eitaa logo
🇮🇷ســـلام بر مهــــدی🇵🇸
3هزار دنبال‌کننده
25.7هزار عکس
19.3هزار ویدیو
193 فایل
موضوع کانال: 🔸مهدویت 🔸اخبارظهور /منطقه / جبهه مقاومت 🔸بشارت های ظهور ✍️حرف ناشناس https://harfeto.timefriend.net/17053229325030 ✅️ #کپی_حلال ❌️تبادل نداریم کانال دیگر ما: 😎 @Sar_be_gooni 🦋 @Ya_mahdya
مشاهده در ایتا
دانلود
ماجرای یک عهد.mp3
7.3M
داستان شخصی گناهکار که بخاطر عهدی که با خدا بست، امام زمانی شد بزرگواران؛ این دو جمله تو ذهنتون باشه، حتما یه جایی به دردتون میخوره:🌱 "یا صاحب الزمان ادرکنی" "یا صاحب الزمان أغثنی"... 💔 🎤
1_1145726057.mp3
5.83M
داستان تشرف جعفر نعلبند اصفهانی به محضر عجل الله تعالی فرجه الشریف و عنایت ویژه امام عصر(عجل‌الله) به زائر جدشان سید الشهدا الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الفرج
89-Tasharofe Javanani Dar Masjed Sahleh.mp3
5.38M
▪️ای سفره‌دار سهله نظر کن به سوی ما... جمعی از جوانان به محضر عجل الله تعالی فرجه الشریف در مسجد سهله. 📚 العبقري الحسان، ج۲،
4_5992054091788849427.mp3
3.77M
🔸حکایت عجیبی از عریضه‌نویسی به محضر علیه السلام آیت‌الله بهجت رحمت الله علیه «»🌤
♻️ وبوسه بر خاك پای علیه‌السلام 〽️ علامه حلی از رجال برجسته وعلمای بزرگوار شیعه، كسی‌ست كه درباره‌اش نوشتند: «در حالی كه كودك بود، بدرجه اجتهاد رسید ومردم منتظر بودند كه بتكلیف برسد تا از او تقلید نمایند.» 〽️ علامه حلی، هر هفته از حله با پای پیاده بسوی كربلا راه می‌افتاد تا فضیلت زیارت امام حسین علیه‌السلام را در شب جمعه درك نماید. آن بزرگوار، طی سفری از حله بكربلا، به‌ محضر نورانی امام عصر عجل الله فرجه می‌رسند، اما، حضرت را نمی‌شناسند. 〽️ در طول مسیر، عصا از دست علامه بزمین می‌افتد. امام زمان ارواحنافداه خم می‌شوند، عصای علامه را برمی‌دارند وبدست ایشان می‌دهند. در همین هنگام سؤالی در ذهن علامه القا می‌شود واز محضر امام روحی فداه می‌پرسد: - آیا در این عصر و زمان كه غیبت كبری‌است، می‌توان حضرت صاحب الامر عجل الله فرجه الشریف را دید یا نه؟ 〽️ حضرت در پاسخ علامه می‌فرمایند: - چگونه صاحب الزمان را نمی توان دید وحال آن كه دست او هم اكنون در دست توست؟! بمحض اینكه علامه این پاسخ را می‌شنود، بی‌اختیار خود را بزمین می‌اندازد تا پای مبارك حضرت را ببوسد كه در این هنگام از كثرت شوق مدهوش می‌شود. 📚 قصص العلماء ، ص۱۲۳
4_5843708335156628916.mp3
8.85M
▪️اباصالح به دادش رسید! داستان تشرف یاقوت روغن‌فروش به محضر عجل الله تعالی فرجه الشریف 📚النجم الثاقب، حکایت ۷۶
4_5985584406457222643.mp3
5.62M
🔴داستان تشرف شنیدنی قدرت الله لطیفی ریاست هیات امنای مسجد مقدس جمکران و خبر ایشان از رجعت خود در زمان ظهور 🎙️ https://eitaa.com/labik_ya_mahdii
1_4406625533.mp3
6.76M
