eitaa logo
صالحین خراسان رضوی
1.6هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
2.7هزار ویدیو
241 فایل
شجره طیبه صالحين خراسان رضوی امام خميني(ره): #تربيت انسان از #حكومت و #انقلاب هم مهمتر است.
مشاهده در ایتا
دانلود
میرزایی س1.ogg
344.3K
🎙🍃 🍃 •[ 🎤 ]• 📢 رزمایش بصیرتی طرح ثامن 👤 : استاد میرزایی 📝 : فرصت ها و چالش های انقلاب اسلامی با رویکرد امیدآفرینی و ارائه راهکارها ☑️ (1) 📆 تاریخ برگزاری: 1399/05/28 📌 مرحله قرارگاه هدایت و روشنگری سپاه امام رضا(ع) 🍃 🎙🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میرزایی س2.ogg
457.1K
🎙🍃 🍃 •[ 🎤 ]• 📢 رزمایش بصیرتی طرح ثامن 👤 : استاد میرزایی 📝 : فرصت ها و چالش های انقلاب اسلامی با رویکرد امیدآفرینی و ارائه راهکارها ☑️ (2) 📆 تاریخ برگزاری: 1399/05/28 📌 مرحله قرارگاه هدایت و روشنگری سپاه امام رضا(ع) 🍃 🎙🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میرزایی س3.ogg
451.6K
🎙🍃 🍃 •[ 🎤 ]• 📢 رزمایش بصیرتی طرح ثامن 👤 : استاد میرزایی 📝 : فرصت ها و چالش های انقلاب اسلامی با رویکرد امیدآفرینی و ارائه راهکارها ☑️ (3) 📆 تاریخ برگزاری: 1399/05/28 📌 مرحله قرارگاه هدایت و روشنگری سپاه امام رضا(ع) 🍃 🎙🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صوت.mp3
7.61M
📌🍃 🍃 ✅ویژه ثامن(1) ✳️ صوتی/ اختصاصی ❌ پیام روشنگری و بصیرتی سردار سرتیپ غلامرضا سلیمانی- رییس محترم سازمان بسیج مستضعفین- به اولین طرح سراسری بصیرتی ثامن(1) ✅نقشه راه بسیج در عرصه‌یِ فضای مجازی با ایجاد طرح ثامن ✅ بسیج پرچمدار روشنگری و بصیرتی است ✅ ایجاد یک جهاد امید آفرینی در عرصه روشنگری و بصیرتی ✅حداکثر استفاده از فضای مجازی برای تقویت سرمایه اجتماعی 🍃 📌🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جبهه انقلاب.pdf
468.1K
📌🍃 🍃 ✅ویژه ثامن (1) 🌀نسخه pdf 🛑 یادداشت اختصاصی ✍️ فرصت ها و چالش های جبهه انقلاب اسلامی با رویکرد امید آفرینی و ارائه راهکارها ❇️به قلم: دکتر علی مرادزاده کارشناس مسایل سیاسی 🍃 📌🍃
هدایت شده از معیار
جبهه انقلاب.pdf
468.1K
✅ویژه ثامن (1) 🌀نسخه pdf 🛑 یادداشت اختصاصی ✍️ فرصت ها و چالش های جبهه انقلاب اسلامی با رویکرد امید آفرینی و ارائه راهکارها ❇️به قلم: دکتر علی مرادزاده-کارشناس مسایل سیاسی بصیرتی شهید کمالی 🆔https://sapp.ir/meyar.pb 🆔eitaa.com/meyarpb 🆔https://rubika.ir/meyar_pb
⭕️ افشای ابعاد تاریک کودتای ۲۸ مرداد؛ 🔸رد پای «ام‌آی۶» و «سیا» در کودتایی که خاورمیانه را دگرگون کرد 🔹روزنامه گاردین با استناد به اسناد محرمانه، از نقش سرویس اطلاعات انگلیس در طراحی کودتای ۲۸ مرداد به همراهی «سیا» پرده برداشت. 👉 yjc.ir/00VJ6C
🔰 (ره): ✹ فرزندم زیارت ‌عاشورا را ↫ هیچوقت ↫ و به هیچ ‌عنوان ترک نکن. ✹ این زیارت دارای ↫ آثار و برکات بسیاری است ↫ که موجب نجات و سعادتمندی ↫ در دنیا و آخرت تو می باشد.
