eitaa logo
کانال کمیل
6هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
خداوندا تو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم؛ مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را؛ مبادا گم کنم اهداف زیبا را مبادا جا بمانم از قطار موهبت هایت مرا تنها تو نگذاری... که من تنهاترین تنهام؛ انسانم خدا گوید: تو ای زیباتر از خورشید زیبایم تو ای والاترین مهمان دنیایم تو ای انســــان...! بدان همواره آغوش من باز است شروع كن... یک قدم با تو تمام گامهای مانده اش با من... @SALAMbarEbrahimm
🌺یادم باشد هر لحظه از زندگی ام در محضر خدا است؛ پس مراقب باشم چه کارهایی انجام می‌دهم! ... @SALAMbarEbrahimm
کانال کمیل
🖇 #سیره_شهید گاهی ڪه به #خانه می آمد می گفت: ڪه خیلی #گرسنه است می گفتم: پسرم بیرون که #قحطی نیست
🌷 🌹شهید حامد جوانی🌹 🔹همه جای بدنش بوده و به گفته پزشکان 85 درصد از مغزش در اثر ترکش آسیب دیده بود، اما افتخار پیدا کرد که در دفاع از حرم حضرت زینب(س) به شهادت رسید. 🔸در عراق و سوریه بیش از ایران حامد جوانی را به عنوان می‌‌‌شناسند که بدون دست شهید شد. 🔹برای زدن حامد از چهار سمت فیلمبرداری شده بود و سه ماه شهادت حامد را که معروف به بود در شبکه پخش می‌‌کردند. 🔸بنابه گفته پدر: حامد تنها شهیدی بود که در به صورت ویژه دنبالش بودند و کردند. 🔹يکی از فرماندهان در سوریه: هرچند حامد جوانی ۲۵ ساله بود اما بسیار شجاع و نترس و تنها نیرویی بود که می توانست مثل عمل کند؛ یعنی هم می توانست در توپخانه فعالیت کند و هم به صورت زمینی. 🔸کامیون را پر از می کرد و راه می افتاد، وقتی هم می گفتیم داعش در یک کیلومتری ماست، می گفت داعش چه کار می تواند بکند! فرماندهان رده بالا گفته اند حامد نیرویی بود که داعش از دستش در امان نبود. 🔹همرزمانش این طور می گفتند که اگر شنیدید هزار نفر داعش در به درک واصل شده اند، بدانید که پانصد نفر آنها را حامد کشته است. 🔸آرزو داشت که مثل (ع) شهید بشود که همین اتفاق هم افتاد، هر دو قطع شده و بر اثر انفجار تخلیه می‌شود، علاوه بر این بدنش هم تمام بر اثر همین ترکش‌ها زخمی می‌شود. 🔹پدر شهید: آنجا مدافعان حرم اسم دارند، وقتی ما در بیمارستان های سوریه دنبالش می‌گشتیم و می‌گفتیم حامد جوانی ،کسی او را نمی‌شناخت اما می‌گفتند یک ایرانی داریم که مثل حضرت ابوالفضل شهید شده...» 🌷شادی روحش صلوات🌷 @SALAMbarEbrahimm
آقاجان ✅ غمت، آنروزها هجران همسنگران سفرکرده بود؛ و امروز رنگ عوض کردنِ برخی همسنگران قبل! و می دانم امروزت سخت‌تر می گذرد از قبل دعایمان کن تا زنده‌ایم، ثابت قدم در رکابت بمانیم. @salambarebrahimm
#کمی_تفکر @salambarebrahimm
کانال کمیل
#سلام_برابراهیم 🕊 🌷روز های غم... 🍃یکی از باز ماندگان کانال #قسمت (1) تنهاصدایی که سکوت مرموز کا
