eitaa logo
سلام فرشته
198 دنبال‌کننده
1هزار عکس
810 ویدیو
8 فایل
خدایا، قلب هایمان را آماده سلام کردن به فرشته هایت بگردان رمان ، داستان و کلیپ و پادکست هاي #تولیدی هشتک خورده انتشار مطالب با ذکر منبع، بلامانع است. فهرست مطالب: https://eitaa.com/salamfereshte/2162 نویسنده: #سیاه_مشق
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹کتاب "از ملک تا ملکوت" را بین کتاب های دانلودی پیدا کرد و وارد شد. عباس پنجاه و سه صفحه اش را خوانده بود و او از ادامه، بلند خواند: " در مجمع البیان از رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم روایت می کند: لا صلاه لم لایطع الصلوه و طاعه الصلاه.." یعنی نماز کسی که اطاعت نماز را نکند، نماز نیست و اطاعت نماز هم به این است که شما از فحشا و منکر دور شوید." 🔸صدای اوهوم و چه جالب گفتن عباس را که شنید، ادامه اش را با انرژی و احساس بیشتری خواند. سکوت عباس و جاده، تاثیر کلام را در وجودش بیشتر کرد. انگار که حاج آقا، درس اخلاق دونفره ای برایشان گذاشته است. وجودش پر نور شد و هر چه رو به آخر سخنرانی می رسید، با بغض بیشتری، کلام را می خواند. 🔻عباس برای کمی استراحت، گوشه ای نگه داشت که در تیررس نگاه مغازه های بین راهی نباشد و خلوت هم نباشد. چسبیده به تایر ماشین، زیرانداز پهن کرد. پشتش خسته شده بود. ضحی برایش چایی ریخت و لقمه ای گرفت. خورد و با اجازه گرفتن از ضحی، روی زمین دراز کشید. آسمان و ستاره هایش را نگاه کرد. با صدای خسته، به صحبت‌های ضحی پاسخ داد و چشمانش روی هم رفت. خودش نفهمید کی خوابش برد اما از سرما بیدار شد. پتوی مسافرتی که ضحی رویش انداخته بود را دور خود پیچید و داخل ماشین نشست. هوای دیدار مولا، خواب را از سرش پراند. سوئیچ را چرخاند و با آخرین سرعت مجاز، به سمت مشهد راند. 🔹تازه آفتاب طلوع کرده بود که به ورودی مشهد رسیدند. خواب از سر هر دو پریده بود و بوی حرم را از همان ورودی مشهد، احساس می کردند. قلب های بی تابشان، زیارت مولا را می خواست و همین باعث شد که با همان خستگی و گرد راه، ماشین را در کوچه پس کوچه هایی که انگار عباس از قبل آن ها را می شناخت برد و پارک کرد. 🔸تا حرم را هر دو، در سکوت و با قدم هایی سریع راه رفتند. انگار جذبه ای ارواحشان را می کشاند و نمی توانستند آرام بروند یا به یکدیگر توجه کنند. هر دو نگاهشان به روبرو بود انگار که از پس مَلَکی حرکت می کنند تا آن ها را به حرم برساند. قبل از ورودی حرم، چشمان عباس به اشک نشست. سلام داد و تشکر کرد. در کنار ضحی ایستاد و به خاطر همسر خوبی که نصیبش کرده اند نیز تشکر کرد. ورودی را جداگانه رد کردند و روبروی تابلویی که اذن دخول نوشته شده بود، ایستادند. اذن دخول خواندنی که لحظه لحظه اش با اشک همراه بود و نه به زبان، که با تمام وجود، اجازه تشرف می گرفتند. 🔹کمی که جلورفتند، عباس به حرف آمد: - ضحی جان دو ساعت دیگه جلوی باب الجواد خوبه؟ اگه بیشتر خواستی بمونی، پیامک بهم بده. ببخش حالم خوب نیست و دست خودم نیست. خیلی برام دعا کن. 🍀عباس یاد پدر افتاد و آخرین باری که به همراه او، به پابوس حضرت رفته بودند. با ضحی خداحافظی کرد و انگار که با طنابی، او را به جلو می کشانند تا هر چه سریع تر به آغوش محبوب وارد شود، به سمت حرم هروله کرد. حال ضحی کم از عباس نداشت الا اینکه بی قراری اش را با تداوم در اشک و جمع کردن چادر جلوی دهانش، التیام موقت می داد. قدم از قدم برمی داشت و توجهی به اطراف نداشت. نمی فهمید چطور حرکت می کند. چطور پایش روی مرمرهای صحن، سُر می خورد. خود را به ایوان طلا رساند. به کبوترهای روی ایوان نگاه کرد و دلش خواست کبوتر حرم شود. به پرواز در آید و طواف کند. 🌸 چشمش به دختر جوانی افتاد که صورتش متورم شده و گُر گرفته بود. مغزش روی زیارت تمرکز کرده بود و به ذهنش نرسید که این تورم و قرمزی صورت، از علائم چیست و باید چه کند. از پله های ایوان طلا، به سمت ضریح پایین رفت. از همان جا ضریح را که دید، اشک در چشمانش حلقه زد. سلام داد و بی طاقت، از کنار خانم ها رد می شد و سعی داشت به ضریح نزدیک تر شود. با چشمان اشک بار و قلبی که از فراق، تند تند می تپید، زیر قبه رسید. تک تک سلول های بدنش فریاد سلام دادند و او، مودب به سمت ضریح، دست بر سینه گذاشت و سلام داد: - السَّلامُ عَلَيْكَ یا علی بن موسی الرضا المرتضی. السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللَّهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ. السَّلامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ. 📣کانال در ایتا، سروش، بله @salamfereshte
❓ سوال: اینکه انسان بخواهد با علما و فقها هم نشینی کند؛ باعث ریا نمی شود؟ پاسخ حفظه الله: 🔹ریا معنای مناسب خودش را دارد. ریا این است که انسان یک کار خوب را انجام بدهد. با این انگیزه انجام بدهد که دیگران مشاهده کنند و دیگران او را انسان خوبی بدانند. برای جلب توجه و نظر دیگران یک کار خوب را انجام بدهد. 🌸اینکه ما با مشاهده یک کار خوب، یک شخص خوب، یک حرف خوب علاقه مند بشویم که دنبال آن امر خوب برویم، این ریا نمی شود. اصلا تبلیغ عهده دار همین امر است که خوبی ها را ارائه می دهد و ما با مشاهده این خوبی ها، علاقه مند می شویم. می رویم به سمت این خوبی ها که بهش برسیم و اراسته به آن ها بشویم. ربطی به ریا ندارد. 🍃ریا مربوط به نیت انسان است. نیت هم جایش در قلب انسان است. توجه داشته باشیم اخلاص و ریا یک امر وهمی، خیالی، ذهنی نیست. بلکه امری است مربوط به قلب انسان. اخلاص، مربوط به قلب است. ریا هم مربوط به قلب است. چون هر دو مرتبط با نیت است. 📚برگرفته از سلسله جلسات شرح وصیت نامه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم به ابوذر، در تاریخ شنبه 1400/09/20 ادامه دارد... 📣کانال مدرسه علمیه الهادی علیه السلام 🆔@alhadihawzahqom صلی الله علیه و آله