#فقه_حکومتی
#احادیث_فقه_حکومتی
#حفاظت35
🔅🔅🔅
📌ترجمه:
◽️در کافی با اسنادش از هشام بن سالم آمده که گويد: من با محمّد بن نعمان صاحب طاق پس از وفات حضرت صادق عليه السّلام در مدينه بوديم و روزى با گروهى از مردم در منزل عبد اللَّه بن جعفر گرد آمده بوديم، و در باره زكاة از وى پرسش ميكرديم، عبد اللَّه گفت: در هر دويست درهم پنج درهم زكاة است، گفتم: در صد درهم چه مقدار است؟ جواب داد: دو درهم و نصف درهم.
در اين هنگام با حيرت و درماندگى از منزل او بيرون شديم، و نميدانستيم به كجا برويم، آيا رو به مرجئه، و يا قدريه، يا معتزله و يا خوارج و يا زيديه برويم، در اين هنگام كه متحير بوديم، ناگهان پيرمردى كه با وى آشنا نبوديم بطرف ما آمد و اشاره كرد كه نزد او برويم. ما از اين جريان واهمه كرديم مبادا اين مرد جاسوس باشد، زيرا بعد از وفات حضرت صادق عليه السّلام در مدينه جاسوسان زيادى بودند كه مىخواستند بفهمند مردم پس از وفات آن حضرت بطرف چه كسى خواهند رفت تا گردن او را بزنند، لذا من ترسيدم مبادا اين مرد از آن جاسوسان باشد.
🔹در اين هنگام به احول گفتم: از من دور شو و من از اين جريان ميترسم، وى اكنون مرا احضار ميكند، و با شما كارى ندارد و او هم مقدارى از من دور شد، من دنبال پيرمرد براه افتادم و چاره از خلاصى او نداشتم، پيرمرد مرا برد تا در خانه حضرت موسى ابن جعفر عليهما السّلام رسانيد، و سپس مرا تنها گذاشت ناگهان خادمى رسيد و گفت: خداوند شما را رحمت كند وارد منزل شويد، من وارد شدم و حضرت موسى بن جعفر عليهما السّلام قبل از اينكه با وى سخن بگويم، فرمود: نه بطرف مرجئه، و نه بطرف قدريه، و نه زيديه، و نه خوارج، عرض كردم: قربانت گردم پدرت وفات كرد؟ فرمود: آرى، گفتم: پس امام بعد از وى كيست؟ فرمود: بزودى خداوند تو را به امام بعد از وى هدايت خواهد كرد، عرض كردم: برادرت عبد اللَّه خيال ميكند وى پس از پدرش امام است فرمود: عبد اللَّه كارى ميكند كه خداوند پرستش نگردد، بار ديگر عرض كردم: امام ما اكنون كيست؟ فرمود: خداوند تو را باو خواهد رسانيد، عرض كردم شما امام هستى؟ فرمود: من اين را نخواهم گفت.
🔹راوى گويد: من فهميدم در طرز سؤال اشتباه كردهام، گفتم: قربانت گردم، آيا امامى بر شما حاكم است؟ فرمود: من تحت نظر امام ديگرى نيستم، در اين هنگام عظمت و هيبت او در دلم راه پيدا كرد، گفتم: قربانت گردم اينك از شما مىپرسم همان گونه كه از پدرت مىپرسيدم فرمود: بپرس و ليكن انتشار نده، اگر مطالب را در بين مردم آشكار كنى خطر كشته شدن هست.
گويد: از وى مسائلى را پرسيدم و او را مانند دريائى بىپايان يافتم، پس از اين عرض كردم: قربانت گردم شيعيان پدرت هم اكنون متحير و سرگشتهاند اجازه ميدهيد جريان را به آنان برسانم و آنها را بطرف شما دعوت كنم؟ و ليكن شما از من پيمان ميگيرى كه اين مطالب را در جاى ديگرى اظهار نكنم. فرمود: اگر افرادى را ديدى كه مورد اعتماد و محل اطمينان هستند جريان را به آنان اطلاع بده و از آنان عهد و ميثاق بگير تا اين مطالب را علنى نكنند كه خطر كشته شدن در بين هست، حضرت در اين هنگام بسوى خود اشاره كرد يعني سر مرا خواهند بريد.
🔹راوى گويد: من از خدمت آن جناب بيرون شدم و جريان را به ابو جعفر احول گفتم، و پس از اين با زراره و ابو بصير ملاقات كرديم و آنان را هم از قضيه مطلع كرديم و آنها خودشان نزد امام عليه السّلام رفت و مطالب را از خود آن جناب استماع كردند و به امامتش عقيده پيدا نمودند، و سپس جريان را بمردم رسانيديم و مردم دسته دسته به خانه او ميرفتند مگر گروهى كه با عمار ساباطى بودند، و عبد اللَّه هم در خانهاش نشسته و جز اندكى از مردم، كسى با وى رفت و آمد نداشت.
ادامه دارد...
@salmanraoofi
#فقه_حکومتی
#احادیث_فقه_حکومتی
#حفاظت36و37
🔅🔅🔅
📚36-فی جامع الاخبار للشعیری قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ زَيْنُ الْعَابِدِينَ ع : « يَغْفِرُ اللَّهُ لِلْمُؤْمِنِ كُلَّ ذَنْبٍ وَ يُطَهِّرُهُ مِنْهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ مَا خَلَا ذَنْبَيْنِ: تَرْكَ التَّقِيَّةِ، وَ تَضْيِيعَ حُقُوقِ الْإِخْوَانِ .»
◽️در جامع الاخبار آمده على بن الحسين (ع) فرمود: مىآمرزد خدا بر مؤمنان هر گناهى را و او را در دنيا و ديگر سرا پاك ميكند جز از دو گناه: ترك تقيه و ضايع كردن حقوق مؤمنان.
🔅🔅🔅
📚37-فی المحاسن باسناده عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي لَأَحْسَبُكَ إِذَا شُتِمَ عَلِيٌّ بَيْنَ يَدَيْكَ لَوْ تَسْتَطِيعُ أَنْ تَأْكُلَ أَنْفَ شَاتِمِهِ لَفَعَلْتَ فَقُلْتُ إِي وَ اللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي لَهَكَذَا وَ أَهْلَ بَيْتِي فَقَالَ لِي فَلَا تَفْعَلْ فَوَ اللَّهِ لَرُبَّمَا سَمِعْتُ مَنْ يَشْتِمُ عَلِيّاً وَ مَا بَيْنِي وَ بَيْنَهُ إِلَّا أُسْطُوَانَةٌ فَأَسْتَتِرُ بِهَا فَإِذَا فَرَغْتُ مِنْ صَلَوَاتِي فَأَمُرُّ بِهِ فَأُسَلِّمُ عَلَيْهِ وَ أُصَافِحُهُ »
◽️در محاسن با اسنادش از ابن مسكان واردست كه امام ششم به او فرمود: من می پندارم كه اگر برابر من به علی دشنام دهند اگر بتوانى بينى دشنام ده را بجوى این کار را انجام می دهى.
گفتم آرى بخدا قربانت من چنين هستم و خاندانم نیز چنینند
فرمود: چنین مكن. بخدا قسم بسا كه من شنيده ام كسى على را دشنام می دهد و من با او جز ستونى فاصله ندارم که با آن خود را پنهان كنم پس چون نمازم تمام شد و از او میگذرم با او سلام می کنم و به او دست می دهم.
ادامه دارد...
@salmanraoofi
#فقه_حکومتی
#احادیث_فقه_حکومتی
#حفاظت38
🔅🔅🔅
📚38- فی الکافی باسناده عَنْ حُمْرَانَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ ذُكِرَ هَؤُلَاءِ عِنْدَهُ وَ سُوءُ حَالِ الشِّيعَةِ عِنْدَهُمْ فَقَالَ إِنِّي سِرْتُ مَعَ أَبِي جَعْفَرٍ الْمَنْصُورِ وَ هُوَ فِي مَوْكِبِهِ وَ هُوَ عَلَى فَرَسٍ وَ بَيْنَ يَدَيْهِ خَيْلٌ وَ مِنْ خَلْفِهِ خَيْلٌ وَ أَنَا عَلَى حِمَارٍ إِلَى جَانِبِهِ فَقَالَ لِي يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قَدْ كَانَ فَيَنْبَغِي لَكَ أَنْ تَفْرَحَ بِمَا أَعْطَانَا اللَّهُ مِنَ الْقُوَّةِ وَ فَتَحَ لَنَا مِنَ الْعِزِّ وَ لَا تُخْبِرَ النَّاسَ أَنَّكَ أَحَقُّ بِهَذَا الْأَمْرِ مِنَّا وَ أَهْلَ بَيْتِكَ فَتُغْرِيَنَا بِكَ وَ بِهِمْ قَالَ فَقُلْتُ وَ مَنْ رَفَعَ هَذَا إِلَيْكَ عَنِّي فَقَدْ كَذَبَ فَقَالَ لِي أَ تَحْلِفُ عَلَى مَا تَقُولُ قَالَ فَقُلْتُ إِنَّ النَّاسَ سَحَرَةٌ يَعْنِي يُحِبُّونَ أَنْ يُفْسِدُوا قَلْبَكَ عَلَيَّ فَلَا تُمَكِّنْهُمْ مِنْ سَمْعِكَ فَإِنَّا إِلَيْكَ أَحْوَجُ مِنْكَ إِلَيْنَا فَقَالَ لِي تَذْكُرُ يَوْمَ سَأَلْتُكَ هَلْ لَنَا مُلْكٌ فَقُلْتَ نَعَمْ طَوِيلٌ عَرِيضٌ شَدِيدٌ فَلَا تَزَالُونَ فِي مُهْلَةٍ مِنْ أَمْرِكُمْ وَ فُسْحَةٍ مِنْ دُنْيَاكُمْ حَتَّى تُصِيبُوا مِنَّا دَماً حَرَاماً فِي شَهْرٍ حَرَامٍ فِي بَلَدٍ حَرَامٍ فَعَرَفْتُ أَنَّهُ قَدْ حَفِظَ الْحَدِيثَ فَقُلْتُ لَعَلَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَكْفِيَكَ فَإِنِّي لَمْ أَخُصَّكَ بِهَذَا وَ إِنَّمَا هُوَ حَدِيثٌ رَوَيْتُهُ ثُمَّ لَعَلَّ غَيْرَكَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكَ يَتَوَلَّى ذَلِكَ فَسَكَتَ عَنِّي فَلَمَّا رَجَعْتُ إِلَى مَنْزِلِي أَتَانِي بَعْضُ مَوَالِينَا فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ اللَّهِ لَقَدْ رَأَيْتُكَ فِي مَوْكِبِ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَنْتَ عَلَى حِمَارٍ وَ هُوَ عَلَى فَرَسٍ وَ قَدْ أَشْرَفَ عَلَيْكَ يُكَلِّمُكَ كَأَنَّكَ تَحْتَهُ فَقُلْتُ بَيْنِي وَ بَيْنَ نَفْسِي هَذَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْخَلْقِ وَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ الَّذِي يُقْتَدَى بِهِ وَ هَذَا الْآخَرُ يَعْمَلُ بِالْجَوْرِ وَ يَقْتُلُ أَوْلَادَ الْأَنْبِيَاءِ وَ يَسْفِكُ الدِّمَاءَ فِي الْأَرْضِ بِمَا لَا يُحِبُّ اللَّهُ وَ هُوَ فِي مَوْكِبِهِ وَ أَنْتَ عَلَى حِمَارٍ فَدَخَلَنِي مِنْ ذَلِكَ شَكٌّ حَتَّى خِفْتُ عَلَى دِينِي وَ نَفْسِي قَالَ فَقُلْتُ لَوْ رَأَيْتَ مَنْ كَانَ حَوْلِي وَ بَيْنَ يَدَيَّ وَ مِنْ خَلْفِي وَ عَنْ يَمِينِي وَ عَنْ شِمَالِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ لَاحْتَقَرْتَهُ وَ احْتَقَرْتَ مَا هُوَ فِيهِ فَقَالَ الْآنَ سَكَنَ قَلْبِي ثُمَّ قَالَ إِلَى مَتَى هَؤُلَاءِ يَمْلِكُونَ أَوْ مَتَى الرَّاحَةُ مِنْهُمْ فَقُلْتُ أَ لَيْسَ تَعْلَمُ أَنَّ لِكُلِّ شَيْءٍ مُدَّةً قَالَ بَلَى فَقُلْتُ هَلْ يَنْفَعُكَ عِلْمُكَ أَنَّ هَذَا الْأَمْرَ إِذَا جَاءَ كَانَ أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَةِ الْعَيْنِ إِنَّكَ لَوْ تَعْلَمُ حَالَهُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَيْفَ هِيَ كُنْتَ لَهُمْ أَشَدَّ بُغْضاً وَ لَوْ جَهَدْتَ أَوْ جَهَدَ أَهْلُ الْأَرْضِ أَنْ يُدْخِلُوهُمْ فِي أَشَدِّ مَا هُمْ فِيهِمْ مِنَ الْإِثْمِ لَمْ يَقْدِرُوا فَلَا يَسْتَفِزَّنَّكَ الشَّيْطَانُ
فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لكِنَّ الْمُنافِقِينَ لا يَعْلَمُونَ أَ لَا تَعْلَمُ أَنَّ مَنِ انْتَظَرَ أَمْرَنَا وَ صَبَرَ عَلَى مَا يَرَى مِنَ الْأَذَى وَ الْخَوْفِ هُوَ غَداً فِي زُمْرَتِنَا .»
