلگرم کننده ای برای ما فرستادن ، اگه انتقاد و پیشنهادی هم بود با خادمین در میون بذارید ان شاءالله تا حد توانمون پیگیری و جبران میکنیم 🌷
🍃🌺🍃شهید صدرزاده می گفت:یه شهید انتخاب کنید برید دنبالش بشناسیدش،باهاش ارتباط برقرار کنید،شبیهِش بشید،حاجت بگیرید،شهید میشید.🍃🌺🍃 🌷 شهید ابراهیم هادی 🍃شهیدی با تیپ امروزی و غیرت دیروزی ، آقا که به ما ثابت کرد از روی ظاهر کسی نمیشه قضاوت کرد... هرچند بابک اواخر حضورش حتی تو ظاهرش هم کاملا میتونستیم تغییر رو ببینیم...🌷 اما دل و افکار بابک همیشه شهدایی و خداپسند بود❤️ 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
💠 برای یک عرب عراقی سخته که از یک فارس ایرانی حرف‌شنوی داشته باشه؛ چه برسه که خودشو اون فارس بدونه وحتی این سربازی رو‌ با افتخار اعلام و تبلیغ کنه و این بخشی از رازِ عُلُوّ درجات ابومهدیه که شاید بالاتر از خیلی از شهدا قرارش بده، سابقه‌ش در جهاد هم که بماند…
ای که در فضای سایبر و مجازی می جنگی، برای فشردن کلیدها و دکمه های کامپیوتر و موبایلت وضو بگیر! و با نیت مطلب بنویس. بدون که تو مصداق و ما رمیت اذ رمیت... هستی شما در شبهای تاریک و اینترنت از میدان عبور می کنید. باشید به شهدا تمسک کنید بصیرتتون را بالا ببرید که نخورید رابطه خودتون رو با خدا زیاد کنید... با یکی بشید و در این راه گوش به فرمان انها باشید... بچه ها خط به خطی که تو می نویسین رو همه می بینن!!! در این فضای مجازی که سربازانش شما هستید باید تا دیوار و پیش رفت. امروز وقتی شما در این فضا قرار می گیرید شهدا شما را نگاه می کنند، پس باید با باشید و ذکر « ما رمیت اذ رمیت» بخوانید. شما الان بالای قرار گرفته اید و بخواهید یا نه، وسط میدان هستید چرا که
استادمون میگفت : بچه وقتی میخواد یه چیزی برای بابا و مامانش بخره ، از خودشون پول میگیره و برا اونا میخره و کلی ذوق میکنه از اینکه خودش براشون خریده ...، در حالیکه همش از بابا یا مامانه ! ما هم اینجوری هستیم ... یه کار خوبی ازمون سر میزنه، ذوق میکنیم ! درحالیکه همش از ! نبینیم رو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آن رفیقی که به هنگام غمم دور نرفت زیر شمشیر غمش رقص کنان خواهم رفت💔 📸تصاویر کمتر دیده شده از ...!😔 🌷یادش با ذکر 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
کانال کمیل
آن رفیقی که به هنگام غمم دور نرفت زیر شمشیر غمش رقص کنان خواهم رفت💔 📸تصاویر کمتر دیده شده از #شهید_
🎞 |برادر‌شہید‌| >>کم‌کم گرایش پیدا کرد و رفت سمت بسیج محله، غروب که می‌شد نمازش را می‌رفت آنجا می‌خواند، با بچه‌ها فعالیت می‌کرد، این فعالیت‌ها کم‌کم بالا گرفت و بالاخره رشد پیدا کرد و بابک بزرگ‌تر می‌شد. سن سربازی که فرا رسید، بالاخره آن دوره‌های بسیج فعال و این‌ها را همه را گذرانده بود، مدارک همه آنها را هم داشت، و وقتی که برای سربازی به سپاه رفت، آنجا نگاه و استعدادش بیشتر شکوفا و علاقه‌اش بیشتر شد، آن موقع من نمی‌دانستم در آن فضا چه چیزهایی را تجربه کرد، ولی الان می‌فهمم چه چیزهایی دید؛ با امثال شهید جعفرنیا و سیرت‌نیا و همنشین شد. هر کس با چنین بزرگانی همنشین باشد به نظر من، نگاهش قوی‌تر و استعدادش بیشتر می‌شود. ♥️
کانال کمیل
آن رفیقی که به هنگام غمم دور نرفت زیر شمشیر غمش رقص کنان خواهم رفت💔 📸تصاویر کمتر دیده شده از #شهید_
ای که هوای منی بی تو نفس ادعاست ذکر کمالات تو، تذکرﺓ الاولیاست... 🌷شهیدمحمدرضادهقان
داییش تلفن کرد گفت: «حسین تیکه پاره رو تخت بیمارستان افتاده، شما همین طور نشستین؟» گفتم: «نه. خودش تلفن کرد. گفت دستش یه خراش کوچیک برداشته پانسمان می کنه میاد. گفت شما نمی خواد بیاین. خیلی هم سرحال بود.» گفت: « چی رو پانسمان می کنه؟ دستش قطع شده. » همان شب رفتیم یزد، بیمارستان. به دستش نگاه می کردم. گفتم «خراش کوچیک! » خندید. گفت « دستم قطع شده، سرم که قطع نشده.» "شهید حسین خرازی" 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
که وقتی توی جمعی برای سلامتی و فرج صلوات می‌فرستیم، شاید خود امام هم اونجا باشن؟!