eitaa logo
صالحین تنها مسیر
220 دنبال‌کننده
16.8هزار عکس
6.8هزار ویدیو
267 فایل
جهاد اکبر، مبارزه با هوای نفس در تنها مسیر آرامش کاری کنیم ورنه خجالت براورد روزیکه رخت جان به جهان دگر کشیم خادم کانال @Yanoor برایم بنویس tps://harfeto.timefriend.net/16133242830132
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸مهم‌ترین عامل حال خوب «شُکر» است 🔸هدف محوری‌ شیطان این است که انسان‌ها شاکر نباشند؛ یعنی حال‌شان بد باشد ➖ قرآن می‌فرماید: شیطان از هر طرف به انسان‌ها حمله می‌کند تا نگذارد آنها شاکر بمانند «لاَ تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ» شیطان هیچ چیزی را نمی‌تواند در زندگی ما جابجا کند، نه می‌تواند ثروت ما را کم و زیاد کند نه روزی‌مان را. تنها کارش وسوسه و عملیات روانی است. ➖تمام تلاش شیطان برای این است که حال آدم را بد کند و روش او هم این است که ما را به «ناشکری» بکشاند؛ چون مهم‌ترین عامل حال خوب «شکر» است و مهم‌ترین عاملی که موجب می‌شود حال آدم‌ها بد بشود، ناشکری است. ➖شاکر نبودن یعنی داشتن همۀ بدی‌ها. اگر شکر از تو گرفته شود جای آن یا حسادت می‌آید یا تکبر یا حرص یا طمع یا هزار مشکل دیگر! درحالی‌که اگر انسان، شاکر باشد این گرفتاری‌ها را نخواهد داشت. ➖شکر، مجموعه‌ای از حال‌های خوب را در انسان ایجاد می‌کند و مجموعه‌ای از حال‌های بد را از بین می‌برد. اگر آدم شاکر باشد هزارتا بدی را کنار می‌گذارد. اگر احساس حسادت و عداوت به دیگران پیدا نمی‌کنی، پس غرق شکر هستی. ➖اگر شاکر باشی هیچ‌وقت افسوس و غصۀ گذشته را نمی‌خوری و به خدا سوءظن پیدا نمی‌کنی. سوءظن، حال آدم را بد می‌کند مخصوصاً سوءظن به خدا. ➖اصلِ حال خوب و بهترین حال خوب، شکر نعماتی است که انسان دارد. خیلی از انواع حال خوب به پای شکر نمی‌رسند. مثلاً انگیزه و امید داشتن برای موفقیت، یک نوع حال خوب است. اما قیمت حال خوبِ در اثر شکر، بالاتر از آن است. ➖حال خوب در اثر شکر یعنی همین الان هم موفق هستی و این احساس، در کنارش استرس نیست، اما در کنار امید به موفقیت یک استرس هست، اینکه «اگر موفق نشوم چه؟!» حال شکر، حال پیروزی است؛ حال پس از موفقیت است نه حال امید به موفقیت. 🔹علیرضا پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️ دعای زیبا فرج ✨✨ 🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊 ☀️اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ☀️ ┈┈••✾•✨✨•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋دیگر نوبت پروانگی ماست باید از پیله تن رها شویم 🦋 🦋پرواز به سویت را آغاز کرده ایم دُرست شبیه شاپرک ها ...🦋🦋 بافصل سوم رمان بانام‌ ها🦋 ادامه رمان فصل اول ودوم .... 🦋باما همراه باشید... تقدیم به نگاه زیباتون😊
صالحین تنها مسیر
"رمان #پرواز_شاپرکها🦋 #قسمت4⃣3⃣ زینب سادات: به جوابی هم رسیدید؟ ارمیا سرش را به تایید تکان داد:
