# من_زنده_ام
قسمت۲۲۱
دیواری که از آن سو مرتب صدای ضرب و ریتم گرفتن روی دیوار شنیده می شد و آن اسیر با حرف های دری وری خودش را سرگرم می کرد اما هیچ پاسخی از سمت ما دریافت نمی کرد
زمستان دوباره با همه ی خشونتش به ما حمله ور شده بود.تن بی رمق مان توان تحمل سوز بادهای استخوان سو را که از آن دریچه ی جهنمی بیرون می آمد نداشت.
یک بار دیگر که دچار تنگی نفس شده بودم و همگی به در و دیوار می کوبیدیم دکتر وارد سلول شد و بلافاصله با دستور او به درمانگاه اعزام شدم.
اگر چه در درمانگاه هم اتفاق خاصی نمی افتاد اما بر خلاف دفعه قبل که در گوشه ای ایستاده بودم این بار در کنار همان میزی که پنبه و گاز روی ان گذاشته شده بود نشستم ناتوانی ام در دم و بازدم کلافه ام کرده بود.
دلم می خواست تا می توانم بدوم، دلم میخواست شیشه های پنجره را بشکنم ،دلم می خواست فریاد بزنم،فحش بدهم ناسزا بگویم و در این نفس های آخر هر چه که از دستم بر می آید انجام دهم.
اما گروهبان قراضه دایم تهدید می کرد تکان نخورم و همان جا بنشینم.
دکتری غیر از دکتر راحتی و آبکی آمد و همان اسپری آسم را دادو سه پف زدم و رفت.
دور و برم را وارسی می کردم تا شاید چیز با ارزش و به درد بخوری پیدا و بلند کنم.
این بار حرفه ای تر و جسورتر از دفعه قبل شده بودم.
هر چه چشم انداختم چیزی ندیدم.
همین طور که به دور و برم نگاه می کردم، تکه روزنامه ی مچاله شده ای را کنار میز دیدم که نمی دانم قبلا دکر چه چیزی پیچیده شده و از بد روزگار گذرش به زندان افتاده بود...
ادامه دارد...
@salare_zeinab_talesh
@salare_zeinab_talesh
@salare_zeinab_talesh
🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷
# من_زنده_ام
قسمت۲۲۲
بی خبری من را حریص یک تکه روزنامه ی باطله کرده بود. دوباره مانور عملیات سرقت را شروع کردم.
دور و برم را می پاییدم دست هایم را از خودم دور کردم و گردن تاباندم و چشم چرخاندم،
در آینه روبه رو هم جز تصویر من هیچ تصویر دیگری منعکس نمی شد.
بی توجه به تالاپ تلوب ضربان قلبم خودم را به تکه روزنامه نزدیک کردم تا در چشم برهم زدنی آن را به جیب بزنم.
از مهارتی که کسب کرده بودم هم خوشحال و هم ناراحت بودم.
باز شک و تردید به دلم هجوم آورد اما خودم را تسلی دادم که: معصومه تو ناگزیری، اینکه تکه زباله ای بیشتر نیست.
مثل آفتاب دزدی است اما اقا می گفت:
تخم مرغ دزد، عاقبت شتر دزد می شود.
از عاقبتم می ترسیدم اما از موقعیتی که به دست آورده بودم مسرور و در دل از ترس عاقبتم نا خوش بدودم.
به خاطر تکه روزنامه ای که آن را بسیار حرفه ای به جیب زده بودم، شتابزده و مضطرب وارد سلول شدم.
قیافه ی خواهرها نشان می داد که در انتظار خبر با چیز جدیدی هستند.
خواهرها می دانستند از بعثی ها خیری به ما نخواهد رسید و شفا دست خداست.
یواشکی تکه روزنامه را بیرون آوردم و همه دور آن حلقه زدیم.
نوشته برایمان حکم نقاشی داشت.
خدای من چقدر کلمه!
چقدر حرفت!
چقدر خبر!
هرچه به کلمات خیره می شدیم چیزی نمی فهمیدیم.
حلیمه کمی زبان عربی می دانست و بهتر از ما می فهمید، دورش جمع شدیم و به دهانش چشم دوختیم.
کلمات را ریشه یابی کردیم.
اسم ها، فعل ها و حروف را جدا کردیم.
از روی همین تکه روزنامه حوادث بسیاری را حدس زدیم اما ...
ادامه دارد...
@salare_zeinab_talesh
@salare_zeinab_talesh
@salare_zeinab_talesh
🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عیدکم مَبروک...! 🥰
#شعبان
سالار زینب سلام الله علیها 🇮🇷 |
@salare_zeinab_talesh
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱
مداحی_آنلاین_بر_نفس_خود_دچارم_،_یابن_الحسن_اغثنی_نریمانی.mp3
4.66M
🌙 #مناجات_شعبانیه
🍃بر نفس خود دچارم
🍃یابن الحسن اغثنی
🎙 #سید_رضا_نریمانی
💔 #سه_شنبه_هاى_جمكرانى
🌙 #شبتون_امام_زمانی
🌷 #التماس_دعا
سالار زینب سلام الله علیها 🇮🇷 |
@salare_zeinab_talesh
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱
18.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیایید 🎊⭐️
در این شب زیبا
و خوشحالی🎊⭐️
آقا امام حسین (ع)
برای هم
دعای خیرکنیم🎊⭐️
الهی
مهر؛ بركت؛ عشـق
محبت و سلامتى 🎊⭐️
هميشه همنشین شما باشند
شبتون آرام و دلتون شاد⭐️
#شبتون_حسینی
سالار زینب سلام الله علیها 🇮🇷 |
@salare_zeinab_talesh
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱
☀️بسم الله الرحمن الرحیم☀️
✨امروز چهارشنبه
2 اسفند 1402 هجرے شمسى🗓
11 شعبان 1445 هجری قمرے🗓
21 فوریه 2024 ميلادى🗓
ذکر روز چهارشنبه
#یاحی_یاقیوم🌷
✨دعای برکت روز:
🍀امام صادق(ع):وقتى صبح دمید بگو:
(الحَمدُللهِ فالِقِ الإِصباحِ، سُبحانَ رَبِّ المَساءِ وَالصَّباحِ، اللّهُمَّ صَبِّح آلَ مُحَمَّدٍ بِبَرَکَةٍ و عافِیَةٍ، و سُرورٍ و قُرَّةِ عَینٍ.اللّهُمَّ إنَّکَ تُنَزِّلُ بِاللَّیلِ وَالنَّهارِ ما تَشاءُ، فَأَنزِل عَلَیِّ و عَلى أهلِ بَیتی مِن بَرَکَةِ السَّماواتِ وَالأَرضِ رِزقا حَلالاً طَیِّبا واسِعا تُغنینی بِهِ عَن جَمیعِ خَلقِک)َ.
📘بحار الأنوارج87/ص356
🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج🌤
#میلاد_حضرت_علی_اکبر
سالار زینب سلام الله علیها 🇮🇷 |
@salare_zeinab_talesh
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱
هیئت سالار زینب سلام الله علیها
#سلام_مولای_مهربانم♥️
این روزها قلبم تندتر میزند
حالم را نمیفهمم
مدام این سو و آن سو میدوم
تولدتان نزدیک است
فقط چند روز تا نیمه ی شعبان مانده
دوست دارم تمام دنیا را چراغانی کنم،
به ابرها ریسه های رنگی بیاویزم
و تمام روی زمین را نقل بپاشم
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج🌤
#امام_زمان
#میلاد_حضرت_علی_اکبر
سالار زینب سلام الله علیها 🇮🇷 |
@salare_zeinab_talesh
🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