3صوت ترجمه جزء سوم.mp3
7.26M
ترجمه جزء سوم
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#لطیفه_نکته ۷۳
_واقعا جالبه این فالگیرها یک ساعت تمام برام از آیندهم حرف میزنن😳😳😜_
_ولی اون قسمت از آینده رو نمیتونن ببینن که بهشون پول نمیدم و در میرم 😂😂_
*به نام خدای دوستدار تلاش انسانها*
*سلام*
*خداوند مهربان فرمودند*
*وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّخِذَهَا هُزُوًا ۚ أُولَٰئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ*
*گروهي از مردم، خريدار سخنان بيهوده اند، تا به ناداني، مردم را از راه گمراه كنند و قرآن را به مسخره مي گيرند. بهره اينان، عذابي است خوار كننده.*
*قرآن، سوره لقمان، آيه ۵*
*سخن از جمعیتی است که سرمایههای خود را برای بیهودگی و گمراه ساختن مردم به کار میگیرد، و بدبختی دنیا و آخرت را برای خود میخرد! میفرماید: «و بعضی از مردم، سخنان باطل و بیهوده را خریداری میکنند تا خلق خدا را از روی جهل و نادانی، از راه خدا گمراه سازند. هر آنچه در مقابل حكمت قرار گيرد، لهو و مانع رسيدن به كمال است. تعجّب از افرادى است كه حكمت رايگان پيامبر معصوم را رها كرده و بدنبال خريد لهو از افراد لاابالى مىباشند. در واقع ابزار مخالفان راه خدا، منطق و حكمت نيست، سخنان لهو و بى پايه است. خریدن این لهو و لعب ها نشانهى جهالت و نادانى است.*
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#جریانشناسی_بنیامیه
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/1260
📒 قسمت سوم
در زمینهی رابطهی این دو خاندان، روایتی بسیار قابل توجه از امام صادق (ع) در دست است:
«ما و خاندان سفیان دو خاندان هستیم که در راه خدا با هم دشمن شدیم. ما گفتار خدا را تأیید میکردیم و آنها تکذیب. ابوسفیان با رسولالله (ص)، و معاویه با علی بن ابیطالب (ع)، و یزید با امام حسین (ع) جنگیدند و (در آخرالزمان) سفیانی با قائم خواهد جنگید.» (۱۴)
این روایت، از نگاه فلسفه تاریخ، روایتی کلیدی بهشمار میآید و بیانگر رهبری دو جریان حق و باطل در طول تاریخ است.
۲) خاندانی با روابط پیچیده!!
آنچه در نسل امیه نمود بسیاری دارد، فراوانی روابط نامشروع در این نسل – برخلاف بنیهاشم – است.
روشن است که فراوانی چنین امری در یک خاندان، حاکی از جایگاه نداشتن و دونپایه و بیاصل و ریشه بودن آنها است. امری که با انتساب امیه به خاندان نبوّت، کاملاً در تناقض است.
برخی از نمونههای این روابط پیچیده عبارتند از:
نفیل، درباره حرب بن امیه و عبدالمطلب، خطاب به حرب چنین سرود: (۱۵)
«پدر تو زناکار بود، ولی پدر او مردی پاکدامن بود که لشکر فیل را از شهر مکه دور ساخت.»(۱۶)
گفته شده است امیه، دست به کاری زد که تا به آن روز در میان عرب سابقه نداشت. او پیش از مرگش، همسرش را به ازدواج پسرش ابوعمرو درآورد و ابوعمرو با او همبستر شد!(۱۷)
مادر ابوسفیان از پرچمداران روزگار جاهلیت بود! پس از آنکه عقیل در حضور معاویه، اطرافیانش را با نام مادرشان صدا زد و معاویه متوجه عصبانیت حاضرین شد؛ به عقیل گفت: دربارهی من چه میگویی؟ عقیل گفت: رهایش کن. معاویه گفت: باید بگویی. عقیل گفت: حمامه را میشناسی؟ وی گفت: حمامه دیگر کیست؟ عقیل گفت: من گفتم!
