سلام صبح کیوان شید شما به نیکی و روشنی و مبارکی و فرجامتون به خوبی و میمنت و خجستگی. اگر می خواهیم نیکوکار و محبوب خداوند باشیم، کافیست در نهان و آشکار ببخشیم و خشم خود را فرو خوریم و از خطای مردم درگذریم. بدینسان است که پروردگار ما را در زمره پرهیزگاران جای می دهد و بهشتی را که به وسعت آسمان ها و زمین است، و برای ما تدارک دیده شده، پیشکش می کند. سوار شدن بر گرده خشم و کنترل افسار آن اسب چموش، تاثیری چنین در زندگی دارد. البت کار ساده ای نیست ولی بهشت و رضوان الهی را هم بدون هزینه در کف کسی نمی گذارند. بسیار ممارست می خواهد که بتوان خشم را به سیطره خود درآورد و از نتایج بدش پیشگیری کرد. در پی کشف روش های ساده ای برای بدست آوردن عنان خشم و کنترل آن بودم که دیدم در تحقیقاتی آمده، کنترل عضلات و احساسات در یک راستا قرار دارند و در تقویت هم عمل می کنند. اگر جایی مخالف دستگاه عضلانی کاری کنیم، ناخواسته قدرت مقابله با احساسات و به ویژه خشم را تقویت کرده ایم. اگر راست دست هستیم برای مدتی از دست چپ و اگر چپ دست هستیم، از دست راست استفاده کنیم، خواهیم دید که تا چه اندازه به کنترل خشم خود کمک کرده ایم!
⚘️⚘️❤️H Dj Ivriq
سلام صبح مهرشید شما به نیکی و روشنی و مبارکی و فرجامتون به خوبی و میمنت و خجستگی. آزادی کلمه زیبایی است که برخی حکام فقط در قالب کلام دوستش دارند و تنها میخواهند بر زبانش بیاورند، به اجرا که برسد برایشان تلخ و غیر قابل تحمل است. فردریک کبیر که از سال ۱۷۴۰ تا ۱۷۸۶ بر کشور آلمان حکومت می کرد از طرفداران سرسخت آزادی اندیشه بود. روزی سوار بر اسب با همراهانش از یکی از خیابان های برلین می گذشت. ناگاه چشمش به اعلامیه تند و تیزی که گروهی از مخالفان علیه او بر دیوار چسبانده بودند، افتاد! فردریک آن را خواند و گفت بی انصاف ها چقدر اعلامیه را بالا چسبانده اند. ما که سوار اسب هستیم، آن را خواندیم ولی افراد پیاده برای خواندنش به زحمت می افتند. آن را بکنید و پایین تر بچسبانید تا راحت تر خوانده شود! یکی از همراهان با حیرت گفت اما این اعلامیه بر ضد شما و حکومت شماست! فردریک گفت اگر حکومت ما واقعا به مردم ظلم کرده و آنقدر بی ثبات است که با یک اعلامیه ساقط شود، همان بهتر که زودتر برود. اما اگر حکومت ما بر اساس قانون و عدالت اجتماعی و آزادی بیان است، مسلم آنقدر ثبات و استحکام دارد که با یک اعلامیه از پا نیفتد!
⚘️⚘️❤️H Dj Ivriq
سلام صبح مه شید شما به نیکی و روشنی و مبارکی و فرجامتون به خوبی و میمنت و خجستگی. در دنیایی زندگی می کنیم که همنوعان ما در دسته ها و گروه های مختلف قرار داده شده اند و با باورها و اعتقادات متفاوت و با رفتارهای و عملکردهای گوناگون حضور دارند. خدای بزرگ این تفاوت در آفرینش انسانها را برای حصول شناخت مقرر کرده است. اینکه یکدیگر را، عقاید یکدیگر را، گفتار و کردار یکدیگر را بشناسیم و بهترین ها را تشخیص دهیم و در کنار بهترین ها قرار گیریم و با بهترین ها باشیم و در نهایت نظر مثبت خداوند را جلب کنیم و از منظر نگاهش در زمره بهترین ها باشیم و خود فرمود که بهترین شما پرهیزگارترین شماست. آفریده برتر هم که شدیم، بایستی به این باور برسیم که لازم نیست در همه جا و پیرامون هر موضوعی، همگان را راضی نگه داریم! و لازم نیست نگران این باشیم که چگونه و به چه شکل در ذهن دیگران قضاوت خواهیم شد! و همچنین لازم نیست خود را با اعتقادات و باورهای دیگران هماهنگ و همسو کنیم! یقین داشته باشیم که هر اندازه هم که وقت بگذاریم و هر مقدار که تلاش کنیم و هر قدر هم که خوب باشیم، حریف تمام سلیقه ها، اندیشه ها و باورها نخواهیم شد.
