هدایت شده از کانال صلوات در حفظ مجازی قرآن
⭐️🌙⭐️🌙⭐️🌙
🌙⭐️🌙⭐️🌙
⭐️🌙⭐️🌙
🌙⭐️🌙
⭐️🌙
🌙
#قصه_های_قرآنی ۲۶۱
🌹 #حضرت_سلیمان_علیه_السلام ۲۳ 🌹
🌳چگونگى مرگ سلیمان عليهالسلام و بى وفایى دنیا🌳
🔻خداوند تمام امكانات دنیوى را در اختیار حضرت سلیمان عليهالسلام گذاشت تا جایى كه او بر جن و انس و پرندگان و چرندگان و باد و رعد و برق و... مسلط بود.
🔻او روزى گفت: با آن همه اختیارات و مقامات، هنوز به یاد ندارم كه روزى را با شادى و استراحت به شب رسانده باشم، فردا دوست دارم تنها وارد قصر خود شوم، و با خیال راحت، استراحت كنم و شاد باشم.
🔻فرداى آن روز فرا رسید. سلیمان وارد قصر شد و در قصر را از پشت قفل كرد تا هیچكس وارد قصر نشود، و خود به نقطه اعلاى قصر رفت و با نشاط به مُلك خود نگریست. نگهبانان قصر در همه جا ناظر بودند كه كسى وارد قصر نشود.
🔻ناگهان سلیمان دید جوانى زیباچهره و خوش قامت وارد قصر شد. سلیمان به او گفت: چه كسى به تو اجازه داد كه وارد قصر گردى، با این كه من امروز تصمیم داشتم در خلوت باشم و آن را با آسایش بگذرانم؟!
🔻جوان گفت: با اجازه خداى این قصر وارد شدم.
🔻سلیمان گفت: پروردگارا قصر، از من سزاوارتر به قصر است، اكنون بگو بدانم تو كیستى؟
🔻جوان گفت:( انا مَلَكُ المَوتِ؛ ) من عزرائیل هستم.
🔻سلیمان گفت: براى چه به این جا آمده اى؟
🔻عزرائیل گفت:( لِاَقبِضَ رُوحِكَ؛ ) آمده ام تا روح تو را قبض كنم.
🔻سلیمان گفت: هرگونه مأمور هستى، آن را انجام بده. امروز روز سرور و شادمانى و استراحت من بود، خداوند نخواست كه سرور و شادى من در غیر دیدار و لقایش مصرف گردد.
🔻همان دم عزرائیل جان او را قبض كرد، در حالى كه به عصایش تكیه داده بود. مردم و جنیان و سایر موجودات خیال مى كردند كه او زنده است و به آن ها نگاه مى كند. بعد از مدتى بین مردم اختلاف نظر شد و گفتند: چند روز است كه سلیمان عليهالسلام نه غذا مى خورد، نه آب مى آشامد و نه مى خوابد و همچنان نگاه مى كند. بعضى گفتند: او خداى ما است، واجب است كه او را بپرستیم.
🔻بعضى گفتند: او ساحر است، و خودش را این گونه به ما نشان مى دهد، و بر چشم ما چیره شده است، ولى در حقیقت چنان كه مى نگریم نیست.
🔻مؤمنین گفتند: او بنده و پیامبر خدا است. خداوند امر او را هرگونه بخواهد تدبیر مى كند. بعد از این اختلاف، خداوند موریانه اى به درون عصاى او فرستاد. درون عصاى او خالى شد، عصا شكست و جنازه سلیمان از ناحیه صورت به زمین افتاد. از آن پس جن ها از موریانه ها تشكر و قدردانى مى كنند، چرا كه پس از اطلاع از مرگ سلیمان عليهالسلام دست از كارهاى سخت كشیدند.
🔻آرى، خداوند این گونه سلیمان عليهالسلام را از دنیا برد تا روشن سازد كه:
🔻چگونه انسان در برابر مرگ، ضعیف و ناتوان است، به طورى كه اجل حتى مهلت نشستن یا خوابیدن در بستر را به سلیمان عليهالسلام نداد.
🔻و چگونه یك عصاى ناچیز او را مدتى سر پا نگهداشت؟! و چگونه موریانه اى ضعیف او را بر زمین افكند، و تمام رشته هاى كشور او را در هم ریخت؟!
🔻تا گردنكشان مغرور عالم بدانند كه هر قدر قدرتمند باشند، به سلیمان عليهالسلام نمى رسند، او چگونه از دنیاى فانى رخت بر بست، به خود آیند و مغرور نشوند. بدانند كه در برابر عظمت خدا همچون پر كاهى در مسیر طوفان، هیچگونه اراده اى ندارند.
🌹پایان داستان هاى زندگى سلیمان عليهالسلام🌹
👌...همراه ما باشید با :
(قصه های قرآن - محمدمهدی اشتهاردی)
http://eitaa.com/joinchat/4085383170Cf5bf767315
🌟🌙🌟🌙🌟🌙🌟
https://t.me/joinchat/AAAAAEOPO7DTGBH_9o9aKQ