❌ خواندن اين پست براى مسئولين #خائن و #ناكارآمد شرعاً حرام است!!
#فرماندهای_که_هم_پدر_بود_هم_مادر...!!
🌷آقا مهدی باکری به مسئولان واحدها همیشه میگفت: ما اینجا برای این بسیجیها هم پدر هستیم، هم مادر. و منظورش این بود که کاری بکنیم و امکانات را جوری برای خط آماده کنیم که نیروها در خط احساس غربت نکنند. میگفت: ممکن است توی خط برای یک لحظه از ذهن رزمنده خطور کند که کاش الآن در خانه بودم. اگر الآن در خانه بودیم ترشی داشتیم برای خوردن. یا در تابستان سبزی خوردن داشتیم. روی این مسائل جزئی هم با تدارکات جلسه میگذاشت و صحبت میکرد.
🌷در عملیات خیبر، بعد از شش، هفت روز که جنگ شدت گرفت، خط به تدریج آرام شد. آقا مهدی به من گفت: بلند شو برویم از خط بازدید کنیم. سر ظهر بود. قرار شده بود آن روز به بچهها غذای گرم داده شود. ما راه افتادیم و کانال را رد کردیم و داشتیم از خط لشکر ۸ نجف عبور میکردیم که دیدیم غذای گرم به نیروهایشان دادهاند و کنار غذا در داخل نایلون فریزر سبزی پاکشده و شسته شده به سنگرها میدهند. آقا مهدی به من گفت: «میرآب! کاش شما هم برای بچهها این کار را انجام میدادید. این بچهها چند روز است زحمت کشیدهاند.»
🌷وقتی خط لشکر نجف را رد کردیم و به فاصله یک کیلومتر به خط خودمان رسیدیم، دیدیم که الحمدالله غذای گرم هست ولی سبزی، پاک نشده آمده به خط. آقا مهدی وقتی این سبزیها را دید عصبانی شد. به تدارکاتچی گفت: «این چیه دادید به اینها؟ اینجا مگر آب دارند برای شستن سبزی؟ مگر وقت دارند برای شستن؟ این سبزیها را برگردان به داخل ماشین.» بعد به من گفت: «عقبه را به گوش کن، بگو مسئول تدارکات بیاید پشت خط.»
🌷من با شهید احد مقیمی تماس گرفتم، گفتم: بگو فلان مسئول تدارکات بیاید داخل سنگر. پنج دقیقه بعد، احد مرا صدا زد و گفت: فلانی آمده پشت بیسیم. من بیسیم را دادم آقا مهدی حرف بزند. آقا مهدی گفت: «الله بنده سی! خودت میبینی این بچهها هشت، نه روز است که با مصیبت جنگ کردهاند، آب ندارند برای شستن دست و صورتشان و نماز را با تیمم میخوانند، شما این سبزی شسته نشده را برای چی فرستادهاید جلو؟» او هم گفت: «آقا مهدی! من اطلاع ندارم به خدا. من گفته بودم آماده کنند ولی حالا همینجوری انداختهاند پشت ماشین آوردهاند جلو.» آقا مهدی گفت: «من این سبزیها را میفرستم عقب. یک نمونه هم از سبزی لشکر ۸ برداشتهام که میفرستم عقب. اگر با شام سبزیها را به این شکل فرستادید خط که هیچ، و الّا من شما را توبیخ میکنم.»
🌷آقا مهدی به خاطر همین مسئله او را عزل کرد. تا وقتی آقا مهدی بود دیگر آن فرد را به تدارکات راه نداد. بعد از عملیات هم کلاً از تدارکات اخراجش کرد. به او گفت: «مدیریت شما ضعیف است. شما به عنوان یک مسئول باید بدانی که چه چیزی به خط فرستاده میشود.» هیچ وقت فراموش نمیکنم. توی بیسیم به او گفت: «فلانی، ما اینجا هم پدر بسیجیها هستیم، هم مادرشان.» آقا مهدی باکری تا این حد به بچهها علاقه داشت.
🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید مهندس مهدی باکری
راوی: رزمنده دلاور عبدالرزاق میرآب، بیسیمچی آقا مهدی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🌷 #کانال_سلام_بر_ابراهیم
https://eitaa.com/salambarebraHem
○🌸○🍃🌸🍃○🌸○
#شهید_علی_اصغر_الیاسی🌷
🔸تا به حال زحمت او را نکشیدهام. او اربابم، سرورم، مشاورم و معلم قرآن بود. پسرم بلبل #امام_حسین (علیه السلام) بود و از بسیج وارد سپاه و بعد هم تکاور شد و برای دفاع از حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) به سوریه رفت و شهید شد که همه اینها لطف خداوند است.
💗خیلی مهربان بود، من را به کربلا فرستاد و گفت که حق مادرم گردنم نماند. راهیان نور هم من را میبرد و همیشه میگفت مامان برایم دعا کن. من هیچ وقت نتوانستم دعا کنم شهید شود، چون مادر هستم، اما میگفتم پسرم هر چه لیاقت داری و صلاح است، خدا بدهد.
☘به جای اینکه من سر او را روی سینهام بگذارم و دست بر سرش بکشم، او سر من را روی سینهاش میگذاشت و روی سرم دست میکشید و میگفت مادرم زحمت کش است.
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات🌹
🌷کانال_سلام_بر_ابراهیم
https://eitaa.com/salambarebraHem
💟#زندگی_به_سبک_شهدا
🌕شهید مدافعحرم #جواد_محمدی
🎙راوے: همسر شهید
💜فاطمه دو یا سه سالش بود که آقاجواد برایش پارچه سفید گلدار خرید. گفت: «خانم این چادر را برای دخترمان بدوز. بگذار بهمرور با چادر سر کردن آشنا شود.»
🌻از آن به بعد هر وقت پدر و دختر میخواستند از خانه بیرون بروند، آقا جواد میگفت: «نمیخواهی بابا را خوشحال کنی؟» بعد فاطمه میدوید و چادر سر میکرد و میدوید جلوی بابا و میگفت «بابا خوشگل شدم؟» باباش قربانصدقهاش میرفت که خوشگل بودی، خوشگلتر شدی عزیزم. فاطمه ذوق میکرد.
💜یک روز چادرش را شُسته بودم و آماده نبود. گفتم: «امروز بدون چادر برو.» فاطمه نگران شد. گفت: «بابا ناراحت میشود.» بالاخره هم آقاجواد صبر کرد تا چادر خشک شود و بعد بروند بیرون.
🌻وقتی آقا جواد نماز میخواند، دخترم پشت سر بابایش سجّاده پهن میکرد و همان چادر را سَر میکرد و به بابایش اقتدا میکرد و هر کاری بابایش میکرد، او هم انجام میداد.
#حجاب
#بهای_خون_شهید
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات🌹
🌷کانال_سلام_بر_ابراهیم
https://eitaa.com/salambarebraHem
این زندگی قشنگ من مال شما
دنیای سفید رنگ من مال شما
بابای همیشه خوبم را بدهید
این سهمیه های جنگ من مال شما
در جواب کسانی که از همه ی مصیبت های خانواده های شهدا فقط یه سهمیه را میبینند
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
👤کلانتر
🆔 @salambarebraHem
شهادت یعنی سعادت
شهادت در روز شهادت(حضرت رقیه س) یعنی عنایت
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
دعامون کن آرش
👤 کلانتر
🆔 @salambarebraHem
داشت محوطه رو آب و جارو میکرد. به زحمت جارو رو ازش گرفتم. ناراحت شد و گفت: اجازه بده خودم جارو کنم، اینجوری بدیهای درونم هم جارو میشه. کار هر روز صبحش بود، کار هر روز یک فرمانده لشکر....
🌹خاطره ای به یاد سردار خیبر شهید معزز محمدابراهیم همت
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🆔 @salambarebraHem