🕊 🌷روز های غم... 🍃یکی از باز ماندگان کانال (2) بچه ها باشنیدن صوت زیبای قرآن سید جعفر ،دلشان دوباره گرم می شد و به حقانیت خود یقین پیدامی کردند. بعضی از بچه ها که قرآن های جیبی باخود داشتند،همراه سید جعفر مشغول تلاوت می شدند و آرام آرام اشک می ریختند.عده ای دیگرهم مداد یاخود کاری پیدا کرده بودند و بر روی هرچیزی که می شد نوشت ،وصیت نامه می نوشتند.😔 هرکس دعایی را در گوشه ای از کانال زمزمه میکرد و ناله میزد.بعضی ها دعای توسل می خواندندو بعضی ها زیارت عاشورا.🌷 بعضی ها هم آرام آرام نوحه خوانی می کردند و اشک می ریختند😭 یک اسیر سودانی در کانال داشتیم او وقتی قرآن خواندن بچه ها رادید،در کمال بهت و ناباوری گفت :مگر شما هم قرآن می خوانید؟!😳به ما گفته بودند شما به جنگ آتش پرستان می روید! آن اسیر وقتی به مسلمان بودن بچه ها یقین پیدا کرد،با اصرار از بچه ها میخواست که او را به عقب جبهه ببرند ،می گفت چه اشتباهی کردم. ✳️✳️✳️ بچه ها باسر نیزه و حتی دست روی دیوار کانال را می کندندو پله هایی برای بالارفتن می ساختند.آنها برای نشان دادن قدرت خود و به منظور جلوگیری از نزدیک شدن بعثی ها به کانال در بعضی مواقع به سرعت این پله ها بالا می رفتندو به سمت بعثی ها شلیک می کردند. کماندوهای بعثی هیکل های درشت و قد بلندی داشتندبه گونه ای که هر ببیننده ای از نگاه به آنها دچار وحشت می شد. هر وقت آنها می خواستند به سمت نیروهای ایرانی پیش روی کنند،دشمن تمام آتش خود را بر روی کانال متمرکز می کرد تا کماندوها در امنیت آتش... ... @SALAMbarEbrahimm 📚برگرفته از کتاب سلام برابراهیم2
کانال کمیل
#یامهدی(عج) ای کاش می‌شد با تو قرآن سر بگیرم در آسمانِ آن نگاهت پَربگیرم ای کاش می‌شد امشب ای قرآن
کی توانم دیده را محو تماشایت کنم یک نظر بر صورت و چشمان زیبایت کنم یک نگه کن بردل بشکسته و بیتاب من تاکه جانم را فدای ماه رخسارت کنم...
•| 👌 درموقع نماز خواندن چند دقیقه‌ای فکرکنید بعد نماز بخوانید. نماز را باحضور قلب بخوانید به معنی آن توجه بیشتری داشته باشید. •| @SALAMbarEbrahimm
1_15114476.mp3
1.96M
رفاقت باامام زمان... استاد عالی 👌 @SALAMbarEbrahimm
🍃🌹 همیشه با بودند حرف را می گفتند اگرچه به آدم بود، ترڪ نمی شد... 💕 🌸 @SALAMbarEbrahimm
الو حاجی...به گوشی؟ به بچه‌های اونطرف بگو: ما حواسمون به جبهه و خط خودمون بود؛ ولی وضع جنگ نرم اونا تعریفی نداره! بگو حواسشون به خطشون باشه، وگرنه دیر بجنبن، شرمنده شهدا میشن... @SALAMbarEbrahimm
🌷 ❣پس از شروع غائله کردستان در اسفندماه سال 1357به همراه 66تن از هم رزمانش داوطلبانه عازم بوگان شد و به دلیل ابتکار عمل هوشیارانه و فرماندهی قاطع خود توانست کلیه اشرار مسلح را متواری کند. 💠منطقه را از لوث وجود ضد انقلابیون که در راس آنها دمکراتها قرار داشتند، پاکسازی نماید او پس از تثبیت مواضع نیروهای انقلاب در بوکان ،به شهرهای سقز و بانه رفت. ❣در ابتدای ورود به شهر بانه تلافی کمین ناجوانمردانه‌ای که ضد انقلابیون به نیروهای ستون ارتش زده بودند، طی یک عملیات دقیق «ضد کمین» خسارات سنگینی به آنان وارد آورد که در این نبرد چهارصد اسیر و دویست کشته از ضد انقلاب برجای ماند. 🌹 @SALAMbarEbrahimm
🌸 🌹🍃 پرید اونڪه بالش ڪمی بود خوشا ڪه دل❤️ش زینبی بود نذار چـ🌺🍃ـادر از بیفته، رها شه بذار آخرش با تموم شه ... 🌾 @SALAMbarEbrahimm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه مرداب خشکیده ام ‌‌.. اما !! منم یه زمانی مثل شماها زلال و جاری بودم پاااک بودم! کنارتون بودم! عزیزتون بودم! اگه همه ی اینا نبودم بابا !! #نوکرتون که بودم ... @SALAMbarEbrahimm #پیشنهاددانلود 😔