▫️جوانی که علیه السلام هفت روز مهمان خانه‌اش شد! 📚 النجم الثاقب، ج۲، ص۷۹۱
✅ بر تو باد به مواظبت بر قرائت قرآن (تشرّف شیخ محمّد حسن مازندرانی حائری‌) ☑️ شیخ محمّد حسن مازندرانی حایری می‌فرماید: ▫️ بعد از ازدواج، به مرض سل شدیدی مبتلا شدم و ضعف بر من غلبه کرد؛ بحدّی که قادر به بیرون رفتن از خانه نبودم، مگر آن‌که روزی یک مرتبه وقت عصر به حرم مطهّر مشرّف می‌شدم و به‌خاطر شدّت ضعفی که داشتم، فورا مراجعت می‌نمودم. عادت من این بود که فرشی پشت‌بام انداخته بودند و به مجرّد رسیدن از حرم مطهّر، دراز می‌کشیدم. یک روز از حرم برگشته و دراز کشیده بودم. ✨ ناگاه دیدم سیّدی، که به مرحوم سیّد مهدی قزوینی حلّی در ایّام کهولتش شباهت داشت، بدون آن‌که کسی را خبر دهد روی بام آمد. تعجّب کردم و خواستم به احترام ایشان برخاسته و زنها را خبر کنم که بالا نیایند. با دست اشاره کرد که ساکن و ساکت باش و دستش را بر پیشانی من مالید و فرمود: 🔸 حالت چطور است؟ ▫️ بعد فرمود: 🔸 بر تو باد به مواظبت بر قرائت قرآن. ❇️ فورا احساس کردم مرضم رفع شد و آن سیّد هم غایب گردید. (۱) ⬅️ برکات حضرت ولی عصر (علیه السلام)، صفحه ی ۲۳۶ (۱). بسیاری از موارد که بین مردم به تشرف خدمت امام زمان(عج) مشهور شده اند، در واقع تشرف خدمت یاران خاص و و کارگزاران بزرگوار حضرت بوده اند. 🏷 (عج)
❇️ تشرف سيد جعفر قزوينى با پدر بزرگوار خود ✅ سيد جليل , آقا سيد جعفر قزوينى مى‌گويد: ▫️بـا پدرم - مرحوم آقاى سيد باقر قزوينى - به مسجد سهله مى‌رفتيم. وقتى نزديك مسجد رسيديم، به او گفتم: 🔹 اين حرفهايى كه از مردم مى شنوم، يعنى هر كس چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله بيايد حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه) را مى بيند، پايه و اساسى ندارد. ▫️ پدرم غضبناک متوجه من شد و گفت: 🔸 چرا اساسى نداشته باشد؟ فقط به خاطر آن كه تو نديده اى؟ آيـا هـر چيزى كه تو نديده اى اصل ندارد؟ ▫️ و خيلى مرا سرزنش كرد، به طورى كه از گفته خويش پشيمان شدم. داخل مسجد شديم. هيچ كس در آن جا نبود. وقتى پدرم در وسط مسجد، براى خواندن دو ركعت نـمـاز اسـتـجاره ايستاد، شخصى از طرف مقام حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه) متوجه او شد و از كنارش عبور نـمـود. بـه او سلام كرد و با ايشان مصافحه نمود. در اين جا پدرم به من توجه كرد و پرسيد: 🔸 اين آقا كيست؟ ▫️ گفتم: 🔹 آيا او حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه) است؟ ▫️ فرمود: 🔸 پس كيست؟ ▫️ من به دنبال آن حضرت دويدم، ولى احدى را نه در مسجد و نه در خارج آن نديدم. ⬅️ بركات حضرت ولی عصر(علیه السلام)، 🏷 (عجل الله تعالی فرجه)
♨️کربلا بدون دعا برای فرج مقبول نیست!!! 🔹مرحوم حاج حسن خیِّر همیشه در سفرها به زواری که می آوردند و یا مخارج سفر عتبات آنها را حساب میکردند تاکید داشتند که حتما برای فرج زیر قبه مبارکه دعا کنید و من راضی نیستم از کسی که با من به کربلا بیاید و برای فرج دعا نکند ایشان داستانی تعریف میکردند و میگفتند: 🔹حدود ۲۰ سال قبل با یکی از دوستان مشرف شدم به کربلای معلی و با خیلی سختی و پیاده روی چند روزه و خستگی فراوان به حرم رسیدم. چند روزی را در کربلا بودیم و بعد از زیارت عتبات قصد برگشت داشتیم. در راه برگشت خسته شده و چند ساعتی استراحت کردیم و خوابم برد. در عالم رویا امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را دیدم. رفتم خدمت حضرت دستبوسی. حضرت سوال کردند: کجا بودید و به کجا میروید؟ عرض کردم: آقاجان کربلا بودیم و در راه برگشت به شهرمان هستیم. 🔹حضرت فرمودند این چه کربلایی بود که مقبول نشد!! رنگ از رخسارم پرید. عرض کردم: چرا آقاجان؟ حضرت فرمودند: "کربلا رفتید ولی برای فرج من دعا نکردید مگر نه اینکه من منتقم خون جدم حسین علیه السلام هستم..." از خواب پریدم و بلافاصله برگشتیم برای زیارت کربلا به نیت فرج آن حضرت
♨️توجه خاص آقا (علیه السلام)به مادرشان نرجس خاتون(علیها سلام) 🔹حضرت بقیه الله روحی له الفداء عنایتی خاص به مادرشان دارند. مثلاً یک ختم قرآن برای حضرت نرجس خاتون بخوان. به مسجد وارد می شوی، دو رکعت نماز مستحبی بخوان و ثوابش را هدیه کن برای نرجس خاتون.. 🔹حاج محمد که از صلحا بود می گفت: مکه رفتم و اعمال حج که تمام شد، یک روز گفتم یک عمره مفرده برای مادر امام زمان انجام بدهم و از بی بی درخواست کنم که از فرزندشان بخواهد که من، چهره ایشان را زیارت کنم. طواف و نماز و سَعی بین صفا و مروه را انجام دادم. سَعی بین صفا و مروه که تمام شد، طواف نساء و نمازش را خواندم و دیگر بی حال شدم. 🔹حدود یک ساعت و نیم به اذان صبح بود. دیدم پنج شش نفر پشت مقام ابراهیم نشسته و یک ظرف خرما جلویشان گذاشته اند و آقایی هم آن بالا نشسته است که نمی شود چشم از او برداشت. خیلی فوق العاده است و برای بقیه صحبت می کند. وقتی این آقا را دیدم، زانوهایم شروع کرد به لرزیدن. خرماها بیشتر جلب توجه کرد؛ چون خیلی بی حال و خسته شده بودم. نشستم و تکیه دادم.. آقا فرمود: «این حاج محمد برای مادر من یک عمره انجام داده است و خسته شده است. چند تا از این خرماها را به او بدهید» یک نفر فوراً بلند شد و بـشقاب خرما را مقابل من آورد. من هم پنج شش تا برداشتم؛شروع کردم خوردن. دیدم دارند نگاه می کنند و تبسم می کنند. 🔹بعد دو مرتبـه فرمود: «بـله؛ ایشان برای مادر من یک عمره ای انجام داد و به زحمت هم افتاد. خـدا قبـول می کند؛ ان شـاء الله». یک دفعه نگاه کردم، دیدم هیچ کس نیست. فوراً به خود آمدم. گفتم: «اصلاً آرزویم همین بود که حضرت را ببینم و چقدر زود مستجاب شد...» ✍آیت الله ناصری دولت آبادی 📚 کمال الدین، ج 2، ص 670 بحارالأنوار، ج 68، ص 96