eitaa logo
صالحین خراسان رضوی
1.5هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
2.7هزار ویدیو
241 فایل
شجره طیبه صالحين خراسان رضوی امام خميني(ره): #تربيت انسان از #حكومت و #انقلاب هم مهمتر است.
مشاهده در ایتا
دانلود
c330fc7138f6651c63bbf52b1192ce5f0152cd91.pdf
469.9K
⭕️ (ره) 🔸 طرح بحث😍 🔸 مورد نیاز خود ➖➖➖➖➖➖➖ ‌🇮🇷 لشكر سايبري صالحين خراسان رضوي ‌🆔 @Salehin_razavi
[Forwarded from سروش]: ⭕️منوط دانستن به پول و امکانات البته حقیقت امر آن است که مسئله بودجه، برای انجام کار فرهنگی، مسئله بسیار مهمی است، تسهیل کننده و تسریع کننده امور است اما اگر نبود که نباید کار را متوقف کنیم. بلکه مهم در این خصوص این است که ما بتوانیم با این کار باری از دوش نظام برداریم آن هم به صورت و خودکفا، نه آنکه خدای نکرده، باری بر روی دوش باشیم. بنابراین در آن است که بتواند در مدت زمانی کوتاه، مجموعه را به لحاظ نیازهای مادی خودکفاء نماید، تا حدودی به برساند و بتواند صرف نظر از کمک ها و حمایت های برون تشکلی قادر به ادامه حیات و مؤثر و مفید در تشکل متبوعش باشد. ➖➖➖➖➖ 🇮🇷 کانال رسمی صالحين خراسان رضوي 🆔 @Salehin_razavi
🔰داستان واقعی بسیار عجیب 🌀عاشق یا قاتل علی(ع)؟ راوی می گوید: امیرمؤمنان (علیه السلام) سخنان جوان را از بین جمعیت وارد شده تحسین نموده و فرمود: -اسمت چیست ای جوان؟ -اسم من عبد الرحمن است. -پسر چه کسی هستی؟ -پسر ملجم مرادی. -آیا تو مرادی هستی؟ -بله، ای امیر مؤمنان! آنگاه حضرت فرمودند : « اِنّا لله وَ اِنّا اِلیهِ راجِعُونَ، وَ لا حُولَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ العَلیِّ العَظیمِ». راوی می گوید: بعد از این گفتگو، حضرت(ع) مدام به چهره ابن ملجم نگاه می کرد و با دست بر پشت دست دیگرشان می زد، و آیه استرجاع (اِنّا لله وَ اِنّا اِلیهِ راجِعُونَ) را تکرار می نمود. آری؛ حس عجیبی است. آیت الله بهجت در مورد ابن ملجم می فرمودند: یک انسان می تواند یک عمر، مثل پروانه دور امامش باشد ولی در نهایت امامش را به قتل برساند! [پس باید تلاش کنیم که محبت مان به امام (ع) را به اطاعت از امام(ع) تبدیل کنیم] در ادامه دارد که وقتی امیرالمومنین(ع) از کشته شدنش توسط او خبر میدهد، ابن ملجم از شدت ناراحتی به حضرت عرض میکند: یا امیرالمومنین لطفا اگر اینطور است مرا به جایی بفرستید که به شما دسترسی نداشته باشم.. یک روایت بخوانید تا برسیم به ادامه داستان:👇 امام باقر(ع) به جابر بن عبدالله انصاری میفرماید: ای جابر؛ از طرف من به شیعیانِ ما سلام برسان و به آنها بگو که بین ما و خدای عزّوجل هیچ قرابت و خویشاوندی(:پارتی بازی) وجود ندارد و تنها با و بندگی است که به درگاه الهی تقرّب جسته می شود . ای جابر! هر کس اطاعت خدا و محبت ما را (با هم) داشته باشد دوست ما است، و محبت ما برای کسانی که از خدا اطاعت نمیکنند، سودی ندارد. (میزان الحکمه ص238) ✔️ادامه داستان: بعد از مدّتی همراهان ابن ملجم به یمن برگشتند و او نیز می خواست برگردد؛ ولی دست تقدیر به گونه ای دیگر ورق خورد؛ زیرا ابن ملجم بیمار شد؛ به گونه ای که از رفتن با همراهان و برگشتن به یمن باز ماند؛ ولی مولایش علی(ع) او را تنها نگذاشت؛ بلکه از او پرستاری کرد تا خوب شد و بعد از سلامتی نیز او را رها نکرد؛ بلکه نهایت احسان را درباره او روا داشت. ابن ملجم تا زمانی که امیر مؤمنان برای جنگ نهروان حرکت کرد، در کوفه ماند و همراه حضرت در جنگ شرکت کرد و در محضر آن حضرت جنگ سخت و نمایانی انجام داد. وقتی امام علی علیه السلام به کوفه برگشت، در حالی که خدا با دستان او فتح و پیروزی را رقم زده بود، ابن ملجم گفت: ای امیر مؤمنان! آیا اجازه می دهی که من زودتر از شما وارد شهر شده و مردم را از پیروزی که خداوند برای تو فراهم کرده است اطلاع و بشارت دهم؟ حضرت فرمود: با چه انگیزه این کار را انجام می دهی و از این کار چه امیدی داری؟ عرض کرد: بخاطر ثوابی از طرف خداوند و تشکری از طرف مردم. و اینکه دل دوستان را شاد و دشمنان را ناراحت نمایم. حضرت نیز فرمودند: خودت می دانی. (کنایه از عدم رضایت) ابن ملجم تصمیم گرفت به کوفه برود. حضرت امیر علیه السلام نیز دستور داد که به او خلعت قیمتی و دو عدد عمّامه، و دو شمشیر و دو عدد نیزه بدهند. ابن ملجم هم حرکت کرد (و به سرعت) وارد کوفه شد و خیابانها را می شکافت و مردم را از فتح و پیروزی امیر مؤمنان خبر دار می کرد، و مقداری عُجب و غرور او را گرفته بود تا به محلّه بنی تمیم و به بلندترین خانه رسید که مربوط به قُطّام دختر سخینه بود. قطّام دارای جمال و کمال و هیبت بود. وقتی صدای ابن ملجم را از کوچه های بنی تمیم شنید، شخصی را دنبال او فرستاد که از او تقاضا کند تا ساعتی از اسب فرود آمده و به پرسشهایی که درباره بستگانش دارد، پاسخ دهد. ابن ملجم درخواست فرستاده قطّام را پذیرفت و به طرف منزل قطام حرکت کرد. هنگام پیاده شدن از اسب، قطام به استقبال او آمد، و نقاب از چهره برداشت و زیبایی های خود را برای او آشکار نمود... ادامه دارد..... ➖➖➖➖➖ 🇮🇷 لشكر سايبري صالحين خراسان رضوي 🆔 @Salehin_razavi
