eitaa logo
صالحین تنها مسیر
222 دنبال‌کننده
16.9هزار عکس
6.8هزار ویدیو
267 فایل
جهاد اکبر، مبارزه با هوای نفس در تنها مسیر آرامش کاری کنیم ورنه خجالت براورد روزیکه رخت جان به جهان دگر کشیم خادم کانال @Yanoor برایم بنویس tps://harfeto.timefriend.net/16133242830132
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داغدار قاسم بودیم خبر آمد ابراهیم رفت داغدار ابراهیم و قاسم بودیم خبر آمد اسماعیل رفت همه اش انگار یک روز است یک ظهر عاشورای طولانیست ✍عالیه سادات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱تو مهمان ما بودی و از امروز ایران خونخواه توست پیام رهبر انقلاب: خون‌خواهی مهمان عزیزمان را وظیفۀ خود می‌دانیم بسم الله الرحمن الرحیم انا لله و انا الیه راجعون ملت عزیز ایران! 🔹رهبر شجاع و مجاهد برجسته‌ی فلسطینی جناب آقای اسماعیل هنیه در سحرگاه دیشب به لقاء‌الله پیوست و جبهه‌ی عظیم مقاومت عزادار شد. رژیم صهيونيستي جنایتکار و تروریست، میهمان عزیز ما را در خانه‌ی ما به شهادت رسانید و ما را داغدار کرد، ولی زمینه‌ی مجازاتی سخت برای خود را نیز فراهم ساخت. 🔹شهید هنیه سالها جان گرامی‌اش را در میدان مبارزه‌ ای شرافتمندانه بر سردست گرفته و آماده‌ی شهادت بود، و فرزندان و کسان خود را در این راه تقدیم کرده بود. او از شهید شدن در راه خدا و نجات بندگان خدا باک نداشت، ولی ما در این حادثه‌ی تلخ و سخت که در حریم جمهوری اسلامی اتفاق افتاده است، خونخواهی او را وظیفه‌ی خود می‌دانیم. 🔹اینجانب به امت اسلامی، به جبهه مقاومت، به ملت شجاع و سرافراز فلسطین و بالخصوص به خاندان و بازماندگان شهید هنیه و یکی از همراهانش که با وی به شهادت رسیده است، تسلیت عرض می کنم و علوّ درجات آنان را از خداوند متعال مسألت می‌نمایم
صالحین تنها مسیر
پیام ترور سطح شخصیت مکان و نحوه ترور https://eitaa.com/Politicalhistory
رژیم بخوبی از عواقب این ترور آگاه بوده و این تحلیل که بگویم ترور در داخل خاک ایران از سر افراطی گری نتانیاهو یا میل او برای بقای دولتش باشد دقیق نیست. این تصمیم در این سطح و مکانِ وقوع یک تصمیم فراتر از کابینه رژیم عاجز از جنگ با حماس است. از طرف دیگر سطح تصمیم اتخاذ شده با هدف بقای یک دولت در (دولت نتانیاهو) رژیم نیست، بلکه دعوا بر سر بقای موجودیت رژیم است. یعنی این دیوانگی رژیم هم اجتناب ناپذیر و هم امکان دارد سطح آن افزایش یابد. رژیم خود را در حالت مرگ میداند و قاتلِ نزدیک به مرگ و بن بست مرتکب هر کار دیگری خواهد شد. اگر از نظر اطلاعاتی و عملیاتی این ترور برای رژیم یک پیروزی باشد که هست اما انتخاب این سطح ترور و این مکان ترور نشان دهنده همان حالت رژیم است که برای بقای خود دست به هر کاری باید بزند‌. https://eitaa.com/Politicalhistory
