هدایت شده از ایستگاه_نماز
💌 #قسمت_اول
💌از «پاریس» تا «مرصاد» با شهید کمال کورسل
🌹از «پاریس» تا «مرصاد»، از مسیحیت تا تشیّع، از زندگی در قلب اروپا تا شهادت در جنگ میان ایران اسلامی و همه دنیای کفر. «ژروم امانوئل کورسِل» این راه طولانی را در 7 سال طی کرد. در بازخوانی زندگی شهید «کمال کورسل» شهید فرانسوی عملیات مرصاد با ما همراه باشید.
🌹🍃راست می گفت آقا سید مرتضی آوینی که:«اگر خداوند متاع وجود تو را خریدنی بیابد، هرکجا که باشی، تو را با شهادت برمی گزیند.» هرکجا. حتی اگر در قلب اروپا باشی هم، لباس شهادت را بر تنت اندازه می کند و در آن زمان که باید، از هزارها هزار فرسنگ دورتر می کشاندت وسط معرکه نبرد حق و باطل و دستت را در دست شهدا می گذارد.
🌹اگر باور نداری، شاهدم «ژروم ایمانوئل کورسِل» که در «پاریس» عاشق شد و مزد پایمردی اش در راه پر مخاطره عاشقی را با شهادت در «مرصاد» گرفت. همه داستان همین بود که متاع وجودِ «ژروم» در آن 7 سال سرنوشت ساز از «پاریس» تا «قم» در گذر از هفت خوانی پرفرازونشیب، خریدنی شد؛ آنقدر که خدا به بهای بهشت خریدارش شد و درست در دقیقه نودِ نبرد آخر، او را به میانه معرکه فراخواند و لباس شهادت را بر قامتش پوشاند. همزمان با سی و یکمین سالروز عملیات غرورآفرین مرصاد، شما را به بازخوانی داستان زندگی «تنها شهید اروپایی دفاع مقدس»، شهید «ژروم (کمال) کورسل» به روایت دکتر «محمد سلیمانی»، دوست شهید در فرانسه، «مهدی جوشن»، همرزم شهید و «سید محمدصادق حسینیمقدم»، نویسنده کتاب «شهید کمال کورسل» دعوت می کنیم.
شهید اروپایی؟! مگه داریم؟
🌹🍃🌹
«اوایل دوره دبیرستان، یک روز با دوستم در گلزار شهدای علیبنجعفر (ع) شهر قم قدم می زدیم که دوستم به نقطه ای اشاره کرد و گفت: اینجا را دیده ای؟ می دانستی شهید فرانسوی هم داریم؟ با تعجب گفتم: شوخی می کنی؟ شهید فرانسوی؟! روی سنگ مزار را نگاه کردم. راست می گفت. نوشته بود: «مجاهد فرنسی، شهید کمال کورسل». خیلی برایم جالب و عجیب بود. اما از همان موقع برایم سئوال شد که چرا جز نام و تاریخ و محل شهادت، دیگر هیچ اطلاعاتی درباره این شهید روی سنگ مزارش نوشته نشده؛ نه نام پدر و نه سال تولد. گذشت تا بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه با توجه به علاقه ای که به شهدا داشتم، با یک موسسه آشنا شدم که در جهت معرفی شهدای استان قم فعالیت می کرد. همان جا بود که بعد از سال ها دوباره یاد شهید کمال کورسل افتادم و به خودم گفتم چه چیزی بهتر از اینکه به معرفی شهیدی بپردازیم که هیچ کس او را نمی شناسد و حتی خانواده ای هم در ایران ندارد که سر مزارش بروند. اصلاً همان سنگ مزار محقر و ساده شهید کمال، برای اثبات غربت و مظلومیتش کافی بود. این طور بود که کاملاً شخصی و دلی شروع کردم به پیگی ری برای جمعآوری اطلاعات درباره شهید.»🌹🌹
نویسنده جوان کتاب شهید کمال کورسل که در واقع، عامل معرفی این شهید فرانسوی به جامعه ایران بوده، برمی گردد به 7 سال قبل و ادامه می دهد: «به بنیاد شهید و مراکز مرتبط با شهید کمال کورسل مثل مدرسه علمیه «حجتیه» در قم که محل تحصیل او بود، مراجعه کردم اما اطلاعات چندانی به دست نیاوردم.