هدایت شده از 
🌷 در سال ۱۳۴۵ «اندرزگو» با گذرنامه جعلی به ایران بازگشت و دوباره راهی قم شد. در قم او همچنان فعالیت‌های انقلابی­‌اش را از پخش اعلامیه گرفته تا تهیه اسلحه برای مبارزان از سر گرفت. اما این‌بار هم ساواک از وجود او باخبر شد و در پی دستگیری‌اش برآمد. سپس در سال ۱۳۴۹ راهی تهران شد و با چهره و ظاهری دیگر در مدرسه علمیه «چیذر» به تحصیل مشغول شد. در همین سال «اندرزگو» شریک زندگی پرتلاطم خود را یافت. پیش‌نماز مسجد «چیذر»، خانم «کبری سیل سه پور» را که از خانواده‌ای اصیل و مذهبی بود به او معرفی کرد. این ۲ یکدیگر را در فضایی ساده و صمیمی دیدند و در روز میلاد حضرت فاطمه زهرا (س) با یکدیگر ازدواج کردند. سفربه مشهدوادامه تحصیل💞🌷💞 در سال ۱۳۵۱ ساواک یک بار دیگر نشانی «سید علی اندرزگو» را پیدا کرد و او بار دیگر به «قم» رفت. در «قم» نام مستعاری برای خود برگزید و در یک اتاق اجاره‌ای زندگی‌­اش را از سر گرفت. ساواک این‌بار هم او را پیدا کرد، ولی همچون همیشه گریخت و مقصد بعدی­‌اش را «مشهد» انتخاب کرد. در مشهد مقدماتی فراهم کرد تا توانست از طریق «زاهدان» و «زابل» به «افغانستان» فرار کند. مدتی کوتاه در «افغانستان» ماند و مجددا به «مشهد» بازگشت. این بار اقامتش در «مشهد» طولانی شد؛ لذا می­‌توانست تحصیل علوم دینی را ادامه دهد. در «مشهد» بار‌ها خانه عوض کرد تا شناسایی نشود. یک بار پنهانی به حج رفت و بازگشت. مجدداً عازم عمره شد. این بار از «عربستان» به «عراق» و «نجف» رفت و بار دیگر با امام راحل ملاقات کرد. مقصد بعدی او «سوریه» و «لبنان» بود. او در «لبنان» یک دوره کامل آموزش نظامی را فرا گرفت و خود را برای مبارزه‌­ای سنگین‌تر با رژیم شاه آماده کرد. تصمیمی مهم🌷💌🌷 هنگامی که شهید «اندرزگو» مخفیانه به ایران بازگشت، تصمیمی مهم گرفته بود. هدف این‌بار او ترور شخص «شاه» بود. این تصمیم شهید با اوج‌گیری حرکت­‌های مردم در انقلاب اسلامی، در ماه رمضان ۱۳۵۷ مصادف شده بود. هنگامی که «سید علی اندرزگو» خود را برای ترور «شاه» در روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان آماده می‌کرد، ساواک بار دیگر از حضور او در ایران مطلع شد. از آن‌جایی که عوامل رژیم پهلوی می­‌دانستند در شرایط بحرانی سال ۱۳۵۷ هر حرکت اندرزگو می‌تواند تأثیرات گسترده­‌ای داشته باشد، لذا با تمام قوا در پی یافتنش برآمدند. مأموران ساواک شهر‌های «قم»، «مشهد» و «تهران» را کاملا زیر نظر داشتند. تلفن‌های تمام اشخاصی که می­‌توانستند با او ارتباط داشته باشند یک‌سره کنترل می‌شد و همه آماده بودند که سید را بیابند و دستگیرش کنند. 🌷🍃🌷 عروج در نوزدهم رمضان روز هجدهم رمضان، سید در «تهران» با یکی از دوستانش تلفنی تماس گرفت و به او اطلاع داد که فردا افطار به منزل او خواهد رفت. ساواک از این مکالمه باخبر شد. مأموران غروب روز بعد یعنی نوزدهم رمضان که مصادف بود با دوم شهریور سال ۱۳۵۷، نزدیک افطار در محل قرار حاضر شدند و او را محاصره کردند. سید که نمی­ خواست زنده به دست ساواک بیفتد به گونه‌­ای حرکت کرد که مأموران فکر کنند مسلح است و قصد تیراندازی دارد. پس رگبار گلوله را به سویش گشودند و او در زیر آخرین اشعه­‌های خورشید خون رنگ نوزدهم رمضان در خون خود غلتید. در آخرین لحظات حیات چند برگ از نوشته­‌های محرمانه دفترچه یادداشتش را در دهان گذشت و فرو داد تا به دست ساواک نیفتد ادامه دارد..... 🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊 اللهم اجعلنی فی درک الحصینة التی تجعل فیها من ترید ╔═🍃🕊🍃════╗ @Estgahnahjolbalaghe ╚════🍃🕊🍃═
🌷🍃🌷حضرت حمزه به سروقت ابوجهل رفت ، او رادید که در مسجدالحرام در میان مردم نشسته است، کمان خود را بر سر ابوجهل کوبید، چنان که سر او زخمی بزرگ برداشت. سپس گفت: تو محمد را دشنام می‌دهی، مگر نمی‌دانی من به دین او درآمده‌ام. هر چه او بگوید من هم می‌گویم. بنی مخزوم خواستند به یاری ابوجهل برخیزند، لکن وی گفت: حضرت حمزه (ع) را رها کنید، چون من به برادرزاده او دشنام‌های ناخوشایند داده‌ام. این پیشامد سبب شد که حضرت حمزه (ع) مسلمان شود. از آن پس، قریش، چون دیدند پیامبر (ص) پشتیبانی قوی مانند حضرت حمزه (ع) دارد و ایشان را از آسیب آنان نگاه خواهد داشت، کمتر معترض شدند. 