و رفت.
معاویه، نسبشناس دربار را طلبید و دربارهی حمامه از او جویا شد. نسبشناس، پس از امان گرفتن از او گفت: «حمامه، مادربزرگ تو و از پرچمداران زمان جاهلیت بود!» (۱۸)
ابوسفیان با زنان بدکاره متعددی از قبیل مادر زیاد بن ابیه، مادر عمرو بن عاص (۱۹)، و مادر طلحه در ارتباط بود!
مصعب هم به عبیدالله بن ابیبکره گفت: پدر تو یکی از بردگان طائف بود، ولی شما بعدها ادعا کردید ابوسفیان با مادرتان زنا کرده! (تا بتوانید خود را صاحب نسب، نشان دهید) اگر زنده بمانم، شما را به همان ریشهی اصلیتان باز خواهم گردانید. (۲۰)
از آنسو، وقتی هند جگرخوار برای بیعت نزد رسولالله (ص) آمد، آن حضرت پیمانهایی از او گرفت از جمله اینکه زنا نکند.
هند گفت: مگر زن آزاد، زنا میکند؟
رسولالله (ص) نگاهی به یکی از اصحاب انداخت و تبسم نمود! (۲۱)
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/1278
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
هدایت شده از رسانه اجتماعی مسجد و محله
آموزش ورزش رزمی کیوکوشین کاراته
درخدمت استاد سیدمحمدحسین موسوی
برای آقایان ۱۳ سال به بالا
روزهای فرد، فعلا ساعت ۲۲ الی ۲۳
شروع کلاس از ۳شنبه ۱۶ فروردین
ثبت نام در محل باشگاه
شهرک شهید زینالدین/مسجد حضرت زینب علیهاالسلام/باشگاه فرهنگی ورزشی شهدای زینبیه
#حزب_شیطان_در_جنگ_دوم_اروپایی
قسمت سوم
سومین دستاورد مهم حزب شیطان از جنگ دوم، آزمایش بمب اتم بر روی ژاپن و از سوی آمریکا بود.
آلبرت اینشتین -که اتفاقاً دانشمندی یهودی بود!- با اطلاع از قریبالوقوع بودن دستیابی آلمانها به بمب اتم، این خبر را به روزولت رئیسجمهور آمریکا رساند.
آمریکا نیز بهسرعت دست به کار ساخت بمب اتم شد.
اینکه آمریکا بدون استفاده از اطلاعات فیزیکدانان آلمانی و جاسوسی یهودیانِ مرتبط با پروژه، تنها با راه انداختن طرحی سرّی بهنام “مانهاتان” توانست با کمک دانشمندی به نام “اوپنهایمر” به تولید بمب اتم بپردازد، محل تأمل و پرسش است.
سرانجام، آمریکا پس از آن که در سال ۱۹۴۲ پایگاههای تحقیقاتی اتمی آلمان را بمباران کرده بود، در ماه اوت ۱۹۴۵ دو شهر ژاپنی هیروشیما و ناکازاکی را بمباران اتمی کرد.
این در حالی بود که ادامه جنگ هیچ توجیهی نداشت و ژاپن در حال تسلیم شدن بود.
تنها توجیه این اقدام میتواند سوءاستفاده شیطان از اوضاع آشفته جنگ و نیاز آن به آزمایش بمب اتم و آزمون میزان تخریب آن برای اقدامات بعدی این حزب بهویژه در شرایط آخرالزمانی باشد.
بمب اتم سلاحی است ویژهی شیطان که با توجه به گسترهی تخریب آن، تنها میتواند آخرالزمانی را ایجاد کند که شیطان از طریق تبلیغ واقعهای موهوم به نام جنگ آرماگدون (۲) در سر دارد.
آخرالزمان شیطان، آخرالزمانی حداقلی است و پس از جنگ آرماگدون –آنگونه که در فیلمهای هالیوودی تبلیغ و القا میکنند- تنها عده کمی باقیمانده و بر زمین حکومت میکنند.
