#لطیفه_نکته (۱۷۵)
به نام خداوند عادل
سلام
امیرالمؤمنین علی علیه السلام
از فریب و حيله آرزوها بپرهيزيد. چه بسيار آرزومندِ روزى كه به آن روز نمى رسد و چه بسيار سازنده اى كه در ساخته اش ساكن نمى شود و چه بسيار جمع كننده مالى كه از آن استفاده نمى كند و شايد آن مال را از باطل به دست آورده و يا از حق كسى جلوگيرى كرده، تا به آن مال به صورت حرام رسيده است و بايد بار همه آن گناهان را به دوش بكشد.
اِتَّقوا خِداعَ الاْمالِ فَكَمْ مِنْ مُؤَمِّلِ يَوْمٍ لَمْ يُدْرِكْهُ وَ بانى بِناءٍ لَمْ يَسْكُنْهُ وَ جامِعِ مالٍ لَمْ يأكُلْهُ وَ لَعَلَّهُ مِنْ باطِلٍ جَمَعَهُ وَ مِنْ حَقٍّ مَنَعَهُ اَصابَهُ حَراما وَ احْتَمَلَبِهِ اَثاما
غررالحكم، ح ۲۵۶۳
دنیا زودتر از آنچه گمان می کنیم به آخر می رسد و آنچه باقی است خیر و نیکی یا وزر و وبال عملکرد ما است.
ببینیم و عبرت بگیریم از گذشتگانی که سالیان سال است در خاک آرمیده و هیچ یادی از آنها در کره خاکی باقی نمانده و هر آنچه جمع کردند و داشتند رها کردند.
هر قدرتی داشتند وانهادند هر عزتی داشتند و هر جایگاهی داشتند تمام شد ...
و اینک مشغول پاسخگویی اعمال خویشند
خنک آنکه سالم زیست و حلال خورد و ظلم نکرد.
خدایا قدرت رهایی از خودشیفتگی و علاقه به زرق و برق دنیا را به ما عنایت فرما و ما را همواره بر حق و عدالت و دوری از ظلم به دیگران قرار بده.
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
KayhanNews759797104121485450100301.pdf
10.94M
بسم الله الرحمن الرحیم
امروز چهارشنبه ۲ شهریور ۱۴۰۱. ۲۶ محرم ۱۴۴۴
۲۴ آگوست ۲۰۲۲
ذکر روز چهارشنبه؛
یا حَیُّ یا قَیُّوم
تمام صفحات #روزنامه_کیهان
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#کودکانه
#معرفی_بازی ۱۲
✅ "چشمک بازی"
🔷تعداد افراد در این بازی باید بیش از سه نفر باشد.
🔹به تعداد افراد روی تکههای کوچک کاغذ، کلماتی یا اعدادی نوشته و در یکی از آنها کلمه چشمک نوشته میشود. کاغذهابه نحوی تا میخورند که محتوایشان معلوم نباشد. هر کس یکی از کاغذها را برمیدارد. کسی از چیزی که روی کاغذش نوشته حرفی نمیزند!
🔸فردی که کاغذ چشمک به دستش افتاده ، به یکی از افراد به گونهای چشمک میزند که دیگران نفهمند. آن فرد هم بعد از چند لحظه کاغذش را وسط میگذارد و کنار میرود. دیگران در حین بازی باید چشم در چشم یکدیگر دوخته و با دقت بر روی چشم افراد، بفهمند که کاغذ چشمک در دست کیست. اگر کسی به درستی حدس زد، یک امتیاز گرفته و بازی تمام میشود؛ اما اگر اشتباه حدس بزند، میبازد و بیرون می رود. فردی هم که این شخص به اشتباه او را حدسزده ، از بازی کنار میرود.
🔸اگر فردی که کاغذ چشمک در دست اوست بتواند به اعضا چشمک بزند، بی آنکه دیگران بفهمند، نفر آخری که میماند بازنده میشود.