🍃🌷براساس روایتی از امام سجاد (ع)، عامل اسلام آوردن حضرت حمزه (ع)، غیرت او در ماجرایی بود که مشرکان بچه‌دان شتری را روی سر پیامبر (ص) انداختند. [۱۹]با این حال، برخی از محققان معتقدند اسلام آوردن حضرت حمزه (ع) از ابتدا، مبتنی بر آگاهی و شناخت بوده است. حضرت حمزه (ع) چگونه به شهادت رسید؟ حضرت حمزه (ع) به روایتی در روز شنبه ۷ شوال یا ۱۵ شوال سال سوم هجری قمری در جنگ احد به دست وحشی بن حرب غلام حبشی دختر حارث بن عامر بن نوفل یا غلام جبیر بن مطعم به شهادت رسید؛ طبق روایتی، دختر حارث با وعده آزادی وحشی، از او خواست به انتقام پدرش که درغزوه بدر کشته شده بود، حضرت محمد (ص)، حمزه یا علی (ع) را بکشد؛ بنا بر روایت دیگر، جبیر بن مطعم در برابر گرفتن انتقام عمویش، طعیمه بن عدی که در بدر کشته شده بود، به وحشی وعده آزادی داد؛ اما گفته شده است که انگیزه هند دختر عتبه و زن ابوسفیان، برای انتقام گرفتن به دلیل کشته شدن پدر، برادر و عمویش در جنگ بدر، بیشتر از جبیر یا دختر حارث بود. طبق برخی نقل‌ها، از ابتدا هند با وعده مال، وحشی را به این کار ترغیب کرد. 🌷🍃به روایتی، هند برای خوردن جگر حضرت حمزه (ع) نذر کرده بود؛ وحشی ابتدا قول کشتن حضرت علی (ع) را داد، اما در میدان، حضرت حمزه (ع) را به شهادت رساند و جگر او را نزد هند برد. هند لباس و زیور خود را به وحشی داد و به او وعده ده دینار در مکه داد. سپس کنار بدن حضرت حمزه (ع) آمد و او را مثله کرد و از اعضای بریده او، برای خود گوشواره، دست بند و خلخال درست کرد و آن‌ها را با جگر حمزه به مکه برد؛ گفته شده است معاویه بن مغیره و ابوسفیان هم بدن حمزه را مثله یا زخمی کردند. از شدت ناگواری آنچه بر پیکر حمزه آمده بود، بعضی اصحاب سوگند خوردند در مقابل، ۳۰ تن یا بیشتر از قریش را مثله کنند؛ اما آیه ۱۲۶ سوره نحل نازل شد که گرچه به ایشان اجازه مقابله به مثل می‌داد، لیکن صبر را عملی بهتر می‌دانست. برخی منابع تفسیری اهل سنت، این قسم را به پیامبر (ص) نسبت داده‌اند. 🍃🌷 مصیبتی که بر پیامبر (ص) سنگین بود حجت الاسلام و المسلمین مظفر کاوه در گفتگو با حوزه قرآن و عترت  گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، با اشاره به اینکه پیامبر(ص) در مصیبت شهادت و فقدان حضرت حمزه سیدالشهدا (ع)، رنج سنگینی را متحمل شدند، اظهار کرد: حضرت حمزه (ص) قدرت بزرگی برای اسلام و پیامبر (ص) بودند و پس از شهادت آن حضرت (ع)، پیامبر فرمودند: هیچ موقفی تلخ‌تر از این موقف برای من نبود که بر سر بدن مثله شده عموی گرامی ام حضرت حمزه سیدالشهدا (ع) حاضر شدم؛ ایشان در لحظه بسیار گریست و روایت است پیامبر(ص) هیچگاه چنین گریه نکرد. 🍃🌷🍃 احادیث پیامبر (ص) در خصوص جایگاه و منزلت حضرت حمزه سیدالشهدا (ع) حجت الاسلام و المسلمین کاوه با اشاره به اینکه پیامبر(ص) احادیثی در خصوص جایگاه و منزلت حضرت حمزه(ع) بیان کردند، تصریح کرد: حضرت حمزه (ع) شخصیتی شجاع و قدرتمند بودند و نام ایشان (حمزه) در لغت به معنای شیر است؛ پیامبر(ص) در حدیثی ایشان را شیر خدا و شیر پیامبر (ص) معرفی کردند و این امر بیانگر جایگاه و منزلت حضرت حمزه (ع) در پیشگاه خداوند است، در حدیثی دیگر پیامبر اکرم (ص) در خصوص مقام والای حضرت حمزه (ع) فرمودند: هر فردی به مدینه بیاید وبر سر مزار من نیاید و به کوه و غار احد برود و بر سر مزار عمویم حمزه (ع) نرود بر ما و خود جفا کرده است، در حدیثی پیامبر(ص) در هنگام مصیبت شهادت حضرت حمزه (ع) فرمود: بزرگترین موقفی که بر من وارد شد موقف شهادت و مثله شدن حضرت حمزه (ع) و حاضر شدن من بر سر پیکر مبارک ایشان است. ✅🔰 ادامه دارد.... ➖➖➖➖➖ 🇮🇷 لشكر سايبري صالحين خراسان رضوي 🆔 @Salehin_razavi
هدایت شده از 
( سلام الله علیها ) 💌💞 💞💌    💌 بانو "نصرت امین" اولین بانوی مجتهد جهان اسلام ❤️ مجتهده بانو امین در سال ۱۲۶۵ه.ش در شهر اصفهان متولد شد . 🌹 پدرش حاج سید محمد علی امین التجار فردی مؤمن و از بازرگانان سرشناس بود و مادرش بانویی متدین بود که او را در چهار سالگی، برای آموزش قرآن و فراگیری خواندن و نوشتن زبان فارسی به مدرسه ی قرآنی فرستاد. 🌹 او از همان ابتدا علاقه خاصى به خواندن و نوشتن پیدا کرد. ایشان از خاطرات خود در این باره می گوید: "همبازى هایم به من ایراد مى گرفتند که چرا تو نمی آیى بازى کنى. ولى من علاقه ام فقط درس بود." ❤️ بانو امین همچنین در توصیف حالات خود می فرماید: "بعد از گذشتن زمان طفولیت و کودکی بلکه از اول دوران شناخت، همواره قلبم را متعلق و متوجه به شیء و امر ناشناخته (خداوند متعال) می دیدم و نفسم را طالب ادراک و فهم آن می دیدم لکن نمی دانستم حقیقت آن چیست و راه وصول و رسیدن به آن چگونه می باشد تا اینکه عطا کرد پروردگارم مرا و چشمم را به نور توحید روشن گردانید و بر قلبم درهای اشراقات الهی گشوده شد ..." 