⚘️⚘️❤️H Dj Ivriq
سلام صبح بهرام شید شما به نیکی و روشنی و مبارکی و فرجامتون به خوبی و میمنت و خجستگی. ظریفی می گفت زندگانی طی مسیری است در جاده ای که تابلوهايی مثل علائم رانندگی کم دارد. وقتی راه را به اشتباه می روی، تابلوی "عبور ممنوع" ندارد. وقتی نزديک آدم های نادرست می شوی، تابلوی "خطر انحراف از جاده" ندارد. وقتی از خداوند فاصله می گیری، با تابلوی "خطر سقوط به دره" مواجه نیستی. زمانی كه می خواهی سر ديگران را كلاه بگذاری، تابلوی "دور زدن ممنوع" نیست! وقتی درگير عشق، محبت و رفاقت يك طرفه می شوی، تابلوی "راه يكطرفه" را نگذاشته اند. وقتی هم كه دوست داری خلوت کنی و تنها باشی، تابلوی "حضور ممنوع" وجود ندارد. مسیر زندگانی قطعا تابلو علائم راهنمایی كم دارد! به ظرافت گفتم کتاب راهنمایی رانندگی این جاده، مقابل چشمان توست و خدایی که تو را به طی این جاده پر پیچ و خم مامور ساخته، آن را به دقت و با توجه به همه نیازمندی هایت، در کمال سادگی نگاشته و تقدیمت کرده است و تو نخوانده وارد جاده شده ای و می خواهی به سلامت هم از آن عبور کنی و نتیجه همین گلایه ها می شود که داری. هر شب ده جمله از این کتاب راهنما را بخوان و بخواب.
⚘️⚘️❤️H Dj Ivriq
سلام صبح تیرشید شما به نیکی و روشنی و مبارکی و فرجامتون به خوبی و میمنت و خجستگی. زندگانی سرشار از لحظاتی است که می آیند و می روند و بسیاری از آن ها، هرگز برای ما تکرار نمی شوند و مناظری که در مقابل چشمان ما قرار می گیرند و بسیاری از آن ها را در تمامی عمر دیگر نمی بینیم و اتفاقاتی که می افتند و خیلی از آن ها دیگر برایمان روی نخواهند داد و انسان های بیشماری که در آن پای می گذارند و بسیاری از آنان را تنها یک بار خواهیم دید. گاهی گذشته را که مرور می کنم، سخت برای لحظات، مناظر، حوادث و انسان های بی تکرارش، دلتنگ می شوم. دوست داشتم که یک بار هم که شده آن لحظات، مناظر، حوادث و انسان ها برایم تکرار شوند! ولی افسوس که تقدیر برایم چنین نمی خواهد و من هم توانایی عملی کردن چنین آرزویی را ندارم. پس در تتمه عمرم، می خواهم هر چیزی را که بعدها برایم خاطره ای می سازد، سیر ببینم! که بسیار محتمل است تکراری برایش نباشد. در متنی، این جمله دردناک فرانسوی را خواندم که سخت مرا به هم ریخت.
ᴍᴇ ᴍᴀɴǫᴜᴇ ǫᴜᴇʟǫᴜᴇ ᴄʜᴏsᴇ ǫᴜɪ ɴᴇ ᴠᴀ ᴘʟᴜs ᴊᴀᴍᴀɪs sᴇ ʀᴇᴘᴇᴛᴇʀ
دلم برای چیزهایی تنگ شده است که قرار نیست دیگر تکرار شود!
⚘️⚘️❤️H Dj Ivriq
سلام صبح اورمزدشید شما به نیکی و روشنی و مبارکی و فرجامتون به خوبی و میمنت و خجستگی. شب ها که می خوابیم، پیش از مرگ، تمرین مردن می کنیم! در خواب هم به مثابه مرگ، اختیاری نداریم ولی خدای مهربان با بیداری فردا، به ما مهلتی دوباره می دهد و قدرت خود را یادآوری می کند و مرگ را به ما می نمایاند. البته ما هم که همیشه غافلیم. به قدری مغروریم که می انگاریم همیشه توانمندی انتخاب و تصمیم برای تأمین خواسته را داریم و خواب و مرگ، عکس این را به ما می گویند. رؤیاهایی خواب همانند مرگ، وقایع روی داده حال یا گذشته مایند که ترکیبی از رخدادهای هماهنگ با علاقمندی های ماست. با این تفاوت که در مرگ، به خاطر قطعیت خطر، همه زندگانی در برابر چشمان ما رژه می رود. هویت ما به قدرت انتخاب و تصمیم بستگی دارد که خداوند عطا کرده و در خواب و حین مرگ، سلب می کند. در خواب، این تکرار مرگ، استعدادهای ما بدون داشتن قدرت تصمیم، سلب می شوند ولی به عکس مرگ، با بیدار شدن، دوباره باز می گردند و فرصتی دوباره به ما می دهند. پس هر صبح که بیدار می شویم، از نو زاده می شویم. منتظر روز تولد نباشیم. هر روز زندگی را مبارک بدانیم و جشن بگیریم.