🍃🌹 واقعیت این بود که برخی ملاحظات باعث می شد مسئولان مدرسه حجتیه برای همکاری در این زمینه تردید داشته باشند. این مدرسه که 3 شهید ترکیه ای، شهید الجزایری و چند شهید غیر ایرانی دیگر هم داشت، معتقد بود انتشار اخبار و اطلاعات مرتبط با این شهدا ممکن است بازتاب منفی در جامعه بینالملل داشته باشد. اما در این میان، خوشبختانه با یک گروه آشنا شدم که سال ها قبل تحقیقاتی درباره شهید انجام داده بودند. آقایان «نطنزی» و «آفتابی» مصاحبه ها و عکس هایی که داشتند را در اختیار من قرار دادند و کمک خوبی به من کردند. همین جا لازم است از این دوستان تشکر کنم. حالا می دانستم زندگی شهید به سه مرحله تولد و زندگی در پاریس تا دوره نوجوانی، آشنایی با دانشجویان ایرانی و مهاجرت به قم و در نهایت حضور در جبهه تقسیم می شد و من باید از معماهای این سه مرحله رمزگشایی می کردم.
✅ ادامه دارد....
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی #مهدوی_ارفع #ایستگاه_نهج_البلاغه
╔═🍃🕊🍃════╗
@Estgahnahjolbalaghe
╚════🍃🕊🍃═
هدایت شده از ایستگاه_نماز
💌 #قسمت_دوم
از «پاریس» تا «مرصاد» با شهید کمال کورسل
اما عملاً همه راه ها به رویم بسته بود. سال ها گذشته بود و بسیاری از دوستان شهید در دسترس نبودند. من باید دنبال دانشجویان ایرانی می گشتم که در اوایل دهه 60 در پاریس تحصیل می کردند و این، کار آسانی نبود. کارها که گره خورد، سر مزار شهید رفتم و از خودش کمک خواستم. یکی از همان روزها، وقتی برادرم که استاد دانشگاه بود، گفت: یک استاد تازگی ها به دانشگاه مان آمده که تحصیل کرده فرانسه است، یک دفعه چیزی در ذهنم جرقه زد و گفتم: از ایشان بپرس آیا فردی به نام کمال کورسل را می شناسد یا نه؟ همین که برادرم با جواب مثبت آن استاد برگشت، گره ها یکی یکی باز شد. کار خدا و عنایت خود شهید بود که او سر راهم قرار گرفت. از طریق ایشان توانستم دیگر دوستان شهید در فرانسه را هم پیدا کنم و اطلاعات خوبی درباره آن مقطع زندگی شهید به دست بیاورم
✅ ادامه دارد ....
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی #مهدوی_ارفع #ایستگاه_نهج_البلاغه
╔═🍃🕊🍃════╗
@Estgahnahjolbalaghe
╚════🍃🕊🍃═
هدایت شده از ایستگاه_نماز
💌 #قسمت_سوم
🌹 از پاریس تا مرصاد
همه چیز از «شنبه های پر ماجرای پاریس» و «میز کتاب»
🌹دکتر «محمد سلیمانی»، وزیر اسبق ارتباطات و نماینده سابق مجلس، یکی از همان دوستانی بود که با روایت هایش گره های ذهنی نویسنده جوان داستان ما درباره ارتباط کمال کورسل با دانشجویان ایرانی را باز کرد. آقای دکتر یک بار دیگر کتاب خاطرات آن سال ها را ورق می زند و این بار برای ما از اولین برخورد با کمال این طور می گوید: «آن سال ها ایرانی ها رسم داشتند روزهای شنبه در کنار رستوران دانشگاه در پاریس، برنامه ای به نام «میز کتاب» اجرا می کردند به این ترتیب که گروه های مختلف با گرایشات و سلایق متفاوت، کتاب های مورد نظرشان را می آوردند و در معرض نمایش و فروش می گذاشتند. اینجا به عبارتی محل تجمع ایرانی ها فعال در امور سیاسی هم بود و این فعالیت ها بعد از پی روزی انقلاب، دو چندان هم شد. جنگ که شروع شد، دانشجویان مسلمان ایرانی فعالیت های شان را بیشتر کردند و شنبه ها بعد از برنامه میز کتاب، در خیابان تظاهرات هم می کردند و بعد هم همانجا جلوی دانشگاه و روی چمن ها نماز جماعت برگزار می کردند. مسلمانان مقیم فرانسه از دیگر کشورها هم در برنامه روزهای شنبه ما شرکت می کردند و یک جمعیت بزرگی تشکیل می شد. آن تجمعات به عبارتی یک نوع نمایش بود برای ظهور انقلاب اسلامی. در آن میز کتاب ها، تظاهرات ها و نماز جماعت ها عمدتاً عکس امام خمینی (ره) روی دست ها بلند می شد. البته به واسطه حضور چند ماهه امام در نوفل لوشاتو، مردم فرانسه ایشان را می شناختند و علاقه به ایشان به ویژه در پاریس زیاد شدهبود.