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹اسم رمان:سرباز 🌹موضوع رمان عاشقانه مذهبی جالب وجذاب پسری که عاشق دخترباحجاب وزیبا شدودوست داره درموردش تحقیق کنه وبقیه ماجرا 🌹👈نویسنده:بانـــو «مهدی یارمنتظرقائم» دوستان هرروز باما همراه باشید ❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⬛️تشییع پیکر شهید اسماعیل هنیه ساعت ۸ صبح فردا از دانشگاه تهران به‌سمت میدان آزادی برگزار می‌شود ✅ کانال بدون سانسور | عضو شوید 👇 http://eitaa.com/joinchat/404946944Ceab6f2b794
◾️شهادت سیّد الساجدین امام سجاد علیه السلام را به محضر مقدّس حضرت بقیة‌اللّٰه ارواحنافداه و شیعیان و محبّین آن حضرت تسلیت عرض می‌کنیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
_هزاران جان شیرین هم اگر بود پرستو بودم و وقت سفر بود سرم را داده‌ام... الحمدلله!  که مرگ بی‌شهادت دردسر بود... ... 🌷🕊 🗓 امروز روز توست، تولدت وشهادتت مبارک قهرمان... ❤️ ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عارف دستور حمایت از بورس که پس از خبر شهادت اسماعیل هنیه همانند روزهای قبل آن قرمز بود را از منابع صندوق توسعه ملی صادر کرد!! این در حالی است که فعالان بورس همیشه میگویند دولت در بورس دخالت نکند اما تا اتفاقی میافتد، همه کشور را بسیج میکنند تا بصورت «دستوری»، خدای نکرده از سود سهامداران کم نشود!! چرا باید منابع صندوق توسعه ملی کشور را که متعلق به همه مردم است، برای منافع عده‌ای خاص هدر میدهید؟! اما وقتی به حقوق و دستمزد و یارانه و پاداش بازنشستگی مردم میرسد میگویید منابع نیست! چرا باید تاوان ناکارآمدی بورس از جیب همه مردم کشور برداشته شود اما هیچگاه بورس هزینه هیچ اتفاقی را به نفع مردم متحمل نشود؟!! ✍سیدامیرحسین حسینی🇮🇷 🇮🇷تحلیل سیاسی و جنگ نرم ✍@tahlile_siasi@tahlile_siasi
📸توئیت دختر اسماعیل هنیه: کی میگه دلیلش ایرانه؟! شما اعراب در کشورهای خود از او پذیرایی نمی کنید شما از ایران به ما نزدیکترید! اما ایران بهتر از شما پشتیبان ما بود و به همین دلیل حق ندارید در مورد ایران که از شما شرافتمندتر است به این معنا که پایتخت اسلام است، صحبت کنید! 🇮🇷تحلیل سیاسی و جنگ نرم ✍@tahlile_siasi@tahlile_siasi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🛑مهم 🚨رفقا خیلی حواستون باشه 🔺تیم سایبری رژیم صهیونیستی شدیدا فعال شده و با اکانت ها و رسانه های مختلف سعی میکنه این اقدامو به دولت پزشکیان ربط بده و تفرقه بندازه 🔹اگاه باشید بازی نخورید و توی زمین دشمن بازی نکنید ⚠️کسی که در این لحظه دولت مسعود پزشکیان را میکوبد فرقی با مامور موساد ندارد.این ترور اصلا مربوط به تغییرات سیاسی ایران نیست.... لطفا اتحاد شهید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
❌ روایت صهیونیست ها را تکمیل نکنیم 🔻مراقب تکنیک های عملیات روانی صهیونیست ها باشیم 1⃣ شهادت اسماعیل هنیه، موجب همبستگی اضلاع محور مقاومت برای تسریع نابودی رژیم خونخوار صهیونیستی خواهد شد؛ خط اصلی عملیات روانی ما بر همین کلان روایت مبتنی شده است. 2⃣ بازوهای رسانه ای خائن صهیونیست ها در منطقه به دنبال القای روایت همدستی ایران با اسرائیل در خصوص مقاومت فلسطین هستند تا ملت های منطقه را به ایران بی اعتماد کنند 3⃣ رسانه های صهیونیستی و عوامل نفوذی آنان در فضای مجازی در راستای ممانعت از اوج گیری حس انتقام از اسرائیل در ملت ایران، اقدام به اختلاف افکنی داخلی و گرفتن انگشت اتهام به سوی رئیس جمهور منتخب و جریان متبوع او خواهند کرد، در حالی که همچنان مسئولین و وزرای دولت سابق حاکم هستند و دولت جدید اساسا هنوز مستقر نشده است. بنابراین مراقب طرح موضوعات چالشی انتخابات اخیر و گسترش دعواهای داخلی باشیم و توصیه رهبر انقلاب را در روز تنفیذ جدی بگیریم. 4⃣ خود تحقیری و خط تخریب نیروهای مسلّح جمهوری اسلامی خواست رژیم منحوس است؛ تضعیف نیروهای مسلح و حافظان امنیت را خطر جدی در راستای منافع اسرائیل تلقی کنیم 5⃣ مطالبه انتقام، سوخت موشک های جمهوری اسلامی ایران بوده و هست؛ مراقب باشیم دچار شتابزدگی و زیر سوال بردن تدبیر فرماندهی کل قوا و تاکتیک های فرماندهان نظامی نشویم. در عملیات وعده صادق، ابتدا موازنه وحشت را در طول دو هفته حاکم کردیم سپس با یک عملیات ترکیبی حساب شده انتقام تاریخی گرفتیم. مراقب خطوط تحلیلی غلط کانال های هیجانی یا مشکوک در فضای مجازی باشیم. ✍جعفر ولایی منش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صالحین تنها مسیر
🌹اسم رمان:سرباز 🌹موضوع رمان عاشقانه مذهبی جالب وجذاب پسری که عاشق دخترباحجاب وزیبا شدودوست داره درم
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🔥ســـرباز🔥 قسمت اول پویان و افشین روی نیمکتی تو محوطه دانشگاه نشسته بودند. سه دختر بدحجاب نزدیک میشدند. افشین به دخترها نگاه میکرد و آرام به پویان گفت: -سرگرمی های امروزمون دارن میان. پویان_من حوصله شونو ندارم. ایستاد که بره،افشین دستشو گرفت و گفت: -ضدحال نزن دیگه،بگیر بشین. پویان به اجبار نشست. افشین مثل همیشه با لبخند کمرنگی به آنها نگاه میکرد، و ساکت به حرفهاشون گوش میداد. ولی پویان برخلاف همیشه ساکت بود، و به دخترها حتی نگاه هم نمیکرد.یکی از دخترها بهش گفت: +چرا بی حوصله ای؟ با نگاهش گفت به تو ربطی نداره. دختر هم که متوجه معنی نگاه پویان شد، ناراحت شد.یکی دیگه از دخترها گفت: ×امروز جای تو و افشین عوض شده، همیشه افشین رو با یه من عسل هم نمیشد خورد. لبخند افشین پررنگ تر شد.همون دختر به افشین گفت: ×تو لبخند زدن هم بلدی؟!! یکی دیگه از دخترها یه کم خم شد و گفت: ●پویان!! اون پسر مهربون و خوش اخلاق کو؟!! پویان نگاهی به ساعتش کرد و به افشین گفت: _کلاس دارم.بعدا می بینمت. بلند شد و رفت. پویان و افشین دوستان صمیمی بودن. هردو وضعیت مالی خیلی خوبی داشتن. افشین خوش تیپ تر و جذاب تر از پویان بود، ولی پویان برعکس افشین،اخلاق خوبی داشت.بخاطر همین همیشه دخترهای بیشتری اطراف پویان بودن.ولی همون دخترها برای جلب نظر افشین باهم رقابت میکردن. مدتی بود که کلاس هاشو مرتب شرکت میکرد و به تفریحاتی که با افشین داشت،علاقه ای نداشت.