یادداشتهای آقای جوان،
همیشه من رو به فکر فرو میبره...
اگر دوست داشتید، شما هم بخونید.
خالی از لطف نیست🌱
👇🏻👇🏻👇🏻
هدایت شده از گاه گدار
ابنزیاد، سلطان استراتژیستهای دهه ۶۰
ابن زیاد در هفتههای آخر سال ۶۰ هجری به کوفه میرسد. به شهری که بیشتر از یک ماه است رسما به دست بسیجیها و حزباللهیها افتاده. شهری که تویش تقریبا همه مردم پای منبر «مسلم بن عقیل» جمع میشوند، شعارشان «ما همه سرباز توییم یا حسین، گوش به فرمان توییم یا حسین» است. وقتی مسلم را میبینند شاید شعار میدهند: «ما اهل کوفه نیستیم! مسلم تنها بنماند.»
در شهر کوفه چیزی حدود ۱۸ هزار نفر با مسلم بیعت کردهاند، حاکم شهر فرار کرده، حکومت دست مسلم است، آقای شهر مسلم است، نماینده امام زمان در شهر مسلم است، امید مردم شهر به نامهای است که مسلم میخواهد برای اباعبدالله بنویسد.
ابن زیاد در لحظه ورودش به شهر، بازنده است. اگر شمشیر بردارد و سربازان اندک دارالخلافه را به جنگ با مسلم ببرد، به نیمروز، کار خودش و نیروهایش تمام است.
ابن زیاد چون اهل سیاست است، میداند به جای جنگ با شمشیر باید سراغ جنگ با رسانه برود. برنامهریزی رسانهای ابنزیاد طوری دقیق و قدرتمند است که بیشتر حزباللهیهای دور مسلم در کوفه را تبدیل میکند به دشمنان امام در کربلا.
برنامه رسانهای ابنزیاد چند بخش دارد.
«ادامه دارد ...»
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
هدایت شده از گاه گدار
ابنزیاد، سلطان استراتژیستهای دهه ۶۰
(ادامه ...)
اول، برچسبزنی. ابنزیاد بلد است از کلیدواژهها استفاده کند، برای همین در کمپین مبارزاتیاش کلیدواژه «خارجی» (یعنی از دین خارج شده) را برای امام استفاده میکند. میرود روی منبر و در قالب سخنرانیهای مناسبتی یا خطبههای نماز جمعه یا برنامههای عمومی شهر، میگوید: مردم حواستان را جمع کنید، حسین بن علی، از دین پیغمبر «خارج» شده. حسین بن علی یک آقازاده بیدین است. میگوید: فریب نام و عنوانش را نخورید، مثل پسر نوح که با بدان بنشست و عاقبت گمراه شد، حسین بن علی هم از دین، گمراه شده. بعد جارچیها را میفرستاد تا به عنوان خبرگزاریهای زنده، توی همه کوچهها خبر گمراهی اباعبدالله را پخش کنند. بعدش شایعهسازها را فعال میکند تا حرفهای درگوشی علیه امام در همه مهمانیهای خانوادگی و جمعهای مذهبی و گعدههای دوستانه پخش کنند.
چند روز بعد، همه سبزیفروشهای کوفه خبر موثق داشتند که حسین بن علی بیدین شده. همه بارکشهای دور میدان شهر میگفتند که خودشان دیدهاند اباعبدالله کفر گفته. خالهخانباجیها سرکتاب باز کرده بودند و خبر کفر یکی از فرزندان پیامبر را به چشم خودشان دیده بودند، راننده تاکسیهای کوفه تحلیلهای دقیقی داشتند که علت خروج حسین بن علی از دین جدش به خاطر قدرتطلبیهای بنیهاشمی است و ریشسفیدها و معتمدین شهر افسوس میخوردند که چه حیف شد، حسین میتوانست عاقبت به خیر بشود ولی به خاطر دنیا، آخرت خودش را خراب کرد.
دوم، دشمنهراسی. ابن زیاد در بستر همان ابزارهای رسانهای مردم را از لشکر پر تعداد و مجهز یزید ترساند. گفت: سایه جنگ بر سر کوفه و مردمش افتاده. گفت: تانکهای یزید تا نزدیکیهای دیوارهای کوفه رسیدهاند. گفت: بمبافکنهای یزید اگر به آسمان کوفه برسند، دوست و دشمن را با خاک یکسان میکنند. گفت: کشورهای همسایه را ببنید، پای لشکر یزید هر جا باز شده، همه چیز را ویران کرده، گفت ناوهای هواپیمابر یزید تا نزدیکی دجله و فرات آمدهاند.
توی کوفه، همه خبر لشکر یزید را شنیده بودند، نه یک بار و دو بار، توی همه خبرگزاریهای کوفه حرف سربازهای مسلح یزید بود، پیامهایی که اهل کوفه برای هم فوروارد میکردند درباره روشهای در امان ماندن از جنگ با یزید بود. بعضی روزنامههای کوفی درباره ذخیره مواد غذایی برای روزهای قحطی و جنگ مطلب منتشر میکردند و توی بازار قیمتها تحت تاثیر فاصله لشکر یزید تا دیوارهای شهر بالا و پایین میشد.
لشکر یزید البته هیچ وقت از شام سمت کوفه حرکت نکرد، اصلا هیج وقت برای چنین جنگی آمادهباش هم نداشت اما مردم کوفه طوری سایه جنگ را بالای سرشان میدیدند که شبها بارها از ترس از خواب میپریدند و روزها توی ذهنشان بارها نقشه فرار را در روز جنگ مرور کرده بودند.
مردم کوفه به واسطه بازی رسانهای ابن زیاد، از دشمنی که نبود شکست خوردند. از دشمنی که حتی از خانه خودش به سمت کوفه راه هم نیفتاده بود شکست خوردند.
سوم، سلبریتی مذهبی. نقطه کانونی عملیات رسانهای ابن زیاد، استفاده از سلبریتی مذهبی در کوفه بود. ابن زیاد هم در ماجرای برچسبزنی به امام و هم در ماجرای فرار از دست یاران هانی، پشت اعتبار بزرگترین سلبریتی مذهبی شهر پنهان شد. آقای قاضی شریح، مرد مورد اعتماد و یکی از نامدارترین چهرههای مذهبی شهر بود. دعوای خیلی از مردم را همین آدم صاف کرده بود، خطبه عقد خیلی از مردم کوفه را خودش خوانده بود، التماس دعای خیلی از مردم را با تواضع پاسخ داده بود، برای گرفتاریهای مردم استخاره گرفته بود، خیلی وقتها برایشان در مسجد سخنرانی کرده بود و احکام و عقائد به مردم یاد داده بود.
ابن زیاد در چند جا، حرف و ادعایش را با مهر و امضا و تایید قاضی شریح ثابت کرده بود. قاضی شریح آیتاللهی بود که در بازی رسانهای ابنزیاد هم خودش را باخته بود، هم دینش را باخته بود و تبدیل شده بود به کسی که حرفهای ابن زیاد را توییت میکرد و نظرات او را از زبان خودش پخش میکرد.
ترکیب عملیات برچسبزنی با دشمنهراسی در کنار بازی گرفتن از سلبریتیها ابن زیاد بازنده را تبدیل کرد به برنده سرزمین کوفه. همین ترکیب بچه حزباللهیهای کوفه را به جنگ با امام زمانشان فرستاد و مسلم بن عقیل را در شهر تنها کرد.
ابن زیاد در سال ۶۰ هجری رسانه را میشناخت و عملیات رسانهای را بلد بود. میدانست جان و ذهن آدمها را با شمشیر نمیشود فتح کرد ولی با رسانه خیلی رود آدمها دل و جان میبازند.
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ
نفْس سرکشِ قابیل برایش کشتنِ برادرش را کاری سبک جلوه داد، تا اینکه بالاخره او را کشت! و در نتیجه، سرمایۀ عمرش را بر باد داد.
سوره مائده 💕 آیه ۳۰
#حرف_های_قشنگش
@salehi_raheleh
بیاین امروز به درون خودمون سفر کنیم
و به یه سوال جواب بدیم!
اگر مبدأ تاریخ برای هر کسی منحصربهفرد باشه، چه روزی از زندگیات رو مبدأ تاریخ شخصیات قرار میدی؟!
#سفر_درونی
@salehi_raheleh
دههی ۹۰ هنوز به نیمه نرسیده بود که با اولین بحران جدی زندگیام مواجه شدم. تا قبل از آن، توی رویا بودم. فانتزیها و خیالپردازیهایم محور تصمیماتم بود. خوببودن یا بدبودن آدمها و اتفاقات را با معیار "من چی دوست دارم" میسنجیدم. بالاخره، حوالی بیستویکسالگی، فهمیدم زندگی واقعیتر از چیزی است که خیال میکردم.
ضربه اول را که خوردم، گیج شدم. گیج گیج گیج. به معنای واقعی کلمه. نمیدانستم باید چه گِلی به سرم بگیرم. اصلا نمیدانستم که قدرت نقشآفرینی دارم. آدم دردودلکردن هم نبودم. ظرف وجودم روزبهروز پُرتر از قبل میشد.
همین شد که پناه بردم به خدا. مدتی بود نمازخواندن را شروع کرده بودم، اما از روی وظیفه و ادب و احترام به او که مرا آفریده بود. کمکم بعد از نمازهایم، در مسیر رفتن به دانشگاه، قبل از درسخواندن، وقتی کمک مامان ظرفهای شام را میشستم، و شبها قبل از خواب، با خدا حرف میزدم. مثل دردودل کردن با یک دوست.
"خدایا دیدی فلانی باهام چکار کرد؟ دلم خیلی شکستها."
"خداجون من دیگه کم آوردم، خودت یه کاریش بکن لطفا."
نمیدانم دقیقا از کجا شروع شد، اما آرامآرام حضور خدا را کنار خودم احساس کردم. نشانههایی میدیدم از اینکه صدایم را میشنود و جوابم را میدهد. کلیشهای به نظر میرسد، اما واقعیت این است که من دست خدا را دیدم که کتاب زندگیام را ورق زد و فصل جدیدی را در من شروع کرد.
از همان روزها که راحلهای تازه در من متولد شد، تاریخ شخصی زندگی آگاهانهام مبدأ خود را پیدا کرد.
#سفر_درونی
@salehi_raheleh
دوستان،
میشه ازتون خواهش کنم
برای پسرخاله جوان دوستم
که امروز توی خونه ابدیش آروم گرفته،
نماز لیلةالدفن بخونید؟
آرمان پسر عباس بود...
فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَابًا يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوَارِي سَوْءَةَ أَخِيهِ ۚ قَالَ يَا وَيْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هَٰذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِيَ سَوْءَةَ أَخِي ۖ فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ
بعد از مدتی، خدا به کلاغی مأموریت داد که زمین را برای مخفیکردنِ چیزی بکَند تا به قابیل نشان دهد که جسد برادرش را چطور دفن کند. قابیل با خودش گفت: «خاک بر سرم! یعنی من نمیتوانم مثل این کلاغ باشم و جسد برادرم را دفن کنم؟!» دستآخر، از کار خودش حسابی پشیمان شد.
سوره مائده 💕 آیه ۳۱
#حرف_های_قشنگش
@salehi_raheleh
امروز همراهداشتن یه بطری آب
با چند قطره عرق بهارنارنج و بیدمشک
رو موقع بیرون رفتن از خونه امتحان کن🌱
@salehi_raheleh
مِنْ أَجْلِ ذَٰلِكَ كَتَبْنَا عَلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا ۚ وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَٰلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ
برای پیشگیری از چنین جنایتهایی، به بنیاسرائیل گوشزد کردیم که هرکس انسانی را بکشد، بیآنکه مقتول، کسی را کشته یا در جامعه خرابکاری کرده باشد، انگار همۀ مردم را کشته است! در مقابل، هرکس انسانی را از مرگ نجات بدهد، انگار به همۀ مردم زندگی بخشیده است!* البته پیامبران ما برای برقراری صلحوصفا میان بنیاسرائیل، دلیلهای روشنی آوردند؛ بااینهمه خیلیهایشان در جامعه مشغول قتلو غارت شدند.
سوره مائده 💕 آیه ۳۲
#حرف_های_قشنگش
@salehi_raheleh
مواظب باشیم وقتمون رو
برای چه چیزهایی صرف میکنیم.
توجه و مراقبت از علف هرز،
اون رو تبدیل به گُل نمیکنه!
@salehi_raheleh
إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ۚ ذَٰلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا ۖ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ
مجازات افراد شروری که با خدا و رسولش مُحاربه* میکنند و با خرابکاریهای برنامهریزیشده امنیت جامعه را بر هم میزنند، این است: بهتناسب جرمشان و بدون ترحّم، آنها را بکُشند یا به صُلّابه بکِشند یا چهار انگشت دست راست و چهارانگشت پای چپشان را قطع کنند یا از شهرشان تبعیدشان کنند. تازه، اینها رسوایی آنها در دنیاست و در آخرت هم عذابی بیاندازه نصیبشان میشود.
سوره مائده 💕 آیه ۳۳
#حرف_های_قشنگش
@salehi_raheleh
🌸اهمیت هدفمند بودن در نگاه صائب تبریزی🌸
جان هواپرستان در فکر عاقبت نیست
گرد هدف نگردد تیری که شد هوایی
@salehi_raheleh
ناطور دشت تمام شد!
کتاب پاکیزهای به نظر نمیرسید،
اما از او زیاد یاد گرفتم.
#چند_از_چند ؟
پنج از چهل📚
📖ناطور دشت
✍️🏻جیدی سلینجر
(ترجمه آراز بارسقیان)
@salehi_raheleh
إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ ۖ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ
اگر قبل از اینکه بتوانید دستگیرشان کنید، توبه کنند، مجازاتهای بالا را دربارهشان اجرا نکنید؛ زیرا بدانید خدا آمرزندۀ مهربان است.
سوره مائده 💕 آیه ۳۴
#حرف_های_قشنگش
@salehi_raheleh