🌹🍃🌹
در ادامه فعالیت های سیاسی و فرهنگی روزهای شنبه، دوستان یک تشکل جدید هم به نام «کانون دانشجویان مسلمان» ایجاد کردند و محلی را هم از سفارت ایران در پاریس برای فعالیت این کانون گرفتند. هر شنبه و در جریان فعالیت ها، مسلمانان مقیم پاریس ازجمله تونسی ها، الجزایری ها و مراکشی ها هم به ما ملحق می شدند و با ما اعلام همبستگی می کردند. در نتیجه همین فعالیت ها هم پایشان به این کانون باز شد. «کمال» هم یکی از این افراد بود؛ یک نوجوان 15،16 ساله که مادر فرانسوی و پدر تونسی داشت.»
مادرش می گفت: پسرم را به من برگردانید!
🌹🌹🌹🍃🍃🍃🍃
خاطرات آن پسر فرانسوی ریزنقش با موهای روشن که بی سر و صدا وارد کانون دانشجویان ایرانی شد و آرامآرام با آنها انس گرفت، آنقدر که یکی از آنها شد، بعد از 30 سال برای دکتر سلیمانی زنده شده و او را سر ذوق آورده. آقای دکتر مکثی می کند و در تشریح تأثی رپذی ری کمال از دانشجویان ایرانیمی گوید: «کمال، نماز میخواند اما از برادران اهل تسنن بود. البته خیلی طول نکشید که در رفتوآمدهایش به کانون در اثر عشق و علاقه ای که به امام و انقلاب داشت، مذهب شیعه را انتخاب کرد.
🌹💞💞🌹
این تحولات، روی زندگی خانوادگی کمال هم اثر گذاشتهبود. یادم میآید یک روز که به کانون رفتم، دیدم یک خانم فرانسوی آنجاست. دی روقت شدهبود اما او حاضر نبود کانون را ترک کند. می شناختمش؛ مادر کمال بود. جلو رفتم و تا پرسیدم مشکلش چیست، شروع به گریه کرد. با یکی از دوستان، او را به کتابخانه کانون بردیم و شروع به صحبت کردیم. او با گلایه گفت: از روزی که پای کمال به کانون اسلامی باز شده، دیگر به خانه و پیش من نمیآید. شما فرزندم را از من گرفته اید! پسرم را به من برگردانید.
💞💞🌹🌹
گفتم: شما فکر می کنید پسرتان جای بدی آمده؟ گفت: نه. تحقیق کرده ام. بهترین و سالمترین مکان در شهر پاریس، همینجاست. خیالم راحت است. اما مشکلم این است که دیگر به من سر نمی زند. گفتم: اگر با کمال صحبت کنم و این مسئله را حل کنم، دیگر مشکل حل می شود؟ گفت: بله. فردا که با کمال صحبت کردم و پرسیدم: چرا به خانه نمی روی؟ در جواب گفت: من مسلمانم و مادرم مسیحی است. با مسائلی مثل طهارت و تغذیه حلال چه کنم؟ گفتم: این رفتارت، با دستورات اسلام منافات دارد. اگر مشکل، گوشت ذبح اسلامی است، خودت گوشت ذبح اسلامی تهیه کن و به خانه ببر. با این کار، باعث می شوی مادرت هم غذای حلال بخورد. اما حتماً به دیدن مادرت برو. با این صحبتها، کمال به خانه برگشت و مادرش هم راضی شد. او چند بار دیگر هم به کانون آمد. یکبار پرسیدم: الان از وضعیت راضی هستید؟ در جواب گفت: بله. هم از کمال راضی هستم، هم از شما.»
✅ ادامه دارد....
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی #مهدوی_ارفع #ایستگاه_نهج_البلاغه
╔═🍃🕊🍃════╗
@Estgahnahjolbalaghe
╚════🍃🕊🍃═
هدایت شده از ایستگاه_نماز
#قسمت_چهارم
💌 از پاریس تا مرصاد
کابوس منافقین در «پاریس» شدهبود، فکر می کردم همانجا شهیدش می کنند
🌷🍃🌷
«از 30 خرداد 1360 که گروهک منافقین فعالیت مسلحانه را شروع کرد و تعداد زیادی از مردم ایران را به شهادت رساند، فعالیتهای سیاسی ایرانیان در فرانسه وارد فاز جدیدی شد و ماجرا بعد از فرار رجوی به همراه بنیصدر به فرانسه، شکل جدی تری به خود گرفت. منافقین که در فرانسه مستقر شدند، فعالیتهای
شان را شروع کردند. بهطور مثال در ایستگاه های مترو علیه جمهوری اسلامی ایران تبلیغ می کردند و از مردم فرانسه علیه انقلاب امضا جمع می کردند. جالب است بدانید یکی از کسانی که در مقابل منافقین و این کارهای شان قد علم کرد، کمال بود. او که چهره ای فرانسوی داشت، هر کجا آنها مردم فرانسه را دور خود جمع می کردند، حاضر می شد و با آنها بحث های عقیدتی و سیاسی می کرد. طوری شده بود که هرجا کمال وارد می شد، منافقین مجبور می شدند آنجا را ترک کنند چون محکم می ایستاد، سئوال می کرد و ماهیت آنها را برای مردم فرانسه افشا می کرد. آنها هم می دیدند این نوجوان فرانسوی خیلی به مسائل مسلط است و مانع فعالیت شان است، ناچار آن فضا را ترک می کردند. خلاصه در سال های 60 و 61 آنقدر با منافقین بحث کرده بود که دیگر در پاسخگویی به شبهاتی که آنها درباره انقلاب اسلامی مطرح می کردند، خبره شده بود. ماجرا این بود که از وقتی برایش اثبات شد این گروهک، یک گروهک تروریستی است که انسان های بیگناه را می کشد، در مقابله با آنها جدی تر شده بود. کمال دیگر تبدیل به یک مبارز ضد منافقین شده بود، عملکرد آنها را خوب نقد می کرد و علیه آنها خوب مقاله می نوشت. کانون هم مقالات او را بهصورت تراکت چاپ می کرد و در تجمعات و در ایستگاه های مترو پاریس پخش می کرد. خود کمال هم در پخش این تراکت ها مشارکت داشت و چند باری هم توسط پلیس فرانسه بازداشت شد. البته خیلی زود آزاد شد.»