کانال کمیل
#تقدیم_به_خواهران_باحیا🌸 #حجـاب🌹🍃 پرید اونڪه بالش ڪمی #زینبی بود خوشا #دختری ڪه دل❤️ش زینبی بود
امام خامنه‌ای: اگر کسی یک خانم چادری را مورد تمسخر قرار داد شما آن فرد را بی ملاحظه تحقیر کنید 🍃🌸🍃🌸🍃
سالـروز پــــ🕊ـــرواز شهید سردار مهدی خوش‌سیرت 🌷فرمانده تیپ و معاون لشکر ۱۶ قدس گیلان 🌷تولد : 19 شهریور 1339 - آستانه اشرفیه 🌷شهادت: 6 تیر 1366 🌷محل شھادت: ماووت عراق @SALAMbarEbrahimm
کانال کمیل
سالـروز پــــ🕊ـــرواز شهید سردار مهدی خوش‌سیرت 🌷فرمانده تیپ و معاون لشکر ۱۶ قدس گیلان 🌷
پیر مردی که با ما میانه خوبی نداشت باختران که بودیم جنب مسجد ترکان، پیرمردی مغازه داشت که با انقلاب و اسلام میانه خوبی نداشت، چهره و لبخند آقا مهدی و احوالپرسی هایشان در پیرمرد تأثیر گذاشته بود. پیرمرد می گفت: من اصلاً با شماها میانه خوبی ندارم ولی نمی دانم این یکی چطوری توی دلم جا گرفته، بی نهایت دوستش دارم، نمی آید دل تنگش می شوم. از آقا مهدی پرسیدم: چطوری این پیرمرد را آرام کردی و در او تأثیر گذاشتی؟ با لبخند ملیح گفت: مسلمان ها باید این طور باشند، باید آن قدر جاذبه داشته باشیم که دشمن هم ما را دوست داشته باشد، اگر به این درجه رسیدیم موفق هستیم. باید بر قلب دشمن تأثیر گذاشت و پیروز شد و اگر جسم کسی را فتح کنی هنوز شکست خورده ای! 🌷خاطرات سردار فاتح ماووت «شهید مهدی خوش سیرت»🌷 @SALAMbarEbrahimm 🍃🌸🍃🌸🍃🌸
@salambarebrahimm 💠کینه و دشمنی ها را کنار بگذاریم روزی می آید که دلمان برای زمانهای کنار هم بودن تنگ میشود زندگی ناجوانمردانه کوتاه است
کانال کمیل
#سلام_برابراهیم 🕊 🌷روز های غم... 🍃یکی از باز ماندگان کانال #قسمت (2) بچه ها باشنیدن صوت زیبای ق
🕊 🌷روزهای غم 🌹قسمت (3) ایجاد شده ٬ راحت تر به کانال نزدیک شوند . این شدت آتش ٬ تیراندازی از لبه کانال را برای بچه ها سخت می کرد .‌ گاهی هم شیر بچه هایی پیدا می شدند که برای مقابله با کماندوها ٬ از شیوه ابتکاری و در عین حال استشهادی استفاده می کردند . آن ها قبل از هجوم بعثی ها و به صورت داوطلبانه ٬ از کانال بیرون می آمدند و حدود ۶۰ متر به سمت دشمن پیش می رفتند ! سپس با مخفی شدن در کنار پیکر مطهر شهدا ٬ منتظر آمدن کماندوها می شدند. پس از آن در فرصتی مناسب به سمت مزدوران شلیک و یا نارنجک پرتاپ می کردند . حتی به این شیوه ٬ دو نفر دیگر را اسیر گرفتند و به داخل کانال آوردند . ✳️✳️✳️ با شیوه ای که نیروهای ما در دفاع از کانال داشتند . پاتک سنگین دشمن دفع شد . بی شک تنها شجاعت ناشی از ایمان رزمندگان اسلام بود که آن ها را قادر می ساخت یک گردان کماندوی ورزیده و مسلح بعثی را ٬ اینگونه وادار به عقب نشینی کنند . با این حال ٬ پاتک بعثی ها به تعداد شهدا و مجروحین افزوده بود . امداد رسانی به دلیل نبود وسایل امدادی ٬ بسیار سخت و در عین حال بی تاثیر بود . بچه ها از چفیه های خود برای بستن زخم ها استفاده می کردند . حتی به دلیل کمبود چفیه ٬ نا گریز به استفاده از چفیه هایی شدند که بر روی شهدا کشیده بودند . در بعضی از مواقع ٬ بستن دستی که فقط با یک تکه پوست به بدن مجروح متصل بود ٬ به دوش نوجوانی کم سن و سال می افتاد ! ... @SALAMbarEbrahimm 📚برگرفته ازکتاب سلام برابراهیم2