🔸اگر کسی بی آنکه صاحب کاغذ چشمک به او چشمک زده باشد، کاغذش را وسط بیندازد، صاحب کاغذ چشمک خود را معرفی کرده و فردی که کاغذش را وسط گذاشته بازنده معرفی میشود.
بازنده در این بازی تنبیه میشود. اگر کسی غیر از کسی که چشمک دست اوست، بازنده شد.
▫️صاحب چشمک تنبیه او را مشخص میکند و اگر صاحب چشمک باخت، کسی که باعث سوختن او شده، مجازات را تعیین می کند؛ البته می توان قبل از بازی بر روی تنبیه توافق کرد.
🔺کاغذها باید شکل یکسانی داشته باشد تا با دیدن آنها کسی متوجه درون آن نشود. کسی هم نباید درباره قرعه خود با دیگری حرف بزند، وگرنه بازنده خواهد شد.
🔺هر بازیکن باید یک قرعه بردارد، در غیر این صورت بازنده خواهد بود.
از ابتدا امتیازی مشخص کنید تا سقف بازی شود.
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
:
🔥تنها میان داعش🔥
#تنها_میان_داعش
◀️ قسمت بیست و ششم
💠 از صدای پای من مثل اینکه به حال آمده باشد، نگاهم کرد و زیر لب پرسید :«همه سالمید؟»
پس از حملات دیشب، نگران حال ما، خود را از خاکریز به خانه کشانده و حالا دیگر رمقی برایش نمانده بود که دلواپس حالش صدایم لرزید :«پاشو عباس! خودم میبرمت درمانگاه.»
💠 از لحنم لبخند کمرنگی روی لبش نشست و زمزمه کرد :«خوبم خواهرجون!» شاید هم میدانست در درمانگاه دارویی پیدا نمیشود و نمیخواست دل من بلرزد که چفیه #خونی زخمش را با دست دیگرش پوشاند و پرسید :«یوسف بهتره؟»
در برابر نگاه نگرانش نتوانستم حقیقت حال یوسف را بگویم و او از سکوتم آیه را خواند، سرش را دوباره به دیوار تکیه داد و با صدایی که از خستگی خش افتاده بود، نجوا کرد :«حاج قاسم نمیذاره وضعیت اینجوری بمونه، یجوری داعشیها رو دست به سر میکنه تا هلیکوپترها بتونن بیان.»
💠 سپس به سمتم چرخید و حرفی زد که دلم آتش گرفت :«دلم واسه یوسف تنگ شده، سه روزه ندیدمش!»
اشکی که تا روی گونهام رسیده بود پاک کردم و پرسیدم :«میخوای بیدارش کنم؟» سرش را به نشانه منفی تکان داد، نگاهی به خودش کرد و با خجالت پاسخ داد :«اوضام خیلی خرابه!»
💠 و از چشمان شکستهام فهمیده بود از غم دوری حیدر کمر خم کردهام که با لبخندی دلربا دلداریام داد :«انشاءالله محاصره میشکنه و حیدر برمیگرده!» و خبر نداشت آخرین خبرم از حیدر نغمه نالههایی بود که امیدم را برای دیدارش ناامید کرده است.
دلم میخواست از حال حیدر و داغ دلتنگیاش بگویم، اما صورت سفید و پیشانی بلندش که از ضعف و درد خیس عرق شده بود، امانم نمیداد.
💠 با همان دست مجروحش پرده عرق را از پلک و پیشانیاش کنار زد و طاقت او هم تمام شده بود که برایم درددل کرد :«نرجس دعا کن برامون اسلحه بیارن!»
نفس بلندی کشید تا سینهاش سبک شود و صدای گرفتهاش را به سختی شنیدم :«دیشب داعش یکی از خاکریزهامون رو کوبید، دو تا از بچهها شهید شدن. اگه فقط چندتا از اون اسلحههایی که آمریکا واسه کردها میفرسته دست ما بود، نفس داعش رو میگرفتیم.»
💠 سپس غریبانه نگاهم کرد و عاشقانه شهادت داد :«انگار داریم با همه دنیا میجنگیم! فقط سید_علی_خامنهای و حاج_قاسم پشت ما هستن!» اما همین پشتیبانی به قلبش قوّت میداد که لبخندی فاتحانه صورتش را پُر کرد و ساکت سر به زیر انداخت.