🌷🌷
از سرنوشت عجیب کمال و شهادتش در عملیات مرصاد و به دست همین گروهک منافقین که می پرسم، لحن دکتر محمد سلیمانی تغییر می کند و می گوید: «بله. موضوع حیرت انگیزی است. البته واقعیتش را بخواهید، من فکر می کردم کمال همان روزها و در فرانسه به دست منافقین شهید می شود. چون منافقین همیشه با سلاح سرد در پاریس تردد می کردند و انواع چاقوها و زنجیرها در جیب شان بود و اگر می فهمیدند کسی طرفدار انقلاب اسلامی است، او را به قصد کشت می زدند. به همین دلیل فکر می کردم کمال، آنجا شهید می شود اما خب، به ایران آمد و بعد از چند سال، مزد آن همه تلاش و مجاهدت برای افشای ماهیت منافقین در پاریس را در عملیات مرصاد گرفت. کمال، جوانی با چهره نورانی و همیشه بشاش و خندان بود و لبخند از روی صورتش محو نمی شد. انسان بسیار محترمی بود. و خب، خدا هم برای شهادت، بندگانش را گلچین می کند...»
✅ ادامه دارد....
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی #مهدوی_ارفع #ایستگاه_نهج_البلاغه
╔═🍃🕊🍃════╗
@Estgahnahjolbalaghe
╚════🍃🕊🍃═
هدایت شده از ایستگاه_نماز
از «پاریس» تا «مرصاد» با شهید کمال کورسل
https://hawzah.net/fa/Article/View/98266/%D8%A7%D8%B2-%D9%BE%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%B3-%D8%AA%D8%A7-%D9%85%D8%B1%D8%B5%D8%A7%D8%AF-%D8%A8%D8%A7-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%DA%A9%D9%85%D8%A7%D9%84-%DA%A9%D9%88%D8%B1%D8%B3%D9%84
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی #مهدوی_ارفع #ایستگاه_نهج_البلاغه
╔═🍃🕊🍃════╗
@Estgahnahjolbalaghe
╚════🍃🕊🍃═
هدایت شده از ایستگاه_نماز
💌 #قسمت_پنجم
🌷 از پاریس تا مرصاد
دعای کمیل امیرالمؤمنین (ع) مرا شیعه کرد
مسیر روشنی که ژروم ایمانوئل کورسل برای جستوجوی حقیقت در آن قدم گذاشته بود، در ادامه او را به مرکز علمی جهان تشیع کشاند. محمد صادق حسینی مقدم درباره سیری که از پاریس شروع شد و به قم ختم شد، اینطور می گوید: «جدایی پدر و مادر ژروم باعث شد او به تنهایی با مادر فرانسوی اش زندگی کند و به تبعیت از او، مسیحی کاتولیک شود. از شواهد برمی آید مادر او هم یک انسان معتقد و مذهبی بود و به همین دلیل، ژروم هم حسابی با کلیسا و مسیحیت انس گرفت. زندگی او اما در مقطع نوجوانی وارد مرحله ای جدید شد. پدر تونسی ژروم، مسلمان بود و او در سفرهایی که برای دیدار با پدرش به تونس داشت، با دین اسلام آشنا شد و بعد از انجام تحقیقات، مسلمان شد و نام «کمال» را برای خودش انتخاب کرد. او یک بار برای یکی از دوستانش در مدرسه حجتیه تعریف کرده بود: «بعد از مسلمان شدن، دیگر به کلیسا نمی رفتم. مادرم با دیدن این تغییر، نگرانم شد و با این تصور که مشکل روانی پیدا کرده ام، مرا پیش پزشک برد. اما پزشک بعد از معاینه، به مادرم گفت: پسرت بیمار نیست بلکه مسلمان شده.»
