eitaa logo
کانال کمیل
6.1هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
3.1هزار ویدیو
113 فایل
#سلام_برابراهیم❤ ✍️سیره شهدا،مروربندگی،ارتباط با خدا.‌.. 💬خادمان‌کانال؛ @Ashena_bineshan @komeil_channel_95 ✅ موردتائیدمون👇 💢 @BASIRAT_CYBERI 👤نظرات شما👇 @nazarat_shoma کپی باذکر‌14 #صلوات برای هرپست✅ اومدنت اتفاقی نبود...😉
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال کمیل
#عاشقانه_شهدا ❤️ 📸 تصویری از مدافع حرم شهید حاج حسین همدانی 🌸 امام صادق ع : هر ڪس بیشتر دوستدار م
🌹 همہ می‌خندیدند و می‌گفتند : اینجا هتل همدانی است ، یعنی اینقدر با همہ خودمانی ، صمیمی ، راحت بودند و هر ڪسی هر ڪار و مشڪلی داشت ، اولین جایی ڪه می‌آمد ، منزل ما بود و ایشان هم با رویی خوش برخورد می‌ڪرد . با آن همہ خستگی ڪه از سر ڪار می‌آمد ، اگر میهمان در خانہ بود ، یڪ وقت تا ساعت یڪ یا دو می‌نشست . گرم و صمیمی‌ بود و هر چہ در خانہ بود ، با جان و دل در اختیار همہ می‌گذاشت . اینطور نبود ڪه خودش را برای ڪسی بگیرد و یا در جمعی از خود حرفی بزند . 🌸
❤️ 🌷 💠هرروز عاشق‌ تر از دیروز 🔸میگفت: زهرا، باید کمتر کنیم💕 انگار میدونست که قراره چه اتفاقی بیفته. گفتم: این که خیلی خوبه😍 ۲ سال و ۸ ماه از زندگی مشترکمون💍 میگذره. این همه به هم وابسته‌ایم💞 و روز به روز هم بیشتر میشیم. 🔹گفت: آره،خیلی خوبه ولی اتفاقه دیگه...! گفتم. آهاااان؛ اگه واسه خودت میترسی⁉️ گفت: نه زبونتو گاز بگیر. اصلاً‌ منظورم این نبود🚫 🔸حساسیت بالایی بهش داشتم. بعد یکی از دوستاش بهم گفت: "حلالم کنید"😔 پرسیدم: چرا⁉️گفت: با چند تا از رفقا👥 میکردیم. یکی از بچه‌ها آب پاشید رو . 🔹امین هم چای☕️ دستش بود. ریخت روش زدم تو صورت امین😔 چون ناخنم بلند بود، زخمی شد💔 امین گفت: حالا جواب چی بدم❓گفتیم:یعنی تو اینقده 🔸گفته بود: نه❌…ولی همسرم💞 خیلی روم . مجبورم بهش بگم شاخه درخت🌲 خورده تو صورتم. وگرنه پدرتونو در میاره😅 🔹از بر‌گشته بود. از شوق دیدنش میخندیدم😍 با دیدن خنده از لبام رفت. گفتم: بریم پماد بخریم براش. میدونست خیلی حساسم مقاومت نکرد🚫 با خنده گفت: منم که اصلاً خسته نیستتتم😉 🔸گفتم: میدونم خسته‌ای، خسته نباشی. تقصیر خودته که خودت نبودی. بااااید بریم بخریم. هر شب🌙 خودم پماد به صورتش میزدم و هر روز و شاید جای خراشیدگی💔 رو چک میکردم و میگفتم: پس چرا ⁉️😔 راوےهمسر شهید 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
4_5938220039692878215.mp3
7.1M
🌷خوش به حال اون که با شهید رفاقت بکنه 🌸مداحی بی نظیر سیدرضا نریمانی در مورد دوستی باشهدا 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃 ⬆️
انگشت وسط دست راستش، بر اثر اصابت ترکش قطع شده بود..😢 بچه ها اگه ازش می پرسیدند: «انگشتت چی شد❓» یه نگاهی به انگشتش مینداخت☝️و با لبخند می گفت: «رفته بهشت، منتظره تا من بهش ملحق شم.»😌 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
کانال کمیل
#پیشنهاددانلود -زینب ؟ -ها؟ -زینــب؟ ها نه بله! -ها؟ بازی #شهید_محمدتقی_سالخورده و فرزند دلبندش
پدر! اگر تو نبودی، وطن #بهار نداشت نهال #غیرت ما بوی برگ و بار نداشت اگر تو سینه ی خودرا #سپر نمیکردی هجوم دشمنی آشفته جان، #مهار نداشت تو #مرد بودی و دیدی که آن پدیده ی شوم ز #ناگوارترین ها فرو گذار نداشت #زینب_جان_دردانه #شهید_محمدتقی_سالخورده😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐اللهم عجل لولیک الفرج 🎥 زمزمه‌ی دعای فرج توسط #شهید مدافع حرم #مصطفی_صدرزاده با رزمندگان سلحشور لشکر فلطمیون 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
دختری سه ساله بود که پدرش آسمانی شد دانشگاه که قبول شد، همه گفتند:با سهمیه قبول شده! ولی هیچوقت نفهمیدند کلاس اول وقتی یادگرفت بنویسد بابا، یک هفته در تب سوخت دختر شهید محمود کاوه 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃
📃فـرازی از 💢 خدا را پیشه ڪنید 💢ای شماهایی ڪه بـا قلـب این امـت و قلـب صـاحب شـریعت و قلـب پیـامبر اڪـرم (ص) را به درد مے آورید؛ لحظـه ای ڪنیـد و خود را از میان این گرداب دهید... 🌷یادش با
4_5780410627566600813.mp3
13.22M
@salambarebrahimm حاج شهید گمنام ، خوشنام تویی گمنام منم کسی که لب زد بر جام‌ تویی ناکام منم ،گمنام منم ...
.... 🌷در سال ۱۳۶۱ حدود ۱۰ روز مانده به عملیات والفجر مقدماتی، مسئول تسلیحات لشکر ۷ ولیعصر (عج) برادر نعمت الله کلول به درجه رفیع شهادت رسیده بود. چون من با خانواده شهید هم محله بودم قرار شد که خبر شهادتش را من به خانواده شهید بدهم. 🌷....فردا صبح به اتفاق یکی از برادران جهت شناسایی جسد مطهر این عزیز به بیمارستان افشار دزفول رفتیم و به مسئول سردخانه گفتم: آمده ایم تا جسد متبرک شهید کلول را شناسایی کنیم. مسئول سردخانه گفت: کدام کلول؟ ما اینجا دو شهید به نام کلول داریم یکی نعمت الله کلول که پاسدار بود و دیگری محمدرضا که سردار وظیفه بوده است. 🌷وقتی آنها را مشاهده کردیم هر دو برادر مثل اینکه در بستر در کنار هم خوابیده اند. حقیقتاً نمی توانم حالت خودم را توصیف کنم. به اجبار به منزل ایشان رفتم خدمت پدر و مادر بزرگوار این دو شهید رسیدم و پس از مقدمه چینی فراوان گفتم: می خواهم مطلبی را عرض کنم. مادر این دو شهید گفتند: بفرمایید. 🌷گفتم: حقیقت این است که نعمت الله شهید شده است. مادرش تنها یک کلمه گفت: شكر. ادامه دادم مطلب به همین جا ختم نمی شود. محمدرضا هم شهید شده است. پس از اینکه مادر گرانقدر این دو شهید به حرف هایم گوش داد با همان لهجه ی دزفولی گفت: خدا داد، خدا هم برد. 📚 كتاب "همسفران" ❌ خوشا به حال سرزمينم كه پُر است از مادرانى از نژاد مردان.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 🌸🍃زیارت به نیابت از رفیق آسمانی ام ❤️ 🌷خوشا آنکس که مهدی(عج)یار اوشد رفیق مشفق و غمخوار او شد 🌹 اگر صد ها گره افتد به کارش بدست او فرج در کار او شد