🇮🇷 توجه شهید به... رفته بودیم پیک نیک اطراف بهبهان. مقداری گوشت چرخ شده هم با خودمان برده بودیم که آنجا بزنیم به سیخ و شکمی از عزا در بیاوریم . نزدیک ظهر بساط کباب را عَلَم کردیم من آشپز بودم. برای هر کدام از بچه ها سه سیخ آماده کردم. بویِ کباب بلند شده بود و همه جا می پیچید . کبابها را که آوردم سر سُفره(شهید) داوود دست به آن نزد گفتم :چرا نمیخوری ؟ داوود گفت: حس می کنم دارم اینجا گناه می کنم! ممکنه بوی این کباب به دماغ کسی خورده باشه و دلش کباب بخواد . گفتم: بخور بابا این حرفها چیه؟ نگاهش را چرخاند اطرافش. دویست متر آن طرف تر چوپانی را دید غذایش را برداشت و رفت پیش او کبابهایش را به چوپان داد و برگشت. نشست کنارمان ما می خوردیم و ملچ ملوچ می کردیم و او آرام و ساکت به دشت خیره بود. پا شدم و رفتم دو سیخ دیگر برایش آماده کردم. باز همان آش شد و همان کاسه! با دست اشاره به سمتی کرد و گفت: اون خانواده اومدن نزدیک ما نشستن، شاید دلشون کباب بخواد دوباره رفت و کبابهایش را به آنها داد برگشت و نشست پیشمان. بدون هیچ حرفی و هیچ توقعی لجم در آمده بود گفتم : مثلاً او مده ایم پیک نیک که خوش باشیم هنوز کمی گوشت باقی مانده بود . دو سیخ دیگر برایش آماده کردم نگاهی به اطرافش کرد متأسفانه یا خوشبختانه دیگر کسی را ندید ... بسم الله گفت و آن وقت توانست غذایش را بخورد 📚 یک دل یک دریا صفحه ۱۳ 🇮🇷 شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص شهید عزیز داوود دانایی صلواتی هدیه بفرمائید. ➖➖➖➖ ✍پی نوشت: بنده بعد از خواندن این قسمت از کتاب، به یاد این حدیث افتادم پيامبر صلي الله عليه و آله: مَنْ اَكَلَ وَ ذو عَيْنَيْنِ يَنْظُرُ اِلَيْهِ وَ لَمْ يُواسِهِ ابْتُلى بِداءٍ لا دَواءَ لَهُ ؛ هر كس غذا بخورد و ديگرى به او نگاه كند، و به او ندهد، به دردى بى درمان مبتلا مى شود.  📚[تنبيه الخواطر، ج 1 ، ص 47] اما متأسفانه اینگونه سنّت ها خیلی کم رنگ شده است مانند تقسیم غذا ... برعکس اکثر رستوران ها و غذا خوری ها ،بستنی، و..‌ در لب خیابان اصلی هست و چقدر عده ای بی تفاوت غذا میخورند و عده ای ، کودکی، زن بارداری نگاه می کنند یا توانایی خرید ندارند ، یا به هر دلیلی برایشان مضر است و آه می کشند... 🌾🌾 کانال غذای پاک را دنبال کنید: http://rubika.ir/ghazayepak