⚘️⚘️❤️H Dj Ivriq
سلام صبح ناهیدشید شما به نیکی و روشنی و مبارکی و فرجامتون به خوبی و میمنت و خجستگی. جایی خواندم برای بوجود آمدن ما، ۲ پدر و مادر، ۴ پدر بزرگ و مادر بزرگ، ۸ جد، ۱۶ جد دوم، ۳۲ جد سوم، ۶۴ جد چهارم، ۱۲۸ جد پنجم، ۲۵۶ جد ششم، ۵۱۲ جد هفتم، ۱۰۲۴ جد هشتم، ۲۰۴۸ جد نهم و... وجود داشته اند. به عبارتی موجودیت ما، فقط در این ۴۰۰ سال اخیر به وجود ۴۰۹۴ نفر وابسته بوده است. تصور کنیم اجداد ما چه ها که ندیده اند و چه تجاربی که کسب نکرده اند، از جنگ، قحطی، عشق، لبخند، اشک، کینه، نفرت، مهربانی و... همه این تجارب در ذرات DNA ما ثبت شده است. ما ارزشمندیم چون حافظه تاریخیم و قرار است گذشته نسل آینده باشیم! به هر رفتار محیطی که عادت کنیم، وارد ژن نسل آینده خواهد شد و سرنوشت آینده را رقم می زند، باعث شادی آیندگان و روح گذشتگان می شود و یا سبب ننگ و تلخی و تاریکی و نفرت! هیچوقت محو نمی شویم و نمی میریم! بلکه به DNA آیندگان می رویم. با پیشرفت علم، دانشمندان آینده از DNA نوادگان ما، متوجه علایق ما در سال ۱۴۰۳ می شوند و شاید حتی تصاویر چشمان ما را بازسازی می کنند! ما انسان های ارزشمندی هستیم، خود را دست کم نگیریم.
⚘️⚘️❤️H Dj Ivriq
سلام صبح کیوان شید شما به نیکی و روشنی و مبارکی و فرجامتون به خوبی و میمنت و خجستگی. بروز مکارم و مفاسد اخلاقی در جامعه، سلسله مراتبی است. اگر دیدید جامعه ای پاک است و انوار مکارم اخلاقی در آن موج می زند، ریشه اش را در پاکی و نیکی متولیان آن باید جست و اگر دیدید که در جامعه ای بوی گند فساد و تباهی از تمامی ارکانش به مشام می رسد، باز ریشه این تعفن به آنان برمی گردد که الناس علی دین ملوکهم! همه مفاسد و دزدی ها به نیازمندی و فقر مرتکبین بر نمی گردد. در بیشتر موارد، عدم برخورد با مفاسد موجود به آلودگی مسئولین پیشگیری و مبارزه با مفاسد ربط دارد. برخوردی نمی کنند چون ریشه مفسده در خود آنهاست و لازمه مبارزه با آن، در هم کوبیدن خودشان است. از امیر کبیر پرسیدند در مدت زمان محدودی که داشتی، چطور مملکت را از دزدان، پاک کردی؟ گفت خودم دزدی نمیکردم و نمیگذاشتم معاونم هم دزدی کند. او هم از این که نمیگذاشتم دزدی کند، نمیگذاشت معاونش دزدی کند و تا آخر همین طور. اگر من دزدی میکردم، تا آخر دزدی میکردند و کشور میشد دزدخانه! همه هم دنبال دزد میگشتیم و چون همه دزد بودیم، هیچ دزدی را هم محکوم نمیکردیم.
⚘️⚘️❤️H Dj Ivriq
سلام صبح مهرشید شما به نیکی و روشنی و مبارکی و فرجامتون به خوبی و میمنت و خجستگی. نیکمردان همیشه زنده اند و هیچ گاه نمی میرند. دوست داشتم کوروش یکتاپرست باشم و حقوق بشر را به نام من بشناسند، آوازه بخشندگی ام همه جا را پر کند، بندیان را آزاد کنم و ادیان و مذاهب و پیروانشان را محترم دارم. دوست داشتم گاندی هندو باشم و با مقاومت بدون خشونت، استقلال کشور و مردمم را بخواهم و با رهبری ملتم در راهپیمایی های طولانی و با روزه داری فراوان، بزرگ روح ارجمند آنان باشم. دوست داشتم ماندلای مسیحی باشم و برای آزادی ملتم، بیش از ربع قرن در زندان نژاد پرستان باشم و پس از پیروزی در مبارزاتم، ستمکاران بر خود را ببخشم. دوست داشتم چگوآرای مارکسیست باشم و عمری را صرف مبارزه با استعمار حاکم بر کشورهای آمریکای جنوبی کنم و سرانجام برای مردم و باورهایم تیرباران شوم. دوست داشتم سلیمانی شیعه باشم و نجات مردم بینوا از چنگال گرگ صفتان داعشی، دغدغه ام باشد و به دست جانیترین ها، پیکرم قطعه قطعه شود و در نهایت دوست داشتم یحیی سنوار مسلمان سنی مذهب باشم و عمری را با غیرت برای رهایی مردمم بجنگم و در اوج شرافت برای مردمم بمیرم.
⚘️⚘️❤️H Dj Ivriq
سلام صبح مه شید شما به نیکی و روشنی و مبارکی و فرجامتون به خوبی و میمنت و خجستگی. جایی خواندم که حداکثر سرعت آهو به هنگام دویدن، نود کیلومتر بر ساعت است، در حالی که همین سرعت برای شیر، پنجاه و هفت کیلومتر بر ساعت تخمین زده شده است. به عبارتی سرعت آهو نسبت به شیر، چیزی نزدیک به دو برابر است. با این وجود می بینیم که شیر با همین سرعت کمتر، در شکار آهو، برنده از میدان خارج می شود و در اغلب موارد آهو طعمه شیر می گردد. زیست شناسان، دلیل موفقیت شیر را نگاه رو به جلوی او می دانند و معتقدند که ترس آهو از شکار شدن، موجب می شود که آن حیوان برای سنجش فاصله اش با شیر، مدام به پشت سرش نگاه کند و به همین جهت، سرعتش بسیار کم می شود تا جایی که شیر می تواند به آهو برسد و حیوان را طعمه خود کند. نتیجه اینکه اگر آهو به پشت سرش نگاهی نمی انداخت و به سرعتش ایمان داشت، همان گونه که شیر به قدرتش، هرگز طعمه شیر نمی شد! و این داستان زندگانی بسیاری از انسان هاست. آدمی اگر به خود ایمان نداشته باشد و در طول زمان، همیشه به پشت سر نگاه کند و به مرور خاطرات گذشته بپردازد، هم از زمان عقب می ماند و هم آینده را از دست میدهد!
⚘️⚘️❤️H Dj Ivriq
سلام صبح بهرام شید شما به نیکی و روشنی و مبارکی و فرجامتون به خوبی و میمنت و خجستگی. گه گاه که پای صحبت های مادر خدا بیامرزم می نشستم و درد دلش را می شنیدم، پس از بیان خاطرات تلخ و سختی های زندگانی اش، آهی می کشید و می گفت این هم قسمت ما بود! تا سال ها در معنی قسمت، خوب نیاندیشیده بودم و گمان می کردم هر چه را که در زندگی برایم روی می دهد، همان قسمتی است که مادرم از آن نام برده بود و کاری اش هم نمی توان کرد. همه هم همین را می گفتند و مرا به تحمل ناملایمتی ها سفارش می کردند و اینکه آنچه را که خدا برای ما خواسته است، همین است و نمی توان تغییرش داد. مدت ها گذشت تا بدانم این آموزه ها، مرا از تلاش برای تغییر باز می دارد و تسلیم وضعیت ها می کند. نه خدایم برای من چنین خواسته و نه من باید اینگونه بیاندیشم. من آمده ام حرکت کنم و متغیر باشم و آنی باشم که خود می خواهم نه آنی که زمین و زمان می طلبد و به همین جهت برای هر چیزی که از من سر می زند، بایستی پاسخگو باشم. جایی خواندم که
"sᴏᴍᴇᴏɴᴇ ᴡʜᴏ ᴅᴏᴇsɴ'ᴛ ᴋɴᴏᴡ ʜᴏᴡ ᴛᴏ ғɪɢʜᴛ, ᴄᴀʟʟs ʜɪs ᴀᴅᴠᴇʀsɪᴛɪᴇs ғᴀᴛᴇ!"
"کسی که جنگیدن نمی داند، به بدبختی هایش می گوید قسمت!"
⚘️⚘️❤️H Dj Ivriq
سلام صبح تیرشید شما به نیکی و روشنی و مبارکی و فرجامتون به خوبی و میمنت و خجستگی. در سوره مبارکه حجرات آمده که... "و بعضى از شما ديگرى را غيبت نكند، آيا هيچ يک از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ (هرگز) بلكه آن را ناپسند مىدانيد و از خدا پروا كنيد!"... در بین گناهان، هيچ گناهى همانند غيبت به درندگى بی رحمانه تشبيه نشده است. حتى حيوانات درنده هم به هم جنس خود تعرض نمىكنند. دانشمندان می گویند غیبت برای انسان ارتعاش بدی دارد. در زمان غیبت به روشنی به کائنات می گوییم که همان عیب شخص غیبت شونده را می خواهیم و عالم هستی هم متقابلا می گوید بفرمایید این هم همانی که می خواستید! غیبت نکنیم تا در مدار خوبی ها پایدار بمانیم. غيبت كننده اگر توبه كند، آخرين كسى است كه وارد بهشت مىشود وگرنه، اولين كسى است كه به دوزخ برده مىشود و نیکی هایش زائل می گردد. خداوند، چيزى را كم و یا فراموش نمىكند، بلكه كارهاى خوب به دلیل غيبت از بين می روند. غیبت شونده هم نيکی های فراوانى در نامه عملش مىبيند و گمان مىكند كه اين پرونده او نيست، در حالی که بواسطه غيبت، نيكىهاى غيبت كننده، برایش ثبت می گردد.