یاعلی گفتیم وازنام علی میترسند خیل وهابی وتکفیری وسفیانی ها ذکرسربندمن امروزفقط خامنه ایست نام زیبای توشدزینت پیشانی ها بایدعـمـارشویم حادثه ها درراهند تاکنیم دورازاو،گردپریشانی ها @SALAMbarEbrahimm
وقتی صدای اذان رو می‌شنید، دست از غذا خوردن می‌کشید و می‌رفت نماز بخونه. بهش اصرار می‌کردیم و می‌گفتیم: غذات سرد میشه، تمومش کن، بعد برو نمازت رو بخون. اما محمود می‌گفت: اگه نروم نماز بخونم، غذای روحم سرد میشه... 🌷 📚منبع: کتاب محراب عشق @SALAMbarEbrahimm
کانال کمیل
وقتی صدای اذان رو می‌شنید، دست از غذا خوردن می‌کشید و می‌رفت نماز بخونه. بهش اصرار می‌کردیم و می‌گف
•| 👌 امـام خـامنه ای فـرمـودنـد: جوانان مکـرر برای تعـالی روحی نصیحت میخـواهند چیزی که بنـده از بـزرگـان شـنیـده‌ام یـک کـلمـه اسـت: پرهیز از گناه!☝️ توصیه دیگر انجام فرائـض است؛ اصلی‌ترین فریضه هم نمــاز است؛ اول وقت و با حضور قلب و حتّی‌المقدور با جماعت. در این ‌صورت فرشته خواهید شد؛ ازفرشته‌ هم ‌بالاتر! @SALAMbarEbrahimm -------------------------------------------
...❤ @Salambarebrahimm لباساشو با نظر من میخرید...❤ میگفت: "باید واسه تو زیبا باشه...❤ " وقتی واسه خرید لباس جشن عقد رفتیم...💕 با حساسیت زیادی انتخاب میکرد و😊... نسبت به دوخت لباس دقیق بود... حتی به خانوم مزون‌دار گفت: "چین‌های لباس عروس باید رو هم قرار بگیره و...😌 اصلاً‌ خوب دوخته نشده..." فروشنده عذرخواهی کرد... وقت تحویل لباس... خانومه گفت: "ببخشید لباس آماده نیست...! ‌،گل هارو نچسبوندم🌸...!" با تعجب علتشو پرسیدیم... گفت: "راستشو بخواید... همسرتون اونقد حساسه که گفتم... خودشون بیان و جلوشون گلا رو بچسبونم...‼️ امین گفت: "اگه اجازه بدید،چسب و وسایلو بدید خودم میچسبونمشون...‼️ ‌‌‌‌‌ حدود ۸ ساعت اونجا بودیم... تموم گلای لباس و دامنو... حتی نگینای وسط گلا رو... خودش با حوصله و سلیقه تموم چسبوند...‼️ تموم روز جشن عقد...💕 حواسش به لباس من بود و... از ورودی تالار،چینای دامن منو مرتب میکرد...❤ اونقد منو وابسته خودش کرده بود...❤ اونقد واسش احترام قائل بودم...❤ که حتی وقتی واسه مهمونی میرفتیم خونه مامانم اینا... عادت کرده بودم کنار مبل بشینم پایین پاش...💕 هر چی میگفت: "بیا بالا کنارم بنشین…💕 من اینجوری راحت نیستم..." میگفتم: "من اینطوری راحت‌ترم...💕 دستمو رو زانوهات میذارم و میشینم...❤" امین میگفت: "یادت باشه... ... … راستش... همیشه دلم میخواست... همسرم...💕 جایگاهش بالاتر از من باشه... امین همه جوره هوامو داشت...💕 واسه همین عجیب نبود... که تموم هستیمو... بپاش بذارم...💕 (همسر شهید،امین کریمی)
🔶 گنجشک به خدا گفت، لانه ی کوچکی داشتم، آرامگاه خستگیم، سرپناه بی کسیم، طوفان تو آن را ازمن گرفت کجای دنیای تو را گرفته بود؟؟ خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود تـو خـواب بـودی باد را گفتم لانه ات را واژگون کند آنگاه تو از کمین مار پر گشودی! چه بسیار بلاها که از تو به واسطه ی حکمتم دور کردم و تو ندانسته به دشمنیم برخواستی @SALAMbarEbrahimm