Panahian-Clip-KholaseHameKhpbiha.mp3
1.71M
@salambarebrahimm
خلاصه همۀ خوبیها
#حجت_الاسلام_پناهیان
🔴فرمانده، بدون سلاح رفته بود صدای معترضان را بشنود
🔸شهید ابراهیمی میگفت باید مردم معترض بیگناه را از این صف جدا کرد. بدون سلاح، تأکید میکنم بدون سلاح بین جمع رفت. همین که میخواست با مردم هم صحبت شود، چند نفر محاصرهاش میکنند. یک نفر تیر به پهلویش میزند. بعد چاقو به قلبش میزنند، وقتی خونین روی زمین میافتد و بیحال میشود یک نفر چاقو را توی سرش فرو میکند.
🔸آقا مرتضی فرمانده بود اما همیشه به پاسدار بودنش افتخار میکرد. فرماندهای که سربازِ سربازهایش بود. خودش جنوب شهری بود، شهریار زندگی میکرد.
🔸زندگی سادهای داشت، تغییرات قیمت و تورم را با پوست گوشت و استخوان حس میکرد. اصلا آن روز بهخاطر همین، نامردها مجال حرف زدن به او ندادند و به وحشیانهترین شکل او را به شهادت رساندند. میترسیدند حرفش باعث شود معترضان صف خود را جدا کنند و آن ها لو بروند، تنها بمانند .
یاد شهدا با ذکر #صلوات
میگفت: سر پُست تنها بود. ساعت مثلاً ۲ تا ۴ صبح وقت نگهبانی سر خاکریز. رفتم پست رو ازش تحویل بگیرم، دیدم تیر خورده به پیشونیش افتاده کف سنگر. خیلی دلم سوخت. تنها بود شهید شد. کسی بالا سرش نبود سرش رو تو بغل بگیره. از غصه بیرون نمیرفتم از فکرش. شب خوابش رو دیدم. گفتم: خیلی ناراحت بودم تنهایی شهید شدی. گفت: «بهت بگم تیر که خوردم قبل از اینکه بخورم کف سنگر افتادم تو دامن امام حسین(ع)».
خوبه؟!
به خدا نرید با موتور تصادف کنیدها. اینکه میگم دعا کنید نمیرید برا اینه. اینکه میگم حیفه آدم، بچه هیأتی، اقتدا به ارباش نکنه برا اینه.
چه خاطرهای برات بگم؟ اصلاً ما از شهدا چی میخوایم؟ میخوایم اونها به ما یاد بدن که میشه غیر معصوم باشی ولی تو بغل معصوم جون بدی! این خوشگله دیگه. هیأت باید تهش این در بیاد. ولی اونها خیلی مراقبت میکردن بچهها...
(به نقل از همرزم و دوست شهید)
#شهید_محسن_حججی
« بعضی وقتا دل کندن از چیزای خوب،
باعث میشه چیزای بهتری بدست بیاری »
#شبتون_شهدایی
انسان باش ...
ﭼﻪ ﻓﺮقی ﻣﯽ ﮐﻨﺪ
ﺭﻣﻀﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ و ﯾﺎ شعبان
تير باشد و يا آبان
دسامبر باشد و يا ژوئن؟!!
ﻫﺮ ﺭﻭﺯی ﮐﻪ دستی ﺭﺍ گرفتی
دلی ﺭﺍ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﯼ
ﺍشکی ﺭﺍ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩﯼ
ﺍﻧﺴﺎنی...
#سید_مجتبی_علمدار
راوی_دوست_شهید
🌷 یکی از بچه های کار گزینی سید رو صدا زد و گفت :
ما دو تا سرباز داریم که همه رو خسته کردند .. نه نماز می خونند نه حرف گوش می کنند 😒
سه بار تاحالا واحدشون رو عوض کردیم.
یکبار هم پرونده شون به واحد قضایی ارسال شده اما بی فایده بوده.
میتونی اینارو ببری توی واحد خودت؟
سید گفت : باشه مشکلی نیست از این به بعد هر سربازی رو که فکر می کنی مشکل داره بفرست پیش من.
🌷 اون دوتا سرباز همون شب به واحدمون اومدند.
به محض اینکه وارد اتاق شدند سید بلند شد و به استقبالشون رفت و باهاشون دست و روبوسی کرد ... هر دو شون تعجب کرده بودند. 😳
موقع شام بود. بر خلاف برخی از پرسنل ، ما با اون سربازها سر یه سفره نشستیم.
بعد از صرف غذا سید ظرف هارو جمع کرد اصرار من و سرباز ها هم بی فایده بود.
🌷 همه ظرف هارو شست و برگشت.
بعد گفت : شما خسته اید تازه هم به این واحد اومدین.امشب رو استراحت کنید. 🙂
فراد صبح که می خواستیم نماز بخونیم این دو سربازم بلند شدند و باهم جماعت خوندیم.
از اون روز دیگه لازم نبود کاری رو بهشون بگیم.
قبل از اینکه ما حرفی بزنیم هردوشون کار هارو انجام می دادند.
🌷 سید طوری با اونها برخورد می کرد که انگار برادر اونهاست.
باهاشون می گفت ، می خندید ، به اونها اعتماد می کرد اوناهم پاسخ اعتماد سید رو به خوبی می دادند
🌷 حتی یکبارم ندیدم سید به اونها بگه مثلا برای نماز صبح بلند بشین
بلکه غیر مستقیم پیام خودش رو به اونا منتقل می کرد.
مثلا از فضیلت اول وقت نماز می گفت اینکه اگه سحر خیز باشیم چقدر در روح و روان تاثیر داره 😊
برای نماز شب که بیدار می شد
دلم طاقت نمی آورد
بهش می گفتم : بسه دیگه مصطفی❗️یکم استراحت کن از این همه عبادت خسته نمیشی ؟
بهم می گفت : تاجر اگه از سرمایه اش خرج کنه بلاخره ورشکست میشه.
باید سود در بیاره که زندگیش بگذره ...
ما اگه قرار باشه نماز شب نخونیم ورشکست می شیم...
شهید_مصطفی_چمران
🌷 کوچه دلت رو به اسم یکی از شهدا بزن
و مثل همونم زندگی کن
1_127536337.mp3
3.45M
@salambarebrahimm
#تلنگر
رفیق باش با خدا
عجیب رفیق باز است و هوای رفقایش را دارد ...
بعد از تولد به برزخ ، دیگر زمان رفاقت سررسیده است....
تا دیر نشده با همنشین جاودانه ات انس بگیر.
#استاد_شجاعی