⚘️⚘️❤️H Dj Ivriq
سلام صبح اورمزدشید شما به نیکی و روشنی و مبارکی و فرجامتون به خوبی و میمنت و خجستگی. زندگی موهبتی است که آفریننده مهربان به یکایک ما و به تمامی جهان هستی عطا کرده است و آفریده ها بایستی به خاطرش ممنون خداوند باشند و به سپاس از او مشغول! بندگان در قامت خواهش همواره باید دست نیازشان به سوی پروردگار دراز باشد و در این بین بندگانی که بیشتر بخواهند، برنده ترند! خداوند خواهش بندگانش را دوست دارد و فرموده است که مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را! بنده به هنگام خواهش، در دایره توجه خدا، به مرکز نزدیک تر است و هر چه خواهش بیشتر باشد، بخشش گسترده تر خواهد بود. توسل به و تمنا از درگاه الهی، خاص هم کیشان ما نیست و پیشتر، جمله جالبی را در متنی انگلیسی دیدم که همین مفهوم را در بر داشت.
"Your only request from LIFE, should be one word : MORE!"
تنها درخواست شما از زندگی باید یک کلمه باشد: بیشتر!
به هنگام طواف خانه خدا، هر بار که از حجر اسماعیل می گذشتم، در زیر ناودان طلا، این آیه زیبا چشمانم را نوازش می داد که "... وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ ..."
⚘️⚘️❤️H Dj Ivriq
سلام صبح ناهیدشید شما به نیکی و روشنی و مبارکی و فرجامتون به خوبی و میمنت و خجستگی. در ارتباطات اجتماعی نیازمند جلب اعتماد دیگرانیم و برای جلب اعتماد، گاهی پرسیدن یک سوال ساده کافیست! "آیا میتوانید کمکم کنید؟" تصور غلطی است که با درخواست کمک، خود را ضعیف می نمایانیم، در حالیکه حقیقت این است که اگر از مردم درخواست کمک کنیم، بیشتر به ما اعتماد میکنند و احترام می گذارند و به عکس زمانی که از آنان کمک نمیخواهیم، ممکن است حس کنند که آنها را نادیده میگیریم و به آنان اعتماد نداریم. هنرمندتریم اگر حتی نیاز چندانی هم به یاری دیگران نیست، باز هم از دیگران کمک بخواهیم. این امر نهتنها در روابط شخصی بلکه در محیطهای حرفهای نیز اهمیت دارد. از به اشتراک گذاشتن شکستها و مشکلات خود ابایی نداشته باشیم و آسیبپذیری را نقطه قوت بدانیم. طرح پرسشهایی مانند "نظر شما درباره… چیست؟" یا "احساس شما درباره… چیست؟" به گسترش گفتوگوها و افزایش اعتماد کمک میکند. این نوع پرسشها باعث میشوند افراد در محیطهای کاری و شخصی احساس ارزشمندی کنند و به ارتباطات عمیقتری دست یابند. کاش زعمای ما این مهم را خوب می فهمیدند.
⚘️⚘️❤️H Dj Ivriq
سلام صبح کیوان شید شما به نیکی و روشنی و مبارکی و فرجامتون به خوبی و میمنت و خجستگی. در زندگانی با کسان زیادی روبرو می شویم که رفتاری متعارف و پسندیده ندارند. در بسیاری موارد، از کنار موضوع می گذریم و توجهی بدان نمی کنیم ولی در معدود مواردی هم مجبور به واکنش می شویم. شاید باور نکنید ولی در همان تعداد کم هم بهترین حصول نتیجه، در اثر آینه ای است. آری اثر آینه ای! یعنی مانند آینه رفتار کنیم و آنچه را که مرتکب شده اند، عینا به خودشان بازگردانیم. هر چند که ناخوشایند است و ما را هم تراز آنان می گرداند و لیکن اثرش بر آنان مطلوبتر است. اینکه انسان ناگزیر می شود برای نشان دادن اشتباه فردی یا گروهی، آینه وار عمل کند و به آنان نشان دهد که اشتباه می کنند، از جمله راه های تربیتی و مقابله با سوء رفتار می باشد و شاید هم جزو آخرین راهکارهای اصلاح در کسانی است که فساد را در پیش گرفته اند و به خطا می روند. البته بایستی از خطرات محتمل این رویه هم برحذر نبود از جمله اینکه کسان مورد نظر، بر دایره لجبازی بیفتند و به مثابه و یا بسیار بدتر از قبل عمل کنند ولی در غالب موارد چنین رخدادی پیش نمی آید و نتیجه خوب است.
⚘️⚘️❤️H Dj Ivriq
سلام صبح مهرشید شما به نیکی و روشنی و مبارکی و فرجامتون به خوبی و میمنت و خجستگی. می گویند ابلیس با فرزندانش از مسیری می گذشت. چادرنشینانی دیدند در کنار راه و زنی را مشغول دوشیدن گاو. رو به فرزندان گفت بنشینید و بنگرید. پس به سوی زن رفت و طنابی را که به پای گاو بسته بود، تکانی داد. با تکان طناب، گاو ترسید و سطل شیر بر زمین ریخت و کودک زن با لگد گاو مرد. زن عصبانی، گاو را با ضربات چاقو از پای درآورد. شوهر که آمد و اوضاع را دید، زن را به شدت کتک زد و طلاقش داد. بستگان زن، مرد را زیر کتک کشتند. اقوامِ مرد آمدند و با آنان درگیر شدند و نزاع سختی درگرفت و تا مدت ها بستگان زن و مرد به همین بهانه در جنگ شدند. فرزندان ابلیس با مشاهده ماجرا گفتند این چه کاری بود که کردی؟ ابلیس گفت من که کاری نکردم، فقط طناب را تکان دادم! گاهی فکر می کنیم که کاری نکرده ایم، در حالی که توجه نداریم سخن، نوشته، نگاه، موضع و کردار ما، ممکن است حالی را دگرگون کند، دلی را بشکند، مشکلی ایجاد کند و آتش اختلافی برافروزد! و آنگاه می گوییم ما که کاری نکرده ایم، تنها طنابی را تکانده ایم! مراقب باشیم طناب زندگی کسی را تکان ندهیم.
⚘️⚘️❤️H Dj Ivriq
سلام صبح مه شید شما به نیکی و روشنی و مبارکی و فرجامتون به خوبی و میمنت و خجستگی. مراقب رفتارهای غلیظ باشیم که زندگی سالم، زندگی متعادلی است. هر جا رفتار غلیظی دیدیم، احتمال بسیار زیادی به وجود عکس آن در پشت صحنه بدهیم. دینداری و پاکمنشی غلیظ، به احتمال خیلی زیاد، حکایت از باطنی عاری از هر گونه اعتقاد دارد. و به همین سان، سر به زیری و ماخوذ به حیا بودن غلیظ، نشان خشم فراوان پنهان شده در پشت آن است. با ادبی غلیظ، حاکی از دریایی از بی ادبی نهفته در باطن است. اظهار معتمد بودن غلیظ هم، علامتی از خیانت به عنوان نخستین گزینه است. غیرت و تعصب غلیظ، گویای آتش فشان فساد در انتظار انفجار است. آدم ها پشت رفتارهای غلیظ پنهان میشوند تا حجم بزرگ منفیهای درونشان را استتار کنند. دهخدای مرحوم در امثال و حکم آورده که مردی وارد خانه شد و همسرش را گریان دید. علت را جویا شد. او گفت گنجشک های بالای درخت، وقتی بیحجابم نگاهم میکنند و شاید این امر معصیت باشد! به خاطر عفت و خدا ترسی همسرش، پیشانیاش را بوسید و تبری آورد و درخت را قطع کرد. پس از هفته ای، روزی زود از کار برگشت و همسرش را در آغوش فاسقش آرمیده یافت!
⚘️⚘️❤️H Dj Ivriq
سلام صبح بهرام شید شما به نیکی و روشنی و مبارکی و فرجامتون به خوبی و میمنت و خجستگی. هفتم آبان روز جهانی کوروش کبیر، به نام قرآنی ذوالقرنین، بود که خدایش رحمت کند. در این روز کوروش بزرگ فاتحانه وارد شهر بابل شد و یهودیان اسیر را آزاد نمود. در منشور بجای مانده از این مرد بزرگ آمده است که... "تا روزی که زنده ام، دین و آئین و رسوم ملت هائی را که من پادشاه آنهایم، محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت که زیر دستانم، دین، آئین و رسوم ملتم و ملل دیگر را کوچک بشمارند یا به آنها توهین کنند. هرگز سلطنتم را بر هیچ ملتی تحمیل نخواهم کرد و هر ملتی در پذیرفتن من آزاد است و اگر مرا پادشاه خود نخواهند، برای سلطنت بر آنان، نخواهم جنگید. تا پادشاه ایرانم، نمی گذارم کسی به دیگری ستم کند و حق ستمدیده را از ستمکار خواهم ستاند و به او خواهم داد و ستمگر را مجازات خواهم کرد... همه آزادند هر دینی را که میل دارند بپرستند و در هر نقطه که راغبند سکونت کنند، مشروط بر اینکه حق کسی را غصب ننمایند و به هر چه تمایل دارند اشتغال ورزند و مال خود را به نحوی که می خواهند به مصرف برسانند مشروط بر اینکه لطمه به حقوق دیگران نزنند..."