ادامه دارد...
@salmanraoofi
ترجمه حدیث👇👇👇
#فقه_حکومتی
#احادیث_فقه_حکومتی
#حفاظت38
🔅🔅🔅
▫ حمران مىگويد: در نزد امام صادق عليه السّلام سخن از خلفاى جور رفت، و اينكه نسبت به شيعه نظر بدى دارند. حضرت عليه السّلام فرمود: من با ابو جعفر منصور حركت مىكردم، و او در كاروان پادشاهى خود بود و بر اسبى سوار، جلوى او چند اسب سوار، و پشت سرش چند اسب سوار ديگر، در حركت بودند و من هم در كنار او بر الاغى سوار بودم. او به من رو كرد و گفت: اى ابا عبد اللَّه! كار شد، [يعنى ما بر امر خلافت مسلّط شديم] و شايسته است كه تو هم شاد باشى بدان چه خداوند از توانايى به ما داده است، و در عزّت بر ما گشاده است، و به مردم نگو كه تو و خاندانت در امر خلافت از ما شايستهتر هستند، تا ما را نسبت به خودت و آنها عصبانى كنى. امام عليه السّلام فرمود: من گفتم كسى كه براى تو از جانب من اين گزارش را فرستاده دروغ گفته است. او به من گفت: آيا بدان چه گفتهاى سوگند مىخورى؟
▫ من گفتم: همانا مردم افسونگرانند- يعنى دوست دارند دل تو را از من چركين كنند- تو به سخن آنان گوش مده زيرا ما به تو نيازمندتريم از تو به ما.
او به من گفت: آيا يادت مىآيد كه يك روز از تو پرسيدم: آيا براى ما سلطنتى هست؟
و تو پاسخ دادى، آرى سلطنتى طولانى و پهناور، كه پيوسته در كار خود مهلت خواهيد داشت، و در دنيايتان وسعت، تا اينكه خون ناحقّى از ما را در ماه حرام و شهر حرام [مكه] بريزيد. من دانستم كه حديث را حفظ كرده است پس گفتم: شايد خداوند عزّ و جلّ تو را كفايت كند، يعنى تو را حفظ كند از اينكه مرتكب چنين امرى شوى، زيرا من شخص خاص تو را در نظر نداشتم، و آن حديثى بوده است كه من آن را روايت كردم، شايد فرد ديگرى از خاندانت مرتكب چنين كارى شود. در اين هنگام منصور خاموش شد، و چون به خانهام آمدم يكى از دوستان و شيعيان ما نزد من آمد و گفت: قربانت گردم، بخدا سوگند من تو را در موكب ابو جعفر ديدم كه بر الاغى سوار بودى، و او بر اسبى سوار و چنان با شما سخن مىگفت كه گويى شما زير دست او هستيد، و پيش خود گفتم: اين حجّت خدا بر خلق، و صاحب الامر است كه بايد از او پيروى شود، و آن ديگرى كار بر خلاف مىكند و اولاد پيامبران را مىكشد، و بر زمين آن گونه كه خدا دوست ندارد خون مىريزد، و امام در موكب اوست و سوار بر الاغى، و اين چنين ترديد به دلم راه يافت، تا آنكه بر خودم و دينم ترسيدم. او گفت امام به من فرمود: اگر تو فرشتگانى را مىديدى كه در جلو و عقب و سمت راست و چپ من بودند هر آينه او را خوار مىشمردى، و آنچه را هم داشت كوچك مىگرفتى. او گفت: اكنون دلم آرام گرفت. او سپس گفت: اينان تا كى سلطنت خواهند كرد و چه هنگام از دست ايشان آسايش به دست خواهد آمد؟ من گفتم: آيا نمىدانى كه هر چيزى مدّتى دارد؟ او گفت: آرى.
▫ من گفتم: آيا براى تو سودى خواهد داشت كه بدانى اين امر هر گاه موعدش فرا رسد، از يك چشم به همزدن سريعتر خواهد بود؟ اگر تو وضع ايشان را نزد خداوند مىدانستى بيشتر و سختتر آنها را دشمن مىداشتى، و اگر تو يا همه مردم زمين بكوشيد، آنان را در گناه بيشترى كه در آن بسر مىبرند درآوريد نتوانيد. پس شيطان تو را از جاى به در نبرد و نلغزاند، زيرا عزّت از آن خدا و رسول و مؤمنان است، ولى منافقان نمىدانند. آيا نمىدانى كه هر كه منتظر امر ما باشد و بر آزار و ترس خود صبر كند، فردا با ما محشور شود؟
ادامه دارد...
@salmanraoofi
#فقه_حکومتی
#احادیث_فقه_حکومتی
#حفاظت39و40و41
🔅🔅🔅
📚39-فی غوالي اللئالي : «أَنَّ يَاسِراً وَ ابْنَهُ عَمَّاراً وَ امْرَأَتَهُ سُمَيَّةَ قَبَضَ عَلَيْهِمْ أَهْلُ مَكَّةَ وَ عَذَّبُوهُمْ بِأَنْوَاعِ الْعَذَابِ لِأَجْلِ إِسْلَامِهِمْ وَ قَالُوا لَا يُنْجِيكُمْ مِنَّا إِلَّا أَنْ تَنَالُوا مُحَمَّداً وَ تَبَرَّءُوا مِنْ دِينِهِ فَأَمَّا عَمَّارٌ فَأَعْطَاهُمْ بِلِسَانِهِ كُلَّمَا أَرَادُوا مِنْهُ وَ أَمَّا أَبَوَاهُ فَامْتَنَعَا فَقُتِلَا ثُمَّ أُخْبِرَ رَسُولُ اللَّهِ ص بِذَلِكَ فَقَالَ فِي عَمَّارٍ جَمَاعَةٌ إِنَّهُ كَفَرَ فَقَالَ ص كَلَّا إِنَّ عَمَّاراً مُلِئَ إِيمَاناً مِنْ قَرْنِهِ إِلَى قَدَمِهِ وَ اخْتَلَطَ الْإِيمَانُ بِلَحْمِهِ وَ دَمِهِ وَ جَاءَ عَمَّارٌ وَ هُوَ يَبْكِي فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ ص مَا خَبَرُكَ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ ص مَا تُرِكْتُ حَتَّى نِلْتُ مِنْكَ وَ ذَكَرْتُ آلِهَتَهُمْ بِخَيْرٍ فَصَارَ رَسُولُ اللَّهِ يَمْسَحُ عَيْنَيْهِ وَ يَقُولُ إِنْ عَادُوا لَكَ فَعُدْ لَهُمْ بِمَا قُلْتَ. »
◽️در غوالی اللئالی آمده است كه ياسر و پسرش عمار و همسرش سميه دستگير مردم مكه شدند، و براى مسلمانى آنها را هر جور شكنجه كردند و گفتند: رهائى نداريد جز كه بمحمد بد گوئيد و از او بيزارى جوئيد، عمار هر چه را خواستند بزبان آورد ولى پدر و مادرش سرباز زدند و كشته شدند و خبرش برسول خدا (ص) رسيد و جمعى گفتند: كه كافر شده و آن حضرت فرمود: نه هرگز براستى كه عمار سر تا پا پر است از ايمان، ايمان با گوشت و خونش آميخته، و عمار گريهكنان آمد و پيغمبر باو فرمود چه خبرت است؟ گفت يا رسول الله مرا رها نكردند تا بتو بد گفتم و بتهاشان را ستودم، و رسول خدا بچشمانش دست ميكشيد و ميفرمود: اگر بازت گرفتند تو هم باز گرد بدان چه براشان گفتى.
