eitaa logo
سلام فرشته
180 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
993 ویدیو
8 فایل
خدایا، قلب هایمان را آماده سلام کردن به فرشته هایت بگردان رمان ، داستان و کلیپ و پادکست هاي #تولیدی هشتک خورده انتشار مطالب با ذکر منبع، بلامانع است. فهرست مطالب: https://eitaa.com/salamfereshte/2162 نویسنده: #سیاه_مشق
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹صدیقه برای درآوردن کارت حافظه به سمت کیفش رفت. طوری وانمود کرد که فلش مشکی رنگ ضحی را که در جیبش گذاشته بود، از کیف در می آورد. به سمت فرهمندپور که او را نگاه می کرد روبرگرداند و فلش را به سمتش گرفت: - بفرمایید. 🔻فلش به لب تاب فرهمندپور زده شد و آلارم اتصال، برای تیم رصد، ارسال. بچه ها دست به کار شدند و در پنج ثانیه، بدون رد پایی، وارد شدند. فرهمندپور بدون باز کردن کارت حافظه، فایل را منتقل کرد و فلش را در آورد. آن را به صدیقه داد و از او خواست در اتاق را ببندد. 🔹گوشی را در آورد و عکس هایی که از دوربین مدار بسته از ضحی گرفته بود را نگاه کرد و ورق زد. دلش برایش پر کشید. این دو روز آنقدر کار سفارش گیری و هماهنگی کارگرها برای بسته بندی پک ها و ارسال پستی شان به او فشار آورده بود که خلوتی برای با ضحی بودن پیدا نکرده بود. فکر کرد باید شوهر صدیقه رو هم بگم بیاد. اما بلافاصله از فکرش پشیمان شد. از اول مردی را نگفته بود تا خودش وسط بیاید و به این بهانه، نزدیک ضحی باشد. 🔸دستش را به چانه پر ریشش گرفت. چانه اش را کمی مالید و به عکس های ضحی نگاه کرد. چقدر چادر او را با صلابت می کرد. گوشی را به سمت لب هایش آورد. اسم ضحی را آورد و با سیم کارت دومش، پیامک داد: - عزیزم. خیلی دلم برات تنگ شده. خیلی دوستت دارم. این روزها بدون تو، سرما تا مغز استخوانم می رود. دنیا بی تو برایم رنگی ندارد. عاشق آن چادر و صلابت و مهرت هستم. عاشق صدای ناز و زیبایی که معلوم نیست از کدام فرشته به تو ارث رسیده هستم. 🔻تلالو اشک آن زمانی که روی سبیل های مشکی خاکستری اش سُر خورد، به چشمش آمد. با پشت دست، اشکش را پاک کرد. دکمه ارسال را زد و پیامک بعدی را نوشت: - از وقتی تو را دیدم، شاعر هم شده ام. سرود زیبای صدایت را می سُرایم. ترانه عاشقانه می خوانم. گرمای نامت، وجود سرمازده ام را به داغی می نشاند. تو کیستی ای محبوب من. معشوق من. 🔹گوشی را روی میز گذاشت. روی ارسال، به نرمی انگشت زد انگار که مُهر رسوایی اش را زده باشد. گردن خم کرد و چانه اش را به سینه رساند. بی صدا اشک ریخت. با دست راست، پوست و گوشت سمت قلبش را فشرد. آرام نشد. به قلبش مُشت زد. تپشش آرام نگرفت. پیامک آخر را نوشت. ارسال کرد و گوشی را روی میز انداخت. به بدبختی‌ای که گرفتارش شده بود زار زد. صدا بلند کرده و یادش رفته بود آنجا کجاست و صدیقه پشت در اتاق، نگران احوالاتش شده و نمی داند چه کند. 🔸ضحی روی صندلی مخمل به رنگ آبی نفتی نشسته بود. کیف کوچکش را روی زانو گذاشته و موقع دریافت پیامک ها حواسش به سخنران و تشریح بود. لرزش چندباره گوشی، نگرانش کرد. پیامک ها را که باز کرد، جز چهره سخنران، چیزی نمی دید و نمی شنید. فکر کرد یعنی کیه این طور نوشته. مردد بود جواب بدهد یا نه. مجدد پیام آمد: - کاش چادرت بودم تا در آغوشم باشی. 🔻شماره ناشناس بود. ضحی دل نگران شد. کمی صبر کرد. وقتی دید پیامکی نیامد نوشت: شما؟ صدای دریافت پیامک، اشک فرهمندپور را خشکاند. در جواب فقط نوشت: عاشقت. دلش می خواست تماس بگیرد و تمام مکنونات قلبی اش را به ضحی بگوید اما گفتنش مساوی بود با از دست دادنش. برایش نوشت: - من آن خیلی هایی نیستم که بی تو راحت زندگی می کنند. مرگ برایم شیرین تر از زندگی است وقتی تو نباشی. ضحی جان، باور کن خیلی دوستت دارم. من تو رو می خوام. دوری ات رو نمی تونم تحمل کنم. 🔸اضطراب به جان ضحی افتاد. گوشی اش مدام می لرزید و حرفهای عاشقانه برایش می آمد. نفس عمیق کشید. به سقف سالن همایش نگاه کرد و به خود نهیب زد: خودت را نباز. هر کسی که باشد. تو را با او چه کار. باز هم گوش هایش صدای سخنران را شنید: "جمع بندی این مسئله در شیوه درمان هست. شیوه درمانی برای گروه های خونی متفاوت است و این نکته ای است که در آزمایشات به آن رسیدیم. اما برای گروه خونی مثل o مثبت .." مجدد گوشی اش لرزید. پیامک را خواند. وجودش به لرزه افتاد. پاسخ داد: اشتباه گرفتید. گوشی را داخل کیف گذاشت. صدقه ای نیت کرد و مشغول یادداشت برداری شد. 📣کانال در ایتا، سروش، بله @salamfereshte
🌺نمی توانیم وظایف همه انسان ها را یکسان بدانیم حفظه الله: 🌼 افراد فرق می کند. یک فردی را می بینید اگر برود در عرصه های علمی، خیلی نمی تواند کار خاصی بکند. صرفا خودش یک بهره هایی ببرد.فعلا در این مرحله، صحبت در افرادی هست که این ها یک تحول عظیمی ایجاد می کنند. پس ببینید نمی توانیم حکم همه افراد را یکسان بدانیم. آیت الله قاضی رحمه الله علیه، اصلا یک تحول چشم گیری. شاگردانی را تربیت می کند که این شاگردان می توانند ارکان معرفتی، اخلاقی، تربیتی آینده تشیع را متحول کنند. ببینید شاگردانش کیا هستند. همه از فهول معنوی معرفتی و علمی حوزه های علمیه شیعه. ☘️ایت الله العظمی بهجت رحمه الله. علامه طباطبایی، حضرت ایت الله العظمی شیخ محمد تقی آملی در تهران و شخصیت های دیگر. این جور اثر گذار. او می بیند و وظیفه خودش می داند که هر سختی ای هست باید به جان بخرد و وظیفه خودش را پیش ببرد. او به فکر یک جورایی خانواده های شیعه هست از نظر معرفتی و فرهنگی و علمی. پس افراد را نمی توانیم حکم یکسانی نسبت به دیگران بدهیم. ..به نظر بنده امثال آیت الله قاضی یک وظیفه متفاوتی دارند. امثال علامه طباطبایی یا در عرصه های دیگری بخواهیم مثال بزنیم، شهید قاسم سلیمانی ها، این ها یک وظیفه متفاوتی دارند. 🌸مقام معظم رهبری، حالا تقدیر الهی است الان ایشان، امکانات همه در اختیار اوست ولی زندگی فردی او چه جوری است؟ آن هایی که نزدیک هستند می دانند که زندگی او، یک زندگی طبیعی است. یعنی اگر مقام معظم رهبری یک روحانی بود و همین زندگی درونی و شخصی را داشتند، الانم همین طور بودند. نرفتند. این دغدغه بهتر شدن زندگی شخصی و فردی را نداشتند. 🍃یا خود حضرت امام، مگر نمی توانست کنار زن و بچه اش باشد، خلاصه امنیت آن ها را تامین کند. پس ببینید وظایف مختلف است. افراد مختلف اند. نمی توانیم یک حکم واحد و یکسانی را برای افراد داشته باشیم. همین قدر هم فکر می کنم نتیجه خوبی هست که نمی توانیم وظایف همه انسان ها را یکسان بدانیم. اینجور نیست که اولویت اصلی، اولی و اصلی هر فردی، آن مصالح شخصی و خانوادگی باشد. 📚برگرفته از سلسله جلسات شرح وصیت نامه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم به ابوذر، در تاریخ دوشنبه 1400/09/15 ادامه دارد... 📣کانال مدرسه علمیه الهادی علیه السلام 🆔@alhadihawzahqom صلی الله علیه و آله