💌💞 مجتهده بانو امین ⬅️ او در 15 سالگى به ازدواج و همسرى 💞پسر عمویش که از تجار و بازرگانان بود، درآمد. زندگى خانوادگى و تربیت فرزندان در فراگیرى دانش او اثرى نگذاشت و آن چنان در جهت کسب علوم دینى از خود جدیت نشان داد که همسرش نیز از مشوقان اصلی ایشان در این مسیر شد . ⬅️ بنابراین این بانوی مکرمه به ادامه تحصیلات خود در علوم دینى، فقه و اصول و زبان عربى همت بیشتری گماشت و همزمان به فراگیری حکمت و فلسفه مبادرت ورزید. در این زمان او بیست ساله بود. ⬅️ ایشان می گویند: "من در زمان کودکی و اوایل جوانی بسیار مایل و حریص به مطالعه کتاب های علمی و گوش دادن به مواعظ دینی بودم و هرگاه نزدیکانم مشغول به تفریح می شدند من به مطالعه مشغول می شدم آنها مرا طعنه می زدند و بر من اعتراض می کردند و می گفتند: چگونه تو مشغول به مطالعه می شوی و تفریح را رها می کنی؟ این کار عاقلانه نیست بلکه از بطالت و کسالت است." 🔰✅ وی پس از پشت سر نهادن مدارج علمی و بهره مندی از اساتید و بزرگان زمان خویش، در چهل سالگی به مدارج بالای علمی در حوزه ی علوم دینی رسید و مفتخر به اخذ درجه ی اجتهاد شد .   💌 ادامه دارد...... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ ╔═🍃🕊🍃════╗ @Estgahnahjolbalaghe ╚════🍃🕊🍃═
💐🍃💐 ﷽ 💐🍃💐 💐 موضوع : 💌 💌 🍃 ۸_ وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِكَ الْأَشْيَاءُ. ۹_ فَهِيَ بِمَشِيَّتِكَ دُونَ قَوْلِكَ مُؤْتَمِرَةٌ، ۱۰_ وَ بِإِرَادَتِكَ دُونَ نَهْيِكَ مُنْزَجِرَةٌ. ۱۱_ أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، ۱۲_ وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِي الْمُلِمَّاتِ، ۱۳_ لَا يَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، ۱۴_وَ لَا يَنْكَشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا كَشَفْت 💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐 اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَن تُرِيدُ ┏━━━🇮🇷💐🇮🇷━━┓ 🆔 @Salehin_razavi ┗━━━🍃💐━
💐🍃💐 ﷽ 💐🍃💐 💐 موضوع : 💌 💌 🍃 ۸_ وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِكَ الْأَشْيَاءُ. ۹_ فَهِيَ بِمَشِيَّتِكَ دُونَ قَوْلِكَ مُؤْتَمِرَةٌ، ۱۰_ وَ بِإِرَادَتِكَ دُونَ نَهْيِكَ مُنْزَجِرَةٌ. ۱۱_ أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، ۱۲_ وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِي الْمُلِمَّاتِ، ۱۳_ لَا يَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، ۱۴_وَ لَا يَنْكَشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا كَشَفْت 💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐 اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَن تُرِيدُ ┏━━━🇮🇷💐🇮🇷━━┓ 🆔 @Salehin_razavi ┗━━━🍃💐━
💐🍃💐 ﷽ 💐🍃💐 💐 موضوع : 💌 💌 🍃 ۸_ وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِكَ الْأَشْيَاءُ. ۹_ فَهِيَ بِمَشِيَّتِكَ دُونَ قَوْلِكَ مُؤْتَمِرَةٌ، ۱۰_ وَ بِإِرَادَتِكَ دُونَ نَهْيِكَ مُنْزَجِرَةٌ. ۱۱_ أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، ۱۲_ وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِي الْمُلِمَّاتِ، ۱۳_ لَا يَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، ۱۴_وَ لَا يَنْكَشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا كَشَفْت 💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐 اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَن تُرِيدُ ┏━━━🇮🇷💐🇮🇷━━┓ 🆔 @Salehin_razavi ┗━━━🍃💐━
هدایت شده از 
💌 از «پاریس» تا «مرصاد» با شهید کمال کورسل اما عملاً همه راه‌ ها به رویم بسته ‌بود. سال ‌ها گذشته ‌بود و بسیاری از دوستان شهید در دسترس نبودند. من باید دنبال دانشجویان ایرانی می ‌گشتم که در اوایل دهه 60 در پاریس تحصیل می ‌کردند و این، کار آسانی نبود. کارها که گره خورد، سر مزار شهید رفتم و از خودش کمک خواستم. یکی از همان روزها، وقتی برادرم که استاد دانشگاه بود، گفت: یک استاد تازگی ‌ها به دانشگاه مان آمده که تحصیل کرده فرانسه است، یک دفعه چیزی در ذهنم جرقه زد و گفتم: از ایشان بپرس آیا فردی به نام کمال کورسل را می ‌شناسد یا نه؟ همین که برادرم با جواب مثبت آن استاد برگشت، گره ‌ها یکی ‌یکی باز شد. کار خدا و عنایت خود شهید بود که او سر راهم قرار گرفت. از طریق ایشان توانستم دیگر دوستان شهید در فرانسه را هم پیدا کنم و اطلاعات خوبی درباره آن مقطع زندگی شهید به دست بیاورم ✅ ادامه دارد .... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ ╔═🍃🕊🍃════╗ @Estgahnahjolbalaghe ╚════🍃🕊🍃═
