eitaa logo
سلمان معمار
948 دنبال‌کننده
4 عکس
0 ویدیو
0 فایل
فعلا گزیده ای از کانال تلگرام تا ببینیم چه پیش آید. توییتر، اینستا و ... : Https://yek.link/salmaneshoon
مشاهده در ایتا
دانلود
سلمان معمار
درباره سردار ۱ عکس حاج قاسم را روی تردمیل گذاشته ام، گفته اند برای درمان باید در خانه بدوم، میدوم و
☝️ ۹ زده به سیم آخر و قبل رفتن کنار آینه یادداشت گذاشته که تمام شد! اندازه را ببین. مرگ آگاهی را ببین. انگار میخواهد روی ما را کم کند. عیاشی را عیان کرده. پرده انداخته. سوال اینجاست: در آینه چه دیده؟ قاسم ۲۵ ساله؟ حسین پسر غلامحسین؟ احمد؟ ما؟ این یادداشت دیگرش غوغاست: "من به دنبال قاتلم می‌گردم و چقدر مشتاق دیدارشم، او مرا به قله سعادت خواهد رساند. بیا! خواهش می‌کنم بیا! تحملم تمام شد بیا! بیا با تیغ برهنه برنده، گلوی من آماده‌ بریدن و خون من آماده جهیدن از جسم بیا مرا از این زندان رها کن، ای کلید قفل اسارتم، بیا بیا بیا ..." کجایی تو؟ یادم باشد آینه را ببینم. ۱۲ قاسم سلیمانی بچه است اما. ...بگذریم ۱۰ بچه تر که بودم خیال میکردم جنگ یک جایی است پشت یک در. میروند آنجا میجنگند و میایند دوش میگیرند. لمس جنگ به ما نرسید خدا را شکر. ما حتی داعش را هم نفهمیدیم. تا قبل از واقعه مجلس. شبِ اعلام شکست داعش تهران را میگشتم. فرقی با فردا و دیروزش نداشت. نبرد جهانی سوم بیخ گوش ما تمام شد و چه میکردیم؟ سریال می‌دیدیم. تا صبح جمعه ای که حاج قاسم رفت. اصلا انگار خالی شدیم. اِنکسرَ ظَهری و قلّت حیلتی. تازه فهمیدم آن تخیل بچگی چقدر درست بوده. جنگ برای من و امثال من پشت یک در بسته بوده در جایی دور. اما قاسم ها همیشه آنجا دویده اند. آن طرف در. حتی خود در را هم به دوش کشیده و از من دور کرده. اینقدر که خیال شده. سراب شده. تقسیم کردیم، او به جای من جنگیده من به جای او زندگی. شعارهای آبکی ضد جنگ و وطن دوستی و شهادت طلبی برای من، گلوله و آقای اصغر و ترامپ برای او. بیا حاجی، در را باز کنن بیا اینطرف. دوشی بگیر و خستگی در کن. قول میدهم این بار بفهمیم داعش را. گرچه میدانم توقعت نیست. برگرد و بگو یک مرحله سختش تمام شد. ۱۱ با پسردایی از حسرت هایمان میگفتیم، درآمد که کاش دفاع را دیده بودم، حداقل قله هایش را. همت را، خرازی، پیچک، وصالی،... آرزویش بود. اسطوره های ما اینها بودند به هر حال. دست نیافتی و فرا انسانی. مدرسه هم بی تاثیر نبود. روزگار گذشت و دور شدند. ما دور شدیم. اما قاسم سلیمانی هدیه بود به نسل ما. فضولهایی که میخواستند ببیند اگر جهان آرا می ماند چه میپوشید؟ چمران کجا میرسید؟ برونسی برای خوزستان چه میکرد؟ واکنش زین الدین به سینما را مثلا؟ ... انگار یکی را گذاشتند برای نمونه. نه اینکه همه شان مثل هم باشند مطمئنا. جهت ویترین. راضی هستیم. دمت گرم خدا. از همین لطفا. میشود؟ ۱۲ قاسم سلیمانی بچه است اما. محکم میگویم. اگر وسط نماز گُل میگیرد. اگر همنشین بچه های شهداست. اگر یک هو میبارد. اینها ادا نیست. خودش است. نوجوانی اش پیداست. موهای سفیدش را رها کن، چشم هایش را ببین. چشم هایش. بی عیب نیست. دست نیافتی نیست، معصوم نیست. معصومانه است. او توانسته قاسم روستایی را زنده نگه دارد. قاسم نوجوان را در خط مقدم حفظ کند. راز بزرگ اینجاست. طراوتش اینجاست. پشت القاب و ستاره ها و شعارها دفن نشده. زیر خون و وحشت و جنگ خفه نشده. از غبار سیمان و دود شهر کدر نبسته. از پیری جان به در برده. و معجزه او حفظ این انسانیت معصومانه است. در دشوارترین زمینه ها. خیلی انسان مانده. پیداست. چشمهایش. ----- این را پارسال برای دلم نوشته بودم. اولین سالگرد ۹۹. امسال که حتی آن دویدن درجا را هم از دست دادم کمی اضافه ترش کردم. باشد که یادم نرود. @salmaneshoon
