حماسه های کربلای خان طومان ٩۵ه ش.
قسمت چهارم روایت بی سیمی
#شانزدهم اردیبهشت، ساعت ١٢ظهر روز جمعه (عید مبعث پیامبر اکرم صلی الله)
#از عبدالله به:
تقی، حمزه، یاسر، مالک، محسن، احمد، حسین، نصر، اسماعیل، حسن، علی، مجید، شاهد، و...بگوش باشید
عبدالله، بگوشیم.
#همه رده ها آماده باشید
/ دشمن درحال اجرای عملیات برای تصرف اهداف پيش بيني شده خودش هست.
/اتش تهیه دشمن شروع شده وبعد از پایان آتش تهیه هجومش راشروع میکنه.
/همه رزمندگان دراماده باش صد درصد باشند وبا تمام توان درمقابل دشمنان ایستادگی کنید.
/ان تنصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم.
#تقی، حمزه، یاسر، مالک، نصر، حسین، محسن، احمد، علی، اسماعیل و.... پیام را گرفتیم.
آماده ایم(واستقم کما امرت ).
#موقعیت خونه زرد
#عبد الله، عبدالله، سید
بفرما
عبدالله جان، سیدرضا هستم
سیدجان خوبی ان شاء الله.
خداروشکر، عبدالله، تانگ ها و نفرات دشمن دوروبرموقعیت خونه زرد هستن وبسمت ما تیراندازی میکنند وحجم آتش سنگینی ازطرف دشمن بسمت ماریخته میشه.
هم آتش بریزید وهم نیروی کمکی میخواهیم.
#عبدالله :، سیدجان، الان به محمود میگم اتش روی دشمن روانه واجرا کنه.
نیروی کمکی هم ازبچه های ناصرین را برایتون میفرستیم.
#محمود، محمود، عبدالله
جانم.
محمود جان، خونه زرد، دروضعیت سختی قرارداره، نیاز به اتش پشتیبانی دارن، زحمت بکشیددستشون رابا اجرای اتش هابگیرین.
محمود:چشم الان اقدام میکنم.
#محمود، محمود، سیدرضا
جانم، سیدجان
محمودجان، دور وبر خونه زرد پراز تکفیری ها شده، روشون آتش بریزید.
ما درمحاصره کامل هستیم، نیروی کمکی بفرستید.
محمود:باشه سیدجان، الان سریع اقدام میکنیم.
#حسین، حسین، عبدالله
بگوشم.
حسین جان تعدادی از بچه هارابکمک سیدرضا توی خونه زرد بفرست وضعیت اونجا ردیف نیست.
حسین :باشه، الان چندنفر رامی فرستم.
#عبدالله، عبدالله، سیدرضا
بله بفرما
عبدالله من تیرخوردم، وضعیت توی خونه زرد خیلی خرابه، دشمن باتانک ونفراتش امد توی خونه زرد.
کمکی بفرستید، آتش بریزید، همه جای خونه زرد رااتش بریزید.
محمود، محمود، تقی.
جانم.
آتیش می خواهیم، ازخونه زرد،سنگر دوشکا، انبار کاه، مرغداری و.... آتیش بریزید.
#محمود،:داریم آتش میریزیم، فقط باید دقیقا بگویید کجا راباید بزنیم، باید تحصیحات بدهید.
محمود :سیدجان بچه ها نزدیک شماهستن بادشمن اطراف شما درگیر شدند.
خودت توی خونه زردهستی چطور خونه زرد رابزنیم.
#سیدرضا :من دارم حسینی (شهید) میشم.
توروخدا همه جای خونه زرد رابااتش بزنید.
نیروهای دشمن همه جای خونه زرد هستن، باید بااتش نابود بشوند.
من دیگه کارم تمامه، دارم حسینی میشم
خداحافظ، دیداربه قیامت.
#سیدرضا، مشتاقم
جانم.مشتاق.
من نزدیکتم، توی خونه هستی؟
کجا خونه زرد هستی؟
پشت درب خونه زرد هستم دارم میام بالا موقعیت تو.
#سیدرضا، :
مشتاق نیای، نیای، توی خونه زرد پر دشمن هست.
مشتاقی:
آمدم توی خونه، چندقدمی شماهستم.
#سیدرضا :مشتاق نیایید، من دارم حسینی میشم. خدا حافظ.
#عبدالله، عبدالله، مشتاق
جانم.
عبدالله، من خودم رابه سیدرضا رسوندم.
سیدرضا داره پرواز میکنه، من اینجا با دو، سه همرزم فاطمیون تنها هستیم.
شرایط خونه زرد خیلی خرابه، دشمن توی ساختمون واطراف پرهستن.
کمکی بفرستید، آتش پشتیبانی بریزید.
#مشتاق، مشتاق، محمود
بله محمودجان، آتیش بریزید، دوروبرمون نیروها وتانکهای دشمن هستن هرچه میتونید آتش بریزید.
نیروی کمکی بفرستید
#محمود :نیروی کمکی داره میاد نزدیکی شما هستن.
آتش هم داریم میریزیم.
#عبدالله، عبدالله، مشتاق
جانم، مشتاق.
عبدالله جان، من هم تیرخوردم ، نیروی کمکی چی شد؟
#عبدالله:بچه هاامدند بسمت خونه زرد، بین راه با دشمن درگیر شدند
دشمن بسختی مقاومت میکنه واجازه ورود بچه ها را برای رسیدن به خونه زرد نمیده.
#عبدالله جان، من هم دارم مثل سیدرضا حسینی میشم، دیدار به قیامت، خداحافظ بچه ها. خداحافظ.
#مشتاق، مشتاق، محمود
بچه هادارند تلاششون میکنند که خودشون رابشما برسونند وشما را به عقب بیاورند.
#مشتاق، :خداحافظ، دیداربه قیامت.
(توضیحات)
دراین شرایط، برادر عبدالله بتنهایی خودش را تا نزدیکی خونه زرد رساند ومتاسفانه، دشمن او راتعقیب وبدنبال به اسارت گرفتن اوبود که بلطف خدای بزرگ، ازدست دشمنان رهایی یافت وبه طرز معجزه آسایی خودش را به نیروهای خودی رساند.
#پیکرهای مطهرشهیدان سیدرضا طاهر وحسین مشتاقی دراین شرایط درموقعیت خونه زرد برای مدتی ماندگار وجاویدالاثرشد وپس یکماه پیکر شهید سیدرضا طاهر وپس از چهل وپنج روز پیکر حسین مشتاقی به کشورمان رجعت نمودند.
روحشان شاد و راهشان پررهرو باد.
ادامه دارد
سرتیپ دوم پاسدارحمید رضا رستمیان از فرماندهان جبهه مقاومت
ما رو به دوستانتون معرفی کنید👇
https://eitaa.com/salamiraniaziz
┈┈•••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