eitaa logo
سلام فرشته
180 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
1هزار ویدیو
9 فایل
خدایا، قلب هایمان را آماده سلام کردن به فرشته هایت بگردان رمان ، داستان و کلیپ و پادکست هاي #تولیدی هشتک خورده انتشار مطالب با ذکر منبع، بلامانع است. فهرست مطالب: https://eitaa.com/salamfereshte/2162 نویسنده: #سیاه_مشق
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تنها ساحل آرامش
📄 📚 صفحات کتاب را ورق زد. اسم حزب ها و توضیحاتشان را خواند. دست بلند کرد و پرسید: ببخشید خانم ، چه لزومی داشت بعد از پیروزی انقلاب انقدر حزب های مختلف در کشور درست کنند؟ 🧕معلم قدری از میز فلزیش فاصله گرفت. گوشه های مقنعه سرمه ایش را روی شانه هایش تنظیم کرد. دستش را روی میز گذاشت. اندکی خم شد. زهرا وسط میز اول نشسته بود. معلم چشم در چشم او دوخت. گفت: دختر گلم برای اینکه شعار ما زمان انقلاب ، استقلال آزادی جمهوری اسلامی بود و آزادی یعنی اینکه در کشور احزاب مختلف بتوانند آزادانه به فعالیتشان بپردازند. 🤔زهرا دستش را زیر چانه گوشتالودش گذاشت. یاد حرف مادرش هنگام خواندن قرآن افتاد. به معلم گفت: مگر خدا در قرآن حزب غالب و پیروز را حزب الله نمی داند؟ 😊معلم لبخندی زد. راست ایستاد. قد بلندش بر ابهت او می افزود. گفت: بله ، ولی این احزاب تشکیل شده بعد انقلاب همه اسلامی هستند. 😒زهرا سرش را پایین انداخت. به میز چوبی زیر دستش خیره شد. قدری فکر کرد و دوباره پرسید: اگر همه حزب ها اسلامی هستند؛ پس چرا از همدیگر جدا کار می کنند. مگر ما بیش از یک خدا داریم؟ آیا قوانین خدا برای آدمهای مختلف متفاوت است یا برای همه یکسان است؟ 🤯معلم پشت میزش برگشت. روی صندلی زوار در رفته اش نشست. کلافه جواب داد: ما یک خدا بیشتر نداریم و قانون هایش برای همه یکسان است، ولی فهم آدمها از این قوانین متفاوت است و برای همین حزب های مختلف بوجود می آید. 😳چشمان زهرا گشاد شد و پرسید: مگر قرار است هر کسی بر اساس فهم خودش قوانین دین اسلام را اجرا کند؟ 🔊سر و صدای اعتراض همشاگردی های زهرا از گوشه و کنار کلاس بلند شد. پرسش و پاسخ زهرا و معلم برایشان خسته کننده و حوصله سر بر بود. معلم هم از موقعیت استفاده کرد و گفت: بقیه بحث باشد برای بعد کلاس. 😏زهرا میان هیاهوی هم کلاسی هایش زیر لب آرام گفت: اینطور که جامعه شیر تو شیر خواهد شد‌. 🖊 📝 @sahel_aramesh
هدایت شده از بِه وَقْتِ شاهْ تُوتْ
📒 داستانك👇 🍃 خسته از سر كار كيف و خريد هايش را روي سكوي آشپزخانه ميگذارد. به اتاق مي رود تا لباس هايش را تعويض كند. همسرش را روي تخت در حالي كه به خوابي عميق رفته است ميبيند. غليان خون را در صورتش احساس ميكند. از اين همه بي خيالي همسرش خشمگين ميشود. نفس عميقي مي كشد تا به خود مسلط شود. 🍀 لباس هايش را عوض ميكند و به طرف آشپزخانه ميرود تا غذايي كه ديشب براي ناهار امروز آماده كرده است را گرم كند. در يخچال را باز ميكند اما قابلمه هاي غذا را نمي بيند. نگاهش به اجاق مي افتد كه قابلمه ها را با شعله هاي بسيار كم روي اجاق گاز اند. در قابلمه ي برنج را باز مي كند. هرم بخار قابلمه به صورتش ميخورد و يخ جانش را باز ميكند و قلبش را به قراري دعوت ميكند. به خود نهيب ميزند كه ممكن بود پيشماني به بار بياورد. 🌸 حالا آشپزخانه را كامل ميبيند كه چه برقي ميزند. انقدر خسته آمده بود كه چشمانش هيچ جايي را نمي ديد. حالا دليل خواب بي موقع همسرش را مي فهميد. صداي زنگ در بلند مي شود. به ساعت نگاهي مي اندازد و مطمئن مي شود دخترك كوچكش است كه از مدرسه باز ميگردد. در را برايش باز ميكند و مادرانه در آغوشش ميگيرد. 🌼 همسرش كه از صداي زنگ در بيدار شده است. به استقبال دخترش مي رود و رو به همسرش ميگويد: -سلام عليكم. شما كي اومدي من متوجه نشدم؟ -همين يك ربع پيش خواب خواب بودي متوجه نشدي. راستي دستت درد نكنه بابت آشپزخونه خيلي تميز شده. -قابلت رو نداره. كاري نكردم. نميتونم بي كار بشينم كه. شرمنده ام از اين كه به هر دري ميزنم كاري پيدا نميكنم ولي قول ميدم بزودي از خجالتت در بيام. -دشمنت شرمنده.و روبه دخترش ميگويد: -بدو مامان جان. برو اتاقت لباسات رو عوض كن تا من ناهار رو ميكشم. همسرش در حالي كه به سمت آشپزخانه ميرود بلند ميگويد: +اصلا حرفش رو هم نزن. خودم درخدمتم دربست. شما بشين فقط استراحت كن. و لبخند زنان وارد آشپزخانه ميشود. ظرف ها را با سر و صداي زياد رو اپن ميچيند. به نوبت هر كدام را برميدارد و در آن غذا ميكشد. 🌹 سمانه به همسرش مهربان نگاه ميكند و به كارهاي ساده اي كه همسرش با چه مشقتي انجام ميدهد ميخندد. در دلش از خدا ميخواهد در اين مشكل ياورش باشد و صبورش گرداند تا يك وقت شرمندگي براي خودش به بار نياورد. 🌴🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: أیُّمَا امرَأَةٍ مَنَّت عَلى زَوجِها بِمالِها فَتَقولُ : «إنَّما تَأکُلُ أنتَ مِن مالی» ، لَو أنَّها تَصَدَّقَت بِذلِکَ المالِ فی سَبیلِ اللّهِ ، لا یَقبَلُ اللّهُ مِنها إلّا أن یَرضى عَنها زَوجُها؛ (مکارم الأخلاق : ج 1ص 441ح 1517 ) هر زنى که به دارایى خود بر شوهرش منّت نهد و بگوید : «تو از ثروت من مى خورى» ، اگر تمام آن ثروت را هم در راه خدا صدقه بدهد ، خداوند از او نمى پذیرد ، مگر آن که شوهرش از او راضى شود. 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 🌴 @bevaghteshahtoot
💎برترین دعا 🌺الإمام الرضا عن الإمام الصادق عليهما السلام :أفضَلُ الدُّعاءِ الصَّلاةُ عَلى‏ رَسولِ اللَّه صلى اللّه عليه و آله . ☘️امام رضا عليه السلام : صادق عليه السلام فرمود : «برترين دعا ، صلوات فرستادن بر پيامبر خداست» . 📚بحار الأنوار : ج‏93 ص‏296 ح‏23 🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹 @salamfereshte
🔸 اعمال روز دحوالارض 📆 جمعه ۲۷تیر ۱۳۹۹ مصادف است با روز "" 🌺باید از برکت روز بيست و پنجم ماه ذی‌القعده که روز دحوالارض است استفاده کرد. @salamfereshte
🌸هر چیز به اندازه @salamfereshte رحمه الله
💎آن که توانست بیاید وسط میدان و دشمن را مأیوس کند مردم بودند. 🌿نمونه‌های فراوان دیگری هم از این ظرفیّت معنوی و حضور معنوی و آمادگی ملّت ایران وجود دارد که همه‌ی اینها ریشه در ایمان اسلامی و ایمان انقلابی دارد؛ اینها را نمیشود منکر شد؛ اگر کسی منکر بشود، مثل این است که منکر آفتاب در وسط روز شده باشد. 🌼شما ببینید در طول این سالها هر جایی که نظام مشکل پیدا کرد، مردم وارد میدان شدند؛ آنجایی که کسانی با تحریک دشمنان -چه در سال ۷۸، چه در سال ۸۸ چه در سالهای بعد- یک حرکتی انجام دادند که برای نظام مضر بود، آن که توانست بیاید وسط میدان و دشمن را مأیوس کند مردم بودند. 🍃ظرفیّت از این بالاتر؟ بنیه‌ی قوی از این بهتر؟ این بنیه‌ی قویِ ملّت ایران است. پس بنابر‌این، این واقعیّتها را که انسان میبیند، میفهمد که بنیه‌ی کشور در مقابل این حوادث گوناگون قوی است. 📚بیانات مقام معظم رهبری در ارتباط تصویری با نمایندگان یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی در تاریخ ۱۳۹۹/۰۴/۲۲ @salamfereshte رحمه الله
هدایت شده از مشتاق
⚜بسم الله الرحمن الرحیم⚜ ✨حال دل صدق الله علی العظیم ...اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم .. هعی روزگار. برسد به روح پدر و مادر خدا بیامرزم. خدا رحمت شان کندچقدر دلم برایشان تنگ شده است. پس کی به انها ملحق میشوم؟ کی از دست این دنیا خلاص میشوم؟ آهی می‌کشد و نشانه ی ابی رنگ را لای صفحه ی قران درشت خطش میگذارد و صفحه ی ان را میبندد. عینک ذره بینی مخصوص مطالعه اش را از روی چشمان ضعیف اش برمیدارد و دستی به صورت چین افتاده اش میکشد. قطره اشکی که گوشه ی چشمش نشسته است را با دستش برمیدارد و بعد دستش را بروی پشتی لاکی رنگ میگذرارد و یا علی گویان از جایش بلند میشود. - اخ که چقدر هوس چای تازه دم کرده ام. بروم تا حاجی نیامده چایی دم کنم تا حال دل مان بجا بیاید. 🔹 ارام ارام به سمت اشپزخانه میرود. دستش را به کابینت ها میگیرد. زیر سماور را روشن می کند و و قوری سفید با گلهای قرمز را برمیدارد. زیر شیر اب میگیرد و میشورد. به سمت کشوها میرود. یک قاشق کوچک از چایی خوش عطر گیلانی برمیدارد و در داخل قوری می ریزد. از داخل کشو یک شیشه کوچک بیرون می اورد و درش را باز میکند و اهسته کج میکند. دو عدد هل در دستانش می افتد و ان هارا به داخل قوری می اندازد. بروی چهارپایه ای که در کنار دیوار اشپزخانه قرار دارد می نشیند و منتظر میماند. 💠 از پنجره ی کوچک اشپزخانه که مشرف به کوچه است، سر وصدای پسر بچه هایی که مشغول بازی فوتبال هستند به گوشش رسید. دلش به یاد گذشته های شیرین افتاد. - یادش بخیر..چه روزهایی بودند. همین موقع از ظهر، دخترها توی اتاق مشغول خاله بازی بودند و وسایل بازی شان را دور تا دور اتاق می چیدند. پسرها هم توی حیاط به دنبال هم میدویدند و فوتبال بازی میکردند. حسابی تا دلشان میخواست می دویدند و شلوغ می کردند تا حاجی می امد.. 🔸صدای زنگ در بلند شد. لبخندی بروی صورتش نشست و چین هایی به کنار چشمانش ایجاد شد. از روی چهارپایه چوبی بلند شد و دست به کمر به سمت ایفون رفت. صورت حاجی را در صفحه ی ایفون دید و در را باز کرد. به کنار در ورودی رفت و ان را باز کرد و منتظر استاد -سلام اقا .. خسته نباشی.. به به میوه هم که خریده ای.. حاجی جواب سلام را با لبخندی میدهد. = ممنون خانم. قابل شما را ندارد. -بفرمایید .. تا چند لحظه ی دیگر چایی تازه دم سفارشی مان اماده میشود. حاجی به اشپزخانه می اید و دستان لرزانش را به زیر شیر اب میشورد. بروی چهار پایه می رود و روی ان می نشیند و میگوید.. چه خبر حاج خانم؟ صورتت سرحال نیست! - دلم گرفته است حاجی .. دست ودلم به کار نمی رود. استکان را برمیدارد و زیر شیر سماور میگذارد. - نظرت چیست که امروز عصر اشی بپزم در محل پخش کنیم؟ اطعامی هم میشود. = به چه مناسبت حاج خانم؟ -به هیچ مناسبتی. نذر چهارده معصوم .قربانشان بروم . برای اینکه حال دلمان بهتر بشود. =خیلی هم خوب است. در سینی کاسه هایت را بچین خودم پخش میکنم. فقط برای من یک کاسه ی سفارشی بگذاری.. 🔹 لبخندی میزند و خوشحال در حالی که چایی تازه دم را به دست حاجی میدهد می گوید: باشد یک کاسه سفارشی با پیاز دااغ فراوان .. خداروشکر که چربی ات بالا نیست مرد ... ✅ امام علی علیه السلام: قُـوتُ الأَجْسادِ اَلطَّـعامُ وَ ق الأرْواحِ اَلإِطْعامُ. «طعام»، قُوت و غذاى جسم است، و «اطعام» غذاى روح است. مشکاه الأنوار ص ۳۲۵ https://eitaa.com/moshtaghallah
هدایت شده از سلام فرشته
🌺نمازتوبه روز یکشنبه ماه ذی القعده را چگونه باید بخوانیم؟ @salamfereshte
نماز بسیار عالی یکشنبه های ذی القعده 🔸برای این نماز ثواب زیادی ذکر شده از جمله اینکه رسول اکرم(ص) فرمود: هر که این نماز را به جا آورد: توبه‌ او مقبول و گناهانش آمرزیده شود، دشمنان او در روز قیامت از او راضی شوند، با ایمان می‌میرد، دین و ایمانش از وی گرفته نمی‌شود؛ قبرش گشاده و نورانی شده و والدینش از او راضی گردند؛ مغفرت شامل حال والدین او و ذریه او گردد؛ توسعه رزق پیدا کند؛ ملک الموت با او در وقت مردن مدارا کند؛ به آسانی جان دهد و.... 🔸چهار ركعت نماز بخواند ، در هر ركعت از آنها : سوره حمد 1مرتبه - توحيد 3 مرتبه - فلق 1 مرتبه - ناس 1 مرتبه بخواند، 🔸و پس از نماز 70 مرتبه استغفار كند : استغفروا لله ربی و اتوب الیه و استغفار را با یکبار لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّهَ إلاَّ بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ به پایان برد 🔸پس از آن بگوید : يَا عَزِيزُ يَا غَفَّارُ اِغْفِرْ لِي ذُنُوبِي وَ ذُنُوبَ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لاَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إلاَّ أَنْتَ ( اي عزيز اي غفّار بيامرز گناهانم را و گناهان جميع مؤمنين و مؤمنات را زيرا كه نيامرزد گناهان را جز تو ) و امروز، آخرین یکشنبه ذی القعده امسال ... پر توفیق باشید الهی @salamfereshte
💥یخچال خالی را می شود پر کرد اما دل خالی را چه! 🔸سگرمه هایش در هم رفته بود. چند روزی بود یخچال خالی شده بود و شوهرش هم، چیزی نمی خرید. روز اول را صبر کرد و فقط با پیامک، برایش موارد لازم را نوشت. با همان نخودهایی که ته بطری مانده بود، ناهار درست کرد. 🔻 روز دوم، به هم ریخته بود اما باز هم تحمل کرد که بدخلقی نکند. تمام تلاشش را کرد که با لحنی آرامی به شوهرش برساند که یخچال خالی است و نیاز به میوه و .. دارد. با لوبیا هایی که ته ظرف بود، خوراک لوبیایی درست کرد و سفره شان خالی از ناهار نماند اما شوهرش، باز هم دست خالی به خانه آمده بود. ▪️ روز سوم دیگر تحملش تمام شده بود. این همه بی تفاوتی و بی خیالی! آخر مرد، یک خریدی بکن. ناسلامتی تو زن و بچه داری. حالا من هر چه غذا سر هم می کنم که گشنه نمانیم باز تو هیچ کاری نمی کنی؟ این دست جملات و بدتر از آن مدام از ذهنش می گذشت و روانش را به هم ریخته بود. ذهنش قفل شده بود که هیچ چیز نداریم و ما گرسنه ایم. به شکمش که رجوع کرد دید خیلی هم گرسنه نیست. بالاخره صبح، با بلغورهای گندمی که باقی مانده بود حلیمی پخته بود و با له کردن قندها و ریختن خاک قند، آن را شیرین کرده بود و با نان خشک هایی که شاید آن ها را قرار بود دور بریزد، حلیم را با بچه اش خورده بود. 🔹 شوهرش از صبح بیرون رفته بود و ظهر که برای ناهار به خانه برگشت، باز هم دستش خالی بود. دیگر صدایش در آمد: -بابا هیچی نداریم. من چی بدم به این بچه بخوره؟ حالا من هیچی. کارد بخوره به شکمم. اما این بچه چی؟ + راست می گی. حق داری. حقوقم رو هنوز ندادن. هر چه هم این در و آن در زدم فایده نداشت. یکی دو روز دیگه هم .. - یعنی چی یکی دو روز دیگه! بیا این کارت من. برو از حقوق من ی چیزی بخر. + نمی خاد خانوم. ی کم صبر کنیم.. - صبر چی؟ هر ماه همین بساطه. صبر کودومه. من که همه حقوقم داره برای زندگی خرج می شه اینم روش. 🔸همان طور که سگرمه هایش در هم بود به اتاق رفت. شوهرش از خانه بیرون رفت. پشت در ایستاد. چهره اش از غم، فرو ریخته بود. دلش از حرفهای همسرش گرفته بود اما به خود می گفت حق دارد اینطور حرف بزند. قرض هایش به همسرش زیاد شده بود . آخر هر بار هر مقداری که از حقوق همسرش مجبور می شد بردارد را به حساب قرض گذاشته بود که برگرداند و آن ها را یادداشت می کرد. دستی به صورت و ریش هایش کشید و چهره اش را به اجبار از هم باز کرد که در نگاه دیگران، افسرده و ناراحت نباشد و باعث ناراحتی دیگران نشود. در حد ضرورت، خریدی کرد و به خانه آورد. 🔻شرمگین، کارت را به همسرش پس داد و تشکر کرد و گفت: حتما برمی گردونم. ممنونم. به بهانه گرما، برای دوش گرفتن به حمام رفت و زیر دوش آب، با خدا درد و دل کرد. 🌺پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: أيُّمَا امرَأَةٍ مَنَّت عَلى زَوجِها بِمالِها فَتَقولُ : «إنَّما تَأكُلُ أنتَ مِن مالي» ، لَو أنَّها تَصَدَّقَت بِذلِكَ المالِ في سَبيلِ اللّهِ ، لا يَقبَلُ اللّهُ مِنها إلّا أن يَرضى عَنها زَوجُها . (مكارم الأخلاق : ج 1 ص 441 ح 1517) ☘️هر زنى كه به دارايى خود بر شوهرش منّت نهد و بگويد : «تو از ثروت من مى خورى» ، اگر تمام آن ثروت را هم در راه خدا صدقه بدهد ، خداوند از او نمى پذيرد ، مگر آن كه شوهرش از او راضى شود . @salamfereshte
هدایت شده از علیرضا پناهیان
🔻 چند پیشنهاد برای مراسم محرم امسال (۱) 🌀 چهل روز زیارت عاشورا، برای کم‌رونق نشدن محرم امسال 🔹 حدود چهل روز تا محرم باقی مانده است، هر کسی می‌تواند، در این چهل روز، چهل زیارت عاشورا بخواند؛ فقط برای این حاجت: «خدایا، امسال محرم، رونق عزاداری حسین(ع) را از ما نگیر! این بیماری‌ها و این موانع، مانع نشود. خدایا تو را قسم می‌دهیم به حق امام‌حسین(ع) ماه محرم امسال را مثل ماه رمضانِ امسال، کم‌رونق قرار نده...» 🔹 این را از خدا بخواهید؛ خواستۀ شما در عالم اثر دارد. توسل به خود اباعبدالله‌الحسین(ع) را یک کار ضروری برای خودتان به‌حساب بیاورید؛ آن‌هم با خواندن زیارت عاشورا. 🔹 اگر شما این‌کار را انجام بدهید، آن‌وقت می‌پرسند: «اینها برای چه دارند گریه می‌کنند، چهل روز زیارت عاشورا می‌خوانند برای چه حاجتی؟» می‌گویند: چون مجلسِ حسینش را می‌خواهد... 🔹 اگر به شما گفتند: «خُب هرکدامتان بروید یک گوشه‌ای گریه کنید» بگویید: «مگر فاطمیه است؟! عاشورا باید شلوغ باشد..» 👤علیرضا پناهیان 🚩هیئت روضه العباس - ۹۹.۴.۲۱ 👈🏻صوت و متن کامل: 📎 Panahian.ir/post/6405 @Panahian_ir
هدایت شده از علیرضا پناهیان
💌 | بهترین احساس رضایت 🌱 رزمایش همدلی: idpay.ir/hamdeli99 @Panahian_ir