اما چون رابطه دوستانه ش با افشین براش مهم بود،همراهیش میکرد. وارد کلاس شد. طبق معمول دخترهای کلاس با لبخند نگاهش کردند. ولی بی توجه به آنها به همه دانشجوهای کلاس نگاهی کرد. نگاهش روی دو تا دختر که بی توجه به پویان باهم صحبت میکردن ثابت ماند. لبخند کمرنگی زد، و پیش پسرهایی که صدایش میکردند، نشست.تمام مدت کلاس حواسش به اون دو تا دختر بود. مدتی بود که با کنجکاوی به رفتارهاشون دقت میکرد. دخترهایی که با وجود زیبا بودن حجاب داشتن.خیلی از پسرها دنبال جلب توجه شون بودن ولی آنها به هیچ پسری توجه نمیکردن،حتی پسری مثل پویان که از دور هم جذابیتش مشخص بود و از هرجایی که رد میشد تا مدتی صحبت از ظاهر و اخلاقش بود. چند بار افشین باهاش تماس گرفت ولی قطع میکرد.وقتی کلاس تمام شد، دخترهارو تعقیب کرد. طوری که هیچکس متوجه نمیشد منظورش از راه رفتن،تعقیب اون دو تا دختر هست. هیچکس احتمال هم نمیداد پسری مثل پویان دنبال دخترهایی مثل اون دوتا دختر محجبه باشه. به رفتارهاشون دقت میکرد. اونا خیلی بامهربانی باهم صحبت میکردن و گاهی میخندیدن.طوری که صدای خنده شون اصلا شنیده نمیشد. فقط از حالت صورتشون مشخص بود،دارن میخندن،اون هم خیلی کوتاه بود.بامحبت به هم نگاه میکردن ولی به پسرها اصلا نگاه نمیکردن.رفتارشون با همه بااحترام بود.به دخترها و خانم های دیگه حتی اگر بدحجاب بودن هم بااحترام برخورد میکردن. هنوز هم اون دخترها رو تعقیب میکرد که افشین از پشت سر صداش کرد.برگشت. افشین بااخم نگاهش میکرد.لبخندی زد و گفت: _باز چی شده؟ -چرا هرچی بهت زنگ میزنم جواب نمیدی؟! کجا داشتی میرفتی؟ -بیخیال،بریم. هردو سوار ماشین پویان شدن.گفت: -برنامه چیه؟ -بچه ها کافی شاپ قرار گذاشتن. -من حوصله شو ندارم.اگه تو میخوای بری میرسونمت. افشین بادقت نگاهش کرد و گفت: -تو چند وقته یه چیزیت هست. به شوخی گفت: -عاشق شدی؟ -آره،میای باهم بریم خاستگاری؟ و خندید. -تو بخند.ولی هرکی نشناستت من خوب میشناسمت. پویان حتی به افشین نگاه هم نکرد.... ✍بانـــو «مهدی یارمنتظرقائم» 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸 ســـرباز قسمت دو پویان حتی به افشین نگاه هم نکرد.جدی گفت: -کجا بریم؟ -هرجا دوست داری برو. -من میخوام برم باشگاه. -مطمئن شدم عاشق شدی. پویان چیزی نگفت. افشین هم ساکت شد.میدونست وقتی نخواد چیزی بگه،هیچکس حتی افشین هم نمیتونه از زیر زبانش حرف بکشه. پویان و افشین با دوتا دختر، توی سالن دانشگاه بودن.. باز هم پویان به دخترها توجهی نمیکرد و فقط بخاطر افشین مونده بود.به اطراف نگاه میکرد. دخترهای محجبه نزدیک میشدن. یکی از دخترها با حالت خاصی به دخترهای اطراف پویان و افشین نگاه میکرد. بدون هیچ حرفی رد شدن و رفتن.پویان متوجه دلیل نگاه اون دختر نمیشد.هنوز چند قدمی دور نشده بودن که افشین باتمسخر گفت: _چیه...دوست داری جای اینا باشی. ولی اون دختر بی تفاوت به حرف افشین رفت. یکی از دخترها گفت: -اه،حالم گرفته شد..آخه بگو به تو چه ربطی داره.. پویان گفت:چرا اونجوری نگاهتون کرد؟ -هیچی بابا،به قول خودشون نهی از منکر کرد.. برای چاپلوسی به افشین گفت: -خوب جوابشو دادی. پویان به افشین که تو فکر بود،نگاهی کرد. تا حالا هیچ دختری بی تفاوت با افشین برخورد نکرده بود.خوب میدونست که افشین تو فکر هست. چند روز گذشت. افشین و پویان تو محوطه دانشگاه ایستاده بودن و باهم صحبت میکردن ولی نگاه افشین جایی ثابت ماند و ساکت شد. پویان رد نگاهش رو گرفت؛همون دختر محجبه بود اما تنها.... سرشو جلوی نگاه افشین آورد و جدی نگاهش کرد.افشین اخمی کرد و سرشو کمی خم کرد و از کنار پویان به اون دختر نگاه کرد.دوباره پویان جلوی نگاه افشین آمد و با اخم بهش گفت: _بیخیالش شو. -چرا؟!! -اون با بقیه فرق داره..فراموشش کن. دختر نزدیک شده بود.افشین گفت: _تو که منو میشناسی..نمیتونم. مهلت نداد پویان چیزی بگه.با تمسخر به اون دختر گفت: _نخوری زمین.اینقدر روسری تو پایین آوردی،جلو پا تو میبینی؟ اما اون دختر بی تفاوت به راهش ادامه داد.افشین گفت: _چشم های قشنگی داری... پویان اجازه نداد ادامه بده. -افشین تمومش کن. افشین که انگار اصلا صدای پویان رو هم نشنید جلوی دختر ایستاد،طوری که دختر نمیتونست به راهش ادامه بده.صورتش رو نزدیک صورت اون دختر برد و با دقت نگاهش میکرد.اون دختر که حالش از نگاه افشین بهم میخورد گفت: +من مثل دخترهای دور و برت نیستم،حد و اندازه خودت رو بفهم. افشین با پوزخند گفت: ✍بانـــو «مهدی یارمنتظرقائم» 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ســـرباز قسمت سه افشین با پوزخند گفت: _آره تو فرق داری.تو بدون آرایش هم زیباتر از... دختر سیلی محکمی به افشین زد. همه نگاه ها برگشت سمت اونا.افشین که اصلا همچین انتظاری نداشت،عصبانی شد. دختر گفت: +چادری که سر منه داره.به چادرم خیلی ها به خودشون اجازه نمیدن به من نگاه کنن.تو چقدر پستی که حتی حرمت چادر هم نمیفهمی. سریع از کنارش رد شد. افشین دستشو دراز کرد تا چادرش رو از سرش بکشه،پویان محکم دستش رو گرفت و با خشم نگاهش میکرد ولی با احترام گفت: -خانم نادری،شما بفرمایید. اون دختر که اسمش «فاطمه نادری» بود،با اخم به افشین نگاهی کرد،بعد به پویان نگاهی انداخت،سری تکان داد و رفت. اگه کارد میزدن خون افشین در نمیومد.با پویان دست به یقه شد.بعد از کتک کاری حسابی هر دو خسته شدن.چون پویان و افشین دوستان صمیمی بودن هیچکس برای جدا کردنشون نزدیک نمیشد.هردو هم قوی و ورزشکار بودن.وسط دعوا پویان لبخند زد و گفت: -افشین دیگه بسه،حسابی خسته شدیم. افشین با عصبانیت به پویان خیره شده بود.پویان بغلش کرد و آروم گفت: -رفیق،زشته من و تو بخاطر یه دختر باهم دعوا کنیم. بعد بلند خندید. درواقع پویان از اینکه فاطمه نادری از دست افشین راحت شده بود،خوشحال بود. هر دو سوار ماشین افشین شدن. تمام طول راه هیچکدوم صحبت نکردن ولی هردو ناراحت و عصبانی بودن. به خونه افشین رفتن تا دوش بگیرن و لباس هاشون رو عوض کنن. افشین فرزند بزرگ خانواده چهار نفره بود. یه خواهر کوچکتر از خودش داشت که مثل مادرش مشغول مهمانی و شو و مدلینگ و چیزهای دیگه بود. پدر افشین هم دائما با کارش مشغول بود. افشین هم یه خونه برای خودش خریده بود و تنها زندگی میکرد.اما برعکس، پویان تک فرزند بود و پدر و مادر دلسوز و مهربانی داشت که اگه با اون وضعیت به خونه میرفت خیلی نگران میشدن. وقتی لباس هاشونو عوض کردن،افشین سکوت رو شکست و گفت: -چرا اینکارو کردی؟ پویان با خونسردی و بدون اینکه نگاهش کنه گفت: -بهت گفته بودم اون با بقیه فرق داره،تو چرا گوش ندادی؟ -تو منو خوب میشناسی..کاری میکنم به غلط کردن بیفته.!! پویان با اخم نگاهش کرد و خیلی جدی گفت: -حق نداری بهش نزدیک بشی.این بار آخریه که بهت میگم..فراموشش کن. -اگه نکنم؟ -با من طرفی.!! وسایلش رو برداشت و رفت. افشین دلیل رفتار پویان رو نمیفهمید. اینکه نسبت به اون دختر اونقدر حساس شده بود،براش عجیب بود. بعد از اون روز افشین و پویان دیگه همدیگه رو ندیدن.افشین دیگه دانشگاه نمیرفت.ولی پویان منظم کلاس هاشو شرکت میکرد،درواقع برای دیدن اون دو تا دختر محجبه. فاطمه قبلا نمیدونست که پویان همکلاسیش هست ولی بعد از ماجرای اون روز و حمایتش از فاطمه،فاطمه هم با احترام با پویان رفتار میکرد. گرچه بازهم نگاهش نمیکرد و باهاش صحبت نمیکرد ولی از رفتارش معلوم بود بهش احترام میذاره. پویان هم بدون اینکه بخواد توجه اون دخترها رو به خودش جلب کنه و حتی باهاشون صحبت کنه و بهشون نزدیک بشه،از رفتارش معلوم بود براشون احترام قائله. فاطمه سمت ماشینش میرفت.پویان صداش کرد. -خانم نادری فاطمه ایستاد. پویان نزدیک تر رفت و مؤدبانه سلام کرد. گفت: -میدونم دوست ندارید اینجا صحبت کنید اما خیلی وقت تون رو نمیگیرم. -بفرمایید. -..من ابهاماتی دارم که میخوام از کسی بپرسم اما جز شما شخص مناسبی نمیشناسم.میدونم شما معذب هستین که جواب بدید..ازتون میخوام اگه فرد مناسبی میشناسید به من معرفی کنید. فاطمه چیزی روی کاغذ نوشت و بهش داد.خداحافظی کرد و رفت. ✍بانـــو «مهدی یارمنتظرقائم» 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فردا صدای فلسطین باشیم برای دلاوری که اونقدر مظلومه که حتی در خاک وطنش خاک نخواهد شد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زیبایی ولایتمداری به همین چیزهاست... پر از حرص و عصبانیت هستی، دلت میخواد داد و فریاد کنی و عکس العمل نشون بدی، 👌 اما میدونی رهبرت و اعضای ارشد نظامی سیاسی کشورت همه موارد رو دارن بررسی می کنند تا پاسخی قاطع و کوبنده بدن . میدونی اونها آگاه تر به مسائل نظامی امنیتی هستند و بالاتر از ما دارن به مواضع دشمن نگاه می کنن. پس صبر می کنیم و گوش به فرمان ولی هستیم ، صبر انقلابی سخت بهتر از عکس العمل هیجانی اشتباه هست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📸دلنوشته حاج محمود کریمی در واکنش به قتل عام شیعیان در پاراچنار و فرماندهان مقاومت ✍بسم ربّ الحسین (علیه‌السّلام) یا مولای یا صاحب‌الزمان روحی فداك دیدن صحنه‌های دردناک شهادت مردم مظلوم غزه و پاراچنار و شهادت فرماندهان مقاومت، دل ما را به درد آورده‌است. با دل نازنین شما چه می‌کند این‌همه مصیبت؟ هرچند این مصائب دل‌های مسلمین را باهم متحّد می‌نماید، امّا «عجّل علی ظهورک یا صاحب‌الزمان».