⚘️⚘️❤️H Dj Ivriq
سلام صبح تیرشید شما به نیکی و روشنی و مبارکی و فرجامتون به خوبی و میمنت و خجستگی. در بازگشت از جنگ شوش، غنایمی را برای پیشکش به نزد کوروش آوردند. از آن جمله زنی بسیار زیبا به نام پانته آ که شوهرش به نام آبراداتاس در ماموریتی از جانب پادشاه خود بود. کوروش پس از شنیدن ماجرا، از رویارویی با او امتناع کرد. اطرافیان کوروش با توصیف زیبایی های پانته آ، سعی داشتند دست کم یک بار او را ببیند. ولی کوروش گفت هرگز، می ترسم او را ببینم و به او دل ببندم و نتوانم او را به شوهرش پس بدهم و مرتکب گناهی نابخشودنی شوم. پس تا زمان بازگشت همسرش، به یکی از ندیمان خود سپرد تا مراقبش باشد. آبرداتاس به ایران که آمد و از ما وقع مطلع گردید، برای جبران جوانمردی کوروش، به سپاهش وارد شد و چون خود را مدیون کوروش میدانست، برایش ارابههای جنگی ساخت که از عوامل مهم پیروزی کوروش در جنگ با لیدیان و همچنین شکست حکومت بابل گشت و سرانجام هم کشته شد. کاش طرفداران دروغین کوروش بزرگ، اندکی از غیرت و مردانگی او را در خود داشتند تا روز کوروش کبیر برایم اندوهناک نباشد که کمتر رنگ و بویی از آن کوروش در سینه چاکان امروزی اش یافت می شود.
⚘️⚘️❤️H Dj Ivriq
سلام صبح اورمزدشید شما به نیکی و روشنی و مبارکی و فرجامتون به خوبی و میمنت و خجستگی. تاکنون هر نوشته ای که خواندم و هر گفته ای که شنودم، از مزایای قدرت داشتن بود و کمتر به مضراتش پرداخته بودند. قدرت به آدمی توان انجام هر چه که میل اوست، می دهد و همه چیز و همه کس را مقهورش می سازد. نگفته بودند که قدرت میتواند همدلی و خود آگاهی را بکاهد و رفتارهای اجتماعی را از دایره توجه خارج کند و آدمی در موقعیت قدرت تمایل بیشتری به رفتارهای خودخواهانه دارد. دارن کلتنر، استاد روانشناسی دانشگاه کالیفرنیا، در آزمایشی، به نام مطالعه "هیولای شیرینی"، تأثیر قدرت بر رفتار اجتماعی را بررسی کرد. در گروههایی سه نفره، بهطور تصادفی، یک نفر رئیس یا رهبر گروه شد و بشقابی حاوی چهار شیرینی، بیشتر از تعداد افراد، به هر گروه داد. هدف مطالعه، بررسی این بود که چه کسی شیرینی اضافی را برمی دارد. در اکثر موارد، فردی که در جایگاه رئیس گروه بود، شیرینی اضافی را برمیداشت و غالباً هم این کار با بیادبی بیشتری همراه بود، مانند خوردن با دهان باز یا ریختن خردههای شیرینی، که نشانی از تأثیر قدرت بر کاهش رعایت هنجارهای اجتماعی است.
⚘️⚘️❤️H Dj Ivriq
سلام شب ناهیدشید شما به نیکی و روشنی و مبارکی و فرجامتون به خوبی و میمنت و خجستگی. در پی یافتن دلیل فلاکت جامعه امروزی خودمان بودم و دیدم بدین دلیل مغضوب خداوند و جهان هستی هستیم که به صراحت نفرین شده ایم. "ویل للمطففین"! وای بر کم فروشان! قاطبه جامعه، کم فروش یا مطفف هستند و با کم گذاشتن در پیمانه و یا کاستن از وزن خدمت به همنوع، بدو خیانت می کنند و مرتکب این کار حرام و گناه کبیره می شوند. کمفروشی به معنای عرضه یا فروش کالا و خدمات، کمتر از میزان یا معیار مقرر شده است. نانوا از وزن نان، آشپز از کیفیت غذا، رفتگر از تمیزی معابر، پرستار از خدمات درمانی، کارمند از ساعت کاری موظفی، زن از وظایف همسری، و ... کم می گذارد. هفت آیه در قرآن با عناوین مختلف «تَطفیفْ»، «بَخسْ»، «نَقص» و «إخسار» بر حرمت کم فروشی اشاره دارد. کمکاری ، صفتی عمومی و فراگیر در جامعه شده است و با این وجود، توقع داریم مغضوب خداوند متعال نباشیم و روزهایمان، بدتر از روزهای پیش نباشد و هر روز در فلاکت بیشتری غرق نشویم. بیایید دست کم در گفتار و کردار خود بیاندیشیم و کم فروش نباشیم و سایه این فلاکت و نفرین را از سر خود برداریم.