محو نیمرخ صورت زیبایش شده بودم که دوباره سرش را بالا آورد، آهی کشید و با صدایی خسته خبر داد :«سنجار با همه پشتیبانی که آمریکا از کردها میکرد، آخر افتاد دست داعش!»
💠 صورتش از قطرات عرق پُر شده و نمیخواست دل مرا خالی کند که دیگر از سنجار حرفی نزد، دستش را جلو آورد و چیزی نشانم داد که نگاهم به لرزه افتاد.
در میان انگشتانش نارنجکی جا خوش کرده بود و حرفی زد که در این گرما تمام تنم یخ زد :«تا زمانی که یه نفر از ما زنده باشه، نمیذاریم دست داعش به شما برسه! اما این واسه روزیه که دیگه ما نباشیم!»
💠 دستش همچنان مقابلم بود و من جرأت نمیکردم نارنجک را از دستش بگیرم که لبخندی زد و با آرامشی شیرین سوال کرد :«بلدی باهاش کار کنی؟»
من هنوز نمیفهمیدم چه میگوید و او اضطرابم را حس میکرد که با گلوی خشکش نفس بلندی کشید و گفت :«نترس خواهرجون! این همیشه باید دم دستتون باشه، اگه روزی ما نبودیم و پای داعش به شهر باز شد...»
💠 و از فکر نزدیک شدن داعش به ناموسش صورت رنگ پریدهاش گل انداخت و نشد حرفش را ادامه دهد، ضامن نارنجک را نشانم داد و تنها یک جمله گفت :«هروقت نیاز شد فقط این ضامن رو بکش.»
با دستهایی که از تصور تعرض داعش میلرزید، نارنجک را از دستش گرفتم و با چشمان خودم دیدم تا نارنجک را به دستم داد، مرد و زنده شد.
💠 این نارنجک قرار بود پس از برادرم فرشته نجاتم باشد، باید با آن جان خود و داعش را یکجا میگرفتیم و عباس از همین درد در حال جان دادن بود که با نگاه شرمندهاش به پای چشمان وحشتزدهام افتاد :«انشاءالله کار به اونجا نمیرسه...»
دیگر نفسش بالا نیامد تا حرفش را تمام کند، بهسختی از جا بلند شد و با قامتی شکسته از پلههای ایوان پایین رفت.
💠 او میرفت و دل من از رفتنش زیر و رو میشد که پشت سرش دویدم و پیش از آنکه صدایش کنم، صدای در حیاط بلند شد.
عباس زودتر از من به در رسیده بود و تا در را باز کرد، دیدم زن همسایه، امّ جعفر است. کودک شیرخوارش در آغوشش بیحال افتاده و در برابر ما با درماندگی التماس کرد :«دو روزه فقط بهش آب چاه دادم! دیگه صداش درنمیاد، شما شیر دارید؟»...
ادامه دارد ...
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#روانشناسی_و_مشاوره
#خانواده
#تحکیم_خانواده
درخدمت؛ #استاد_تراشیون
✅ تحکیم خانواده
💠 قسمت هشتم
✅روشهای تحکیم خانواده؛
9⃣قدردانی از رفتار مطلوب؛
👈توجه به رفتار های مطلوب باعث انگیزش است.
🌀افکار به دو دسته تقسیم میشوند:
الف) شناور؛
🔸افکاری که به حال خود رها شدهاند و معمولا به سمت منفی حرکت میکنند.
افکار شناور بین "۷۰ تا ۹۰" درصد افکار یک انسان را تشکیل می دهند!
ب) شناگر؛
🔸افکاری که خودمان ترسیم میکنیم و در مورد آن فکر میکنیم.
⚠️تکیه کردن بر نقاط منفی باعث نابسامانی خانواده میشود.
☑️چند نکته از رفتارهای مطلوب:
▫️بستر را برای علاقه بیشتر زن و مرد به یکدیگر فراهم میکند.
▫️رضایت مندی از خود.
▫️زمینه سازی برای سلامت اخلاقی خانواده
🔟بهداشت روانی
👈بهداشت روانی توانایی انجام فعالیت اجتماعی، خانوادگی و ... است.
🌀اهداف بهداشت روانی در خانواده:
🔹سلامت اخلاقی، رفتاری، روانی در خانواده
🔹شناخت رفتار های خود و دیگران
🔰فرمول سلامت روانی:
🔶خود شناسی بهتر
🔶دیگر شناسی
🔶برقراری روابط حسنه بین اعضای خانواده
☑️علل بسیاری از مشکلات:
▫️بیماری های جسمی
▫️بیماری های روحی و روانی
▫️تربیت ناصحیح
▫️اعتماد به نفس، عزت نفس
✅خود رضایتی، نتیجه سلامت روحی و افزایش اعتماد به نفس
▫️احساس رضایت مندی از زندگی
▫️حفظ اسرار زندگی، صمیمیت و دوستس بین اعضای خانواده
✔️ هدف بهداشت روانی در خانواده حفظ نظام خانواده است.
ادامه دارد ...
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
40.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کودکانه
📺کارتون #پهلوانان (۱۱)
🎞این قسمت: حبفلونیا
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
هدایت شده از سالن مطالعه
AUD-20210819-WA0014.mp3
12.02M
🎙سخنرانی دهه محرم سال ۱۴۰۰
✨ #گفتگوی_حسینی (شب هفتم)
#اصول_زیبا_سخن_گفتن
#محرم
#امام_حسین
#دهه_محرم
#استاد_احمد_غلامعلی
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
#لطیفه_نکته (۱۷۶)
به نام خدایی که هیچ برگی بدون اذنش فرو نمیریزد
سلام
خداوند متعال در قرآن کریم فرموده:
یا صاحِبَیِ السِّجْنِ أَمّا أَحَدُکُما فَیَسْقِی رَبَّهُ خَمْراً وَ أَمَّا الْآخَرُ فَیُصْلَبُ فَتَأْکُلُ الطَّیْرُ مِنْ رَأْسِهِ قُضِیَ الْأَمْرُ الَّذِی فِیهِ تَسْتَفْتِیانِ
ای دوستان زندانیم! امّا یکی از شما آزاد می شود و به ارباب خود شراب می نوشاند و دیگری به دار آویخته می شود و آنقدر بالای دار می ماند که پرندگان از سر او می خورند. امری که درباره آن از من نظر خواستید، حتمی و قطعی است.
سوره یوسف آیه ۴۱
«رَبِّ» به حاکم، مالک و ارباب نیز اطلاق میشود.مثل، «ربّ الدار»یعنی صاحب خانه. پس جمله ی «فَیَسْقِی رَبَّهُ خَمْراً» یعنی به ارباب خود شراب میدهد.
از این آیه نکات زیر قابل استخراج است:
۱. کرامت افراد را رعایت کنید هر چند در خط فکری شما نباشند. (زندانیان را دوستان خویش خطاب کرد)
۲. در پاسخ گویی به مراجعان، باید نوبت مراعات شود. (تعبیر اوّل برای کسی است که زودتر خوابش را گفته است.)
۳. بعضی از رؤیاها اگر چه از شخص غیر موحّد باشد، می تواند تعبیر مهمّی داشته باشد.
۴. معبّر می تواند تعبیر خواب را بگوید هر چند ناگوار باشد.
۵. تعبیر خواب یوسف پیش بینی و حدس نیست، بلکه خبر قطعی از جانب خداست.
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
KayhanNews759797104121485451100301.pdf
9.93M
بسم الله الرحمن الرحیم
امروز پنجشنبه ۳ شهریور ۱۴۰۱. ۲۷ محرم ۱۴۴۴
۲۵ آگوست ۲۰۲۲
ذکر روز پنجشنبه؛
لا اله الا الله المَلِکُ الحَقُّ المُبینُ
تمام صفحات #روزنامه_کیهان
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee