فراز نوزدهم
حمدا لا منتهي لحده، و لا حساب لعدده، و لا مبلغ لغايته و لا انقطاع لامده، حمدا يكون وصله الي طاعته و عفوه، و سببا الي رضوانه، و ذريعه الي مغفرته و طريقا الي جنته، و خفيرا من نقمته. براي خدا حمدي ضروري است كه نه حد، نه عدد، نه مقدار و نه نهايت داشته باشد و آن موجب رسيدن به اطاعت او و موجب عفو و رضوان و وسيله اي براي مغفرت خداي منان و متعال گردد.
شرح:
محدود بودن هر چيز در يكي از اين چهار چيز قابل تصور است: يا در حد ماهوي اوست، بدان معني كه داراي حدي است كه از ساير موجودات ممتاز است، همانند امتياز درخت از حيوان و امتياز آب از آتش.
و گاهي حد شي در تعداد و شمارش آن است كه از عدد خاصي تجاوز نكند. و گاهي داراي مرز خاصي است كه با پيوستن به آن مقصود حاصل شود؛ همانند فردي كه درس مي خواند تا دانشنامه خود را از دانشگاه خاصي اخذ كند و پس از گرفتن دانشنامه تحصيل او به پايان مي رسد، و چهارم آن كه از نظر زمان متناهي است، همانند فصول سال كه ايام بهار سپري مي شود و ايام تابستان مي رسد.
در حقيقت، اين چهار گونه حد آن چنان است كه هيچ موجودي از موجودات عالم از آن خارج نيست، بلكه هر فردي از افراد در خارج به يكي از اين چهارگونه مرز محدود است: يا در ماهيت، يا در عدد، يا در غايت و مقصد، يا در زمان. و اگر حقيقتي يافت شود كه داراي هيچ يك از اين حدود نباشد، او غيرمتناهي است.
امام عليه السلام در اين فراز براي خداي متعال حمدي را لازم ديده كه هيچ يك از اين چهار مرز را نداشته و قهرا غيرمتناهي و بي پايان باشد، اما ضرورت اين چنين حمدي آن است كه حضرت حق، غيرمتناهي با لذات است و قهرا نعمت هاي او نيز چنين است كه فرموده: ان تعدو نعمت الله لا تحصوها.
پس حكم مسلم عقل اين است كه در مقابل ذات بي نهايت و نعمت هاي بي نهايت، شكر بي نهايت ضروري و لازم خواهد بود.
سؤ الي كه در اين جا رخ مي نمايد اين است كه آيا چنين شكري از بندگان قابل تحقق است يا خير؟
جواب آن است كه اگر كسي فهميد كه در مقابل نعم الهي از شكر ناتوان است، به حق بندگي واصل گشته است. در روايتي آمده كه به يكي از انبيا خطاب شد كه شكر خداي خود بگذار، در جواب عرض كرد: چگونه شكر نعم بي پايان گذارم كه عاجزم ؟! جواب آمد كه اين خود شكر من است.
فراز بيستم (آخرين فراز)
و امنا من غضبه، و ظهيرا علي طاعته، و حاجزا عن معصيته و عونا علي تاديه حقه و ظائفه. حمدا نسعد به في السعدا من اوليائه، و نصير به في نظم الشهدا بسيوف اعدائه، انه ولي حميد.
حمدي سزاوار خداي متعال است كه بدان وسيله در امن از غضب او باشم و كمك بر اطاعت من و مانع از معصيت و ياري كننده بر اداي حق و وظايف گردد و نيز ستايشي كه در صف نيك بختان از اوليا قرار گيريم و در نظام شهدا كه به وسيله شمشير دشمنان دين به لقا حق پيوسته اند قرار گيريم كه او ولي و ياري دهنده اي ستوده است.
شرح:
از مجموعه اين چند فقره اخير معلوم مي شود كه از حمد كارهاي بسياري ساخته است و خود موجب آثار متفاوتي خواهد بود. ولي ظاهر آن است كه حمدها با يكديگر فرق دارند، زيرا آن حمدي كه موجب امن از غضب است با آن كه موجب ياري در طاعت و يا مانع از معصيت مي گردد، هر يك داراي زمينه هاي مختلفي خواهد بود.
مثلا كفران نعمت خود موجب خشم خداي متعال است ؛ در قرآن كريم فرموده: و ان كفرتم ان عذابي لشديد، پس آن حمدي كه امن از غضب مي آورد، در ارتباط با شخص خاص در موردي خاص است و آن نعمت به گونه اي است كه سپاسگزاري از آن واجب و قطعي است و كفران آن نعمت موجب خشم خداوند خواهد شد.
پس اگر كسي به شكر نعمت مبادرت ورزيد، از غضب خدا به دور مانده و به عفو الهي پناهنده شده است. و يا اگر انسان در اثر ترك معصيت يا به جا آوردن طاعتي - نعوذ بالله - مغرور شود، اين غرور ابتلا به معصيت را به دنبال مي آورد، ولي اگر قدرت بر انجام طاعت و دوري از عصيان را از خداي متعال ديد و او را شكر كرد، اين حمد مانع از معصيت مي شود توفيق اداي وظيفه و اطاعت بيشتر را براي او حاصل به همراه مي آورد.
گاه ممكن است شخص به مصيبت عظيمي مبتلا گردد، ولي صبر كرده و همواره از ناسپاسي و ناشكري خودداري كند، يا با تسليم و رضاي خود آرامش خود را حفظ سازد، در اين صورت است كه او به وادي سعدا و نيك بختان تشرف پيدا كرده و از اوليا و صالحين شده است و همين طور اگر در سلك مجاهدين في سبيل الله قرار گرفت و در ميدان هاي جنگ و دفاع از حريم مقدس اسلام دل بر كف نهاد و جنگيد و در اين جهاد و غلبه بر هواي نفس پيوسته از خداي خود تشكر و قدرداني كرد و از او ممنون بود كه او را در اين مرحله ياري فرموده، قطعا خداوند او را در زمره فداكاران و شهدا محسوب مي نمايد.
#صحیفه_سجادیه
#شرح_دعای_اول_فراز_نوزدهم
@saleheinmaryam313114