⚘️⚘️❤️H Dj Ivriq
سلام صبح کیوان شید شما به نیکی و روشنی و مبارکی و فرجامتون به خوبی و میمنت و خجستگی. چندی پیش متنی را در ستایش کوروش کبیر و داریوش بزرگ از فرد شناخته شده ای خواندم که اگر نگویم فرسنگ ها با ویژگی های نیک منقول از آن دو نیکمرد فاصله داشت، هیچ گونه همخوانی در پندار، گفتار و کردار با آن بزرگواران در آن یافت نمی شد! بد بیاندیشی و تصور کنی نیک می اندیشی! بد بگویی و خیال کنی زیبا سخن می رانی! و بد عمل کنی و به زعم خود بهترین عملکرد را داشته باشی! برخی میانگارند همینقدر که از نسل آن رادمردان باشند، دیگر نانشان در روغن است و خوب مطلق هستند و همه باید در برابرشان کرنش کنند. غافل از اینکه کسی را از فضل پدر حاصلی نیست و انسان باید مرد کار و همت خود باشد. ابن قتیبه دینوری از دانشمندان مشهور قرن سوم هجری درباره اینگونه ایرانیان که به نیاکان خود میبالند چنین نوشته است: "مَثل افتخار این گونه مردم به تاج و تخت پادشاهان درست مثل آن کسی است که دیدند در مسابقه اسبدوانی بسیار میخندد و شادی میکند و به خود میبالد. از وی پرسیدند مگر اسبی که در مسابقه پیش افتاد، از آن تست؟ گفت نه! اما لگامش از آن من است"!
⚘️⚘️❤️H Dj Ivriq
سلام صبح مهرشید شما به نیکی و روشنی و مبارکی و فرجامتون به خوبی و میمنت و خجستگی. در نخستین سخنش با من فرمود که بخوانم. زمانی که پرسیدم چه بخوانم؟ من که خواندن نمی دانم! با مهربانی فرمود بخوان به نام پروردگارت که آفرید. آدمی را از پست ترین و حقیرترین چیزها آفرید. سپس، مرتبتم داد و در جایگاه خود نشانید. از هیچ شدم همه و در سایه اطاعتش، مرا به والاترین ها رسانید. فرمود که بخوانم و بدانم که پروردگارم بزرگوارتر و گرامی تر از آنی است که می پندارم. کلمات را در دستانم بسان مومی کرد و قلم به دستم داد و مرا نوشتن آموخت و بدین سان چیزهایی که پیش از این هرگز نمی دانستم را به من آموخت. البته می دانست که من از روی خودخواهی ام، سرکشی خواهم کرد و خود را بی نیاز از او خواهم دانست و فراموش خواهم کرد که بازگشتم به سوی خود اوست. فاش می گویم که بسیار بزرگ و بخشنده است که موجود کوچکی چون مرا انتخاب کرد و اجازه ام داد که بخوانمش، در حالی که او در بزرگی اش، بزرگ ترین بزرگ ها بود و من در دستگاه آفرینشش، ناچیزترین ناچیزها بودم! و نیاید روزی که به خیال خام خود، بیانگارم که اگر عمری او را خوانده ام، بر سرش منت دارم.
⚘️⚘️❤️H Dj Ivriq
سلام صبح مه شید شما به نیکی و روشنی و مبارکی و فرجامتون به خوبی و میمنت و خجستگی. پائولو کوئلیو در حکایتی دارد که مردی با اسب و سگش به وقت عبور از جادهای، در پای درختی با فرود صاعقه مردند. هر سه غافل از مرگشان، عرق ریزان، به راهشان ادامه دادند تا به شدت تشنه شدند و در پیچی از جاده، دروازه ای مرمرین با میدانی از سنگفرش طلا و چشمهای آب زلال دیدند که نگهبانش گفت اینجا بهشت است ولی حیوانات را بدان راهی نیست. مرد حاضر نشد تنهایی آب بنوشد و به راهش ادامه داد. سپس به مزرعهای با دروازهای قدیمی، جاده ای خاکی و درختانی در طرفین رسیدند. از مردی که آنجا بود، سراغ آب را گرفت و او به چشمهای در سنگ ها اشاره کرد و گفت هرقدر که می خواهید بنوشید. مرد، اسب و سگ، به چشمه رفتند و تشنگی را فرو نشاندند. ضمن تشکر، نام مکان را که پرسید با شگفتی شنید بهشت! و در ادامه، جای پیشینی که رفته بودید بهشت نیست، دوزخ است! مرد گفت پس مراقب دیگران باشید تا از نامتان بهره نبرند! نشانی اشتباه همه را سردرگم می کند! پاسخ شنید که بعکس، لطف بزرگی به ما میکنند. تمام آنانی که حاضرند بهترین دوستانشان را ترک کنند، همانجا میمانند.
⚘️⚘️❤️H Dj Ivriq