"رمان 🦋 ⃣3⃣ زینب سادات به هق هق افتاد. آنقدر اشک ریخت، که ارمیا جان به سر شد. زینب سادات را به آغوش کشید. زینب میان هق هق هایش گفت: بابا! بابا! بابا مهدی! ارمیا زینب را به سمت ماشین برد، بطری آبی به دستش داد. یاد آن روز آیه افتاد. آیه ای که افتان و خیزان میرفت. آیه ای که چشمانش خون باربود. آیه ای که خیلی نشانه ی خدا بود.... زینب سادات دوباره شبیه همان روزها شده بود و ارمیا منتظر آتشفشان این بار بود. آن روز زینب سادات به دانشگاه رفته بود. آیه برای دیدن یکی از دوستانش به دانشکده ی پرستاری و مامایی رفته بود. هنوز به استادسرا نرسیده بود که صداهایی توجه اش را به خود جلب کرد. دختری با صدای بلندی گفت: صدبار گفتم، بازم میگم! الکی صندلی دانشگاه رو اشغال نکن! تو هیچ آینده ای نداری! تو بچه سهمیه ای رو چه به درس خوندن! تو اگه سهمیه ی بابات رو نداشتی که رنگ دانشگاه روهم نمیدیدی! صدای یک پسر هم آمد: آخه عقل هم خوب چیزیه!تو چطور میخوای پرستار بشی؟ به مردا میتونی آمپول بزنی؟ صدای خنده ی جمعیت بلند شد. اُمُل! تو رو چه به دانشگاه! ُصدای همان دختر اول دوباره شنیده شد: آخه برو همون شوهر کن، کهنه‌ی بچه عوض کن. هرچند هیچ مردی حاضر نمیشه با تو ازدواج کنه!عقب افتاده... یک دختر دیگر گفت: حتما باباشم از این بچه بسیجیا بوده که به زنشم میگفته خواهر... دوباره صدای خنده و این بار صدایی که زیادی آشنا بود. به اندازه نوزده سال زندگی آشنا بود... صدای زینب سادات میلرزید: شما حق ندارید درباره پدر من اینجوری حرف بزنید. آیه جمعیت را کنار زد و وارد گود شد. زینب ابرو در هم کشیده و دست هایش را مشت کرده بود. بغض راه گلوی دخترکش را بسته بود. آیه مادری کرد: اینجا چه خبره؟ ادامه دارد... نویسنده:👇 🌷
"رمان 🦋 ⃣3⃣ همه نگاه ها به سمت آیه برگشت. تک و توک بچه هایی که آیه را میشناختند زمزمه کردند: استاد معتمده! یکی از پسرها محض خودشیرینی گفت: چیزی نیست دکتر!بحث آزاده! صدای خنده ی مجدد بچه ها بلند شد و آیه چقدر از این دکتر دکتر کردن ها در دانشگاه بیزار بود. دانشگاه بود و استادی! این چه خود شیرینی هایی بود که راه انداخته اند، خدا میدانست. آیه به سمت دخترکش رفت. یک دستمال کاغذی از کیفش در آورد و به او داد: چی شده؟ زینب سادات: هیچی. آیه رو به آن دختر کرد و گفت: حرفاتونو شنیدم. پس بحث آزاده؟ دختر گفت: بله استاد. آیه به سمت میز استاد رفت و گفت: پس بشینید بحث کنیم! همهمه ای برپا شد. اما بعد از دقایقی تمام صندلی ها پر شده و بچه ها از کلاس های دیگر صندلی می آوردند. تا آرام شدن جو، آیه تلفن همراهش را در آورد و به ارمیا پیامکی مبنی بر دیر به خانه بازگشت خودش و زینب سادات داد، سپس به رئیس دانشگاه زنگ زده و اطلاع داد. هنوز دقایقی نگذشته بود که رئیس دانشکده و چند تن از اساتید هم وارد شدند. آیه ضمن ادای احترام به آنها، بحث را شروع کرد... آیه: خب بچه ها، شما اول شروع میکنید یا من؟ یکی از پسرها بلند شد: ما شروع میکنیم! آیه سری به تایید تکان داد: بفرمایید همان پسر شروع کرد: استاد چرا بعضیا باید با سهمیه وارد دانشگاه بشن؟ چرا حق یک عده بچه درس خون رو میدید به یک سری بی سرو پا و خنگ؟ آیه که نگاه پسر را به زینبش دید، ابرویی بالا انداخت و گفت: اولا این بحث کلی هست و خطاب قرار دادن یک نفر اصلا کار درستی نیست. دوما خانوم علوی بدون استفاده ازسهمیه وارد دانشگاه شدن. سوما ما داریم صحبت میکنیم، و دلیلی برای استفاده از کلمات سخیف نیست. حرمت ها رو حفظ کنید تا من رو جلوی رئیس دانشکده تون سرافکنده نکنید. بریم سر سئوال شما، سهمیه! این سهمیه به صورت ٪۵ اضافه بر ظرفیت کل دانشگاهها و مراکز آموزش عالی برای تسهیل ورود فرزندان شهداء، جانبازان بالای ٪۷۰ ،فرزندان جانبازان ٪۵۰ و بالاتر و فرزندان آزادگان در مراکز آموزش عالی در نظرگرفته شده. این سهمیه پیرو فرمان امام خمینی برای رسیدگی هرچه بیشتر به امور تحصیلی فرزندان شاهد به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید. سهمیه شاهد فقط در آزمون سراسری سازمان سنجش اعمال میشه، استفاده کنندگان از این سهمیه جهت قبولی در رشته مورد تقاضا باید حداقل ٪۷۵ نمره آخرین فرد پذیرفته شده سهمیه آزاد برو بدست آورده باشه. مثلا اگر آخرین فرد پذیرفته شده با نمره ۱۶۰ از ۲۰۰ پذیرفته شده باشد، سهمیه شاهد با نمره ۱۲۰ از ۲۰۰ در همان رشته پذیرفته میشه، همه مشمولین سهمیه شاهد در سهمیه رزمندگان نیز گزینش میشوند. درواقع استفاده از سهمیه شاهد یک ریسکه. مثال یک دانشگاه، برای رشته مثال پرستاری، صد نفر رو میگیره، ازصد نفر، پنج نفر از اونایی که سهمیه شاهد رو زدن هستن و بقیه بدون سهمیه. یعنی نود و پنج نفر! حالا یک نفر با رتبه مثال سیصد بزنه اونجا و پنج نفر از اونایی که بالاتر از اون بوده رتبشون، اون دانشگاه رو زده باشن، با رتبه سیصد حتی پرستاری هم قبول نمیشه!هر صد نفر، پنج نفر! حالا نظر شخصی من! از اونجایی که این افراد، جان خودشون رو برای رفاه حال شما و حفظ تمامیت ارضی کشور داده اند، پس تحصیل این افراد در بهترین دانشگاه هاتضمین حفظ منابع میشه. بذارید براتون اینجوری مثال بزنم، فردی که سالها برای این کشور جنگیده، زمانی که نوبت به علم و تخصص میشه، هیچ وقت منافع ملی رو به استعمارگران نمیده. یک جانباز که پزشک شده باشه، احتمال کمتری داره که بره اروپا و آمریکا. یک فرزند شهید، که در سازمانی مشغول به کار بشه، احتمال کمتری میره که اختلاص کنه. یکی از پسرها بلند شد و گفت: کی گفته؟ مگه آقای... و آقای... نبودن؟ ادامه دارد... نویسنده:👇 🌷
💫خــدایـاحفـظ ڪن ✨مردمِ سـرزمینـم را 💫از بلاها، سختی‌ها ✨مصیبت‌ها و گرفتاری‌ها 💫خـدایا خودت پناه و ✨تسکینِ دردهایشان باش 💫خدایا دلشوره و دلواپسی را ✨از ڪشور ما دور ڪن 💫آمیـــن ✨ شبتون در پناه امن الهی ✨
❤️ چه روزی شود روزی که صبحم را با سلامِ به شما خوشبو کنم مولای من هرگاه سلامتان می دهم بند بند وجودم لبخندتان را احساس می کند 🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر صبح به چشمانت فکر می کنم که نگاهم می کنند... بعد، بغض زندگی را پایین می فرستم... السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚪️ ‌میفرماید: فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا يُرْسِلِ السَّمَاء عَلَيْكُم مِّدْرَارًا وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَ بَنِينَ: و گفتم از پروردگارتان آمرزش بخواهيد كه او همواره آمرزنده است. اگر استغفار کردید از آسمان بر شما باران پى در پى فرستد و شما را به اموال و پسران يارى كند. ⚪️ خدا مرحوم آیت اللّه كشميری را رحمت كند، ایشان اين آيه را ميخواندند و می‏فرمودند: و يُمْدِدْكُمْ بِأموالٍ وَ بَنين نشانگر این است که، استغفار برای کسانی كه بچّه ‏دار نمیشوند موثّر است و لذا ایشان برای این مشکل استغفار را سفارش می‏كردند؛ حتّی به كسانی كه از جهت معيشتی و كسبی دچار مشكل ‏می‏شدند به حسب همين آيه می‏گفتند: بكنيد. حجّت الاسلام و المسلمین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بی‌سروسامانم وخیلی پریشانم حسین غرق درعصیانم وخیلی پشیمانم حسین سفره ی دل راهمیشه پیش تووا می‌کنم مونس تنهایی‌ام گرمی مژگانم حسین با همه آلودگی‌ام دوستت دارم حسین دوست داری نوکرت راخوب میدانم حسین جان من این چندقطره اشک راازمن نگیر چون که بااین اشکهالبریزایمانم حسین کشته ی اشکی و من پاره‌گریبان توام ای تمام حاجت چشمان گریانم حسین خوش بحال نوکری که پیراین درگاه شد درحرم یابین روضه‌ها بمیرانم حسین هرشب جمعه که دلتنگ حریمت می‌شوم ازسرشب تا سحرهرلحظه می‌خوانم حسین نازنینا ما به ناز تو جوانی داده‌ایم کـربلایم را بده دیگر مرنجانم حسین وقت هردردوغمی فرمود:فابک للحسین روضه ی روزوشب شاه خراسانم حسین دست وپا کمتر بزن خواهرفدای پیکرت ای غریب مادرم گیسوپریشانم حسین : 💔 دوست دارم که فقط غرق غمت باشم وبس یک شب جمعه ی دیگر،حرمت باشم وبس صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم ياابا عبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، ‌.
با عشق یک جهــان دور تو در طواف انبوه عــــــاقلان مقهـــــور این کلاف خوش جا گرفته‌ای در آسمــــــــانمان ای مشرقی ترین سیمـــــرغ کوه قاف در محضرت چکید از چشممـان گلاب دل هـا وضو گـرفت با این نم مضاف بر مهـــــربانی ات ای مهـــــربان ترین هستیم صبح و شب سرگــرم اعتراف تا خورد جانمـــــــــان نان از شفای تو از راه هــــــــر مطب دادیـــم انصراف شد پشت پنجـــــــــره فولاد جـایمـان زیباست مرقـــــدت از لای این شکاف هرقـــــدر فاصله داریم مــــــــــا وُ تو پر می شود فقط با قلب هــــای صاف کی می شود شود سر فــــرش پای تو با تار و پــود مهـــر ایـن نقش را بباف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 بهشت از دست آدم رفت... از اون روزی که گندم خورد... 🔸 با صدای زیبای محمد اصفهانی @IslamLifeStyles
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حج و تمامیّت آن ✍امام باقر (ع) می‌فرماید: تَمَامُ الْحَجِّ لِقَاءُ الْإِمَام‏. تمام بودن حجّ بزیارت امام علیه السلام است‏. آری، حرمتِ کعبه به احترام امامتِ امام است. جان کعبه ولایت است. روح کعبه امامت است. و به همین علت حج با لقاء امام و پذیرفتن ولایت امام کامل و تمام می گردد. (عیون‌اخبار الرضا‌(ع)، ج2، ص262)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*صیانه ماشطه که بود ؟* *صیانه یکی از زنانی است که امام صادق علیه السلام در روایت مفضل بن عمر، از آن به عنوان همراه حضرت قائم علیه السلام نام می‌برد.* در دولت مهدی علیه السلام *سیزده زن* برای معالجه زخمیان، زنده گشته، به دنیا باز می گردند که یکی از آنان *صیانه* است که همسر حزقیل و آرایشگر دختر فرعون بوده است و شوهرش حزقیل، پسر عموی فرعون و گنجینه دار وی بوده است. به گفته او، حزقیل، مومنِ خاندان فرعون است و به پیامبر زمانش - حضرت موسی علیه السلام - ایمان آورد. *پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:* "در شب معراج، در سیر میان مکه و مسجد الاقصی، ناگهان بوی خوشی به مشامم رسید که هرگز مانند آن را نبوییده ام. از جبرئیل پرسیدم که این بوی خوش چیست؟ گفت: ای رسول خدا! همسر حزقیل به حضرت موسی بن عمران ایمان آورده بود و ایمان خود را پنهان می کرد. عمل او آرایشگری در حرمسرای فرعون بود. روزی مشغول آرایش دختر فرعون بود که ناگهان شانه از دست او افتاد و بی اختیار گفت: "بسم الله" دختر فرعون گفت: آیا پدر مرا ستایش می کنی؟ گفت: نه؛ بلکه آن کسی را ستایش می کنم که پدر تورا آفریده است و او را از بین خواهد برد. دختر فرعون شتابان نزد پدر رفت و گفت: صیانه به موسی ایمان دارد. فرعون او را احضار کرد و به او گفت: مگر به خدایی من اعتراف نداری؟ صیانه گفت: هرگز، من از خدای حقیقی دست نمی کشم و تو را پرستش نمی کنم. فرعون دستور داد، تنور مسی را برافروختند و چون آن تنور سرخ شد، همه بچه های آن زن را در حضور او در آتش انداختند. زمانی که خواستند بچه شیرخوارش را که در بغل داشت، بگیرند و در آتش بیندازند، صیانه منقلب شد و خواست که با زبان، از دین اظهار برائت کند که ناگاه به امر خدا، آن کودک به سخن آمد و گفت: "مادر! صبر کن تو راه حق را می پیمایی". فرعونیان آن زن و بچه ی شیرخوارش را نیز در آتش افکندند و سوزاندند و خاکسترشان را در این زمین ریختند و تا روز قیامت این بوی خوش، از این سرزمین استشمام می شود. *صیانه از زنانی است که زنده می شود و به دنیا باز می گردد و در رکاب حضرت مهدی علیه السلام انجام وظیفه می‌کند.* موعودنامه، ص ۴۶۳. *براستی ایمان من و تو به خدایمان، چند عیار می ارزد؟!!!* اونوقت ... تا بیمار میشیم ... تا عزیزی از دست میدیم ... زمانی که گره به کارمون میوفته ... زمانی که بچه مون مریض میشه ... تا گرفتاری برامون پیش میاد ... و زمانی که مصیبت زده میشیم ... زبان به گلایه از خدا وا میکنیم ... !!! *آیا حکایت صیانه برای من و تو محل اندیشه و تأمل نیست ...؟!* *اغثنی یا غیاث المستغیثین* *أللَّهُمَ عَجِّلْ لِوَلیِکْ ألْفَرَج*
.اعراف در عالم برزخ و در ميان آندو (بهشتيان و دوزخيان) حائلی قرار دارد [به نظر برخی مفسرین به نام اعراف] و بر «اعراف» مرداني هستند[اولیاء الهی] كه هر يك از آندو را از سيمايشان مي‏شناسند و به بهشتيان صدا مي‏زنند كه درود بر شما باد، اما داخل بهشت نمي‏شوند در حالي كه اميد آن را دارند. (۴۶) و هنگامي كه چشمشان به دوزخيان مي‏افتد مي‏گويند: پروردگارا ما را با جمعيت ستمگران قرار مده! (۴۷)اعراف اعراف (برزخی) به فضائی گفته می شود که میان بهشت و جهنم برزخی است و روحهائی به آنجا می روند که از دسته سوم می باشند. دسته سوم کسانی هستند که حد واسط می باشند. یعنی: 1- کسانی که دل آن ها انس و الفتی با اسلام داشته است؛ 2- یا مسلمانانی که عمل صالح و ناصالح آن ها برابربوده است؛ 3- کسانی که در دنیا جزء مستضعفین بوده اند؛ یعنی قدرت بر درك مفاهيم كفر و شرك نداشته و نمى‏توانسته اند دشمنى كنند و به گونه ای هدايت نشدند كه مؤمن وعارف گردند؛ 4- بچه هائی که در دنیا به سن تکلیف نرسند. این افراد " اهل اعراف " نامیده می شوند. .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا