eitaa logo
صالحین تنها مسیر
236 دنبال‌کننده
17.1هزار عکس
6.9هزار ویدیو
270 فایل
جهاد اکبر، مبارزه با هوای نفس در تنها مسیر آرامش کاری کنیم ورنه خجالت براورد روزیکه رخت جان به جهان دگر کشیم خادم کانال @Yanoor برایم بنویس tps://harfeto.timefriend.net/16133242830132
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام عزیزان 12.5 سالم بود و هم نماز میخوندم، هم روزه میگرفتم، اما راستش مث همون داستان روزه خوری تو یخچال و کمد، شیطون هم بودم اصلا اگه بگم نصف عمرم بر شیطنت گذشته، بازم کمه تو محل کودکی ما یه مسجد بود به اسم محمدرسول الله(دلم تنگه واسه اینکه یبار دیگه شب احیا اونجا باشم) یروز که داشتم میرفتم عروسی پسرِ پسر خاله مادر مادرم😳😳(یاد داستان کباب غازی و مصطفی افتادم) یکی از همکلاسیام که اتفاقا رقیب سرسخت بودیم تو مدرسه، از شانس من دم در مسجد بود گفت ممد کجا میری؟! گفتم عروسی گفت بیا نماز تو مسجد بخونیم و بعد باهم بریم گفتم خب باشه رفتم داخل و نماز خوندم پیشنماز رو شیخ‌سجاد صدا میکردن طلبه نبود، ولی الگوش طلبه ها بودن(یوقت نگن علیه طلبه ها شدی😜) بین 2 نماز بلند شد و درباره اینکه چرا برخی پیرمردای مسجد نمیذارن بچه ها بیان مسجد چرا نمیذارن جوونا اذان بگن چرا گیر میدن به مدل موشون و... چرا همون اول راه بهشون میگین آستین کوتاه و شلوار جین نپوش و از این مدل گیرایی که واقعا گیر بود بعد گفت که من خودم هر جمعه صبح باهاشون میرم بالا بهشت آباد و تو زمین خاکی با همین بچه ها که شما فک میکنید منحرفن و... فوتبال بازی می‌کنم. میگفت اصلا باید با این جوونا که نمیان مسجد، بری تو همون محل خودش بشینی و رفاقت کنی هم بازی و هم کلامش بشی و بعد رفتارت یجوری باشه که رفتارت جذبش کنه و.... آقا همین طور که داشت میگفت تو دلم گفتم، دمت گرم، چه خوبه این شیخ سجاد نگاه کردم به خودم دیدم هم جین آبی پوشیدم، هم آستین کوتاه زرد، هم مدل مو خاص(ای مرده شور این ترکیب رو ببره😡😜) آقا یه‌دل نه صددل عاشق این شیخ سجاد شدم. سریع رفتم عروسی و شام رو زدم و برگشتم از صاحب(رقیبم) پرسیدم برنامه مسجد چیه گفت ساعت 10 دعا کمیله گفتم کی مداحه، گفت شیخ سجاد منم که عاشق این بچه بسیجی‌ ساده و روراست و نواندیش و شیک‌پوش شده بودم(همیشه خط اتو لباسش معلوم بود.) آقا خلاصه ما جذبش شدیم(التماس ریا) صبح هم آمار گرفتم و رفتم دعا ندبه ای که بازم خودش مداح بود☺️ بعد دعا ندبه هم رفتیم فوتبال و بعدم یه زیارت دسته جمعی کلی سوال پیچش کردم(گفتم که شیطون بودم و میخواستم ببینم کم میاره یا نه😜) دیدم بابا این طرف عجب طلبه خوبیه(بعدا فهمیدم پاسداره و راه و مسلکش طلبگیه❤️) و اون شب آخرین شبی بود که من شلوار جین پوشیدم، چون روز بعد واسم گفت که شلوار جین ضرر داره و... آخرین شبی بود که عروسیایی که توش DJ می‌آوردن میرفتم. حرفاش واسم سند بود واسم کتاب معرفی می‌کرد کتاب میخرید، صوت و تحلیل میذاشت اولین کلاس تحلیل سیاسی رو رفتم تو کلاس ایشون و خدا میدونه چقدرررر رفتارش شبیه خدا بود. هم خوب میگفت، هم خوب راهنمایی می‌کرد، هم خوب دلجویی میکرد و هم خوب استدلال می‌کرد و اونم واسه هرکسی یه مدل(به قول خدا: بلسان قومه) همون نوع بیان متفاوت و عامیانه شیخ سجاد و رفتار بدون تشریفاتش با من قشر خاکستری شایدم سیاه، جذبم کرد تا الان که در خدمت شمام. خلاصه رفقا وسط تایپ این داستان، دلم گرفت و قلبم به درد اومد واسه 2نفر از بچه ها که با رفتار بد یه بچه مسجدی رفتن و دیگه هم برنگشتن. توروخدا بیایم رفتارمون رو درست کنیم بیایم یه مدل دیگه حرف بزنیم بیایم یکم شبیه خدا باشیم بیایم با زبان قوم حرف بزنیم باور کنید امثال من گنهکار زیادن که منتظر یه تلنگر اینجوری و امثال شیخ سجادها هستن پ.ن: راستی شیخ سجاد قصه ما، بعدها تو سوریه جانباز مدافع حرم شد و بازم رفت/و چقدرررر دوست دارم شبیه شیخ سجاد باشم ❤️(الهی من فدای یه لحظه نفس حق این بشر بشم😭) التماس دعا ✅
سلام عزیزان راستش امروز نیم ساعت بعد اذان بیدار شدم و انگار چند بار خانواده هم صدام کردن و بازم بیدار نشدم دیدین دیگه بعضی وقتا مادر میگه چرا هرچی صدات کردم بیدار نشدی و شما هم هاج و واج میموند که کیییی؟ 😳 حالا مهم نیست این بخشش داشتم با حاجی حسینی تشکیلات صحبت میکردم که حاجیییی، گشنه و تشنه قراره روزه بگیرم و یاحسییییین😒 بدون کم و کاست گفتن اتفاقا شما باید بدون سحری روزه بگیری(آخه قبل ماه مبارک یه مشاوره اصلاح تغذیه رو از حاجی گرفته بودمو برا سحر فقط نون و عسل و 2تا سویق باید بزنم) و خود خدا اومد پاکارت ایستاده(این یعنی عملا خدا گفته این بچه رژیم غذایی بگیر نیست و زده پس کلت که بخواب بچه 😉) اینو که گفتن یاد یه خاطر افتادم آقا ما یه هم دانشگاهی داشتیم که خیلی بچه گلی بود به وعده خدا هم کامل اعتماد داشت (میدونید که خیلی از ماها مشکلمون عدم اعتماد به وعده الهیه که امثال برجام و عدم ازدواجمون بوجود میاد) خلاصه این بنده خدا دم‌دمای عید رفت و به یکی از رفقای خوبمون که خیلی هم خوبه و تو همین کانال هم هست، گفت که یه دختر خوب با این ویژگی‌ها بهش معرفی کنند. اون رفیق ما هم بعد حدودا 7 یا 8 ماه زنگ زد به این آقا محمد ما که آقا 4تا گزینه براتون سراغ داریم، با ویژگی ها و ملاک‌هایی که گفتی محمد گفت: حامی جان مگه قراره 4تای مجاز رو باهم بگیرم مومن گفتم یکی نه 4تا که ذهنم درگیر شه و...(آقایون و خانم های محترم بنده مخالف تعدد زوجاتم، نزنید صافم کنید 😜) خلاصه به هر شکلی بود یه نفرشون رو انتخاب کرد و قرار شد بره خونه و از خانواده اجازه بگیره که خانوم دوست ما اول به دخترخانم بگه و اگه قبول کرد کلیات رو از خونوادش کسب اجازه کنند برا خواستگاری و مقدماتش(تا لحظه ای هم که خانواده دختره اجاره ندادن، فقط مشخصات کلی محمد داده شد) اما دیر به جمع بندی رسیدن و ازش سوال کردم محمد چی شد پس؟! چرا اینقد طول کشید گفت آقا من سر راضی کردن بابام که بذاره تو ترم5 لیسانس برم خواستگاری گیر کردم و تا قانعش کردم 3 روز طول کشید. گفتم خب بالاخره راضی شد یا نه؟ گفت آره بابا، یه جوریم راضی شد که می‌گفت همین الان شماره پدره رو بده میخوام زنگ بزنم😂 گفتم خب چطور شد، به ما هم یاد بده؟! خلاصه شروع کرد تعریف کردن گفت آقا من اول رفتم مامانو راضی کردم که یارکشی کرده باشم و احیاناً گزینه ای تو ذهنش نباشه که بشه مانع من(میدونید که اگه مادرا گزینه داشته باشن، گزینه پسره معمولا تایید نمیشه 😂) بعد داداشمو که اون بعد لیسانس ازدواج کرده بود رو برنامه ریختم که تو گفتگو با بابا نباشه، چون کلا مخالف منه تو این حوزه گفت آقا چشمت روز بد نبینه بابام در اومد حسابی منو چزوند، که تو بچه ای و تو چخبرته و فکر کردی زن گرفتن، اسباب بازیه و... این مدل حرفا که پدرومادر میزنن و نمیذارن بچه بره دنبال مسئولیتش و... گفت آقا باباهه پاشو کرد تو یه کفش و که باید بعد از دوره کارشناسی ارشد زن بگیری منم هی میگفتم باباجان پدر من، من الان روحم تشنه است، مگه میشه تا اون موقع تشنه بمونم از شانس بدم هم فقط فاز منفیشو برداشت و گفت بچه بی ادب پاشو برو نبینمت 😂 خلاصه تعریف کرد که روز جمعه صبح(بعد 2روز بحث جدی)، بعد صبحونه به خودم جرأت دادم همه خانواده رو جمع کردم رفتم وضو گرفتم و قرآن رو آوردم و دقیقا روبرو بابا نشستم گفتم ببین بابا، با قرآن اومدم به جنگت و بالاخره من به لطف خدا پیروز این نبردم(😳این آقا محمد ما چقدر واسه ازدواج جدی بوده 🤔) گفتم بابا ببین این حرفی که گفتم توکلم به خداست و خود خدا وعده داده که هرکی توکل کنه بهم، من پشتشم بیا ببین تو این آیات 2 و 3 سوره طلاق اومده:👇 «"وَ مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا"؛ "هر کس پرهیزکاری کند، خداوند راه خروجی برای رهایی وی از مشکلات قرار می دهد و از طریقی که گمان ندارد، روزیش را می رساند و هر کس بر خدا اعتماد کند و کار خود به وی وا گذارد، خدا برای او کفایت است. همانا خدا فرمان خویش را به نتیجه میرساند و آنچه را که بخواهد تخلف ندارد. راستی که خدا برای هر چیزی قدر و اندازه ای معین کرده است.» ✅