🔅🔅🔅
📚40-فی البحار قَالَ الزُّهْرِيُ :«كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع مَا عَرَفْتُ لَهُ صَدِيقاً فِي السِّرِّ وَ لَا عَدُوّاً فِي الْعَلَانِيَةِ لِأَنَّهُ لَا أَحَدَ يَعْرِفُهُ بِفَضَائِلِهِ الْبَاهِرَةِ إِلَّا وَ لَا يَجِدُ بُدّاً مِنْ تَعْظِيمِهِ مِنْ شِدَّةِ مُدَارَاةِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع وَ حُسْنِ مُعَاشَرَتِهِ إِيَّاهُ وَ أَخْذِهِ مِنَ التَّقِيَّةِ بِأَحْسَنِهَا وَ أَجْمَلِهَا وَ لَا أَحَدَ وَ إِنْ كَانَ يُرِيهِ الْمَوَدَّةَ فِي الظَّاهِرِ إِلَّا وَ هُوَ يَحْسُدُهُ فِي الْبَاطِنِ لِتَضَاعُفِ فَضَائِلِهِ عَلَى فَضَائِلِ الْخَلْقِ. »
◽️در بحار آمده زهری می¬گوید : علی بن الحسین دائما این گونه بود که من دوستی برای او در پنهانی و دشمنی برای او به طور آشکار نشناختم چرا که هیچ کس او را با فضائل درخشانش نشناخت مگر اینکه چاره ای از تعظیم او نمی¬دید از شدت مدارای علی بن الحسین و معاشرت نیکوی او با آن فرد و بهترین و زیباترین شکل تقیه را انتخاب کردن و هیچ کسی حتی دوستی که دوستی شدیدی نسبت به او ظاهر می¬کرد نبود مگر اینکه در باطن به او به خاطر فضائل زیادش بر خلق حسادت می¬ورزید .
🔅🔅🔅
📚41-عَنْهُ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَجْلَانَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ اللَّهَ عَيَّرَ قَوْماً بِالْإِذَاعَةِ فَقَالَ « وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ » فَإِيَّاكُمْ وَ الْإِذَاعَةَ .»
◽️از محمد بن عجلان از امام صادق نقل کرد که حضرت فرمود : خداوند اقوامی را سرزنش کرد به خاطر فاش کردن راز پس فرمود : « هنگامیکه امری از امنیت یا ترس به آنها رسید فاش کردند » پس بر حذر باشید از فاش کردن .
پایان مبحت
@salmanraoofi
#فقه_حکومتی
#احادیث_فقه_حکومتی
#حفاظت 22
🔅🔅🔅
📂 22- فی الکافی باسناده عن عَنْ حَرِيزٍ عَمَّنْ أَخْبَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ : «وَ لا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّيِّئَةُ قَالَ : «الْحَسَنَةُ» التَّقِيَّةُ وَ «السَّيِّئَةُ» الْإِذَاعَةُ» وَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ : « ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ » قَالَ : « الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» التَّقِيَّةُ « فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ .»
📜 در کافی با اسنادش از امام صادق عليه السلام در باره قول خداى عز و جل : «خوبى و بدى برابر نيست» فرمود : خوبى تقيه است و بدى فاش كردن و راجع بقول خداى عز و جل: «بدى را بآنچه نيكوتر است دفع كن» فرمود: آنچه نيكوتر است تقيه ميباشد «بناگاه آنكه ميان تو و او دشمنى است، مانند دوست صميمى گردد.»
@salmanraoofi
#فقه_حکومتی
#احادیث_فقه_حکومتی
#حفاظت 23
🔅🔅🔅
📂 23-فی الکافی باسناده عَنْ دُرُسْتَ الْوَاسِطِيِّ قَالَ : « قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَا بَلَغَتْ تَقِيَّةُ أَحَدٍ تَقِيَّةَ أَصْحَابِ الْكَهْفِ إِنْ كَانُوا لَيَشْهَدُونَ الْأَعْيَادَ وَ يَشُدُّونَ الزَّنَانِيرَ فَأَعْطَاهُمُ اللَّهُ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ .»
📜در کافی با اسنادش از درست واسطی نقل شده امام صادق عليه السلام فرمود ، تقيه نمودن كسى بدرجه تقيه اصحاب كهف نرسيد، آنها در اعياد (بتپرستها) حاضر ميشدند و زنار ميبستند (با آنكه خداشناس و موحد بودند) از اين رو خدا پاداششان را دو بار داد.
@salmanraoofi
#فقه_حکومتی
#احادیث_فقه_حکومتی
#حفاظت 24
🔅🔅🔅
📂24-فی الکافی باسناده عَنْ حَمَّادِ بْنِ وَاقِدٍ اللَّحَّامِ « قَالَ: اسْتَقْبَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فِي طَرِيقٍ فَأَعْرَضْتُ عَنْهُ بِوَجْهِي وَ مَضَيْتُ فَدَخَلْتُ عَلَيْهِ بَعْدَ ذَلِكَ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي لَأَلْقَاكَ فَأَصْرِفُ وَجْهِي كَرَاهَةَ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ فَقَالَ لِي رَحِمَكَ اللَّهُ وَ لَكِنَّ رَجُلًا لَقِيَنِي أَمْسِ فِي مَوْضِعِ كَذَا وَ كَذَا فَقَالَ عَلَيْكَ السَّلَامُ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا أَحْسَنَ وَ لَا أَجْمَلَ .» *
📜در کافی با اسنادش آمده که حماد بن واقد گفت : در ميان راهى از پيش رو بامام صادق عليه السلام برخوردم، و رو گردانيده و گذشتم، سپس خدمتش رسيدم و عرضكردم: قربانت، من شما را ملاقات ميكنم و رو ميگردانم، زيرا نميخواهم شما را برنج اندازم، فرمود: خدايت رحمت كند، ولى ديروز در فلان جا مردى مرا ديد و گفت : عليك السلام يا ابا عبد الله او كار خوب و شايستهئى نكرد.
*الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 219
@salmanraoofi
#فقه_حکومتی
#احادیث_فقه_حکومتی
#حفاظت 25
📂25-فی النوادر للاشعری وَ عَنْهُ ( زراره ) عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قُلْتُ إِنَّا نَمُرُّ بِهَؤُلَاءِ الْقَوْمِ فَيَسْتَحْلِفُونَّا عَلَى أَمَوَالِنَا وَ لَقَدْ أَدَّيْنَا زَكَاتَهَا فَقَالَ يَا زُرَارَةُ إِذَا خِفْتَ فَاحْلِفْ لَهُمْ بِمَا شَاءُوا فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ بِطَلَاقٍ وَ عَتَاقٍ قَالَ بِمَا شَاءُوا قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع التَّقِيَّةُ فِي كُلِّ ضَرُورَةٍ وَ صَاحِبُهَا أَعْلَمُ بِهَا حِينَ تَنْزِلُ بِهِ .» *
📜در نوادر از زراره روایت شده گفت : گفتم ما به این قوم میگذریم پس آنها ما را بر (دادن مالیات ) اموالمان قسم می¬دهند و ما زکات آنرا پرداخته ایم پس فرمود ای زراره هنگامیکه ترسیدی پس به هر چه خواستند قسم بخور گقتم :فدای تو شوم به طلاق و بنده شدن فرمود : به هرچه خواستند آمده امام باقر عليه السلام فرمود: تقيه هنگام هر بيچارگى است، و تقيهكننده خود داناتر بآنست زمانى كه برايش پيش مىآيد.
*النوادر للأشعري / 73 / 15 باب كفارة على المحرم يحك رأسه أو جسده و يسقط منه الشعر أو القمل و ما عليه في ذلك.
🔆اجتهاد روشمند
🔅 @salmanraoofi
#فقه_حکومتی
#احادیث_فقه_حکومتی
#حفاظت 26
🔅🔅🔅
📂26-فی الکافی باسناده عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّمَا جُعِلَتِ التَّقِيَّةُ لِيُحْقَنَ بِهَا الدَّمُ فَإِذَا بَلَغَ الدَّمَ فَلَيْسَ تَقِيَّةٌ .»*
📜در کافی با اسنادش از محمد بن مسلم آمده امام باقر عليه السلام فرمود: تقيه تنها براى جلوگيرى از خونريزى وضع شده، پس هر گاه به خونريزى رسد تقيه نباشد.
*الكافي / ج2 / 220 / باب التقية .
🔆اجتهاد روشمند
🔅 @salmanraoofi
#فقه_حکومتی
#احادیث_فقه_حکومتی
#حفاظت 27
🔅🔅🔅
📂 27- فی الکافی باسناده عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ : « التَّقِيَّةُ تُرْسُ الْمُؤْمِنِ وَ التَّقِيَّةُ حِرْزُ الْمُؤْمِنِ وَ لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ إِنَّ الْعَبْدَ لَيَقَعُ إِلَيْهِ الْحَدِيثُ مِنْ حَدِيثِنَا فَيَدِينُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُ فَيَكُونُ لَهُ عِزّاً فِي الدُّنْيَا وَ نُوراً فِي الْآخِرَةِ وَ إِنَّ الْعَبْدَ لَيَقَعُ إِلَيْهِ الْحَدِيثُ مِنْ حَدِيثِنَا فَيُذِيعُهُ فَيَكُونُ لَهُ ذُلًّا فِي الدُّنْيَا وَ يَنْزِعُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ النُّورَ مِنْهُ .»*
📜 در کافی با اسنادش از عبدالله بن ابی یعفور آمده امام صادق عليه السلام ميفرمود: تقيه سپر مؤمن است، تقيه نگهدار مؤمن است، هر كه تقيه ندارد ايمان ندارد، همانا حديثى از احاديث ما به بندهئى ميرسد و او بين خود و خدا بآن معتقد مىشود و خداى عز و جل را بآن ديندارى ميكند، و موجب عزت دنيا و نور آخرت او ميگردد، و بنده ديگر حديثى از احاديث ما باو ميرسد و او آن را فاش ميسازد، و موجب خوارى او در دنيا ميگردد و خداى عز و جل هم آن نور را از او ميگيرد.
🔹 عبد الله بن عطا گويد: به امام باقر عليه السلام عرض كردم: دو مرد از اهل كوفه را دستگير كرده بآنها گفتند: از امير المؤمنين بيزارى جوئيد، يكى از آنها بيزارى جست و ديگرى سر پيچى كرد، آن را كه بيزارى جست رها كردند و ديگرى را كشتند، امام فرمود: آنكه بيزارى جسته مرديست دانشمند در دين خود و اما آنكه بيزارى نجست، مرديست كه به سوى بهشت شتافته است.
*الكافي / ج2 / 221 / باب التقية .
🔆اجتهاد روشمند
🔅 @salmanraoofi
#فقه_حکومتی
#احادیث_فقه_حکومتی
#حفاظت 28
🔅🔅🔅
📂 28- فی الکافی باسناده عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنِ احْتِمَالِ أَمْرِنَا التَّصْدِيقُ لَهُ وَ الْقَبُولُ فَقَطْ مِنِ احْتِمَالِ أَمْرِنَا سَتْرُهُ وَ صِيَانَتُهُ مِنْ غَيْرِ أَهْلِهِ فَأَقْرِئْهُمُ السَّلَامَ وَ قُلْ لَهُمْ رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً اجْتَرَّ مَوَدَّةَ النَّاسِ إِلَى نَفْسِهِ حَدِّثُوهُمْ بِمَا يَعْرِفُونَ وَ اسْتُرُوا عَنْهُمْ مَا يُنْكِرُونَ ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ مَا النَّاصِبُ لَنَا حَرْباً بِأَشَدَّ عَلَيْنَا مَئُونَةً مِنَ النَّاطِقِ عَلَيْنَا بِمَا نَكْرَهُ فَإِذَا عَرَفْتُمْ مِنْ عَبْدٍ إِذَاعَةً فَامْشُوا إِلَيْهِ وَ رُدُّوهُ عَنْهَا فَإِنْ قَبِلَ مِنْكُمْ وَ إِلَّا فَتَحَمَّلُوا عَلَيْهِ بِمَنْ يَثْقُلُ عَلَيْهِ وَ يَسْمَعُ مِنْهُ فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ يَطْلُبُ الْحَاجَةَ فَيَلْطُفُ فِيهَا حَتَّى تُقْضَى لَهُ فَالْطُفُوا فِي حَاجَتِي كَمَا تَلْطُفُونَ فِي حَوَائِجِكُمْ فَإِنْ هُوَ قَبِلَ مِنْكُمْ وَ إِلَّا فَادْفِنُوا كَلَامَهُ تَحْتَ أَقْدَامِكُمْ وَ لَا تَقُولُوا إِنَّهُ يَقُولُ وَ يَقُولُ فَإِنَّ ذَلِكَ يُحْمَلُ عَلَيَّ وَ عَلَيْكُمْ أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ كُنْتُمْ تَقُولُونَ مَا أَقُولُ لَأَقْرَرْتُ أَنَّكُمْ أَصْحَابِي هَذَا أَبُو حَنِيفَةَ لَهُ أَصْحَابٌ وَ هَذَا الْحَسَنُ الْبَصْرِيُّ لَهُ أَصْحَابٌ وَ أَنَا امْرُؤٌ مِنْ قُرَيْشٍ قَدْ وَلَدَنِي رَسُولُ اللَّهِ ص وَ عَلِمْتُ كِتَابَ اللَّهِ وَ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْءٍ بَدْءِ الْخَلْقِ وَ أَمْرِ السَّمَاءِ وَ أَمْرِ الْأَرْضِ وَ أَمْرِ الْأَوَّلِينَ وَ أَمْرِ الْآخِرِينَ وَ أَمْرِ مَا كَانَ وَ أَمْرِ مَا يَكُونُ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى ذَلِكَ نُصْبَ عَيْنِي.»
*
📜 در کافی با اسنادش از عبد الاعلى آمده که گويد: شنيدم امام صادق عليه السلام مي¬فرمود: تحمل امر ما تنها بتصديق و پذيرفتن آن نيست، از جمله تحمل امر ما پنهاندارى و نگهداشتن آن از نااهلش باشد. بشيعيان ما سلام برسان و بآنها بگو: خدا رحمت كند بندهئى را كه دوستى مردم (مخالفين ما) را بسوى خود كشاند، آنچه را ميفهمند بآنها بگوئيد و آنچه را نمىپذيرند از آنها بپوشيد. سپس فرمود: بخدا كسى كه بجنگ ما برخاسته زحمتش براى ما از كسى كه چيزى را كه نميخواهيم از قول ما ميگويد بيشتر نيست. چون دانستيد كسى (امر امامت و احاديث مخصوص ما را) فاش ميكند، نزدش رويد و او را از آن بازداريد، اگر پذيرفت چه بهتر و گر نه كسى را كه بالاتر از اوست و از او شنوائى دارد بر او تحميل كنيد (تا منعش كند و بازش دارد) همانا مردى از شما مطلوبى كه دارد چارهجوئى و لطيفه كارى ميكند تا حاجتش بر آورده شود، نسبت بحاجت من هم چارهجوئى كنيد چنان كه نسبت بحوائج خود ميكنيد (يعنى با لطائف و حيل او را از فاش كردن اسرار ما باز داريد) اگر از شما پذيرفت چه بهتر و گر نه سخنش را زير پاى خود دفن كنيد (نشنيده انگاريد) و نگوئيد او چنين و چنان ميگويد، زيرا نقل شما بديگران، مردم را بر من و شما ميشوراند.
🔹 هان بخدا اگر شما آنچه را من ميگويم بگوئيد، اعتراف ميكنم كه شما اصحاب منيد، اين ابو حنيفه است كه اصحابى دارد، و اين حسن بصرى است كه اصحابى دارد (با وجود نادانى و گمراهى آنها اصحابشان سخن آنها را ميشنوند و فرمان ميبرند) و من مردى قرشى و زاده رسول خدايم صلى الله عليه و آله و كتاب خدا را فهميدهام، بيان همه چيز در كتاب خدا هست از ابتداء خلقت و امر آسمان و زمين و امر پيشينيان و پسينيان و امر گذشته و آينده و گويا همگى در برابر چشم من است و بآن مي¬نگرم.
*الكافي ، ج2، ص: 223
🔆اجتهاد روشمند
@salmanraoofi
#فقه_حکومتی
#احادیث_فقه_حکومتی
#حفاظت 29
🔅🔅🔅
📂 29- فی الکافی باسناده عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع عَنْ مَسْأَلَةٍ فَأَبَى وَ أَمْسَكَ ثُمَّ قَالَ لَوْ أَعْطَيْنَاكُمْ كُلَّمَا تُرِيدُونَ كَانَ شَرّاً لَكُمْ وَ أُخِذَ بِرَقَبَةِ صَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَلَايَةُ اللَّهِ أَسَرَّهَا إِلَى جَبْرَئِيلَ ع وَ أَسَرَّهَا جَبْرَئِيلُ إِلَى مُحَمَّدٍ ص وَ أَسَرَّهَا مُحَمَّدٌ إِلَى عَلِيٍّ ع وَ أَسَرَّهَا عَلِيٌّ إِلَى مَنْ شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ أَنْتُمْ تُذِيعُونَ ذَلِكَ مَنِ الَّذِي أَمْسَكَ حَرْفاً سَمِعَهُ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فِي حِكْمَةِ آلِ دَاوُدَ يَنْبَغِي لِلْمُسْلِمِ أَنْ يَكُونَ مَالِكاً لِنَفْسِهِ مُقْبِلًا عَلَى شَأْنِهِ- عَارِفاً بِأَهْلِ زَمَانِهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لَا تُذِيعُوا حَدِيثَنَا فَلَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ يُدَافِعُ عَنْ أَوْلِيَائِهِ وَ يَنْتَقِمُ لِأَوْلِيَائِهِ مِنْ أَعْدَائِهِ أَ مَا رَأَيْتَ مَا صَنَعَ اللَّهُ بِآلِ بَرْمَكَ وَ مَا انْتَقَمَ اللَّهُ لِأَبِي الْحَسَنِ ع- وَ قَدْ كَانَ بَنُو الْأَشْعَثِ عَلَى خَطَرٍ عَظِيمٍ فَدَفَعَ اللَّهُ عَنْهُمْ بِوَلَايَتِهِمْ- لِأَبِي الْحَسَنِ ع وَ أَنْتُمْ بِالْعِرَاقِ تَرَوْنَ أَعْمَالَ هَؤُلَاءِ الْفَرَاعِنَةِ وَ مَا أَمْهَلَ اللَّهُ لَهُمْ فَعَلَيْكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ لَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا* وَ لَا تَغْتَرُّوا بِمَنْ قَدْ أُمْهِلَ لَهُ فَكَأَنَّ الْأَمْرَ قَدْ وَصَلَ إِلَيْكُمْ. » *
📜 در کافی با اسنادش از محمد بن ابى نصر آمده که گويد: از امام رضا عليه السلام مسألهاى پرسيدم، حضرت خود دارى كرد و جواب نفرمود: سپس فرمود: اگر هر چه را ميخواهيد، بشما بگوئيم و عطا كنيم، موجب شر شما باشد و گردن صاحب الامر را بگيرند، امام باقر عليه السلام فرموده است: امر ولايت (حكومت و خلافت خدائى) را خدا بجبرئيل بر از سپرد، و جبرئيل به محمد صلى الله عليه و آله به راز سپرد و محمد صلى الله عليه و آله به على عليه السلام و على به هر كه خدا خواست، سپس شما آن را فاش مي¬سازيد، كيست آنكه سخنى را كه شنيده نگهدارد؟
▫️ امام باقر عليه السلام فرمود : در حكمت آل داود است كه : مسلمان را سزاوار است كه مالك خود باشد و بكار خود رو آورد و مردم زمانش را بشناسد ، از خدا پروا كنيد و حديث ما را فاش مسازيد ، اگر خدا از دوستان خود دفاع نمي¬كرد و انتقام آنها را از دشمنانش نمي¬گرفت .
مگر نديدى خدا با آل برمك چه كرد؟ و چگونه انتقام موسى بن جعفر عليه السلام را گرفت، و طايفه بنى اشعث را هم خطر بزرگى تهديد مي¬كرد ولى خدا به¬ واسطه دوستى آنها نسبت به امام كاظم عليه السلام خطر را از آنها برداشت، شما در عراقيد و رفتار اين فرعونيان (بنى عباس و عمالشان) را مىبينيد كه خدا چه مهلتى به¬ آنها داده . تقواى خدا را پيشه كنيد و دنيا شما را فريب ندهد، وضع كسانى كه مهلت يافته اند شما را گول نزد، مثل اينكه حكومت به دست شما افتاده .**
🔅🔅🔅
*الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 225
**دولت و شكوت آل برمك و انحطاط و زوال آنها بدست هارون الرشيد در تواريخ و سير معروف و مشهور است، و از اين روايت پيداست كه علت گرفتارى و زندان و شهادت موسى بن جعفر عليه السلام آنها بودهاند ، و جعفر بن محمد اشعث با اولادش با آنكه در دستگاه هارون الرشيد بودند، از شيعيان موسى بن جعفر عليه السلام بودند و هارون پسرش محمد امين را بجعفر سپرده بود، و همين پسر را خليفه اول خود ساخته بود، يحيى بن خالد برمكى چون ديد، پس از هارون محمد خليفه خواهد شد و كار جعفر بالا خواهد گرفت همواره از او نزد مأمون سعايت ميكرد، ولى خدا او را حفظ كرد، سپس يحيى از موسى بن جعفر عليه السلام نزد هارون سعايت كرد و سبب گرفتارى آن حضرت شد.
🔆اجتهاد روشمند
🔆 @salmanraoofi
#فقه_حکومتی
#احادیث_فقه_حکومتی
#حفاظت 30
🔅🔅🔅
📂30-فی البحار ؛ وَ قَالَ الصَّادِقُ ع لَوْ قُلْتُ إِنَّ تَارِكَ التَّقِيَّةِ كَتَارِكِ الصَّلَاةِ لَكُنْتُ صَادِقاً وَ التَّقِيَّةُ فِي كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى يَبْلُغَ الدَّمَ فَإِذَا بَلَغَ الدَّمَ فَلَا تَقِيَّةَ وَ قَدْ أَطْلَقَ اللَّهُ جَلَّ اسْمُهُ إِظْهَارَ مُوَالاةِ الْكَافِرِينَ فِي حَالِ التَّقِيَّةِ فَقَالَ جَلَّ مِنْ قَائِلٍ « لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً (28- آل عمران) » *
📜در بحار از امام صادق (ع) آمده که فرمود : اگر گويم" تارك تقيه چون تارك نماز است البته راستگو باشم، تقيه در هر چيزيست تا برسد به خون ريختن كه در آن تقيه نيست (يعنى او را وادار كنند به كشتن مؤمن كه نتواند براى حفظ جان خود او را بكشد) (28- آل عمران) و خدا (نامش بلند) اظهار دوستى با كافران را در حال تقيه آزاد کرده و فرموده « نگيرند مؤمنان كافران را به دوستى در برابر مؤمنان و هر كه اين كار كند به درگاه خدا چيزى نباشد جز اينكه تقيه كنيد از آنها ».
*بحار الأنوار / ج72 / 421 / باب 87 التقية و المداراة .
🔆اجتهاد روشمند
🔆 @salmanraoofi
#فقه_حکومتی
#احادیث_فقه_حکومتی
#حفاظت 31
🔅🔅🔅
📂31-فی الکافی باسناده عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ص قَالَ: إِنْ كَانَ فِي يَدِكَ هَذِهِ شَيْءٌ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ لَا تَعْلَمَ هَذِهِ فَافْعَلْ قَالَ وَ كَانَ عِنْدَهُ إِنْسَانٌ فَتَذَاكَرُوا الْإِذَاعَةَ فَقَالَ احْفَظْ لِسَانَكَ تَعِزَّ وَ لَا تُمَكِّنِ النَّاسَ مِنْ قِيَادِ رَقَبَتِكَ فَتَذِلَّ. » *
📜در کافی با اسنادش از عثمان بن عیس آمده حضرت ابو الحسن عليه السلام فرمود: اگر در اين دستت چيزى باشد و به توانى به آن دستت نفهمانى بكن (يعنى رازت را از خواص اصحابت پوشيده دار) راوى گويد: مردى نزد آن حضرت بود و از فاش ساختن راز سخن بميان آمد، حضرت فرمود: زبانت را نگهدار تا عزيز شوى، و مردم را بافسار گردنت مسلط مساز كه ذليل گردى.
🔅🔅🔅
📂32-فی الکافی باسناده عَنْ عِيسَى بْنِ أَبِي مَنْصُورٍ قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ : « نَفَسُ الْمَهْمُومِ لَنَا الْمُغْتَمِّ لِظُلْمِنَا تَسْبِيحٌ وَ هَمُّهُ لِأَمْرِنَا عِبَادَةٌ وَ كِتْمَانُهُ لِسِرِّنَا جِهَادٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ قَالَ لِي مُحَمَّدُ بْنُ سَعِيدٍ اكْتُبْ هَذَا بِالذَّهَبِ فَمَا كَتَبْتَ شَيْئاً أَحْسَنَ مِنْهُ .»
📜در کافی با اسنادش از عیسی بن ابی منصور آمده امام صادق عليه السلام ميفرمود: نفس كشيدن كسى كه براى ما اندوهگين است و براى ستمى كه بما شده غمگين است، تسبيح ميباشد، و همت گماشتنش براى امر ما عبادتست و پنهان داشتنش راز ما را جهاد در راه خداست، راوى گويد: محمد بن سعيد به من گفت: اين روايت را با آب طلا بنويس كه من چيزى بهتر از اين ننوشتهام.
*الكافي ، ج2، ص: 226.
الكافي / ج2 / 226 / باب الكتمان .
🔆اجتهاد روشمند
🔆 @salmanraoofi
#فقه_حکومتی
#احادیث_فقه_حکومتی
#حفاظت 32
🔅🔅🔅
📂33-فی الإحتجاج عن مُعَاوِيَةُ بْنُ وَهْبٍ عَنْ سَعِيدِ بْنِ السَّمَّانِ قَالَ: «كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ رَجُلَانِ مِنَ الزَّيْدِيَّةِ فَقَالا لَهُ أَ فِيكُمْ إِمَامٌ مُفْتَرَضٌ طَاعَتُهُ قَالَ فَقَالَ لَا فَقَالا لَهُ قَدْ أَخْبَرَنَا عَنْكَ الثِّقَاتُ أَنَّكَ تَقُولُ بِهِ وَ سَمَّوْا قَوْماً وَ قَالُوا هُمْ أَصْحَابُ وَرَعٍ وَ تَشْمِيرٍ وَ هُمْ مِمَّنْ لَا يَكْذِبُ فَغَضِبَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ قَالَ مَا أَمَرْتُهُمْ بِهَذَا فَلَمَّا رَأَيَا الْغَضَبَ بِوَجْهِهِ خَرَجَا الْخَبَرَ .» *
📜در احتجاج از معاوية بن وهب، از سعيد سمان كه گفت: نزد امام جعفر صادق عليه السلام بودم كه ناگاه دو نفر از طايفه زيديه بر آن حضرت داخل شدند، و به آن حضرت گفتند كه: آيا در ميان شما امامى هست كه طاعت او واجب باشد؟ حضرت فرمود: «نه». گفتند كه: چند نفر از معتمدين ما را از جانب تو خبر دادند كه تو به آن فتوا مىدهى، و به آن اقرار و اعتقاد دارى، و ما نامهاى ايشان را براى تو ذكر مىكنيم فلانى و فلانى، و ايشان اصحاب ورع و پارسايىاند، و در عبادت، دامنهاى خويش را بر زده، كمال جد و جهد دارند، و از كسانى هستند كه دروغ نمىگويند.
پس حضرت غضبناك شد و فرمود كه: «من ايشان را به اين امر نكردهام». چون آثار غضب در روى مبارك آن حضرت ديدند، بيرون رفتند ادامه خبر ... .
*بحار الأنوار / ج68 / 13 / باب 60 الصدق و المواضع التي يجوز تركه فيها و لزوم أداء الأمانة
🔆اجتهاد روشمند
🔆 @salmanraoofi
#فقه_حکومتی
#احادیث_فقه_حکومتی
#حفاظت 34
🔅🔅🔅
📂34- فی تفسیر البرهان عن ابن بابويه باسناده رفعه إلى موسى بن جعفر (عليه السلام)، قال: «لما دخلت على هارون الرشيد فسلمت عليه فرد عليّ السلام، قال: يا موسى بن جعفر، خليفتان يجبى إليهما الخراج؟! فقلت: يا أمير المؤمنين، أعيذك بالله أن تبوء بإثمي و إثمك، و تقبل الباطل من أعدائنا علينا، فقد علمت أنه كذب علينا منذ قبض رسول الله (صلى الله عليه و آله) بما علم ذلك عندك، فإن رأيت بقرابتك من رسول الله (صلى الله عليه و آله)- إن تأذن لي- أن أحدثك بحديث أخبرني به أبي عن آبائه عن جده رسول الله (صلى الله عليه و آله)، [فقال: قد أذنت لك. فقلت: أخبرني أبي، عن آبائه، عن جده رسول الله (صلى الله عليه و آله)] أنه قال: الرحم إذا مست الرحم تحركت و اضطربت، فناولني يدك، جعلني الله فداك. فقال: ادن، فدنوت منه، فأخذ بيدي في يده، ثم جذبني إلى نفسه، و عانقني طويلا، ثم تركني، و قال: اجلس يا موسى، فليس عليك بأس. فنظرت إليه فإذا أنه قد دمعت عيناه، فرجعت إلى نفسي، فقال: صدقت، و صدق جدك (صلى الله عليه و آله) لقد تحرك دمي، و اضطربت عروقي، حتى غلبت علي الرقة و فاضت عيناي ، و أنا أريد أن أسألك عن أشياء تتلجلج في صدري منذ حين، لم أسأل عنها أحدا، فإن أنت أجبتني عنها خليت عنك، و لم أقبل قول أحد فيك، و قد بلغني أنك لم تكذب قط، فاصدقني عما أسألك مما في قلبي؟
فقلت: ما كان علمه عندي فإني سأخبرك إن أنت أمنتني. قال: لك الأمان إن صدقتني و تركت التقية التي تعرفون بها، معشر بني فاطمة . »*
📜در تفسیر برهان با اسنادش از ابن بابویه با اسنادش که تا موسى بن جعفر (ع) رسیده روايت كرده است كه: آن جناب فرمود چون بر هارون وارد شدم سلام كردم پس از رد سلام گفت اى موسى بن جعفر بسوى دو خليفه جمع مىشود خراج يعنى تو نيز خليفه خواهى بود حضرت فرمود يا امير المؤمنين پناه ميبرم بخدا كه تو بازگشت كنى بگناه كشتن من و گناه خود چه قبول خواهى كرد قول باطل از دشمنان ما را بر ضرر ما و حال آنكه بعد از وفات رسول خدا (ص) دروغ بسيار بر ضرر ما گفتند و اين مقدار كه دروغ از براى من نزد تو گفتند بر تو معلومست پس تو اگر قرابت و خويشى خود را نسبت برسول خدا قبول دارى اذن ميدهى كه بگويم حديثى را كه خبر داده مرا پدر بزرگوارم از پدران خود از جد بزرگوارم رسول خدا (ص) هارون گفت اذن دادم آن جناب ميفرمايد كه من گفتم خبر داده است مرا پدر بزرگوارم از پدران خود از جد بزرگوارم كه آن جناب فرمود كه خويشى و رحم هر گاه نزديك شود خويش و رحم را قرابت و خويشى بحركت و هيجان مىآيد پس دست خود را بسوى من دراز كن فداى وجودت هارون گفت نزديك بيا من نزديك او رفتم دست مرا گرفت و مرا بخود چسبانيد و معانقه طولانى با من نمود پس مرا واگذاشت و گفت اى موسى بنشين باكى بر تو نيست پس من باو نظر نمودم ديدم كه اشك از دو چشم او جارى شد چون بخود آمدم گفت راست گفتى و درست فرموده جد تو خون من بجوش آمد و رگهاى من بحركت آمد و رفت بر من دست داد و اشك از دو چشمم روان شد و من خيال دارم كه سؤال كنم از تو چيزهائى را كه چون تا بحال از كسى سؤال نكردهام در سينه من گره شده است و سينه من از آنها گرفته است: پس اگر در اين مسائل جواب مرا ميدهى ذهن خود را از شوائب و خيالاتى كه در حق تو كردهام خالى ميكنم و قول كسى را در حق تو قبول نميكنم و چنين بمن رسيده است كه تو هرگز دروغ نميگوئى.
پس براستى و درستى جواب بده مرا آنچه از تو سؤال ميكنم از چيزهائى كه در قلب من است من باو گفتم كه آنچه ميدانم بتو خبر ميدهم اگر امان دهى مرا گفت امان مر ترا است اگر راست بگوئى و ترك كنى تقيه را كه بنى فاطمه بآن معروفند و هميشه تقيه ميكنند.
*البرهان في تفسير القرآن ؛ ج2 ؛ ص716 و ص: 717.
🔆اجتهاد روشمند
🔆 @salmanraoofi
#فقه_حکومتی
#احادیث_فقه_حکومتی
#حفاظت 35
🔅🔅🔅
📜در کافی با اسنادش از هشام بن سالم آمده که گويد: من با محمّد بن نعمان صاحب طاق پس از وفات حضرت صادق عليه السّلام در مدينه بوديم و روزى با گروهى از مردم در منزل عبد اللَّه بن جعفر گرد آمده بوديم، و در باره زكاة از وى پرسش ميكرديم، عبد اللَّه گفت: در هر دويست درهم پنج درهم زكاة است، گفتم: در صد درهم چه مقدار است؟ جواب داد: دو درهم و نصف درهم.
در اين هنگام با حيرت و درماندگى از منزل او بيرون شديم، و نميدانستيم به كجا برويم، آيا رو به مرجئه، و يا قدريه، يا معتزله و يا خوارج و يا زيديه برويم، در اين هنگام كه متحير بوديم، ناگهان پيرمردى كه با وى آشنا نبوديم بطرف ما آمد و اشاره كرد كه نزد او برويم. ما از اين جريان واهمه كرديم مبادا اين مرد جاسوس باشد، زيرا بعد از وفات حضرت صادق عليه السّلام در مدينه جاسوسان زيادى بودند كه مىخواستند بفهمند مردم پس از وفات آن حضرت بطرف چه كسى خواهند رفت تا گردن او را بزنند، لذا من ترسيدم مبادا اين مرد از آن جاسوسان باشد.
🔹در اين هنگام به احول گفتم: از من دور شو و من از اين جريان ميترسم، وى اكنون مرا احضار ميكند، و با شما كارى ندارد و او هم مقدارى از من دور شد، من دنبال پيرمرد براه افتادم و چاره از خلاصى او نداشتم، پيرمرد مرا برد تا در خانه حضرت موسى ابن جعفر عليهما السّلام رسانيد، و سپس مرا تنها گذاشت ناگهان خادمى رسيد و گفت: خداوند شما را رحمت كند وارد منزل شويد، من وارد شدم و حضرت موسى بن جعفر عليهما السّلام قبل از اينكه با وى سخن بگويم، فرمود: نه بطرف مرجئه، و نه بطرف قدريه، و نه زيديه، و نه خوارج، عرض كردم: قربانت گردم پدرت وفات كرد؟ فرمود: آرى، گفتم: پس امام بعد از وى كيست؟ فرمود: بزودى خداوند تو را به امام بعد از وى هدايت خواهد كرد، عرض كردم: برادرت عبد اللَّه خيال ميكند وى پس از پدرش امام است فرمود: عبد اللَّه كارى ميكند كه خداوند پرستش نگردد، بار ديگر عرض كردم: امام ما اكنون كيست؟ فرمود: خداوند تو را باو خواهد رسانيد، عرض كردم شما امام هستى؟ فرمود: من اين را نخواهم گفت.
🔹راوى گويد: من فهميدم در طرز سؤال اشتباه كردهام، گفتم: قربانت گردم، آيا امامى بر شما حاكم است؟ فرمود: من تحت نظر امام ديگرى نيستم، در اين هنگام عظمت و هيبت او در دلم راه پيدا كرد، گفتم: قربانت گردم اينك از شما مىپرسم همان گونه كه از پدرت مىپرسيدم فرمود: بپرس و ليكن انتشار نده، اگر مطالب را در بين مردم آشكار كنى خطر كشته شدن هست.
🔹گويد: از وى مسائلى را پرسيدم و او را مانند دريائى بىپايان يافتم، پس از اين عرض كردم: قربانت گردم شيعيان پدرت هم اكنون متحير و سرگشتهاند اجازه ميدهيد جريان را به آنان برسانم و آنها را بطرف شما دعوت كنم؟ و ليكن شما از من پيمان ميگيرى كه اين مطالب را در جاى ديگرى اظهار نكنم. فرمود: اگر افرادى را ديدى كه مورد اعتماد و محل اطمينان هستند جريان را به آنان اطلاع بده و از آنان عهد و ميثاق بگير تا اين مطالب را علنى نكنند كه خطر كشته شدن در بين هست، حضرت در اين هنگام بسوى خود اشاره كرد يعني سر مرا خواهند بريد.
🔹راوى گويد: من از خدمت آن جناب بيرون شدم و جريان را به ابو جعفر احول گفتم، و پس از اين با زراره و ابو بصير ملاقات كرديم و آنان را هم از قضيه مطلع كرديم و آنها خودشان نزد امام عليه السّلام رفت و مطالب را از خود آن جناب استماع كردند و به امامتش عقيده پيدا نمودند، و سپس جريان را بمردم رسانيديم و مردم دسته دسته به خانه او ميرفتند مگر گروهى كه با عمار ساباطى بودند، و عبد اللَّه هم در خانهاش نشسته و جز اندكى از مردم، كسى با وى رفت و آمد نداشت.
🔆اجتهاد روشمند
🔆 @salmanraoofi
#فقه_حکومتی
#احادیث_فقه_حکومتی
#حفاظت 35
🔅🔅🔅
📂35-فی الکافی باسناده عن هشام بن سالم قال: كنا بالمدينة- بعد وفاة أبي عبد الله عليه السلام- أنا و محمد بن النعمان صاحب الطاق، و الناس مجتمعون على عبد الله بن جعفر، فدخلنا عليه فسألناه عن الزكاة في كم تجب؟ قال: في مائتي درهم خمسة دراهم. قلنا: ففي مائة؟فقال: درهمان و نصف.
🔹قال: فخرجنا ضلالا، ما ندري إلى أين نتوجه و إلى من نقصد، نقول: إلى المرجئة، إلى القدرية، إلى المعتزلة، إلى الخوارج، إلى الزيدية؟ فنحن كذلك إذ رأيت شيخا لا أعرفه يومئ إلي بيده، فخفت أن يكون عينا من عيون أبي جعفر المنصور، و ذلك أنه كان له بالمدينة جواسيس على من يجتمع بعد جعفر بن محمد عليهما السلام الناس، فيؤخذ فتضرب عنقه، فخفت أن يكون منهم، فقلت للأحول: تنح، فإني خائف على نفسي و عليك، و إنما يريدني ليس يريدك. فتنحى عني بعيدا.
🔹و أتبعت الشيخ، و ذلك أني ظننت لا أقدر على التخلص منه، فما زلت أتبعه حتى ورد على باب أبي الحسن موسى عليه السلام ثم خلاني و مضى، فإذا خادم بالباب فقال لي: ادخل رحمك الله، فدخلت فإذا أبو الحسن موسى عليه السلام، فقال لي ابتداء منه: «إلي لا إلى المرجئة، و لا إلى القدرية، و لا إلى المعتزلة، و لا إلى الخوارج، و لا إلى الزيدية».
🔹فقلت: جعلت فداك، مضى أبوك؟ قال: «نعم». قلت: مضى موتا؟ قال: «نعم». قلت: فمن لنا بعده؟ قال: «إن شاء الله أن يهديك هداك». قلت: جعلت فداك، إن عبد الله أخاك يزعم أنه إمام من بعد أبيه. فقال: «عبد الله يريد أن لا يعبد الله». قلت: جعلت فداك، فمن لنا بعده؟ قال: «إن شاء الله أن يهديك هداك». قلت: جعلت فداك، فأنت هو؟ قال: «لا، ما أقول ذلك».
🔹قال: فقلت في نفسي: لم أصب طريق المسألة، ثم قلت له: جعلت فداك عليك إمام؟ قال: «لا». قال: فدخلني شيء لا يعلمه إلا الله تعالى إعظاما له و هيبة، ثم قلت: جعلت فداك، أسألك كما كنت أسأل أباك؟ قال: «سل تخبر و لا تذع، فإن أذعت فهو الذبح». قال: فسألته فإذا بحر لا ينزف قلت: جعلت فداك، شيعة أبيك ضلال فألقي إليهم هذا الأمر و أدعوهم إليك؟ فقد أخذت علي الكتمان. قال: «من آنست منه رشدا فألق إليه و خذ عليه الكتمان، فإن أذاع فهو الذبح» و أشار بيده إلى حلقه. قال: فخرجت من عنده و لقيت أبا جعفر الأحول فقال لي: ما وراءك؟ قلت: الهدى، و حدثته بالقصة، ثم لقينا زرارة بن أعين و أبا بصير فدخلا عليه و سمعا كلامه و سألاه و قطعا عليه، ثم لقينا الناس أفواجا، فكل من دخل عليه قطع عليه، إلا طائفة عمار الساباطي، و بقي عبد الله، لا يدخل عليه إلا القليل من الناس . »*
*الكافي / ج1 / 351
🔆اجتهاد روشمند
🔆 @salmanraoofi
#فقه_حکومتی
#احادیث_فقه_حکومتی
#حفاظت 36
🔅🔅🔅
📂36-فی جامع الاخبار للشعیری قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ زَيْنُ الْعَابِدِينَ ع : « يَغْفِرُ اللَّهُ لِلْمُؤْمِنِ كُلَّ ذَنْبٍ وَ يُطَهِّرُهُ مِنْهُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ مَا خَلَا ذَنْبَيْنِ: تَرْكَ التَّقِيَّةِ، وَ تَضْيِيعَ حُقُوقِ الْإِخْوَانِ .» *
📜در جامع الاخبار آمده على بن الحسين (ع) فرمود: مىآمرزد خدا بر مؤمنان هر گناهى را و او را در دنيا و ديگر سرا پاك ميكند جز از دو گناه: ترك تقيه و ضايع كردن حقوق مؤمنان.
📂37-فی المحاسن باسناده عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي لَأَحْسَبُكَ إِذَا شُتِمَ عَلِيٌّ بَيْنَ يَدَيْكَ لَوْ تَسْتَطِيعُ أَنْ تَأْكُلَ أَنْفَ شَاتِمِهِ لَفَعَلْتَ فَقُلْتُ إِي وَ اللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي لَهَكَذَا وَ أَهْلَ بَيْتِي فَقَالَ لِي فَلَا تَفْعَلْ فَوَ اللَّهِ لَرُبَّمَا سَمِعْتُ مَنْ يَشْتِمُ عَلِيّاً وَ مَا بَيْنِي وَ بَيْنَهُ إِلَّا أُسْطُوَانَةٌ فَأَسْتَتِرُ بِهَا فَإِذَا فَرَغْتُ مِنْ صَلَوَاتِي فَأَمُرُّ بِهِ فَأُسَلِّمُ عَلَيْهِ وَ أُصَافِحُهُ .»
📜در محاسن با اسنادش از ابن مسكان كه امام ششم باو فرمود: راستش پندارم كه اگر برابر بمن دشنام دهند اگر بتوانى بينى دشنام ده را بخورى انجام دهى گفتم آرى بخدا قربانت من چنينم و هم خاندانم فرمود: مكن بخدا بسا كه شنيدم كسى على را سب ميكند و با او جز ستونى فاصله ندارم و با آن خود را نهان كنم و چون نمازم را بپايان بردم باو گذر كنم و سلامش دهم و با او دست دهم.
*جامع الأخبار للشعيري / 95 / الفصل الثالث و الخمسون في التقية
بحار الأنوار (ط - بيروت) / ج72 / 399 / باب 87 التقية و المداراة .
🔆اجتهاد روشمند
🔆 @salmanraoofi
#فقه_حکومتی
#احادیث_فقه_حکومتی
#حفاظت 37
🔅🔅🔅
📂38-فی الکافی باسناده عَنْ حُمْرَانَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ ذُكِرَ هَؤُلَاءِ عِنْدَهُ وَ سُوءُ حَالِ الشِّيعَةِ عِنْدَهُمْ فَقَالَ إِنِّي سِرْتُ مَعَ أَبِي جَعْفَرٍ الْمَنْصُورِ وَ هُوَ فِي مَوْكِبِهِ وَ هُوَ عَلَى فَرَسٍ وَ بَيْنَ يَدَيْهِ خَيْلٌ وَ مِنْ خَلْفِهِ خَيْلٌ وَ أَنَا عَلَى حِمَارٍ إِلَى جَانِبِهِ فَقَالَ لِي يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قَدْ كَانَ فَيَنْبَغِي لَكَ أَنْ تَفْرَحَ بِمَا أَعْطَانَا اللَّهُ مِنَ الْقُوَّةِ وَ فَتَحَ لَنَا مِنَ الْعِزِّ وَ لَا تُخْبِرَ النَّاسَ أَنَّكَ أَحَقُّ بِهَذَا الْأَمْرِ مِنَّا وَ أَهْلَ بَيْتِكَ فَتُغْرِيَنَا بِكَ وَ بِهِمْ قَالَ فَقُلْتُ وَ مَنْ رَفَعَ هَذَا إِلَيْكَ عَنِّي فَقَدْ كَذَبَ فَقَالَ لِي أَ تَحْلِفُ عَلَى مَا تَقُولُ قَالَ فَقُلْتُ إِنَّ النَّاسَ سَحَرَةٌ يَعْنِي يُحِبُّونَ أَنْ يُفْسِدُوا قَلْبَكَ عَلَيَّ فَلَا تُمَكِّنْهُمْ مِنْ سَمْعِكَ فَإِنَّا إِلَيْكَ أَحْوَجُ مِنْكَ إِلَيْنَا فَقَالَ لِي تَذْكُرُ يَوْمَ سَأَلْتُكَ هَلْ لَنَا مُلْكٌ فَقُلْتَ نَعَمْ طَوِيلٌ عَرِيضٌ شَدِيدٌ فَلَا تَزَالُونَ فِي مُهْلَةٍ مِنْ أَمْرِكُمْ وَ فُسْحَةٍ مِنْ دُنْيَاكُمْ حَتَّى تُصِيبُوا مِنَّا دَماً حَرَاماً فِي شَهْرٍ حَرَامٍ فِي بَلَدٍ حَرَامٍ فَعَرَفْتُ أَنَّهُ قَدْ حَفِظَ الْحَدِيثَ فَقُلْتُ لَعَلَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَكْفِيَكَ فَإِنِّي لَمْ أَخُصَّكَ بِهَذَا وَ إِنَّمَا هُوَ حَدِيثٌ رَوَيْتُهُ ثُمَّ لَعَلَّ غَيْرَكَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِكَ يَتَوَلَّى ذَلِكَ فَسَكَتَ عَنِّي فَلَمَّا رَجَعْتُ إِلَى مَنْزِلِي أَتَانِي بَعْضُ مَوَالِينَا فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ اللَّهِ لَقَدْ رَأَيْتُكَ فِي مَوْكِبِ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَنْتَ عَلَى حِمَارٍ وَ هُوَ عَلَى فَرَسٍ وَ قَدْ أَشْرَفَ عَلَيْكَ يُكَلِّمُكَ كَأَنَّكَ تَحْتَهُ فَقُلْتُ بَيْنِي وَ بَيْنَ نَفْسِي هَذَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْخَلْقِ وَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ الَّذِي يُقْتَدَى بِهِ وَ هَذَا الْآخَرُ يَعْمَلُ بِالْجَوْرِ وَ يَقْتُلُ أَوْلَادَ الْأَنْبِيَاءِ وَ يَسْفِكُ الدِّمَاءَ فِي الْأَرْضِ بِمَا لَا يُحِبُّ اللَّهُ وَ هُوَ فِي مَوْكِبِهِ وَ أَنْتَ عَلَى حِمَارٍ فَدَخَلَنِي مِنْ ذَلِكَ شَكٌّ حَتَّى خِفْتُ عَلَى دِينِي وَ نَفْسِي قَالَ فَقُلْتُ لَوْ رَأَيْتَ مَنْ كَانَ حَوْلِي وَ بَيْنَ يَدَيَّ وَ مِنْ خَلْفِي وَ عَنْ يَمِينِي وَ عَنْ شِمَالِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ لَاحْتَقَرْتَهُ وَ احْتَقَرْتَ مَا هُوَ فِيهِ فَقَالَ الْآنَ سَكَنَ قَلْبِي ثُمَّ قَالَ إِلَى مَتَى هَؤُلَاءِ يَمْلِكُونَ أَوْ مَتَى الرَّاحَةُ مِنْهُمْ فَقُلْتُ أَ لَيْسَ تَعْلَمُ أَنَّ لِكُلِّ شَيْءٍ مُدَّةً قَالَ بَلَى فَقُلْتُ هَلْ يَنْفَعُكَ عِلْمُكَ أَنَّ هَذَا الْأَمْرَ إِذَا جَاءَ كَانَ أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَةِ الْعَيْنِ إِنَّكَ لَوْ تَعْلَمُ حَالَهُمْ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كَيْفَ هِيَ كُنْتَ لَهُمْ أَشَدَّ بُغْضاً وَ لَوْ جَهَدْتَ أَوْ جَهَدَ أَهْلُ الْأَرْضِ أَنْ يُدْخِلُوهُمْ فِي أَشَدِّ مَا هُمْ فِيهِمْ مِنَ الْإِثْمِ لَمْ يَقْدِرُوا فَلَا يَسْتَفِزَّنَّكَ الشَّيْطَانُ
فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لكِنَّ الْمُنافِقِينَ لا يَعْلَمُونَ أَ لَا تَعْلَمُ أَنَّ مَنِ انْتَظَرَ أَمْرَنَا وَ صَبَرَ عَلَى مَا يَرَى مِنَ الْأَذَى وَ الْخَوْفِ هُوَ غَداً فِي زُمْرَتِنَا .»*
*الكافي (ط - الإسلامية)، ج8، ص 36 و ص: 37.
🔆اجتهاد روشمند
🔆 @salmanraoofi
#فقه_حکومتی
#احادیث_فقه_حکومتی
#حفاظت 37
🔅🔅🔅
📜حمران مىگويد: در نزد امام صادق عليه السّلام سخن از خلفاى جور رفت، و اينكه نسبت به شيعه نظر بدى دارند. حضرت عليه السّلام فرمود: من با ابو جعفر منصور حركت مىكردم، و او در كاروان پادشاهى خود بود و بر اسبى سوار، جلوى او چند اسب سوار، و پشت سرش چند اسب سوار ديگر، در حركت بودند و من هم در كنار او بر الاغى سوار بودم. او به من رو كرد و گفت: اى ابا عبد اللَّه! كار شد، [يعنى ما بر امر خلافت مسلّط شديم] و شايسته است كه تو هم شاد باشى بدان چه خداوند از توانايى به ما داده است، و در عزّت بر ما گشاده است، و به مردم نگو كه تو و خاندانت در امر خلافت از ما شايستهتر هستند، تا ما را نسبت به خودت و آنها عصبانى كنى. امام عليه السّلام فرمود: من گفتم كسى كه براى تو از جانب من اين گزارش را فرستاده دروغ گفته است. او به من گفت: آيا بدان چه گفتهاى سوگند مىخورى؟
من گفتم: همانا مردم افسونگرانند- يعنى دوست دارند دل تو را از من چركين كنند- تو به سخن آنان گوش مده زيرا ما به تو نيازمندتريم از تو به ما.
او به من گفت: آيا يادت مىآيد كه يك روز از تو پرسيدم: آيا براى ما سلطنتى هست؟
و تو پاسخ دادى، آرى سلطنتى طولانى و پهناور، كه پيوسته در كار خود مهلت خواهيد داشت، و در دنيايتان وسعت، تا اينكه خون ناحقّى از ما را در ماه حرام و شهر حرام [مكه] بريزيد. من دانستم كه حديث را حفظ كرده است پس گفتم: شايد خداوند عزّ و جلّ تو را كفايت كند، يعنى تو را حفظ كند از اينكه مرتكب چنين امرى شوى، زيرا من شخص خاص تو را در نظر نداشتم، و آن حديثى بوده است كه من آن را روايت كردم، شايد فرد ديگرى از خاندانت مرتكب چنين كارى شود. در اين هنگام منصور خاموش شد، و چون به خانهام آمدم يكى از دوستان و شيعيان ما نزد من آمد و گفت: قربانت گردم، بخدا سوگند من تو را در موكب ابو جعفر ديدم كه بر الاغى سوار بودى، و او بر اسبى سوار و چنان با شما سخن مىگفت كه گويى شما زير دست او هستيد، و پيش خود گفتم: اين حجّت خدا بر خلق، و صاحب الامر است كه بايد از او پيروى شود، و آن ديگرى كار بر خلاف مىكند و اولاد پيامبران را مىكشد، و بر زمين آن گونه كه خدا دوست ندارد خون مىريزد، و امام در موكب اوست و سوار بر الاغى، و اين چنين ترديد به دلم راه يافت، تا آنكه بر خودم و دينم ترسيدم. او گفت امام به من فرمود: اگر تو فرشتگانى را مىديدى كه در جلو و عقب و سمت راست و چپ من بودند هر آينه او را خوار مىشمردى، و آنچه را هم داشت كوچك مىگرفتى. او گفت: اكنون دلم آرام گرفت. او سپس گفت: اينان تا كى سلطنت خواهند كرد و چه هنگام از دست ايشان آسايش به دست خواهد آمد؟ من گفتم: آيا نمىدانى كه هر چيزى مدّتى دارد؟ او گفت: آرى.
من گفتم: آيا براى تو سودى خواهد داشت كه بدانى اين امر هر گاه موعدش فرا رسد، از يك چشم به همزدن سريعتر خواهد بود؟ اگر تو وضع ايشان را نزد خداوند مىدانستى بيشتر و سختتر آنها را دشمن مىداشتى، و اگر تو يا همه مردم زمين بكوشيد، آنان را در گناه بيشترى كه در آن بسر مىبرند درآوريد نتوانيد. پس شيطان تو را از جاى به در نبرد و نلغزاند، زيرا عزّت از آن خدا و رسول و مؤمنان است، ولى منافقان نمىدانند. آيا نمىدانى كه هر كه منتظر امر ما باشد و بر آزار و ترس خود صبر كند، فردا با ما محشور شود؟**
**این روایت با توجه به روایاتی که در براندازی آمده که حضرت خود را مهدی نامیده اند بدین معنی که قصد قیام داشته اند می¬رساند که حضرت تقیه می¬کنند.
🔆اجتهاد روشمند
🔆 @salmanraoofi
#فقه_حکومتی
#احادیث_فقه_حکومتی
#حفاظت 38
🔅🔅🔅
📂39-فی غوالي اللئالي : «أَنَّ يَاسِراً وَ ابْنَهُ عَمَّاراً وَ امْرَأَتَهُ سُمَيَّةَ قَبَضَ عَلَيْهِمْ أَهْلُ مَكَّةَ وَ عَذَّبُوهُمْ بِأَنْوَاعِ الْعَذَابِ لِأَجْلِ إِسْلَامِهِمْ وَ قَالُوا لَا يُنْجِيكُمْ مِنَّا إِلَّا أَنْ تَنَالُوا مُحَمَّداً وَ تَبَرَّءُوا مِنْ دِينِهِ فَأَمَّا عَمَّارٌ فَأَعْطَاهُمْ بِلِسَانِهِ كُلَّمَا أَرَادُوا مِنْهُ وَ أَمَّا أَبَوَاهُ فَامْتَنَعَا فَقُتِلَا ثُمَّ أُخْبِرَ رَسُولُ اللَّهِ ص بِذَلِكَ فَقَالَ فِي عَمَّارٍ جَمَاعَةٌ إِنَّهُ كَفَرَ فَقَالَ ص كَلَّا إِنَّ عَمَّاراً مُلِئَ إِيمَاناً مِنْ قَرْنِهِ إِلَى قَدَمِهِ وَ اخْتَلَطَ الْإِيمَانُ بِلَحْمِهِ وَ دَمِهِ وَ جَاءَ عَمَّارٌ وَ هُوَ يَبْكِي فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ ص مَا خَبَرُكَ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ ص مَا تُرِكْتُ حَتَّى نِلْتُ مِنْكَ وَ ذَكَرْتُ آلِهَتَهُمْ بِخَيْرٍ فَصَارَ رَسُولُ اللَّهِ يَمْسَحُ عَيْنَيْهِ وَ يَقُولُ إِنْ عَادُوا لَكَ فَعُدْ لَهُمْ بِمَا قُلْتَ. » *
🗓در غوالی اللئالی آمده است كه ياسر و پسرش عمار و همسرش سميه دستگير مردم مكه شدند، و براى مسلمانى آنها را هر جور شكنجه كردند و گفتند: رهائى نداريد جز كه بمحمد بد گوئيد و از او بيزارى جوئيد، عمار هر چه را خواستند بزبان آورد ولى پدر و مادرش سرباز زدند و كشته شدند و خبرش برسول خدا (ص) رسيد و جمعى گفتند: كه كافر شده و آن حضرت فرمود: نه هرگز براستى كه عمار سر تا پا پر است از ايمان، ايمان با گوشت و خونش آميخته، و عمار گريهكنان آمد و پيغمبر باو فرمود چه خبرت است؟ گفت يا رسول الله مرا رها نكردند تا بتو بد گفتم و بتهاشان را ستودم، و رسول خدا بچشمانش دست ميكشيد و ميفرمود: اگر بازت گرفتند تو هم باز گرد بدان چه براشان گفتى.
*عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية / ج2 / 104
🔆اجتهاد روشمند
🔆 @salmanraoofi
#فقه_حکومتی
#احادیث_فقه_حکومتی
#حفاظت 39
🔅🔅🔅
📂40-فی البحار قَالَ الزُّهْرِيُ :«كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع مَا عَرَفْتُ لَهُ صَدِيقاً فِي السِّرِّ وَ لَا عَدُوّاً فِي الْعَلَانِيَةِ لِأَنَّهُ لَا أَحَدَ يَعْرِفُهُ بِفَضَائِلِهِ الْبَاهِرَةِ إِلَّا وَ لَا يَجِدُ بُدّاً مِنْ تَعْظِيمِهِ مِنْ شِدَّةِ مُدَارَاةِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع وَ حُسْنِ مُعَاشَرَتِهِ إِيَّاهُ وَ أَخْذِهِ مِنَ التَّقِيَّةِ بِأَحْسَنِهَا وَ أَجْمَلِهَا وَ لَا أَحَدَ وَ إِنْ كَانَ يُرِيهِ الْمَوَدَّةَ فِي الظَّاهِرِ إِلَّا وَ هُوَ يَحْسُدُهُ فِي الْبَاطِنِ لِتَضَاعُفِ فَضَائِلِهِ عَلَى فَضَائِلِ الْخَلْقِ. »*
🗓در بحار آمده زهری می¬گوید : علی بن الحسین دائما این گونه بود که من دوستی برای او در پنهانی و دشمنی برای او به طور آشکار نشناختم چرا که هیچ کس او را با فضائل درخشانش نشناخت مگر اینکه چاره ای از تعظیم او نمی¬دید از شدت مدارای علی بن الحسین و معاشرت نیکوی او با آن فرد و بهترین و زیباترین شکل تقیه را انتخاب کردن و هیچ کسی حتی دوستی که دوستی شدیدی نسبت به او ظاهر می¬کرد نبود مگر اینکه در باطن به او به خاطر فضائل زیادش بر خلق حسادت می¬ورزید .
🔅🔅🔅
📂41-عَنْهُ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَجْلَانَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ اللَّهَ عَيَّرَ قَوْماً بِالْإِذَاعَةِ فَقَالَ « وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ » فَإِيَّاكُمْ وَ الْإِذَاعَةَ .»
🗓از محمد بن عجلان از امام صادق نقل کرد که حضرت فرمود : خداوند اقوامی را سرزنش کرد به خاطر فاش کردن راز پس فرمود : « هنگامیکه امری از امنیت یا ترس به آنها رسید فاش کردند » پس بر حذر باشید از فاش کردن .
*بحار الأنوار / ج72 / 401 / باب 87 التقية و المداراة .
. الكافي / ج2 / 371 / باب الإذاعة .
🔆اجتهاد روشمند
🔆 @salmanraoofi
🔆آیت الله محمد قائنی
#فقه_حکومتی
🔅این که مراد روایاتی که بیان میکنند هر عَلَمی که قبل از ظهور امام زمان (عج) شکل یابد، علم طاغوت است؛ چیست؟
آیت الله قائینی: آنچه در این روایات به عنوان رفع علم قبل از قیام منعکس شده، این است که علم قیام کننده دعوت به شخص کند و یا ادعای امامت یا مهدویت کند یا حکومتی را در قبال حکومت معصومین(ع) مطرح کند، چنانچه در کلمات خیل کثیری از فقها این احادیث این چنین معنی شده است.
و الا اصل تشکیل حکومت را همه جایز میدانند و معنی ندارد بگوییم آیا فقیهی اجازه میدهد که هرج و مرج در جامعه نباشد، حفظ اصل نظام مسلمین و اسلام به این معنی، جزء ضروریات عقلی است و این معقول نیست که فقیهی پیدا شود که به این معنی اجازه ندهد و این مساله حکومت یک مسأله عقلی است در اصل اینکه اجتماع باید تابع نظم و اجتماع مسلمین و مبتنی بر قوانین وحیانی باشد.
🔅حال در ذهن ما این سوال نقش میبندد که اگر چنین است، پس چرا برخی فقها در طول تاریخ این مسائل سیاسی و حکومتی را مطرح نکردهاند؟
آیت الله قائینی: این مسائل سیاسی از زمان قدیم الایام در کتب فقها بوده؛ مثلا در کتاب مبسوط شیخ طوسی که از اولین فقهای عصر غیبت است، احکام سلطانیه و احکام حکومتی وجود دارد، ولی چون حکومت در اختیار فقها نبوده متصدی نبودند زیاد در این مباحث غور نکردند، به عبارتی این مسائل مبتلا به نبوده و إلا هرکجا که نیاز بوده هم کامل بحث کردهاند و هم کامل ورود داشتهاند.
لینک
☀️اجتهاد روشمند
☀️ @salmanraoufi