💐🍃💐 ﷽ 💐🍃💐 💐 موضوع : 💌 💌 🍃 ۸_ وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِكَ الْأَشْيَاءُ. ۹_ فَهِيَ بِمَشِيَّتِكَ دُونَ قَوْلِكَ مُؤْتَمِرَةٌ، ۱۰_ وَ بِإِرَادَتِكَ دُونَ نَهْيِكَ مُنْزَجِرَةٌ. ۱۱_ أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، ۱۲_ وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِي الْمُلِمَّاتِ، ۱۳_ لَا يَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، ۱۴_وَ لَا يَنْكَشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا كَشَفْت 💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐 اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَن تُرِيدُ ┏━━━🇮🇷💐🇮🇷━━┓ 🆔 @Salehin_razavi ┗━━━🍃💐━
🦋➖🦋 ﷽ 🦋➖🦋 🦋⬅️بصائر علوی 🦋⬅️موضوع:حکمت9️⃣8️⃣2️⃣ ✅الگوى كامل انسانيت ✅ ♥️ امیرمومنان فرمودند: 🌹پيش از حضور در مجلس داورى، دليلى اقامه نمى كرد. 🌹هيچكس را نسبت به كارى كه انجام داده، در آنجا كه امكان داشت عذرى داشته باشد ملامت نمى كرد تا عذر او را بشنود. 🌹 او هرگز از درد خود جز هنگام بهبودى شكايت نمى كرد. 🌹 همواره سخنى مى گفت كه خود انجام مى داد و چيزى را كه انجام نمى داد نمى گفت 🎇رهبر انقلاب، امروز: ارزش شهادت سردار سلیمانی را این‌گونه بفهمیم: 👈🏻 حاج قاسم، یک مکتب و راه است 🏷 🦋⬅️ تدوین: مرتضوی نژاد ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ بصائر علوی در کانال تحلیلی و نخبه پسند↙️ 🆔 Eitaa.com/e_beman 🆔 Sapp.com/e_beman
✍️ 💠 از ترس همه بدنم رعشه گرفته بود و با همین دستان رعشه گرفته، تلاش می کردم در ماشین را از داخل قفل کنم و نمی توانستم که همه انگشتانم می لرزید. ولی انگار به من کاری نداشتند و تنها این طعمه تنها را با تمام قدرت می زدند. با هر ضربه ای که به پیکرش می زدند، فشار بدنش را احساس می کردم که به شیشه کنارم کوبیده می شد و ماشین را می لرزاند و آخرین بار ناله اش را هم شنیدم. 💠 دیگر نمی دیدم با چه می زدند، چون شیشه کنارم با کاپشن مشکی اش پوشیده شده بود تا جایی که ردّ خون روی شیشه جاری شد. ناله مظلومانه اش را می شنیدم و ضرب ضربات را حس می کردم تا لحظه ای که شیشه ماشین از خون پُر شد و انگار دیگر توان ایستادن نداشت که جسم نیمه جانش کنار شیشه سُر خورد و روی زمین افتاد. 💠 حالا چاقوی بلندی را می دیدم که بالا و پایین می رفت و روی سر و گردنش می خورد. به نظرم قمه بود، با قمه می زدند و من دیگر سایه او پشت شیشه نبود تا پشت پیکرش پنهان شوم که از وحشت آدم کُش ها، روی صندلی کناری ام مچاله شده و بی اختیار جیغ می زدم. از شدت این ترس کُشنده تا مرگ فاصله ای نداشتم که حس کردم صداها آرام گرفته و دیگر ماشین تکان نمی خورَد. 💠 با تن و بدن لرزانم باز سر جایم نشستم، هنوز می ترسیدم که آهسته سرم را چرخاندم و دیدم کسی کنار ماشین نیست اما همچنان ناله ضعیفی می شنیدم که دلم لرزید. احساس کردم به بدنه ماشین دست می کشد و زیر لب ناله می زند که باز بغضم ترکید. چند عابر خودشان را کنار ماشین رساندند و به هر زحمتی بود می خواستند بلندش کنند که او را روی زمین تا کناره پیاده رو کشاندند و تکیه اش را به دیوار دادند. 💠 از دیدن پیکری که سراپایش خون بود، دلم خالی شد و حس کردم دارم از حال می روم که نگاهم را از هیبت مظلومش گرفتم و درمانده به مردم خیره شدم. از رنگ پریده و چهره وحشتزده ام فهمیدند حالم بد شده که با اشاره به من فهماندند خبری نیست و تخریبچی ها رفته اند، ولی من باز هم می ترسیدم در را باز کنم و هنوز قلبم در سینه پَرپَر می زد. یکی با اورژانس تماس می گرفت، یکی می خواست او را به جایی برساند و دیگری توصیه می کرد تکانش ندهند و من گمان نمی کردم به این قامت درهم شکسته جانی مانده باشد که ناگهان حسی در دلم شکست. 💠 انگار در پس همان پرده خونینی که صورتش را پوشانده بود، خاطره ای خانه خیالم را به هم ریخته بود که بی اختیار نگاهم را تا نگاهش کشیدم و این بار چشمانی را دیدم که برای لحظاتی نفسم بند آمد. انگار زمان ایستاده و زمین زیر پایم می لرزید. تنها نگاهش می کردم و دیگر به خودم نبودم که بی اراده در را باز کردم و پیاده شدم. پاهایم سست بود، بدنم هنوز می لرزید، نفسم به سختی بالا می آمد اما باید مطمئن می شدم که قدم های بی رمقم را به سختی روی زمین می کشیدم و به سمتش می رفتم. 💠 بالای سرش که رسیدم، چشمانش بسته بود و صورت زیبایش زیر بارش خون، به سفیدی ماه می زد. یعنی در تمام این لحظات او بود که به فاصله یک شیشه از من، خنجر می خورد و مظلومانه ناله می زد؟ حرکت قلبم را در قفسه سینه حس می کردم که به خودش می پیچید و با هر تپش از خدا تمنا می کرد که او زنده بماند. 💠 از لای موهایش خون می چکید، با خون جراحت های گردنش یکی می شد و پیکر و لباسش را یکجا از خون غسل می داد و همین حجم و بوی خون برایم بس بود که مقابل پایش از حال بروم. در میان برزخی از هوش و بی هوشی، هنوز حرارت نفس هایش را حس می کردم که شبیه همان سال ها نفس نفس می زد؛ درست شبیه ده سال پیش... ✍️نویسنده: ♥️ ♥️ 🍃🌸🍃🌸 یازهرا 🌸🍃🌸🍃