🔸احساس نکنیم که این محرم تکلیف از روی دوش‌مان برداشته شده! 🔸 آن نعمتی که خدا روز قیامت حتماً از ما سؤال می‌کند، نعمت ولایت است 🔸خدّام حسین(ع) دست‌بردار نیستند، اما شاید امسال مُدل کار خود را تغییر دهند 🔻 امام‌صادق(ع) دربارۀ آیۀ «لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیمِ» فرمود: این سؤالِ روز قیامت، از نعمت‌هایی مثل غذاها و برخی امکانات رفاهیِ دنیا نیست! روز قیامت از نعمت ولایت و محبت ما اهل‌بیت(ع) سؤال می‌کنند که با این نعمت چه‌کار کردید؟ (تفسیر فرات کوفی/ ۶۰۶) 🔻 امسال محرم که محدودیت‌هایی ایجاد شده است یک‌وقت کسی به سرش نزند: «خُب حالا دیگر تکلیف عزاداری از ما برداشته شده! چون اوضاع، کرونایی است پس بی‌خیال! برویم دنبال کارمان» پس آیه «لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيم‏» را می‌خواهی چه‌کار کنی؟ 🔻 شاید امسال خدا می‌خواهد با این اوضاع کرونایی، عزاداران امام حسین(ع) را امتحان کند که آیا در شرایط سخت هم پای کار هستند یا خیر؟ البته منظور ما این نیست که همان مجالس عادی خودمان را بدون ملاحظات بهداشتی برگزار کنیم که خدای نکرده موجب شیوع کرونا بشود، ولی کار دیگری جای آن انجام دهیم. احساس نکنیم که تکلیف از روی دوش‌مان برداشته شده است! 🔻 خدّام امام‌حسین(ع) دست‌بردار نیستند، اینها خودشان را به‌خاطر نعمت ولایت، بدهکار می‌دانند و می‌گویند «من نمی‌توانم برای امام‌حسین(ع) کار نکنم!» البته ممکن است مُدل کار خودشان را تغییر بدهند، ولی دست بر نمی‌دارند. 🔻 کدام خادم امام‌حسین(ع) که شب‌ها در هیئت خدمت می‌کرده، محرم می‌تواند در خانه بیکار بنشیند و به امورات شخصی خودش بپردازد؟ حتماً اقداماتی را انجام می‌دهد؛ از پارچۀ سیاهی زدن به درِ خانۀ خودش، از شلوغ کردن در خیابان‌ها با علائم و نمادهای حسینی و... حتماً یک اتفاق‌های دیگری رقم خواهد خورد؛ مثل اطعام گسترده برای نیازمندان و برای عموم مؤمنین و... 👤علیرضا پناهیان 🚩حسینیه اعظم زنجان - ۹۹.۵.۱۸ 👈🏻 متن کامل: 📎 Panahian.ir/post/6440
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
استاد بازیاد.mp3
7.84M
سخنرانی بصیرتی: استاد بازیاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
hajbagheri110.mp3
1.57M
🎙🍃 🍃 🔰تقدیر و تشکر حجت‌الاسلام باقری مسئول محترم نمایندگی ولی فقیه در سپاه امام رضا(ع) از تمامی مجریان و شرکت‌کنندگان مرحله‌ی کشوری رزمایش بصیرتی ثامن باحضور در اتاق عملیات رزمایش استان و بیان اهمیت حضور در این فضا🌀 📎دانلود فایل صوتی ☝️ 🍃 🎙🍃
🌠🍃 🍃 •[ 🎤 ]• 📢 رزمایش بصیرتی طرح ثامن 📢 📝 باموضوع: فرصت ها و چالش های انقلاب اسلامی با رویکرد امیدآفرینی و ارائه راهکارها 📌 مرحله 📆 تاریخ برگزاری 1399/05/28،27 📣 ••• ✋ ••• 📣 قرارگاه هدایت و روشنگری سپاه امام رضا(ع) 🍃 🌠🍃
هدایت شده از 
هر کدام از ما می‌توانیم؛ با نصب سیاهی‌ها و کتیبه‌های ویژه‌ی عزاداری اباعبدالله الحسین علیه‌السلام، در داخل منزل، نمایِ ساختمان و یا ورودی‌های مجتمع‌ها، فروشگاه‌های کوچک و بزرگ، مراکز اداری، کوچه‌ها و .... در رونق عزای سیدالشهداء مثل هر سال، نقش: ایفا کنیم. و نیز هر خانواده می‌تواند؛ رأس ساعت مقرری یک روضه‌ی خانگی برقرار نموده، و از نورانیت هیئات هرساله، بی‌بهره نماند... دنیا بداند ما دست از حسین‌مان نخواهیم کشیـــد ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این پست هر شب تکرار می شود یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع) و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج) ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد
🍃🌼🍃متن دعای هفتم صحیفه سجادیه که رهبر انقلاب خواندن آن را به مردم توصیه کردند: 🌼🍃🌼و كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذَا عَرَضَتْ لَهُ مُهِمَّةٌ أَوْ نَزَلَتْ بِهِ، مُلِمَّةٌ وَ عِنْدَ الْكَرْبِ : يَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ، وَ يَا مَنْ يَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ يَا مَنْ يُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ. ذَلَّتْ لِقُدْرَتِكَ الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِكَ الْأَسْبَابُ، وَ جَرَى بِقُدرَتِكَ الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِكَ الْأَشْيَاءُ. فَهِيَ بِمَشِيَّتِكَ دُونَ قَوْلِكَ مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِإِرَادَتِكَ دُونَ نَهْيِكَ مُنْزَجِرَةٌ. أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِي الْمُلِمَّاتِ، لَا يَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، وَ لَا يَنْكَشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا كَشَفْتَ وَ قَدْ نَزَلَ بِي يَا رَبِّ مَا قَدْ تَكَأَّدَنِي ثِقْلُهُ، وَ أَلَمَّ بِي مَا قَدْ بَهَظَنِي حَمْلُهُ. وَ بِقُدْرَتِكَ أَوْرَدْتَهُ عَلَيَّ وَ بِسُلْطَانِكَ وَجَّهْتَهُ إِلَيَّ. فَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ، وَ لَا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ، وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ، وَ لَا مُيَسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ، وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ. 🌼🍃🌼 فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ افْتَحْ لِي يَا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِكَ، وَ اكْسِرْ عَنِّي سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِكَ، وَ أَنِلْنِي حُسْنَ النَّظَرِ فِيمَا شَكَوْتُ، وَ أَذِقْنِي حَلَاوَةَ الصُّنْعِ فِيمَا سَأَلْتُ، وَ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِيئاً، وَ اجْعَلْ لِي مِنْ عِنْدِكَ مَخْرَجاً وَحِيّاً. 🌼🍃🌼وَ لَا تَشْغَلْنِي بِالِاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِكَ، وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِكَ. فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِي يَا رَبِّ ذَرْعاً، وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَيَّ هَمّاً، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى كَشْفِ مَا مُنِيتُ بِهِ، وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِيهِ، فَافْعَلْ بِي ذَلِكَ وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْكَ، يَا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِيمِ. 🌸🍃🌸ترجمه دعای هفتم: 🌸🌸🍃 ای آنكه گرهِ كارهاي فرو بسته به سر انگشت تو گشوده مي‌شود، و اي آن كه سختيِ دشواري‌ها با تو آسان مي‌گردد، و اي آن كه راه گريز به سوي رهايي و آسودگي را از تو بايد خواست. 🌸🍃🌸سختي‌ها به قدرت تو به نرمي گرايند و به لطف تو اسباب كارها فراهم آيند. فرمانِ الاهي به نيروي تو به انجام رسد، و چيزها، به اراده‌ي تو موجود شوند، 🌸🍃🌸 و خواستِ تو را، بي آن كه بگويي، فرمان برند، و از آنچه خواستِ تو نيست، بي آن كه بگويي، رو بگردانند. 🌸🌸تويي آن كه در كارهاي مهم بخوانندش، و در ناگواري‌ها بدو پناه برند. هيچ بلايي از ما برنگردد مگر تو آن بلا را بگرداني، و هيچ اندوهي بر طرف نشود مگر تو آن را از دل براني. 🌼💝🌼اي پروردگار من، اينك بلايي بر سرم فرود آمده كه سنگيني‌اش مرا به زانو درآورده است، و به دردي گرفتار آمده‌ام كه با آن مدارا نتوانم كرد. 🌸🍃🌸اين همه را تو به نيروي خويش بر من وارد آورده‌اي و به سوي من روان كرده‌اي. 🌸🍃🌸آنچه تو بر من وارد آورده‌اي، هيچ كس باز نَبَرد، و آنچه تو به سوي من روان كرده‌اي، هيچ كس برنگرداند. دري را كه تو بسته باشي. كَس نگشايد، و دري را كه تو گشوده باشي، كَس نتواند بست. آن كار را كه تو دشوار كني، هيچ كس آسان نكند، و آن كس را كه تو خوار گرداني، كسي مدد نرساند. 🌸🍃🌸پس بر محمد و خاندانش درود فرست. اي پروردگار من، به احسانِ خويش دَرِ آسايش به روي من بگشا، و به نيروي خود، سختيِ اندوهم را درهم شكن، و در آنچه زبان شكايت بدان گشوده‌ام، به نيكي بنگر، و مرا در آنچه از تو خواسته‌ام، شيرينيِ استجابت بچشان، و از پيشِ خود، رحمت و گشايشي دلخواه به من ده، و راه بيرون شدن از اين گرفتاري را پيش پايم نِه. و مرا به سبب گرفتاري، از انجام دادنِ واجبات و پيروي آيين خود بازمدار. 🌸🍃🌸 اي پروردگارِ من، از آنچه بر سرم آمده، دلتنگ و بي‌طاقتم، و جانم از آن اندوه كه نصيب من گرديده، آكنده است؛ و اين در حالي است كه تنها تو مي‌تواني آن اندوه را از ميان برداري و آنچه را بدان گرفتار آمده‌ام دور كني. پس با من چنين كن، اگر چه شايسته‌ي آن نباشم، اي صاحب عرش بزرگ. 🍃🌼🌸🌼🌸🌼🍃
✍️ 💠 صورتش در هم رفت، گونه هایش از ناراحتی گل انداخت و با لحنی گرفته اعتراض کرد :«مگه من تو ستاد بودم که میگی کردم؟ اگه واقعاً فکر می کنین تقلب شده، چرا آقایون رسماً به شکایت نمی کنن؟» سپس با نگاه نگرانش اطرافش را پائید و با صدایی آهسته ادامه داد :«بیا بریم تو محوطه، اینجا یکی ببینه بده!» و من به قدری عصبی شده بودم که در همان میانه راهرو پاسخ هر دو حرفش را با هم و آن هم با صدایی بلند دادم :«شماها هر کاری می کنید، بد نیست! فقط ما اگه کنیم، بَده؟؟؟» 💠 باورش نمی شد آن دختر آرام و مهربان اینهمه به هم ریخته باشد که این بار تنها مبهوتم شد تا باز هم اعتراض کنم :«تو ستاد انتخابات نبودی، ولی تو دانشکده که هر روز نشستی و سر هم کردی! تو ستاد انتخابات هم یه مشت آدم حقه باز و دروغگو مثل تو نشستن!!!» حقیقتاً دست خودم نبود که این آوار دغلکاری در کشور، آرامشم را ویران کرده بود و فقط می خواستم را به گوش کسی برسانم. اگرچه این گوش، دل صبور مردی باشد که می دانستم بسیار دوستم دارد و من هم بی نهایت عاشقش بودم. 💠 اصلاً همین بود که ما را به هم وصل کرد، اما در این مدت نامزدی، دعواهای انتخاباتی بنیان رابطه مان را سخت لرزانده بود و امروز هم به چشم خودم می دیدم خانه عشقم در حال فروریختن است. بچه های دانشکده از دختر و پسر از کنارمان رد می شدند، یکی خیره براندازمان می کرد، یکی پوزخند می زد و دیگری در گوش رفیقش پِچ پِچ می کرد. 💠 احساس کردم دندان هایش را به هم فشار می دهد تا پاسخ حرف هایم از دهانش بیرون نریزد و دیگر نتوانست تحملم کند که با اخمی مردانه سرزنشم کرد :«روزی که اومدم خواستگاری ات، به نظرم واقعاً یه فرشته بودی! انقدر که پاک و مهربون و آروم بودی! یک سال تو دانشکده زیر نظرت گرفته بودم و جز خوبی و متانت چیزی ازت ندیدم! حالا چی به سرت اومده که وسط راهرو جلو چشم اینهمه غریبه، صداتو می بری بالا؟ اصلاً دور و برت رو کیا گرفتن؟ یه روزی دوستات همه از دخترهای خوب و متدین دانشگاه بودن، حالا چی؟؟؟ دوستات شدن اونایی که صبح تا شب تو کافی شاپ ها با پسرها قرار میذارن و واسه به هم ریختن دانشگاه، نقشه می کشن!!! اگه یخورده به خودت نگاه کنی می بینی همین یکی دو ماه آرمان چه بلایی سرت اورده!» سخنان تیزش روی شیشه احساسم ناخن کشید، همه غضبم تبدیل به بغض شد و نمی خواستم اشکم جاری شود که با لب هایی که می لرزید، صدایم را بلندتر کردم :«شماها همه تون عین همید! حق اینهمه مردمی رو که به میرحسین رأی دادن خوردین، حالا تازه منو محکوم می کنی که با کی می گردم با کی نمی گردم؟» 💠 و نتوانستم مقابل احساس شکستن زنانه ام بیش از این مقاومت کنم که پیش چشمانش شکستم و ناله زدم :«اصلاً من زن ایده آل تو نیستم! پس ولم کن و برو!!!» و گریه طوری گلویم را پُر کرد که نتوانستم حرفم را ادامه دهم و با دستپاچگی معصومانه ای از او رو گردانده و به سرعت به راه افتادم. دیگر برایم مهم نبود که همه داشتند نگاه مان می کردند و ظاهراً برای او هم دیگر مهم نبود که با گام هایی بلند پشت سرم آمد و مثل گذشته صدایم زد :«فرشته جان، صبر کن یه لحظه!» سر راه پله که رسیدم، از پشت دستم را کشید و با قدرت مردانه اش نگهم داشت. به سمتش چرخیدم و میان گریه گفتم :«دستمو ول کن! برو دنبال اون دختری که مثل خودت باشه، من به دردت نمی خورم!» 💠 دستش را مقابل لب هایش گرفت و با همان مهربانی همیشگی اش، عذر تقصیر خواست :«من فعلاً هیچی نمیگم تا آروم بشی، من معذرت می خوام عزیزم!» و من هم نمی خواستم عشقم را از دست بدهم که تکیه ام را به دیوار راه پله دادم و همچنان نگاهش نمی کردم تا باز هم برایم ولخرجی کند که با لحنی گرم و گیرا ادامه داد :«اگه این حرفا رو می زنم، واسه اینه که دوسِت دارم! واسه اینه که دلم می خواد همیشه همون فرشته و مهربون باشی!» و همین عقیده اش بود که دوباره روی آتش دلم اسفند پاشید که مستقیم نگاهش کردم و با تندی طعنه زدم :«تا مثل همه این مردم ساده، گول مون بزنید و تقلب کنید؟!!!» 💠 سپس به نگاهش که دوباره در برابر آتش زبانم گُر گرفته بود، دقیق شدم و مثل اینکه به همه چیز کرده باشم، پرسیدم :«اصلاً شماها چی هستین؟ تو کی هستی؟ بچه ها میگن های دانشکده همه نفوذی ها و خبرچین های اطلاعاتی هستن!» و واقعاً حرف های دوستانم دلم را خالی کرده بود که کودکانه پرسیدم :«شماها واقعاً گرای بچه ها رو میدید؟؟؟»... ✍️نویسنده: ♥️ ♥️ 🍃🍃🌸 یازهرا 🌸🍃🍃