اما به اعتقاد ما در آخرالزمان تنها همین گروه شیطان نابود میشوند و بقیهی مردم جهان فوج فوج به دین خداوند وارد میشوند. (۳)
از اینرو است که استفاده از بمب اتم به هیچ روی در باورهای الهی و اسلامی نمیگنجد و تعریف نشده است.
نکته جالب در این بازی اتمی این است که با توجه به اهمیت عدد ۳۳ در آیین فراماسونری، بسیاری از اقدامات این حزب -ظاهراً برای خوشیُمنی آن- بر روی عرض جغرافیایی ۳۳ درجه شمالی صورت میگیرد.
این نوار در غرب از محل ترور کندی رئیسجمهور آمریکا در دالاس شروع میشود و پس از گذشتن از جزایر برمودا، جنوب لبنان در محل جنگ ۳۳ روزه و شمال فلسطین در محل آرماگدون، دمشق، بغداد، صحرای طبس در ایران، و شمال افغانستان، در شرق به هیروشیما و ناکازاکی ختم میشود!
سرانجام، پس از جنگ در جریان کنفرانسی در سانفرانسیسکو، نمایندگان ۵۰ کشور که علیه آلمان اعلان جنگ داده بودند، اساسنامه “منشور ملل متحد” را به تصویب رساندند و مرکز سازمان را نیز در نیویورک تعیین کردند.
سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۶ کلیهی مؤسسات مربوط به جامعه ملل را در سوئیس تحویل گرفت.
شواهد زیادی در دست است که این سازمان از اساس به وسیله فراماسونها طراحی شد. (۴)
هدف این سازمان تأمین صلح جهانی عنوان شده است، هدفی که پس از جنگ دوم هیچگاه محقق نشد.
ادامه دارد...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/1288
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
📘📗📒📘📗📒
📘فرنگیس
( #خاطرات_فرنگیس_حیدریپور )
🖋قسمت شانزدهم
بزغالهام بزرگ و بزرگتر شد. دنبالم میدوید و همیشه با من بود. وقتی بزرگ شد، یک روز پدرم را دیدم که به کرهل نگاه میکند. شک کردم و گفتم: «کاکه، تو که نمیخواهی سرش را ببری؟»
پدرم منمنکُنان گفت: «میگذاری سرش را ببرم، فرنگیس؟»
با ترس و وحشت گفتم: «نه، نباید سرش را ببری.»
سری تکان داد و آن روز حرفی نزد.
یک روز پدرم گفت: «فرنگ، لباسهایت خیلی کهنه و رنگ و رو رفته شده. اصلاً گلهای لباست سیاه شده. بگذار کرهل را بفروشم و برایت لباس بخرم.»
اول به لباسهای کهنهام و بعد به کرهل نگاه کردم. میدانستم اگر نه بگویم، بالاخره سرش را میبرند. قبول کردم. گرچه دلم نمیخواست بفروشیمش، اما بهتر از این بود که جلوی چشمم سرش را ببرند.
وقتی پدرم کرهل را برد، ناراحت بودم. از خانه رفتم بیرون تا آن را نبینم. کنار چشمه نشستم و گریه کردم. مرتب از آب چشمه به صورتم میزدم تا مردم نفهمند گریه کردهام.
غروب که پدرم برگشت، جلوی در کز کرده بودم. برایم یک دست لباس قشنگ خریده بود. لباسها را طرفم گرفت و گفت: «اینها مال توست.»
لباسم گلهای قشنگی داشت و زیبا بود. مدتها بود لباس تازهای نداشتم و وقتی آن لباس کردیِ قشنگ را دیدم، دلم آرام شد. گرچه دلم برای کرهل تنگ شده بود.