هدایت شده از 
💌 مصاحبه خواندنی 💌 تبیان : بهتر است برسیم به روابط همسران .به نظر شما زن و شوهر باید قدم به قدم ،پهلو به پهلو پدر تمام شرایط زندگی با هم گام بردارند؟ آیا همیشه باهم بودن عاملی نیست که آدم را از پیشرفت بازدارد؟ 🌹 نمیدانم شما از زندگی من خبر دارید یا نه .من در دوره دبیرستان شاگرد اول کل کشور بودم 💞💌 زمان ازدواج با مردی ازدواج کردم که شغل آزاد داشت و به دلایلی ادامه تحصیل نداده بود من به دلایلی از ایشان خواستم اجازه دهند من درسم را ادامه دهم و ایشان پذیرفتند. هرچند ته دلم می گفتم شاید راضی نباشند. ولی ایشان بسیاد جوانمردانه برخورد کردند و هیچ وقت به ذهنشان هم نرسید که ادامه تحصیل من ، سبب عدم هم ترازی ( یا به قول شما هم قدمی ) باشد. از طرف دیگر خودم هم می دانستم که زندگی زناشویی زبان خاص خود را دارد. به نظر من زبان زندگی زناشویی ، زبان جبر و هندسه و مثلثات نیست. ما باید زبان زندگی را بلد باشیم. زبان زندگی رفاقت است نه رقابت ناسالم . 💌 تبیان : امروزه زندگی ، ما را به جایی رسانده که لباسها را ماشین لباسشوئی می شوید ، غذا ظرف مدت کوتاه در مایکروفر درست می شود. کارها خیلی راحت شده . ولی آدمها بیشتر افسرده شدند و سرگردانی ها بیشتر شده. حالا به نظر شما زندگی سنتی آن روزها بهتر است یا زندگی این روزها ، با این ارمغان های عجیب وغریبش ؟ 🌹- من مخالف استفاده ی درست از تکنولوژی مدرن نیستم. اما زندگی سنتی سرشار از با هم بودن را خیلی می پسندم. این روزها آدمها تنها هستند. برای همین است که افسرده می شوند . 🌹الان همه در دنیای خودشون سیر می کنند. باید به تنهایی، غمهایشان را به دوش بگیرند و به تنهایی آن را حل کنند. ما با هم بودن زندگی سنتی را از دست داده ایم و نتوانسته ایم چیز بهتری جایگزینش کنیم. تکنولوژی امروز ، آسایش نسبی به انسانها داده ، اما آرامش را از آدم گرفته و افسردگی ، ناشی از عدم آرامش درونی است. انسان فطرتا تعالی جوست. اگر فطرت معنوی را از او بگیرید و مادیات به او بدهید ، چون سیرابش نمی کند ، سرگردان می شود . هی میگوید:" کو ؟ نرسیدم . کمه . بده ... " چون در یافتن مصداق به خطا رفته . 💌 تبیان : دکتر شریعتی جمله ای دارند که می گویند : " در عجبم ازمردمانی که زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می کنند ، اما بر حسینی (ع) می گریند که آزادانه زیست" . قبلا طلاق مثل این روزها این قدر مد نبود. همه قبول کرده بودند که مثلا با مرد بداخلاق هم باید ساخت. الان چی؟ تحمل ها کم شده ، یا آدمها یاد گرفتند آزادانه زندگی کنند ؟ 🌹- من هم در عجبم از دنیای امروز که فردگرائی را رواج می دهد، برای تعارض با خانواده ، تا انسانها نتوانند در خانه با هم کنار بیایند ، بعد به زندگی اجتماعی روی آورند ؛ و حاصلش را سرمایه داران ببرند. نگاه ما به علم یابی و کاریابی معیوب است . ما باید درس بخوانیم یا کار کنیم ، تا حاصلش، سبب افزایش شعور خانوادگی شود ، نه اینکه بدانیم اگر درآمدی داریم ، دیگر به وجود فردی کنار خود احتیاج نداریم. 🌹"الرجال قوامون علی النساء" را من این جوری می فهمم : مرد برای زن ، لجستیکی (نگهبانی) می کند تا زن بتواند یک نقش اساسی به نام تربیت سنگ بنای هستی را به خوبی به عهده بگیرد. قبلا مردم در کمک به هم از هم سبقت می گرفتند. قبلا زن و شوهر سرسفره می نشستند یک لقمه غذا باقیمانده را به هم تعارف می کردند، ولی الان همه می گویند من بیشتر بخورم تا ویتامین بدنم زیاد بشود. ویتامین بدنمان زیاد نمیشه ، اگر فکرمان صحیح نباشد. ضایعه ی امروز بشر این است که اگر همسرمان ( چه مرد چه زن ) مریض بشود ، حاضر نیستیم بیشتر از یک مدت از او پرستاری کنیم ، ولی حاضریم برویم بیمارستان ها و از مریض های بقیه نگهداری کنیم. تحمل ها کم شده . زندگی های فردی زیاد شده . زن و شوهرها با هم حرف نمی زنند. 🌹آمارها در غرب نشان می دهد : " تعداد زیادی از این طلاق ها اتفاق نمی افتند ، اگر زن و شوهرها فرصت کنند با هم حرف بزنند" . بیائید مقایسه کنیم بین آن زندگی هایی که به شاخصه های انسانی پایبند هستند با زندگی امروز ما و دیگر کشورها . ما در این چند حالت کمال پیدا می کنیم: رابطه انسان با خودش ، انسان با دیگران ، انسان با طبیعت و انسان با خدا .بی توجهی به هر کدام از اینها ، ما را از زندگی حقیقی دور می کند . اگر با هم باشیم ، دست هم را می گیریم ، با هم راه می رویم ، آن وقت دیگر راه زندگی مثل لبه تیغ نیست. 💌 ادامه دارد ....