سوزنهای بعد از جوالدوز بروید در کوچه های قاهره، استانبول، دبی، مکه و مدینه. کسی هست که نداند اسرائیل ظالم است؟! صد و ده روز جنایت، صد و ده روز خونریزی، قتل، آوارگی، کودک کشی، زن کشی، اشغال، ویرانگی، کوچاندن، بمباران فسفری، بیمار کشی، شهر کشی، نسل کشی، ... جلوی چشم همه دنیا. همراه پخش زنده و گزارش دقیق. از مردم خواب و خراب غرب که گفتیم، اینها که شهادتین گفته اند چه کردند؟ بیایید جدی تر به این سوال فکر کنیم. دنیای اسلام کدام گوری است؟! باید چه اتفاقی بیفتد تا این مومنان از سجاده برخیزند؟ صحنه آشناییست. حالا که در کوچه های مدینه هستیم وارد مسجد پیامبر شویم. مردم جمعند. منتظر دختر پیامبرند. با داغ تازه پدر به شکایت آمده که اموالش را برده اند. فاطمه؟ دختر پیامبر؟ سرور زنان عالم؟ صاحب عصمت؟ کسی که سه شب افطارش را بخشید؟ او که دنیا دوست و مال اندوز نیست. متهم کیست؟ خلیفه! فدک نام دهکده ایست در نزدیکی خیبر که یهودیان آن را بدون جنگ تسلیم کردند. آیه قرآن آمد و پیامبر آن را به زهرا واگذاشت. همه هم دیدند و سالها هم دیدند. حالا حکومتِ اسلامِ جدید در اولین اقدامات فدک را مصادره کرده با این استدلال که پیامبران ارث ندارند. شکایت ها هم راه به جایی نبرده و حالا زهرا به مسجد آمده. اولین پرچم دادخواهی پس از پیامبر را یک زن برداشته و جلوی حاکم جور ایستاده. آن را هم به صحن عمومی مردم کشانده و بسم الله. خطبه فدکیه متنی معمولی نیست. طولانی نیست اما کافیست برای هم ترازی نهج البلاغه. خودش را معرفی میکند، پدرش را معرفی میکند، همسرش را معرفی میکند، برای مدعیان. تو گویی ناشناس است، برای مسلمانان. ولی به این بسنده نمی کند. استدلال حقوقی قرآنی هم می آورد که پیامبران ارث دارند، برای متشرعان. جای شکی میماند؟ خلیفه میگوید بیا از اموال خودم به تو میبخشم. اینجا معلوم میشود ماجرا درهم و باغ و درخت و چاه نیست. خطبه کاملا سیاسی است. چرا باید کسی برای گرفتن زمین تاریخ اسلام را مرور کند؟ چرا باید کسی برای گرفتن ملک از اصحاب سقیفه، گناه سقیفه را مطرح کند؟ اصلا چرا باید کسی که میتواند پشت پرده به سهمی از قدرت برسد با مردم صحبت کند؟ خوب گوش کنید. فاطمه دارد به جامعه اسلامی نیشتر میزند. استدلال او به قرآن صرفا برای اثبات ادعا نیست، نمایش جایگاه قرآن در حکومت جدید است. فدک کجاست؟ دهکده ای غصب شده؟ نه. فدک آزمون جامعه اسلامی است. ای مسلمانان این منم فاطمه. غیر قابل انکار ترین بدل پیامبر. این هم قرآن است. چرا خوابید؟ چرا چیزی نمی گویید؟ رو به انصار میکند و مستقیم می گوید: "مورد ظلم واقع شوم در حالی که مرا می‌بینید و سخن مرا می‌شنوید، و دارای انجمن و اجتماعید، ندایم را همه شنیده و از حالم آگاهی دارید، و دارای نفرات و ذخیره‌ و ابزار و قدرتید، نزد شما اسلحه و زره و سپر هست، صدای دعوت من به شما می‌رسد ولی جواب نمی‌دهید، و ناله فریادخواهی‌ام را شنیده ولی به فریادم نمی‌رسید" در کوچه های مدینه از هر کس بپرسید میداند فدک کجاست، برای فاطمه است و اشغال شد. خوب دقت کنید خطبه فدکیه خطاب به ماست. فاطمه برای تاریخ میگوید. این وضعیت جامعه مسلمین است چند روز پس از پیامبر! می توانستند و نخواستند، می دانستند و چشم بستند، فدک کجاست؟ به درازای تاریخ. فدک همین غزه است. 25 هزار نفر را کشتند. بخدا سوگند اگر گوسفند بودند اسراف بود! جامعه مسلمانان کجاست؟ داغ ترین عربش که قطر باشد دنبال جام ملت های آسیاست! الله اکبر. سعودی و اماراتش که پشتیبانی زمینی به اسراییل میسازند. ترکیه و آذربایجانش که انرژی میدهند. مصر و اردنش که شریک محاصره اند. الله اکبر. اما چرا؟ دختر پیامبر قبلا گفته: "با راحت‌طلبی خلوت کرده، و از تنگنای زندگی به فراخنای آن رسیده‌اید، پس آنچه داشتید را بیرون ریختید، و آنچه را فروبرده بودید را بازگرداندید". راحت طلبی و بازگشت قبیله گرایی. خطی که تا خود 2023 ادامه دارد. میگویند ملت هایشان با فلسطین اند. کو؟ کجا؟ اصلا چیزی به نام "مردم" دارند؟! این سعودستان کجای تاریخ است؟ این ترکیه مترقی در قرن چندم گم شده؟! مصر و امارات و عمان و تونس و ... منقرض شده اند؟ راحت طلبی و قبیله گرایی. چرا فاطمه با مردم صحبت میکند؟ چون می بیند دارند حذف میشوند. دارند توده ای بی اراده میشوند. نهیبی میزند شاید متولد شوند. و عجیب اینکه امروز هم از میان این همه مسلمان مدعی آنکه شیعه فاطمی تر است محکم تر برای اهل سنت فلسطینی هزینه میدهد. فدک امروز کجاست؟ باریکه ای کنار مدیترانه که یهودیان صهیونیست آن را غصب کردند و مسلمانان جز عده ای اندک خفه خون گرفتند و باقی کمکشان کردند. ذلت و خواری سزاوار نشستگان. و احترام تاریخ برای ایستادگان. @salmaneshoon
جدا برام جالبه که رسانه های ایران چقدر پرت هستند. در این روزهای پر التهاب غرب آسیا بالاترین شخص کشور تا امروز 3 بار گفته و دستور داده که باید عقبه اسراییل در کشورهای به ظاهر اسلامی قطع بشه. شما چند خبر در رسانه ها علیه اینها دیدید؟ یادش به خیر یه خبرگزاری زدند به نام تسنیم که مثلاتو کشورهای عرب زبان فعالیت بکنه. حالا اونها پیشکش، تو فضای فارسی هم همه درگیر موشک زدن و جواب دادن و مبارزه استادیومی هستند. اصلا انگار دو تا سیستم مجزا تو این کشور هست. شما کجا دیدید که یقه مسلمون های مدعی دین اطراف رو بگیرن بلکه به غیرت شون بر بخوره. بعضی تحلیل ها جوریه که امت اسلامی داره با یهود میجنگه! یا توهمات دیگه ای که میگه مردم کشورهای اسلامی برخلاف دولتها با فلسطین اند. کو؟ کجان؟! یادداشت بالا از سر رفع حاجت نیست. واقعا امروز ما در موقعیت فدک هستیم و مردم کشورهای اسلامی هستند که تعیین کننده اند. این درد رو به کی بگیم که اگر اینقدر که پیگیر فوتبال بودند پیگیر فلسطین بودند الان وضعیت فرق داشت. تاریخ بنویسد در مسخره ترین فینال جام ملت های آسیا مسلمانان نشستند بازی اردن با قطر رو ببیند. یکی از خائن ترین کشورها به آرمان فلسطین در مقابل مدعی ترین حامی عرب فلسطین. هر دو سر گرم مسابقه فوتبال در حالیکه فلسیطینی ها میمیرند! اشتباه نکنید منظور این نیست که فوتبال بازی نکنند و نبینیم و اینها. میخوام بگم چقدر امت اسلام شوت و افسایده! ندیدم حتی یکجا به این سخنرانی بسیار مهم (حداقل من مشابهش رو یادم نمیاد) رهبر در جمع نیرو هوایی پرداخته باشه. رهبر بعد از 3 بار فرمان قطع رابطه کشورهای اسلامی با اسراییل اینجا مستقیم خود مردم مسلمان رو خطاب قرار داد و خلاصه اینکه ای نخبگان عرب مسلمان اگر الان بلند نشید کی میخواهید بیدار بشید. این همون خطبه فدکه . و این همون معجزه ایه که میتونه در 24 ساعت جنگ اسرائیل رو متوقف کنه.
3- چرا ما میتوانیم کنار فلسطین بایستیم؟ تراژدی غزه دیگه نیازی به توصیف نداره. یادتونه کسانی که رو که خط کش میگذاشتند تا ببینند اسرائیل به بیمارستان حمله کرده یا نه؟ الان از بمباران گرسنگان کنار کامیون غذا فیلم هم منتشر میشه! دیگر مساله فهمیدن نیست، همه می بینن و به روی خودشان نمی آورند. قبلا دو سوال مهم پرسیدیم: چرا تمدن غرب اینقدر رسوا از اسراییل حمایت میکنه؟ و چرا تمدن اسلامی خفه خون گرفته؟ حالا دیگر کشته ها از 30 هزار هم رد شده، کار به قحطی آب و غذا رسیده، حالا دیگر وسط کربلاست و جای روضه خواندن نیست. اگر بناست کسی بیدار شود دیگر نیاز به تلنگر ندارد. حجت تمام. حالا بهتر است یک سوال از خودمان بکنیم: چرا فقط ما کنار فلسطین ایستادیم؟! چرا فقط ایران، یمن، حزب الله و مقاومت عراق ایستاده اند؟! منظور از ایستادن شعار و لایک و متن ادبی نوشتن و گریه و اشک و دعا نیست، که به قول دوستی همه تظاهرات اروپا و آمریکا اندازه یک موشک یمن کمک نمیکنه. وگرنه عالیجناب اردوغان در صف اول سینه زنان فلسطین نشسته است. خیالتان راحت مجلس روضه فلسطین گرم است، مداحان چپی، خلق عرب، سرایندگان چشم آبی، دسته آمریکایی، امت اسلامی، اقلیت بازان همه گریانند. اما در عمل هیچ کدام اندازه لولا د سیلوا، رییس جمهور برزیل که روابط اقتصادیش با اسراییل را ترکاند عرضه ندارند. در روایت مسیحیان از صبح دستگیری عیسی، حواریون که این همه عشق مسیح داشتند او را انکار میکنند. حالا هم موقع امتحان رسیده و یک مسیحی برزیلی از همه سران کشورهای عرب مسلمان تر در آمده! ما باید بعد از سرزنش خیانتکاران (که تا قیامت رواست) باید از خودمان بپرسیم چرا به جز شکوفه های دوردست ناپیوسته فقط دولت - ملت ایران و محور مقاومت پای فلسطین ایستاده؟ نه اینکه مغرور شویم (که افتخار به دفاع از مظلوم تا قیامت رواست) بلکه ببینیم از کجا شانس آورده ایم تا بهترش کنیم. چرا برزیلی و آفریقای جنوبی می توانند کیلومترها جلوتر از اردن و مصرِ هم مرز با فلسطین باشند؟ ما که مسلمان و مهربان تر از همسایگان نیستیم، پس چه فرقی داریم؟ پاسخ این سوال دور نیست، در همین 11 اسفند روستاهای ایران است. ملتی که یک دهه اقتصادش زیر بزرگترین تحریم های معاصر گم شد! ملتی که زیر سنگین ترین بمباران رسانه ای بعد از جنگ سرد تا گردن فرو رفت، ملتی که هویتش در کشمکش نابرابر خرد میشود، ملتی که روزانه احساس تبعیض و فساد و ناامیدی داخلی میکند، بلند شده آمده رای داده. روی کاغذ نوعی جنون است. تقریبا هیچ کدام از کشورهای اسلامی صندوق رای ندارند، اساسا مردم این جوامع اگرچه مسلمانند اما هنوز به دنیا نیامده اند. "خواستن" و "اراده" منسجمی ندارند. هرچقدر هم شعار فلسطین بدهند اصلا کاره ای نیستند. اینها ما قبل جامعه اند. و شعارهای تحریم انتخابات در ایران هم به هدف برگرداندن ما به قبل از تولدست. این صندوق رای مستقل برزیل است که اراده ملتی را در رییس جمهورش نمایان میسازد، در حالیکه سران کشورهای اسلامی دنبال عادیسازی با اسراییل اند. طبیعی است که هر کس از سفره ای که سرش نشسته بخورد اما پاکستان و ترکیه و تونس اسلامی که صندوق هم دارند چرا پای فلسطین نیستند؟ اصلا مگر در خود اروپا انتخابات نیست؟ چرا شعارها از دموکراسی شان بیرون نمیزند؟! البته که هر کشوری دلایل خودش را دارد اما این نشان میدهد عامل دیگری هم موثر است: "بایَستن" یعنی چه؟! همان جنونی که ملتی زیر فشار را می آورد پای صندوق رای. خود صندوق رای که کافی نیست. عراق و افغانستان کنار دست ما را ببینید، امریکایی ها برایشان صندوق رای اوردند. اما خیلی فرق دارد ملتی که بهمن 57 به خیابان بیاید و بخواهد "هزینه بدهد". ملتی که 8 سال دفاع کند و بخواهد "هزینه بدهد". ملتی که انرژی هسته ای بخواهد و "هزینه بدهد". ملتی که استقلال بخواهد و "هزینه بدهد". معنای انتخابات دیروز بعد از سونامی 98 و 401 این بود که "من هنوز زنده ام حروم زاده ها". من هنوز حاضرم برای انتخاب هام هزینه بدم. و چنین اراده ای به موشک تبدیل خواهد شد. پشت پهپادهای یمن جمعیتی است که حاضر است "هزینه بدهد" بگذار امثال ظریف به طعنه بگویند: "ما خودمان انتخاب کردیم!" اتفاقا این افتخار ملت ایرانست که فهمیده هزینه چنین انتخابی کمتر از هزینه سازش است. مصر و اردن بدبخت را ببینید، 30 سال عادیسازی و عشق بازی کردند، به کجا رسیدند؟ در نان شب مانده اند. حالا اگر بخواهند هم نمی توانند کنار فلسطین باشند. بزرگی گفته بود ارزش ادمها به حرفهایی است که برای نگفتن دارند، جمله زیبا و بی معناییست. اتفاقا ارزش ما در حرفهایی است که میزنیم، اراده مان، تازه نه همه انها بلکه حرفهایی که پایش می ایستیم. قتلگاه انسانیت در غزه به ما ثابت کرد "ارزش آدمها به اراده هاییست که حاضرند برایش هزینه بدهند" پ.ن: و ایستادن ما هم پای فلسطین اندازه همان هزینه ایست که حاضریم بپردازیم. @salmaneshoon
1 امروز روز اول ماه رمضان 2024 روز خاصی برای جهان اسلام است. اگر یکی از اهداف روزه داری همدردی با گرسنگان باشد امسال همه جهان اسلام میدانند دقیقا باید حال کدام گرسنگان را درک کنند. غزه در حالی که 5 ماه زیر بمباران بوده وارد مرحله جدیدی شده، گرسنگی به عنوان سلاح کشتار جمعی. الحق که چنین جنایتی شایسته بنی اسراییل است. خلاصه اینکه این ایام افطار لحظات ویژه ای برای مسلمانان است. 10 12 ساعت تحمل گرسنگی به یاد کودکانی که چندین روز غذایی برای خوردن ندارند، مادرانی که نمی توانند نوزادشان را شیر بدهند، مردانی که دنبال یک کف دست نان هستند. رمضان امسال با همه سالها فرق میکند، وقتی دستمان به سمت غذا میرود به یاد دستهایی میفتیم که به سمت آسمان دراز است. چه بسیار اشک هایی که ریخته خواهد شد و چه بسیار دعاهایی که حتما به گشایش میرسد، ان شاءالله. اما امسال یک معجزه دیگر هم رخ داده است. اگر شما مسلمانی در مصر، ترکیه، امارات، اردن، سعودستان، آذربایجان، ... باشید، همزمان که دارید برای غزه دعا و گریه میکنید، دولت تان دارد با اسراییل در جنایت همکاری می کند. البته زود قضاوت نکنید چند بسته غذایی کمک هم با هواپیما به غزه میفرستند تا عمق اسلام را نشان دهند. صحنه جالبی است از پایین. تصور کنید هواپیما که می آید معلوم نیست بمب های نتیجه همکاری کشورهای اسلامی را آورده یا بسته های صدقه شان را! از بالا جالب تر است، تصور کنید یک عده دارند دعا میکنند و حکومتهایشان دارند خرج اسراییل میکنند! ماه رمضان زیبایی است. انسان یاد حاجی هایی میافتد که فرار کردن حسین بن علی را دیدند و به طواف ادامه دادند، یاد انصار و مهاجرانی که خطبه فدکیه زهرا را شنیدند و به عبادت ادامه دادند. به قول اینستاگرام؛ عجیب بود، نبود؟! رمضان امسال ما یک نمایش بزرگ در جهان اسلام داریم: اسلام سیاسی و همه اسلام های دیگر. سالها تبلیغ میکردند برای ما که اسلام ترکی را ببینید چه باصفاست، درگیر حجاب نیستند، توریست دارند، پیشرفت میکنند، عرق فروشی دارند، همه کیف میکنند، یا اسلام امارات را ببینید، برج خلیفه دارد، هواپیما و فرودگاه و به به، اخیرا هم که بن سلمان با پول خرج کردن در بیابان دلربایی کرده. خب حالا کجا هستند؟! چرا خفه خون گرفته اند. جز دعا و نیایش چه خاصیتی دارند؟ ماه هاست که دیگر مساله این نیست که آیا اصلا مسلمان هستند یا نه؟ مساله این است که آیا انسان هستند یا نه؟! روزگاری رسید که برزیلی مسیحی بی نماز و روزه از این مسلمانان بی بخار همدست اسراییل انسان ترست. الله اکبر. حالا حجاب دارد یا نه، برج دارد یا نه، پول دارد یا نه، ... مهم نیست. جالب اینجاست که اسلام اخوانی و اسلام سلفی هر دو به هم رسیده اند. این دین های فردی پیشرو و آن دین های اجتماعی واپس گرا هیچ خطری برای هیچ قدرتی ندارند، چه اردوغان چه بن سلمان و چه نتانیاهو. اینقدر ضجه بزنید تا گردنتان قطع شود. حالا بیاییم سراغ خودمان، مای مدعی اسلام سیاسی، مای مدعی هزینه دادن برای فلسطین، این شب ها فکر کنیم چرا بیشتر از این نتوانستیم.
قاب سازی بلوای 1401 یک ماشین عظیم تصویرسازی و بدون شک قویترین و گسترده ترین جنگ روانی که تجربه کردیم بود. شاید الان خنده دار به نظر برسد ولی واقعا حس میکردیم میلیونها نفر به خیابانها آمده اند. آن هم به بهانه موضوعی که یک شکاف اجتماعی عمیق در ایران است. از شما می پرسم ما واقعا نیم میلیون خانم معترض به قانون حجاب نداریم؟! عددی نیست. تازه اگر به اشتباه همه غیرمحجبه ها را معترض حساب کنیم که دیگر هیچ. البته در موضوع حجاب تقریبا کسی اکثریت قاطع نیست. تنوع نظرات زیادی در دسته های مختلف هست. ولی در 1401 همه چیز برای آمدن معترضان به حجاب فراهم بود. از حمایت تا احساس تکلیف، "اما نیامدند". چرا کسی به این پدیده توجه نمی کند؟! این چنان اتفاق بزرگی بود که رهبر هم در اولین سخنرانی پسا ززا گفت: "خیلی از این کسانی که حجاب کاملی هم ندارند، جزو هواداران جدّی نظام جمهوری اسلامی هستند؛ شما می‌بینید در مراسم مذهبی، در مراسم انقلابی، اینها شرکت میکنند؛ بحث سر اینها نیست. بحث سر اصل استقلال و ایستادگی و تقویت و اقتدار ایران اسلامی است؛ بحث سر این است." حرفی که کم توجه شد. درواقع اتفاقات 401 نشان داد حجاب دیگر مرز تشخیص موضع سیاسی افراد نیست. بخشی از محجبه ها بودند که با هشتگ "من محجبه ام اما با حجاب اجباری مخالفم" عملا کنار کومله و علینژاد ایستادند و انبوهی هم از بی حجابها بودند که در ززا شرکتی نکردند. آیا این نشانه یک تغییر نیست؟ برگردیم به صحنه های گشت ارشاد 401 و بعد مهسا امینی و نیکا شاکرمی و ... یقه تو را میگرفتند که ببین این دختر را کشته اند، ببین گشت دارد این را میزند، ببین پلیس به این زن تعرض کرد، ببین این مادر میگه بچه امو نبرید. این کارها درسته؟! طرف مظلوم رو نمی گیری؟ و بعد که همراه میشدی میگفتند حالا حق نداریم بریزیم بیرون؟ بیا ببین چطور دارند ما معترضین رو میزنند. این جوون رو ببین ساچمه خورده. این رو ببین چشمش آسیب دیده. میدونی چقدر ها رو کشتند؟ و بعد که همراه میشدی میگفتند ببین ما فقط ما میخوایم جلوی زور و اجبار بایستیم، بده؟ و بعد که همراه میشدی میگفتند ببین این بسیجی و پلیس کثیف که همه اون بلا رو سرما میاورند حقش نیست بزنیم و بکشیم؟ این کردهای مظلوم سالها تحت "اجبار" نبودند؟ آزادی حقشون نیست؟ این بلوچ شایسته نیست؟ این همجنسباز آدم نیست؟ و همینجوری میبردنت تا جایی که ملی بودن تیم فوتبال کشورت را هم انکار کنی! این نتیجه قاب سازی است. قاب سازی (framing) چکار میکنه؟ یک صحنه قاب شده بدون جغرافیای خنثی بهت نشون میده و میگه تصمیم بگیر! ببین حماس ریخته آدمهایی که داشتند تو جشنواره میرقصیدن رو کشته. این کار درستیه؟! همینجا تصمیم بگیر و به بیشترش فکر نکن. بعد قاب بعدی، قاب بعدی و همینجوری تا آخر وارونه ات میکنه. چرا بخش قابل توجهی از بی حجابها همراه ززا نشدند؟ چون می‌دانستند به کجا میرسه. چون می‌دانستند ماجرا اصلا حجاب نبوده و نیست. بینش چنین افرادی به مراتب جلوتر از دیندارها و محجبه هایی بود که میگفتند: همه اش تقصیر گشته. اگر گشت نباشه همه چیز درست میشه. رها کنید، عرف درستش میکنه. اختیاری. و این تفکر بخشی از مسئولینه. اتفاقا برخلاف تصوری که حکومت محکم دنبال گشت و اجرای حجابه، حداقل دو سال گذشته نشان داد که جز گشت تقریبا هیچ کاری به این موضوع نداره یا بلد نیست. درباره گشت هم اگر اصرار علنی و پشت میکروفون رهبر نبود احتمالا ترجیح بر رهاسازی بود. حالا نکته جالب اینجاست که قبل از 401 هم گشت ارشاد تقریبا اقدامی محدود و فصلی شده بود. درواقع ما عملا چیزی به نام حجاب قانونی نداشتیم و گشت هم به صورت دوره ای برای کنترل عرف یا فشار متشرعین می آمد و می رفت. درواقع ذهنهای قاب شده یقه مترسکی رو گرفته بودند نقش زیادی در ملخ زدن مزرعه نداشت. اصلا ماجرا حجاب نبود. بعضی ها زودتر فهمیدند، بعضی دیرتر. بخشی از کسانی که دیروز گشت رو متهم میکردن امروز در فجازی مقابل نمونه های مشابه خبرهای گشت سکوت یا حتی حمایت میکنند. این به معنای درست بودن رفتار گشت نیست بلکه به معنای تجربه 401 است. اینکه شعار "بدن خودمه، به تو چه؟" خیلی فراتر از حجابه. اینکه ایستادن کنار علینژاد در هر قابی حماقته. و بعضی موضوعات خیلی پیچیده تر از یک قاب هستند. و خلاصه اینکه من تو این قاب بازی نمیکنم. باطل السحر قابسازی اینجاست: پرهیز از عجله و احساسات. اما اگر ماجرای آنها فقط حجاب نیست چرا ماجرای ما فقط حجاب شده است؟! آیا ما هم درگیر یک قاب شده ایم؟ یک نتیجه 401، به رسمیت شناختن حامیان بیحجاب دین و ایران بود. باید برگردیم به موضعی که شخص اول کشور دوباره در جلسه جدیدی تکرار کردند: "اطمینان دارم که بانوان کشورمان حتی کسانی که در زمینه حجاب قدری سهل‌انگاری دارند، دلبسته به اسلام و نظام هستند؛ بنابراین باید به این چشم به موضوع نگاه کرد در عین حال که قضیه حجاب را هم همه باید رعایت کنند." 👇
👆 و "خیلی از کسانی که کشف حجاب میکنند نمیدانند این را؛ اگر بدانند که پشت این کاری که اینها دارند میکنند چه کسانی هستند، قطعاً نمیکنند؛ من میدانم. خیلی از اینها کسانی هستند که اهل دینند، اهل تضرّعند، اهل ماه رمضانند، اهل گریه و دعایند، [منتها] توجّه ندارند که چه کسی پشت این سیاستِ رفعِ حجاب و مبارزه‌ی با حجاب است." این وضعیت تازه به ما نشان میدهد برخلاف قاب قدیمی دیگر رعایت حجاب منطبق بر حمایت نیست. نه اینکه حجاب مهم نیست، کماکان حجاب یک نماد بی بدیل است. اما ما باید از گفتمان وسیعتری برای مرز بندی استقاده کنیم و آن گفتمان حیا است. البته که حجاب نمایش کامل حیاست اما رعایت نکردن دقیق مرز شرعی دلیل بر بی حیایی مطلق افراد نیست. جالب تر اینکه شعارهای آزادی مطلق مثل"هر کس هر چی خواست بپوشه و نپوشه"، "پوشش به خودش مربوطه"،"حجاب اختیاری"، "بدن خودمه"،"برداشتن حجاب شجاعته"،"به تو چه؟ نگاه نکن" و ... با حجاب داشتن عده ای مشکلی ندارد! بله، ظاهرا میخواهند قانون پوشش را حذف کنند اما هدف اصلی حیازدایی از جامعه است. چیزی که بالاخره پس از یک سال و نیم به صراحت اعلام شد: "من سلیطه ام"! سلیطه گری و قبح شکنی اوج انقلاب جنسی در غرب بود که نقطه پایانی بر حیا گذاشت. فرهنگ غرب بی حیا شد نه صرفا بی حجاب. فرایندی که در جامعه ما هم در حال شدن است و بسیاری از نوجوانان طبقه متوسط را درگیر کرده است. چیزی که از قاب عکس نیکا شاکرمی و سارینا پیداست اینکه بخش مهمی از نوجوانان همراه ززا درگیر بحران خانوادگی بودند. خانواده هایی که مذهبی هم نبودند. صحنه اصلی اینجاست نه در قاب گشت ارشاد. باید نگران زندگی نیکا ها باشیم اما دستی که لحظه مرگ آنها را قاب میکند همانست که با حیا زدایی دنبال عمیق تر کردن بحران شان است. وقتی مساله فقط حجاب نیست، راهکار هم نباید فقط حجاب باشد. ما به ائتلافی از محجبه ها و غیر محجبه ها برای دفاع از حیا نیاز داریم. لازمه اش اینست که حیا و متعاقبا حجاب به عنوان ارزش