آن روزها، معمولاً حیوانهای وحشی زیاد به طرف آوهزین میآمدند. یک روز که بیشتر مردم جلوی در خانههاشان نشسته بودند و من هم مشغول ریسیدن پشم بودم، یکدفعه از دور چیزی را دیدم که به سمت ده میآمد. بلند شدم تا بهتر ببینم. اول فکر کردم چشمهایم اشتباه میبینند، اما خوب که نگاه کردم، دیدم چیزی شبیه گرگ است. داد زدم: «گرگ... گرگ.»
بزرگترها سری تکان دادند و باورشان نشد. فریاد زدم: «نگاه کنید، دارد میآید.»
اشاره کردم به سمتی که گرگ میآمد. گرگ به سوی گله میرفت. گله، نزدیک خودمان
بود. اولین کسی بودم که آن را میدیدم. بنا کردم به جیغ کشیدن. مردم ده که نگاه کردند، دیدند راست میگویم. همه بلند شدند و به سمت گله دویدند. هر کس چوبی، سنگی، وسیلهای با خودش برداشت. من هم شروع کردم به دویدن. تنها چیزی که دستم بود، تشی6 بود. مردم داد میزدند و میخواستند گرگ را فراری دهند.
گرگ، گوسفندی را به دندان گرفت. از پشتِ گردنش گرفته بود. کمی که دوید، از ترس مردم، گوسفندی را که به دندان
گرفته بود ، رها کرد و الفرار.
به گوسفند بیچاره که رسیدیم، دیدم جای دندانهای گرگ روی گردنش مانده. گوسفند بیحال افتاده بود و بعبع میکرد. دلم برایش سوخت. معلوم بود خیلی ترسیده. مردم دور گوسفند جمع شدند. اول گفتند سرش را ببریم، اما یکدفعه گوسفند خودش را تکان داد و سرپا ایستاد. همه خوشحال شدند.
از خوشحالی دست زدیم. گوسفند داشت خودش را تکان میداد. زنی گفت الآن دارو میآورم. دامنش را جمع کرد و با
عجله رفت و داوری زخم آورد. یکی از مردها، دارو را از دست زن گرفت و به جای زخمهای گوسفند زد.
گوسفند بعد از یکی دو روز حالش خوبِ خوب شد. آن روز مردهای ده میگفتند: «آفرین دختر، تو زودتر از ما گرگ را دیدی.»
آنجا بود که مادرم برای اولین بار گفت: «فرنگیس، خودت هم مثل گرگ شدهای. از هیچ چیز نمیترسی. مگر میشود
بچهای اینطور باشد؟ نترسیدی به طرف گرگ دویدی؟ میخواستی با تشیِ دستت گرگ را بکشی؟! میدانی گرگ چقدر درنده است؟ عقلت کجا رفته، دختر؟»
وقتی حرفهایش را زد، گفتم: «باور کن اگر میرسیدم، با دو تا دستهایم خفهاش میکردم.»
اول یک کم نگاهم کرد. بعد خندید و گفت: «خدایا، این دختر چه میگوید!»
ادامه دارد ...
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#لطیفه_نکته ۷۴
داشتم اتیش بازی میکردم
بابام دید گف داری چه غلطى ميكنى ؟
گفتم ما که دادمان به آسمان نرسید بگذار دودمان برسد
یه کاری کرد که دادم به مریخ رسید 😭😂😂😂😂
.
.
*به نام خدای بیزار از باطل*
*سلام*
*پروردگار عالمین میفرماید:*
*وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا*
*مؤمنان واقعي کسانی هستند كه به دروغ شهادت نمي دهند و چون بر ناپسندي بگذرند، به شتاب از آن دوري مي جويند.*
*(قرآن، سورهفرقان، آیه۷۲)*
*-كلمه «شهد» دو معنا دارد؛ يكى حضور يافتن است و ديگرى خبر و گواهى دادن. در اين آيه هر دو معنا را مىتوان استفاده كرد. يعنى آنان نه در مجالس بد حاضر مىشوند و نه بر باطل گواهى مىدهند. كلمهى «زور» به معناى كار باطلى است كه در قالب حقّ باشد و در تفاسير به معناى گواهى باطل، دروغ و غنا آمده است.*
*باتوجه به آیه شریفه علاوه بر اینکه گناه حرام است، شرکت در مجالس گناه و کارهایی که مبنی بر تایید گناهی باشد نیز ممنوع است.*
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
🍃🌸 🇮🇷 🌸🍃
#جریانشناسی_بنیامیه
قسمت قبل؛ https://eitaa.com/salonemotalee/1269
◀️ قسمت چهارم
معاویه در اصل و نسب، مردّد میان چهار مرد به نامهای مسافر بن ابی عمرو (۲۲)، عمارة بن ولید بن مغیره (۲۳)، عباس بن عبدالمطلب و صباح آوازهخوان بود. (۲۴)
در ضمن ماجرایی، وقتی حاضران در جلسهی معاویه به دشنام دادن به شاعر یهودی پرداختند و او را «زادهی زن یهودی» خطاب کردند، شاعر یهودی گفت:
اگر دشنامتان را رها نکنید، من هم دربارهی معاویه به شما خواهم گفت! معاویه هم از حاضران خواست ساکت شوند تا زبان او بر وی بسته شود و سپس بحث را عوض کرد! (۲۵)
صباح، متهم به پدر عتبة بن ابی سفیان بودن هم هست! (۲۶) مادر سعد بن ابیوقاص، حمینه دختر ابوسفیان است.
معاویه یک بار در گفتوگو با سعد، با بهکاربردن عبارت «یأبی علیک بنوعذره» او را زنازاده معرفی کرد!! (۲۷)
ابن مسعود نیز در جریان نزاعی میان خودش و سعد، به او گفت: من پسر مسعودم و تو پسر حمینه! (۲۸)
۳) غیراصیل بودن بنیامیه
گزارشهای متعددی در دست است که اصل و نسب بنیامیه را زیر سؤال میبرد:
الف. امیرالمؤمنین (ع) در نامهای به معاویه نوشت:
«امیه همانند هاشم، و حرب همانند عبدالمطلب، و ابوسفیان همانند ابوطالب نیستند. مهاجران نیز همانند آزادشدگان، و نسبداران همانند کسانی که خود را به دیگران منتسب کردهاند نیستند. اهل حق نیز همانند اهل باطل نیستند.» (۲۹)
هرچند عبارت «لَا الصَّرِيحُ كَاللَّصِيقِ» در سایر منابع، به چشم نمیخورد، (۳۰) ولی در این منابع، عبارت «لا المؤمن کالمدغل» نیز ذکر نشده است و همین، باعث تردید در ضبط کامل این منابع است.
تنها سلیم بن قیس، بهجای عبارت یاد شده از جملهی «لا المنافق کالمؤمن» استفاده کرده و عبارت محل بحث را نیز نیاورده است. (۳۱) ولی این اندازه نیز نمیتواند دلیل نادرستی روایت سیدرضی و ابن شهرآشوب یا حتی تردید در آن باشد.
ب. امیرالمؤمنین (ع) در نامهی دیگری به معاویه نوشت:
«آزادشدگان و فرزندان آنها را چه به جداسازی نخستین مهاجران و تعیین رتبه و طبقهی آنها؟! از صدای مهره معلوم است که از جنس سایر مهرهها نیست.» (۳۲)
طرفداران معاویه تصریح دارند عبارت «لَقَدْ حَنَّ قِدْحٌ لَيْسَ مِنْهَا» دربارهی کسی به کار میرود که خود را به گروهی که از آنها نیست، نسبت میدهد و نخستینبار برخی از صحابه این جمله را در ردّ ادعای عقبة بن ابیمعیط، دربارهی قریشی بودن خودشان به کار بستهاند. (۳۳)
🔗 ادامه دارد ...
قسمت بعد؛ https://eitaa.com/salonemotalee/1285
🔸🌺🔸--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee