عدی بن حاتم می گوید: وقتی که خواهرم سفانه به اسارت سپاه اسلام درآمد و من به شام گریختم ، پس از مدتی خواهرم با کمال وقار و متانت به شام آمد و مرا در مورد این که گریخته ام سرزنش کرد
عذرخواهی کردم ، پس از چند روز از او پرسیدم: پیامبر اسلام را چگونه دیدی؟
گفت: سوگند به خدا او را رادمردی شکوهمند یافتم، سزاوار است که به او بپیوندی که در این صورت به جهانی از عزت پیوسته ای
به عنوان پذیرش اسلام ، به مدینه سفر کردم ، پیامبر صل الله علیه و آله در مسجد بود
در آنجا به محضرش رسیدم ، سلام کردم ، جواب سلامم را داد و از من پذیرایی نمود ، زیراندازی که از لیف خرما بود نزدم آورد و به من فرمود: بر روی آن بنشین. گفتم: شما بنشینید. فرمود: نه ، شما بر آن بنشین
خود حضرت بر روی زمین نشست، بیانات و مهربانی های حضرت مرا شیفته اش کرد و مسلمان شدم
#پیامبر_مهربانی
#ظهورنزدیک_است
✅کانال #صالحان_المهدی را به بهترین دوستان و همکاران خود معرفی کنید💐
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
@salehanolmahdi_rey