🌷🌷🍃
این تازه شروع تحولات زندگی ژروم دیروز و کمال امروز بود. او که مسلمان، اهل سنت و شافعی مذهب شدهبود، بعد از آشنایی با کانون دانشجویان مسلمان و نشست و برخاست با دانشجویان ایرانی و شرکت در جلسات مذهبی آنها، دنیای جدیدی را تجربه کرد. حضور در مراسم دعای کمیل، همان جرقه ای بود که مسیر را برای او روشنتر کرد. شروع کرد به تحقیق و مطالعه کتاب های چهره های سرشناسی مانند شهید «مطهری» و شهید «صدر» و حتی «هانری کوربن». یک روز دانشجویان کانون دیدند کمال موقع نماز خواندن، دست هایش را روی هم نگذاشته. هفته بعد دیدند روی مُهر سجده می کند و... خلاصه در همان جمع خودمانی، شیعه شدنش را جشن گرفتند. وقتی پرسیدند: چه کسی تو را شیعه کرد؟ در جواب گفت: دعای کمیل امام علی (ع).»
از پاریس به قم در جستوجوی یک گمشده🌷🍃🌷
سیر رشد و تحول کمال اما به همین جا ختم نشد. او بعد از آنکه یک بار همراه تعدادی از بچه های کانون به ایران سفر کرد و چند روز در شهرهای تهران و قم ماند، در بازگشت به فرانسه تصمیمی که از مدتی قبل گرفته بود را عملی کرد. اینطور بود که در سال 1361 به ایران مهاجرت کرد و در مدرسه «حجتیه» شهر قم شروع به تحصیل علوم دینی کرد. کمال از آن طلبه های سخت کوش و منظمی بود که از لحظه لحظه عمرش استفاده می کرد و علاوه بر دروس مدرسه، مطالعه جنبی زیادی داشت تا حدی که دوستانش می گفتند: کمال، خودش یک کتابخانه است! نویسنده کتاب شهید کمال کورسل با اشاره به روایت های دانشجویان ایرانی در پاریس می گوید: «کمال می گفت: همیشه در زندگی ام احساس می کردم یک گمشده دارم. اینجا به کانون اسلامی که آمدم، حس کردم گمشده ام را پیدا کرده ام. اما عطش او برای بیشتر دانستن از اسلام، هیچ وقت فروکش نکرد. دوستان شهید در مدرسه حجتیه می گفتند: کمال مدام در جستوجو بود و در جلسات درس و نماز علما شرکت می کرد. به طور مثال، در نمازهای مرحوم آیتالله العظمی مرعشی نجفی شرکت می کرد و آن موقع که هنوز کمتر کسی با مرحوم آیتالله بهجت آشنا بود، به محل اقامه نماز ایشان می رفت. یکی از علاقه مندی هایش هم حضور در کلاس درس اخلاق علمای بزرگ بود. می گفتند به ویژه در جلسات درس اخلاق آیتالله جوادی آملی به صورت مداوم شرکت می کرد.» انگار نکته ای در ذهن حسینی جرقه زده باشد، می گوید: «کمال وقتی شیعه شد، دوست داشت نام علی را برای خودش انتخاب کند اما شرایط خاص کشور فرانسه این اجازه را به او نداد. اما وقتی به ایران آمد، بالاخره ارادتش را به امیرالمؤمنین (ع) نشان داد. به دوستانش در مدرسه حجتیه گفته بود: به من بگویید «ابوحیدر». دوست دارم نامی از حضرت علی (ع) روی من بماند. حالا این کنیه روی سنگ مزارش هم حک شده است.
✅ ادامه دارد....
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی #مهدوی_ارفع #ایستگاه_نهج_البلاغه
╔═🍃🕊🍃════╗
@Estgahnahjolbalaghe
╚════🍃🕊🍃═
هدایت شده از ایستگاه_نماز
💌 #قسمت_پنجم
💌 از پاریس تا مرصاد
💌 #وصیتنامه
🌹 «همه من را حلال کنید. من 17 روز قضای روزه دارم و مدرسه از من 2250 تومان میخواهد. هر چه در اتاق من است، برای طلاب الجزای ری و تونسی است (بالاشتراک)...» از مهدی جوشن می پرسم: این همه شباهت از کجا میآید؟ در جواب می گوید: «کمال در زمینه تقوا و تزکیه نفس خیلی روی خودش کار می کرد. از دوستانش شنیده بودم اهل نماز شب هم هست. با اینکه شهریه مختصری از مدرسه می گرفت، اما هزینه هایش را کم می کرد تا بتواند به دیگران کمک کند. حضور در جبهه هم رشد معنوی او را کامل تر کرد چون جبهه که فقط جنگیدن نبود. یک دانشگاه به تمام معنا بود برای مبارزه با نفس. بازیگران جنگ های امروز معتقدند 95 درصد سرنوشت جنگ را تجهیزات تعیین می کند. همین نیروهایی آمریکایی را ببینید؛ هر کجا که حضور پیدا می کنند، ژستشان این است که چون تجهیزات شان کامل است، پس پیروز می شوند. اما اعتقاد ما این بوده است که درصد کمی از سرنوشت جنگ، وابسته به تجهیزات است. در دفاع مقدس هم آن قدرتی که نشأت گرفته از ایمان، تقوا و روحیه رزمندگان بود، جبهه ها را نگه داشت وگرنه ما که تجهیزاتی نداشتیم. حتی نیروهای مان تغذیه درستی هم نداشتند و گاه با ناچیزترین مواد غذایی تا چند روز مقاومت می کردند. خب، کمال هم در چند نوبتی که در جبهه ها شرکت کرد، در کنار این رزمنده ها نفس کشید و این روحیه ها را دید. وارستگی و تقوای او به جای خودش اما از حال و هوای جبهه ها هم حسابی تأثیر گرفته بود. بنابراین، نوشتن چنین وصیت نامه ای توسط او عجیب نیست.»
✅جنگ تمام شد و ما باختیم رفیق!
🌷گرچه کمال با اصرار و پیگیری های خستگی ناپذی ری که داشت، توانست در چند عملیات شرکت کند اما به توصیه مسئولان مدرسه، هیچ وقت به او اجازه حضور در خط مقدم را ندادند. اینطور بود که پذیرش قطنامه 598 و پایان جنگ، برای او مساوی بود با یک اندوه بزرگ. نویسنده کتاب شهید کمال کورسل در این باره می گوید: «یکی از کارکنان مدرسه حجتیه تعریف می کرد: بعد از انتشار پیام امام خمینی (ره) به مناسبت پذیرش قطعنامه، کمال تا مدتی ناراحت و گرفته بود. علت ناراحتی اش را که پرسیدم، گفت: در این فکر هستم که باخت خیلی بزرگی در زندگی ام متحمل شدم. گفتم: از چی حرف می زنی؟ گفت: امام خمینی (ره) فرمود ما مثل امام حسین (ع) در این جنگ وارد شدیم و مثل ایشان هم از این جنگ بیرون می آییم. الان امام حسین (ع) یعنی امام خمینی (ره).
🌷 مثل امام حسین بیرون آمدیم، یعنی همان که فرمود: جام زهر را نوشیدم. اما ما باخته ایم که مثل اصحاب امام حسین (ع) نبودیم...»
🌷💞 کمال، مرصاد و رستگاری در وقت اضافه
هیچ کس اما خبر نداشت خدا صدای جامانده هایی مثل کمال را شنیده و قافله شهدا را نگه داشته تا آنها هم از راه برسند. عملیات مرصاد، همان پنجره ای بود که در وقت اضافه رو به بهشت باز شد و کمال ها را به آرزویشان رساند. محمد صادق حسینیمقدم از قول یکی از طلاب مدرسه حجتیه می گوید: «اولین روزهایی که منافقین وارد خاک ایران شده بودند، به اتفاق کمال در منزل یکی از دوستان دعوت بودیم. یکی از بچه ها از کمال پرسید: جبهه نمی روی؟ کمال با تعجب گفت: الان که دیگر خبری نیست! دوستمان گفت: کجای کاری؟ منافقین به نزدیکی اسلام آباد رسیده اند... کمال تا این جمله را شنید، بلافاصله به مدرسه برگشت.»
🌷🍃🌷
از اینجای قصه به بعد را حسینی بر اساس روایت های هم رزمان شهید کمال در لشکر بدر و گردان «صدر» پی می گیرد: «سر بزنگاه خودش را رساند. چند اتوبوس برای اعزام نیروها کنار پل حجتیه مستقر شده بود. کمال سراغ یکی از راننده ها رفت و با اصرار درخواست کرد منتظر بماند تا او برگردد. بعد به سمت مدرسه دوید و چند دقیقه بعد با ساک دستی اش برگشت. با همان اتوبوس ها تا کرمانشاه رفتیم. صبح فردا بالگردی آمد تا تعدادی از نیروها را به منطقه پشت منافقین در نزدیکی تنگه مرصاد منتقل کند. خیلی ها از جمله کمال داوطلب شدند. اما با رفتن کمال مخالفت شد. در آخرین لحظه سوار شدن نیروها، کمال و چند نفر دیگر خودشان را به بالگرد رساندند. می خواستند مانع سوار شدن شان شوند که شهید صیاد شیرازی که با آن بالگرد آمده بود، ضمانت شان را کرد و گفت :
مانعی ندارد
بگذارید بیاید
✅ قسمت پایانی را در پیام بعد بخوانید
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی #مهدوی_ارفع #ایستگاه_نهج_البلاغه
╔═🍃🕊🍃════╗
@Estgahnahjolbalaghe
╚════🍃🕊🍃═
هدایت شده از ایستگاه_نماز
💌 #قسمت_آخر
💌 از پاریس تا مرصاد
🌷بعد از دقایقی در منطقه مورد نظر فرود آمدیم. برنامه اعلام شد؛ قرار بود منتظر دو گردان دیگر بمانیم و با ملحق شدن آنها، به منافقین حمله کنیم اما این انتظار طولانی شد و باعث شد 3 روز بدون آب و غذا در آنجا بمانیم. گرمای هوای مرداد آنقدر نیروها را تشنه و بی طاقت کرده بود که بعضی های شان لب به گلایه و شکایت باز کردند. کمال تا این وضعیت را دید، با صدای بلند خطاب به آنها گفت: چرا اینطور می کنید؟ خجالت نمی کشید؟ ما امروز با این تشنگی و گرسنگی، با امام حسین (ع) همدردی می کنیم. شما امام حسین (ع) را نمی شناسید؟
🌷💞 امام و بچه هایش در همین حالت زخمی و شهید شدند. من امروز امام حسین (ع) را شناختم. جملاتش آنقدر تاثیر گذار بود که سکوت در میان جمع برقرار شد. حرف هایش که تمام شد، با ناراحتی بلند شد و چند قدمی از جمع فاصله گرفت. هنوز چند متری دور نشده بود که با اصابت چند گلوله روی زمین افتاد و به آرزویش رسید.»
🌷💞🌷
به تاریخ تولد کمال که نگاه می کنم، راز این داستان شگفت انگیز برایم روشن می شود؛ متولد سال 1964 میلادی مصادف با 1343 شمسی. با خودم فکر می کنم: کمال، یکی از همان یارانی بود که امام (ره) وعده آمدن شان را داده بود؟
✅تاریخ، مثل منافقین به خود ندیده است
«اخیراً خبر مرگ مسعود رجوی، سرکرده منافقین به طور رسمی اعلام شد. البته این اتفاق، مربوط به امروز نیست و به نظر می رسد بیش از 10 سال قبل رجوی کشته و حذف شدهب اشد. اما به هر حال، کاش او زنده می ماند و در یک دادگاه بینالمللی – و نه حتی دادگاه ایرانی– محاکمه می شد و حقایق را درباره گروهک منافقین و به ویژه همکاری های شان با صدام برای جامعه ما و به خصوص نسل جوان می گفت. کاش می ماند و می گفت چطور می شود سازمانی که یک روز ادعای مبارزه با امپریالیسم داشت، به جایی می رسد که حیاتش متکی به حمایت همان امپریالیسم می شود؟»
🌷🌷مهدی جوشن، همرزم شهید کمال کورسل که معتقد است عملیات مرصاد، سند جنایت و خباثت منافقین برای همیشه تاریخ است، در ادامه می گوید: «آخر چطور می شود عراق به کشور ایران حمله کند و مردم و جوانانش را به شهادت برساند، بعد گروهک منافقین که ادعای دفاع از خلق ایران داشتند، بروند در دامان همین دشمن متجاوز و علیه کشور و مردم خودشان جاسوسی کنند و باعث کشتهشدن هم وطنان خود شوند؟ انسان هر چقدر هم پلید باشد، نمی تواند به خاک و مردم خودش خیانت کند. اصلاً بحث اسلام و انقلاب به کنار، حتی اگر فقط بحث ملیت و وطن هم مطرح بود، باز هم کسی آنچه منافقین کردند، انجام نمی داد. تاریخ مثل این گروهک به خود ندیده است.»
🌹💞 دیدار پدر و پسر بعد از 30 سال در گلزار شهدای قم💞🌹
🌷🌷مادر کمال در همان سال های ابتدایی حضورش در ایران در اثر یک تصادف از دنیا رفت اما از پدرش هیچ اطلاعی در دست نبود.
🌷🌷تا اینکه دو سال قبل و در آستانه سی امین سالگرد شهادت کمال، خبری در رسانه ها منتشر شد درباره سفر پدر کمال به ایران و حضورش بر سر مزار او. نویسنده کتاب شهید کمال کورسل در این باره می گوید:
🌹🌹 «وقتی کتاب شهید کمال کورسل چاپ و منتشر شد، خبرگزاری های متعددی این خبر را انعکاس دادند. همین اتفاق هم زمینه ساز پیدا شدن پدر او از طریق سفیر یا کاردار ایران در تونس شد. بعد از آن بود که با درخواست پدر کمال، شرایط سفر او به ایران و شهر قم برای زیارت مزار پسرش فراهم شد.
🌷🌷خوشبختانه من هم توانستم قبل از برگزاری مراسم رسمی در گلزار شهدا، دقایقی با پدر شهید دیدار داشته باشم.»
پدر کمال بعد از حضور بر سر مزار پسرش گفت: «آن سال ها وقتی متوجه شدم کمال به ایران آمده و در مدرسه علمیه قم مشغول به تحصیل است، خوشحال شدم چون فهمیدم آمده به اسلام خدمت کند. تا یک سال بعد هم با او در ارتباط بودم اما بعد از آن ارتباط ما به دلیل سیاست های حکومت تونس و مخالفت کمال با حکومت وقت تونس قطع شد. تا این که بعد از انقلاب تونس در سال 2014 با جستوجو در اینترنت، نام او را جزء شهدای دفاع مقدس ایران دیدم. از آن زمان تا 15 روز فقط گریه می کردم. اما آنچه فرزندم انجام داد، دفاع از اسلام بود و این مایه افتخار من و خانواده ام و مایه تسکین ماست.»
نام و یادش گرامی باد
عزیزان برای زندگینامه این شهید
وقت گذاشتم
لطفاً دقیق مطالعه بفرمائید
چون شهید غریبی هستند
برای عاقبت بخیری همه سربازان گمنام امام عصر و استاد بزرگوار و دیگر یاران نهضت جهانی نهجالبلاغه خوانی دعا بفرمایید
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی #مهدوی_ارفع #ایستگاه_نهج_البلاغه
╔═🍃🕊🍃════╗
@Estgahnahjolbalaghe
╚════🍃🕊🍃═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕌#مراسم_حرم
▪️امام هشتم آجرک الله ، قبله هفتم یا حجت الله
🎥 مراسم شب شهادت امام محمدباقر(ع)
در حرم مطهر رضوی
🎙مرتضی اسلامينژاد
➖➖➖➖➖➖➖
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَن تُرِيدُ #لشكرسايبري_صالحين_خراسان_رضوي
┏━━━🇮🇷🌷🇮🇷━━┓
🆔 @Salehin_razavi
┗━━━🍃🕊━
➖➖➖➖➖➖➖
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَن تُرِيدُ #لشكرسايبري_صالحين_خراسان_رضوي
┏━━━🇮🇷🌷🇮🇷━━┓
🆔 @Salehin_razavi
┗━━━🍃🕊━
▪️رهبر انقلاب: حضرت باقر (سلام اللَّه علیه) فرمود سه چیز هست که جزو تکالیف بسیار مهم و دشوار مومنین است
➖➖➖➖➖➖➖
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَن تُرِيدُ #لشكرسايبري_صالحين_خراسان_رضوي
┏━━━🇮🇷🌷🇮🇷━━┓
🆔 @Salehin_razavi
┗━━━🍃🕊━
🔴فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ
توییت اکانت منتسب به سید حسن نصرالله رهبر حزب الله لبنان
➖➖➖➖➖➖➖
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَن تُرِيدُ #لشكرسايبري_صالحين_خراسان_رضوي
┏━━━🇮🇷🌷🇮🇷━━┓
🆔 @Salehin_razavi
┗━━━🍃🕊━
◾️ صلوات خاصه امام محمد باقر(ع)
🌹اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ بَاقِرِ الْعِلْمِ
وَإِمَامِ الْهُدَى وَقَائِدِ أَهْلِ التَّقْوَى
وَالْمُنْتَجَبِ مِنْ عِبَادِکَ
🌹اللَّهُمَّ وَکَمَا جَعَلْتَهُ عَلَماً لِعِبَادِکَ وَمَنَاراً لِبِلَادِکَ وَمُسْتَوْدَعاً لِحِکْمَتِکَ وَمُتَرْجِماً لِوَحْیِکَ. وَأَمَرْتَ بِطَاعَتِهِ وَحَذَّرْتَ عَنْ مَعْصِیَتِهِ فَصَلِّ عَلَیْهِ یَا رَبِّ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ ذُرِّیَّهِ أَنْبِیَائِکَ وَأَصْفِیَائِکَ وَرُسُلِکَ وَأُمَنَائِکَ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ.
◾️شهادت جانگداز حضرت امام محمد باقر(علیه السلام) تسلیت باد...🖤
➖➖➖➖➖➖➖
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَن تُرِيدُ #لشكرسايبري_صالحين_خراسان_رضوي
┏━━━🇮🇷🌷🇮🇷━━┓
🆔 @Salehin_razavi
┗━━━🍃🕊━