🔷🔹🔹
#لبخندانه
#طنـــــز_جبھـــــہ
📿صلوات
🍃بچهها با صدای بلند صلوات میفرستادند و او میگفت: «نشد این صلوات به درد خودتون میخوره»😡
🍃نفرات جلوتر که اصل حرفهای او را میشنیدند و میخندیدند، چون او میگفت:« برای سماورای خودتون و خانوادههاتون یه قوری چایی دم کنید»😂😂
🍃بچههای ردیف های آخر فکر میکردند که او برای سلامتی آنها صلوات میگیرد و او هم پشت سر هم میگفت: « نشد مگه روزه هستید» و بچهها بلندتر صلوات میفرستادند.😂
🍃بعد از کلی صلوات فرستادن تازه به همه گفت که چه چیزی میگفته و آنها چه چیزی میشنیدند و بعد همه با یک صلوات به استقبال خنده رفتند.😂
#لبخندهای_خاکی
#شوخ_طبعیها
🌷 #کانال_سلام_برابراهیم
http://eitaa.com/joinchat/2627731459Cc1072cffd0
🔷🔹🔹
#لبخندانه
#طنـــــز_جبھـــــہ
عازم جبهه بودم . یڪی از دوستانم برای اولین بار بود ڪه بہ جبهه می اومد .😍😃
مادرش برای بدرقه ی او اومده بود 😌. خیلی قربان صدقه اش می رفت و دائم بہ دشمن نالہ و نفرین می ڪرد . 😅
بهش گفتم : « مادر شما دیگہ برگردید فقط دعا ڪنید ما شهید بشیم . دعای مادر زود مستجاب میشہ .»😌
در جواب گفت:« خدا نڪنه مادر ، الهی صد سال زیر سایه ی پدر و مادرت زنده بمونی !🙄
الهی ڪه صدام شهید بشه ڪه اینجور بچه های مردم رو بہ ڪشتن می ده !»
😐😁😂
#لبخندهای_خاکی
#شوخ_طبعیها
🌷 #کانال_سلام_برابراهیم
http://eitaa.com/joinchat/2627731459Cc1072cffd0
🔷🔹🔹
#لبخندانه
#طنـــــز_جبھـــــہ (ترکش خنده😁😁)
[مهدی کاظمبابایی] یکبار در صف نماز جماعت کنار رضا ایستاده بود. رضا در رکعت دوم قبل از تشهد خواست قیام کند. کمی نیمخیز شد و دوباره نشست و تشهد را خواند. بعد از نماز مهدی خیلی جدی سمت رضا برگشت:
- داداش حضور قلب نداری کنار من نشین!
خندهمان بلند شد. رضا با خنده محکم به پهلوی مهدی زد:
- تو که حضور قلب داری از کجا فهمیدی من تشهد رو یادم رفت؟
از آن روز هر کس هر خطایی میکرد بچهها برایش دست میگرفتند:
- داداش حضور قلب نداری با ما نگرد.
به روایت #حاج_حسین_یکتا
📚مربعهای قرمز، ص ۳۰۸
#لبخندهای_خاکی
#شوخ_طبعیها
🌷 #کانال_سلام_برابراهیم
http://eitaa.com/joinchat/2627731459Cc1072cffd0
🔷🔹🔹
#لبخندانه
#طنـــــز_جبھـــــہ
یڪبار سعید خیلے از بچہها کار کشید...
#فرمانده دستہ بود
شب برایش جشن پتو گرفتند...
حسابے کتکش زدند
من هم کہ دیدم نمےتوانم نجاتش
دهم، خودم هم زیر پتو رفتم تا
شاید کمے کمتر کتک بخورد..!😕
سعید هم نامردی نڪرد، بہ تلافے
آن جشن پتو ، نیمساعت قبل از وقت #نماز صبح، #اذان گفت...
همہ بیدار شدند نماز خواندند!!!😄
بعد از اذان فرمانده گروهان دید همہ
بچہها خوابند... بیدارشان ڪرد وَ گفت:
اذان گفتند : چرا خوابیدید!؟🤔
گفتند : ما #نماز خواندیم..!✋🏻
گفت: الآن اذان گفتند، چطور نماز خواندید!؟😳
گفتند : سعید شاهدی اذان گفت!
سعید هم گفت من برایِ
#نماز شب اذان گفتم نہ نماز صبح☀️
#شهید_سعید_شاهدی
#یادش_باصلوات
#لبخندهای_خاکی
#شوخ_طبعیها
🌷 #کانال_سلام_برابراهیم
http://eitaa.com/joinchat/2627731459Cc1072cffd0