🎀حضور در ولادت امام زمان از روایات اسلامی به روشنی استفاده می‌شود که مادر حضرت مهدی (علیه‌السّلام) آموزه‌های دینی را در مکتب این بانوی بزرگوار فراگرفته است. افزون بر آن، حضور فعال وی در شب ولادت آخرین پیشوای معصوم و منجی موعود، نشان از جایگاه ویژۀ وی در خاندان عصمت و طهارت دارد. وی نخستین بانویی است که جمال دل آرای پیشوای آخرین را مشاهده کرده، یگانه روایتگری است که حکایت آن تولد منجی موعود را به تفصیل گزارش کرده است. امروزه دربارۀ چگونگی ولادت حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) مشهورترین گزارشی که می‌توان ارائه کرد، سخنان ارزشمند این بانوی بزرگ است. نقل حکایت تولد امام زمان💖 🎀 شیخ صدوق، این حادثه بزرگ را از زبان آن بانوی بزرگ چنین آورده است: حکیمه دختر امام جواد (علیه‌السّلام) گوید: امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) مرا به نزد خود فراخواند. و فرمود: ‌ای عمه! امشب افطار نزد ما باش! که شب نیمه‌ شعبان است و خدای تعالی امشب حجت خود را (که حجت او در روی زمین است) ظاهر سازد. گوید: گفتم: مادر او کیست؟ فرمود: نرجس. گفتم: فدای شما شوم اثری در او نیست، فرمود: همین است که به تو می‌گویم. گوید: آمدم و چون سلام کردم و نشستم، نرجس آمد کفش مرا بردارد و گفت: ‌ای بانوی من و بانوی خاندانم حالتان چطور است؟ گفتم: تو بانوی من و بانوی خاندان من هستی، گوید: از کلام من ناخرسند شد و گفت: ‌ای عمه جان! این چه فرمایشی است؟ گوید: بدو گفتم: ‌ای دختر جان! خدای متعال امشب به تو فرزندی عطا فرماید که در دنیا و آخرت آقا است. گوید: نرجس خجالت کشید و حیاء کرد.... موسی بن محمد گوید: حکیمه دختر محمد بن علی (امام جواد) (علیهما السلام) که عمۀ پدر آن حضرتست به من گفت که خود او آن حضرت را در شب ولادتش و هم بعد از آن دیده است. معرفی امام زمان♥️ احمد بن ابراهیم گوید: شرفیاب حضور حکیمه دختر محمد بن علی (امام نهم) خواهر ابوالحسن عسکری (امام دهم) گردیدم سال دویست و شصت و دو بود و در مدینه بودم و از پشت پرده با او سخن گفتم و از دین وی پرسیدم. کسی که باید امام بداند برای من نام برد و به من گفت: فلان پسر حسن عسکری (علیه‌السّلام) نام او را گفت، گفتم قربانت او را معاینه کردی یا خبر او را شنیدی؟ گفت: خبر او را از امام یازدهم شنیدم و برای مادرش نوشته بود، گفتم: آن مولود کجا است؟ گفت پنهانست. گفتم: شیعه به چه کسی مراجعه کند؟ حکیمه گفت: به جدۀ او مادر امام یازدهم. گفتم: وصیت خود را به زنی واگذاشته است؟! حکیمه گفت: پیروی از حسین بن علی بن ابیطالب (علیه‌السّلام) کرده است، زیرا آن حضرت به حسب ظاهر وصایای خود را به خواهرش زینب دختر علی بن ابیطالب سپرد (برای پنهان کردن امامت پسرش علی بن الحسین). سپس فرمود: شما مردمی مطلع از اخبار هستید؛ آیا در روایات به شما نرسیده که نهمین فرزند حسین (علیه‌السّلام) زنده است و میراثش تقسیم می‌شود؟ فضایل💖 علامه مجلسی در «بحارالانوار» پس از بیان زیارات مخصوص امامین عسکریین (علیه‌السلام) در سامرا می‌نویسد: «همانا در این بقعه شریف قبری است منسوب به نجیبه کریمه، عالمه فاضله، نقیه رضیه، حکیمه بنت ابوجعفر جواد الائمه (علیه‌السلام). 🎀کسی که محرم اسرار اهل ‌بیت (علیهم‌السلام) بود و مادر حضرت قائم (عجل‌الله‌فرجه‌الشریف) در محضر او معارف دینیه را آموخت، در هنگام ولادت حضرت حجت حاضر بود و بارها به محضرش رسیده و آن ‌حضرت را زیارت می‌نمود؛ پس از شهادت امام حسن عسکری (علیه‌السلام) از سفراء و ابواب امام زمان (عجل‌الله‌فرجه‌الشریف) به شمار می‌رفت». با توجه به مطالبی از این دست، می‌توان به جلالت، شرافت، فضیلت، حیا و عفت این بانوی مکرمه پی برد.برخی منابع متأخر، وفات آن مخدره را سال ۲۷۴ قمری اعلام کرده‌اند. 💌 امید که این تلاش اندک مورد قبول اهل بیت قراربگیرد 🎀 💖🎀
🍃🌷🍃 ﷽ 🍃🌷🍃 🍃 بصائر علوی 🍃؛ از دیدگاه 🔰در نفوذ نرم نه مرز جغرافیایی بلکه اندیشه و روح و قلب آدمی تسخیر میشود و برخلاف نفوذ فیزیکی فرد مورد نفوذ ، نفوذ کننده را به چشم بیگانه می نگرد و از او نفرت دارد در نفوذ فرد عملا در خدمت او قرار می گیرد ⬅️ چشم او چشم شیطان و زبان او ،زبان شیطان می گردد « امیرمومنان می فرمایند : از آن دشمنی بپرهیزید که در سینه ها مخفیانه نفوذ می کند و در گوشها آهسته فوت می کند » 🔰 راههای نفوذ در کلام : الف) آسان نشان دادن راه ب ) سست کردن تدریجی عقائد ج ) تفرقه د ) ایجاد فتنه ⬅️ الف) آسان نشان دادن راه 🔰 امیرمومنان در فرازی از می فرمایند: (لایدرک الحق الا بالجد حق جز با جدیت به دست نمی آید ) و در فرازی از هم میفرمایند : ( خداوند استخوان شکسته هیچ ملتی را راست نکرد مگر بعد از آزمایش ها و تحمل سختیها اما در این میان شیطان راههای خود را آسان جلوه میدهد ان الشیطان یسنی لکم الذائقه ) و به عنوان نمونه امیرمومنان فرمودند : ( لا یمنع الضیم الذلیل انسان ذلیل هیچگاه نمی تواند ظلم را از خود دور کند ) و بیان فرمودند: ( هر کس جهاد را به خاطر عدم رغبت به جهاد ترک کند خداوند لباس ذلت بر تنشان می پوشاند ) ✅ ادامه دارد .... ✅ تدوین: مرتضوی نژاد 🆔 Eitaa.com/e_beman 🆔 Sapp.com/e_beman 🍃 🌷🍃
🍃🌷🍃 ﷽ 🍃🌷🍃 🍃 بصائر علوی 🍃؛ در کلام 🔰تقوا در سرلوحه دستورات امیرمومنان علیه السلام به استانداران ، فرماندهان و کارگزاران قرارگرفته است امام به فرمانده جنگی خود (شریح بن هانی ) هنگامی که او را به فرماندهی لشکری در مقابله با شام قرار داد در مینویسند : ♦️در هر صبح و شام از خدا بترس، و از فريبكاری دنيا بر نفس خويش بيمناك باش، و هيچگاه از دنيا ايمن مباش، 🔰حضرت به مقبل بن قیس ریاحی یکی دیگر از فرماندهان خویش در توصیه نموده و فرمود : (اتق الله الذی لابد لک من لقائه .... از خدایی بترس که ناچار او را ملاقات خواهی کرد ، وسرانجامی جز حاضرشدن درپیشگاه اونداری ، جز باکسی که باتوپیکار کند جنگ مکن) ✅ ادامه دارد .... ✅ تدوین: مرتضوی نژاد 🆔 Eitaa.com/e_beman 🆔 Sapp.com/e_beman 🍃 🌷🍃
🍃🌷🍃 ﷽ 🍃🌷🍃 🍃 بصائر علوی 🍃؛ در کلام مشکل ترین مبارزه ها مبارزه با است این جنگ از جنگ با کفار سخت تراست چون مبارزه با کفر مخفی است نفاق دو رو دارد ↙️؛ اسلام است ومسلمانی ؛↙️ کفر است وشیطنت 🔰 درفرازی از به ابی بکر میفرماید : پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) به من فرمود: (بر امت اسلام، نه از مومن و نه از مشرك هراسی ندارم، زيرا مومن را ايمانش باز داشته، و مشرك را خداوند به جهت شرك او نابود می سازد، من بر شما از هر منافقی می ترسم كه درونی دوچهره، و زبانی عالمانه دارد، گفتارش دلپسند و رفتارش ناپسند است.) ✅ ادامه دارد... ✅ تدوین: مرتضوی نژاد 🆔 Eitaa.com/e_beman 🆔 Sapp.com/e_beman 🍃 🌷🍃
🍃🌷🍃 ﷽ 🍃🌷🍃 🍃 بصائر علوی 🔰 مشکلاتی که انسان را از نظر معنوی مستحکم می کند. 🍃 ⬅️ روش برخورد با مشکلات در کلام مولا 1⃣ مشکلات 2⃣ توبه واستغفار 3⃣ شناخت خود 4⃣ صبر واستقامت 5⃣ اراده 6⃣ توجه به مشکلات دیگران 7⃣ توجه به نتایج مثبت دیگران ✅ ۱_ مشکلات آن هایی که در برابر مشکلات همچون کوه می ایستند ویژگی هایشان چیست ؟ در نامه ای به عثمان بن حنیف فرمودند: آگاه باشيد! درختان بيابانی، چوبشان سخت تر، اما درختان كناره جويبار را پوست نازك تر است، ⬅️درختان بيابانی كه با باران سيراب می شوند آتش چوبشان شعله ورتر و پردوام تر است. 📒 ، 🔰 به همين دليل افرادى که در ناز و نعمت پرورش پيدا مى کنند سست و ناتوانند و افرادى که در لابه لاى مشکلات بزرگ مى شوند قوى و نيرومندند. 💌 ناز پروده نعمت نبرد راه به دوست عاشقى شيوه رندان بلاکش باشد ✅ ادامه دارد..... ✅ تدوین: مرتضوی نژاد 🆔 Eitaa.com/e_beman 🆔 Sapp.com/e_beman 🍃 🌷🍃
🍃🌷🍃 ﷽ 🍃🌷🍃 🍃 بصائر علوی 🍃 حق و باطل در کلام امیرمومنان 🔰 الف ) مختصات حق و باطل ۱_ ظریف بودن مرز بین حق و باطل 2⃣ _ سپاه حق و فراوانی سپاه باطل 📣در یکی از روزهای نبرد صفین ، امام حسن(علیه السلام ) را دید که به سرعت در لشکر دشمن در حال پیشروی است، فرمود: ♦️اين جوان را نگه داريد تا پشت مرا نشكند، كه دريغم آيد مرگ، حسن و حسين (علیهما السلام) را دريابد، نكند با مرگ آنها نسل رسول خدا (صل الله علیه و آله) از بين برود. 🔰 سوگند به خدایی که پیامبر ( صلی الله علیه وآله ) را به حق مبعوث کرد ،سخت آزمایش میشوید چون دانه ای که در غربال ریزند ،یاغذایی که در دیگ گذارند به هم خواهید ریخت ، زیر و رو خواهید شد ،تا آن که پایین به بالا و بالا به پایین رود... 🔰ای مردم کوفه بدن های شما در کنار هم ولی افکار و خواسته های شما پراکنده ست ،سخنان ادعایی شما ،سنگهای سخت را می شکند ولی رفتار سست شما دشمنان را امیدوار می سازد .... 🔰 حق را به صاحب حق هر كس كه باشد، نزديك يا دور بپرداز و در اين كار شكيبا باش و اين شكيبایی را به حساب خدا بگذار، گر چه اجرای حق مشكلاتی برای نزديكانت فراهم آورد، تحمّل سنگينی آن را به ياد قيامت بر خود هموار ساز .... ↩️ ادامه دارد.... ✅ تدوین: مرتضوی نژاد 🆔 Eitaa.com/e_beman 🆔 Sapp.com/e_beman 🍃 🌷🍃
VTS_01_2.mp3
42.07M
🔰 استاد حبشی ⬅️ مدیریت روابط ➖➖➖➖ 🇮🇷 لشكر سايبري خراسان رضوي 🆔 @Salehin_razavi 🌼🌸🌺 🍃🍃 🗑