در جامعه احساس بشود. حتی اگر افراد حجاب را دقیقا رعایت نکنند. چیزی که امروز عکسش به عنوان شجاعت تبلیغ میشود. سیگار کشیدن عمل ارزشمندی نیست، با اینکه میلیونها سیگاری داریم. هستند کسانی که مست میکنند اما در جامعه کار پسندیده ای نیست. پوشش که قابل قیاس با سیگار و شراب نیست. اکثریت مطلق زنان بیحجاب افرادی بی حیا نیستند. محترم کردن گفتمان حیا برای زندگی سالمتر و تثبیت ارزش حجاب لازم است. و این یک کار تبلیغی است. ضمن اینکه نیازمند مقداری تحمل و فرصت دادن به افراد است، البته نه به معنای چشم بستن بر همه چیز. نکته مهمی است که حتی برای تبلیغ گفتمان حیا هم باز به تثبیت نرم مرز حجاب نیازمندیم. جامعه به نقطه دقیق و مشخصی برای قلاب شدن نیازمند است تا فاصله اش را بشناسد. بیشتر مخالفان مطلق گشت عملا در حال کمک به جریان سلیطه گری هستند چون نهایتا راهکارشان راهکار علینژاد هاست: "رها کردن". ظاهرا سیاست مطلوب دستگاه دولت. جالب اینکه در این دوسال نه تنها حجاب بلکه حیا هم در جامعه به ضد ارزش تبدیل شد و از سلیطگی کنش مندی ساختند. در چنین فضایی بازگشت گشت نه برای حجاب بلکه برای از دست نرفتن همه چیز لازم است. اما این گشت است و قاب های متعدد پس زننده. با هدف تبلیغ گفتمان حیا و حجاب، آیا تصویر زدن و کشیدن دختر بیحجاب در جامعه به ارزشمندی حجاب و حیا کمک میکند؟ خیر. یعنی گشت نباشد؟ خیر. ما حتما به نگه داشتن مرزی برای پوشش نیاز داریم. ولی توسط مرزدارانی که بی حیایی را تشجیع نکنند. پلیس مبارزه با مجرم نمی تواند این مرزدار باشد. باید گونه دیگری از پلیس تربیت کرد. گونه ای که اندازه برخورد و احترام را بفهمد. و در عین حال با یک اقلیت وقیح سلیطه بی حیا هم راه برخورد کاملا جدی پیدا کرد. یعنی باید گشت 2 مرز داشته باشد: حجاب و حیا. و برایش 2 برخورد متفاوت. اگر مرز برخورد خیلی سخت از حجاب به حیا برود (با حفظ گفتمان حجاب و بدون جایگزینی) امکان سواستفاده از احساسات و خلط مفهوم حجاب کم میشود.زن غیر محجبه ما هم باید احساس کند اگر تو در محدوده حجاب نیستی اما هنوز در امنیت حیا هستی. گیر افتادن در قاب ها یک خطای ذهنی است که موضوعات پیچیده را ساده سازی بیجا میکند. "بدن خودمه" "هر کس خودش میدونه" "اختیاری" و ... شعارهایی برای "فردی سازی" پوشش اند. یعنی بیخیال پیچیدگی، در قاب کوچولوی خودت بمان و فقط به خودت نگاه کن. با گسترش گفتمان حیا در کنار گفتمان حجاب، بخش کم حجاب تر هم باید مسیرش را از این جماعت قابساز بی حیا جدا کند. آنها هم باید به جای شعارهای ازادی مطلق و خصوصی سازی پوشش و اخته کردن جامعه دنبال تساهل، قانون، عمومی دیدن پوشش و مقابله با بی حیایی باشند. @salmaneshoon
در طول سال گذشته اپلیکیشنی با نگاه جدیدی به قرآن کار شد که البته به تدریج هم کامل تر میشه. اپی که بتونه برای شمای امروزی دوست داشتنی و اندازه باشه. این برنامه اندروید قرآن رو در قالب زمینه های زیبا و کمینه گرا (مینیمال) برای مخاطب امروزی نشون میده و نیاز به دسترسی و اطلاعات خاصی نداره و خروجی استوری هم میده. در کنار اینکه میتونید خوانش روزانه با توجه به معنا داشته باشید، تو ختم قرآن های جمعی هم شرکت داده میشید. پیشنهاد میکنم افزونه اش رو روی گوشی تون بگذارید و تعدادی که روزانه تعیین میکنید رو بخونید. امیدوارم مقبول بیفته. در ازای این هدیه از شما انتظار بازخورد و نقد و پیشنهاد دارم و اگر میتونید به بقیه هم پبیشنهاد کنید. دریافت از کافه بازار (https://cafebazaar.ir/app/com.yekayeh.app) . دریافت از مایکت (https://myket.ir/app/com.yekayeh.app) روزهای خوش بر شما مبارک 🌸 @salmaneshoon ایتای یک آیه: @yekayeh_com
هلی کوپتر رییسی کجای نقشه است؟ (ما و مساله دولت) انقلاب اسلامی 57 بزرگترین رویداد قرن گذشته بود اما مهمترین دستاورد این انقلاب چه بود؟ دین و ایمان؟ امنیت؟ قدرت نظامی؟ تغییر طبقاتی؟ رشد فرهنگی؟ هویت ایرانی؟ نه من فکر میکنم مهمترین دستاورد انقلاب اسلامی نه در بهمن 57 بلکه در 12 فرودین 58 رخ داد. تولد دولت - ملت ایرانی. چیزی که بهش میگن state. استیت یک پدیده مدرن است. شاید با اغراق بگویم بزرگترین اختراع بشر. قوی تر از بمب اتم، موثرتر از کتاب، پیچیده تر از شهر. ما عموما درک ساده ای از دولت داریم در حالیکه پدیده دولت یک دستگاه عظیم تودرتوی پیچیده است که آدمها داخلش به جای چرخدنده میچرخند. بیشتر مردم فکر میکنند اگر به رییسی یا روحانی رای بدهیم کار تمام است، چرا که یک نفر آدم خوب را میگذاریم آن بالا. در صورتی که این ساختار چنان بزرگ است که کسی در سطح آ.خامنه ای هم نمی تواند به راحتی آن را تکان بدهد. بگذارید برایتان یک مثال بزنم؛ شما میخواهید مساله ی "الف" را حل کنید، اول باید وزارتخانه یا نهاد مربوطه بفهمد و راهکاری برایش پیدا کند (همین شاید5 سال بشود) بعد یک پیش نویس لایحه برای الف مینویسد، بعد باید وزیر این را به هیات دولت ببرد و لایحه کند و رای بگیرد، بعد هیات رییسه مجلس اعلام وصول کند و به کمیسیون بفرستد، بعد از تصویب به صحن بیاد و فوریت بگیره و بعد از تصویب همه نمایندگان برود ش نگهبان. تازه میشود قانون، بعد همین مسیر رو برمیگرده تا همان وزارتخانه و نهاد تا برایش آیین نامه بنویسند و ابلاغ کنند. تازه بعدش دستگاه نظارت و بازرسی میرسد. اگر در طول این زنجیره یک نفر مخالف باشد یا طرح به هوا میرود یا مثلا طوری تنظیم میشود که بی خاصیت شود یا حتی برعکسش! این تازه پوسته state است. یک دستگاه لش و بوروکراتیک و بزرگ که میتواند خروجی های بی نظیر، بی خاصیت، روزمره، نوپدید، خطرناک یا بسیار مفید بسازد. یک کارخانه بزرگ بشری که قانونگذاری فقط جزیی از آن است. اقتصاد، امنیت، علم، سلامت، بیمه، دین و همه شئون جامعه را درگیر میکند. این چالشی است که انقلاب اسلامی از 13 فروردین 58 با آن درگیر است: رام کردن زن سرکش. دولت به معنای اسمی و شکلی قبل از انقلاب هم وجود داشت اما دقیقا مثل کشورهای پادشاهی همسایه (امارات، سعودستان، قطر، کویت، ...) بیشتر یک شرکت خانوادگی بود. هرمی برای اجرای منویات و ثروت اندوزی اعلی حضرت و اداره روزمره امور جهت عدم تکدر خاطر ایشان. ساختار دولت پس از انقلاب تازه بالید. اینکه بتوانید هر 4 یا 8 سال نگرش دولت را عوض کنید یک تنظیمات ساده نیست. آیا میتوان دولت ایرانی ساخت؟! آیا استیت انقلاب را می بلعد؟ آیا میتوان ماهیت مدرن آن را بومی کرد؟ مهمترین دستاورد انقلاب اسلامی "جمهوری اسلامی ایران" است. یعنی دولتمندی ایرانی، یعنی نظامی که بتواند اراده مردم ایران را واقعی و نمایندگی کند. به این معناست که میگویند حفظ نظام از اوجب واجبات است. چراکه برعکس نظم قبلی از پایین به بالاست و مردم هم در آنند. و حیات جامعه به آنست. نکته مهم اینست که انقلاب ۵٧ گذشته گرا نبود که روی هر دستاورد بشری خط بکشد و با هر پدیده مدرن مخالفت کند. از سویی مثل جمهوری ترکیه هم بی هویت نبود که در مدرنیسم حل شود. میخواست چیزی اینجایی و برای خودش بسازد. اما اینها فقط در گفتار ساده است، در عمل state استخوان های شما را خرد میکند. برای یک کار اداری ساده باید کفش آهنی پوشید. برای ساختن چیزی مثل مسکن مهر یا بیمه سلامت که دیگر هیچ. استیت برای شیاد و ریاکار جاذبه دارد. حجم عظیم پول هایی که جابجا میشود فساد میسازد، عدم تمرکز فساد را بیشتر میکند، تمرکز موجب استبداد رای میشود. رسانه را هم واردش کنی میشود غول قدرت. یک معادله صد عاملی. دکمه ندارد که بزنیم و ایرانی شود. باید با آن کلنجار رفت. برایش جهاد بسازی، کمیته بسازی، سپاه بسازی ولی ارتشش را هم حفظ و متحول کنی، آموزشش را ارتقا بدهی، محتوایش را تغییر بدهی، فرمش را آزمون وخطا کنی، .... اصلا چیز ساده ای نیست. و این کشمکش ادامه خواهد یافت. حمله به اسرائیل را در چنین بافتی ببینید! بعضی فکر میکنند رهبر نشسته است و مثل شاه تصمیم میگیرد. بلکه یک دستگاه طویل تصمیم سازی و تصمیم گیری و اجرایی است که باید تکان بخورد و یک سرش ماییم.. دستگاهی که مقابل هر تکانی اینرسی دارد. چرا در 98 چنین انتقامی رخ نداد؟! حمله به اسرائیل افق دولت - ملت ایران را عوض کرد. یک گام بالا رفتیم. یعنی ما به عنوان ملت و دولت ایران تصمیم بی سابقه ای گرفتیم و اجرایش کردیم. دقیقا با فعل جمع. چون ما الان در بافتار state زندگی میکنیم. دستاوردی به این عظمت نیازمند یک توانمدی بالاتر است که در 98 نبود. چیزی شبیه level بازیها. 👇