eitaa logo
نجم الدین
10.4هزار دنبال‌کننده
693 عکس
27 ویدیو
7 فایل
🌟نجم الدین نشر بیانات استاد #صمدی_آملی 🚩کانال رسمی #نمیباشد ✔️استفاده از مطالب فقط با ذکر منبع کانال❌
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👈 بینار سعد می گوید جناب حضرت زکریا بچه دار نمی شود از خدا فرزند و ذریه ی طیبه می خواهد، خدا به او یحیی را بشارت می دهد؛ ختمیّت فرزند و نسل و ذریّه دارد مردم جمع می شوند ذریه ی او را می کشند: « لقد قَتَلوا » آقایان می دانند کلمه ی « لقد » چه معنای محققی است. « لقد قتلوا في هذا الشّهر ذرّیّته » ذریه ی این پیامبر را؛ « و سَبوا نسائه » ؛ زنان این پیغمبر را؛ این ضمیرها همه به پیغمبر بر می گردد. و لذا زنان مثل حضرت زینب، مثل دیگر زنان عزیز و نازنین در کربلا اینها همه زنان و نساء پیغمبرند: « فقل تعالوا ندعُ أبنائنا و أبنائکم و نسائنا و نسائکم » اینجا دیگر انگار اینکه فاطمه زهرا را در روز عاشورا تاراج کردند. در روز عاشورا. « و انتَهَبوا ثِقلَهُ » ؛ تمام بار و بنه ی او را، ثقل او را، سنگینی او را که گفت: « إنّي تارکٌ فیکم الثقلین » بعد آقا فرمود: « فلا غفر الله ذلک أبداً » هرگز خدا آنها را نمی بخشد. « فلا غفر الله » نمی دانم این « غفر » را از فعل ماضی، کی معنا کنیم؟ امشب را به یاد حضرت رقیه بسر می بریم إن شاء الله. یا الله. آقا ذریه کُشی راه انداختند؛ یا الله. روز عاشورا سه تا دختر حسین کشته شد. سه تا فقط دختران حسین کشته شدند؛ یکی صبورا هست؛ هنگامی که دارند به خیمه حمله می کنند؛ که حضرت زینب آمد پیش امام زین العابدین: « برادر زاده، تمام زنها و فرزندان در خیمه ها، خیمه ها را آتش زدند. بچه ها می سوزند.» آقا فرمود: « به همه بگویید فرار کنند؛ فرار کنند. » یکی از این عزیزان رفت از این دهنه ی خیمه ها فرار کند چون دور در دور خیمه ها را آقا خندق کنده بود، نی آورده بودند؛ همه جا نسبتاً آتش بود، آثار آتش و خاکستر بود؛ فقط یک راه ورودی داشت تمام زنها و بچه ها همه از این راه ورودی و خروجی می خواستند در بروند سیلی می خوردند؛ شمشیر می زدند؛ زخمی می شدند؛ یک سری سواران هم از این تنگه راه وارد خیمه ها شدند؛ بیرحم ها. یک دختری از ابی عبدالله بنام صبورا زیر دست و پای اسبها افتاد، بچه له شده، شهید شده. خواهران دیگرش به سوی بیابان، رقیه، سکینه، صفورا، طهورا. دختران دیگر همه فراری شدند. وقتی غروب شد یک خیمه ی نیم سوخته ای به دستور عمر سعد برپا شد. زنها و کودکان جمع آوری شدند؛ دیدند دو تا از دختران آقا جان را ندارند. هر کس حاجتی دارد دست به دامان کودکان حسین بشود. عجب نسل کُشی کردند. عجب ذریه کشی می کنند. به تعبیر مقام عزیز رهبری می گفت: « اسرائیل کودک کُش» همینها فرزندان و نطفه های کثیف همانهایی اند که کربلا کودک کشی می کردند. در دم همین خیمه ها وقتی حمله شد، توی تاریخ دارد می گویند یک دختری از حضرت مسلم هم دم خیمه ها ایستاده بود، چون دیگر نه مادر دارد، نه پدر دارد؛ چشم امیدش حسین فاطمه بود. می گویند متحیرانه صحنه را نگاه می کرد؛ یکی از سربازان کثیف عمر سعد لعین رسیده با شمشیر او را از وسط دو نصفش کرد. یا الله یا الله یا الله ✍🏼 _________________ ⛔️ هرگونه نشر و کپی بدون ذکر نام کانال جایز نمی باشد. ◀️کانال نجم الدین🔰🔰 @samad10001 http://eitaa.com/joinchat/616366083Cbe84eb6ec0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
استادصمدی-آب‌بسته‌شد.mp3
2.48M
#استادصمدی‌آملی #درکربلاآب‌بسته‌شد #برگرفته‌ازجلسه‌سخنرانی‌ #شب‌هفتممحرم‌سال‌98 ⌛️زمان: 5:54 🌿نجم الدین🔰🔰🔰 @samad10001 http://eitaa.com/joinchat/616366083Cbe84eb6ec0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍🏼 آب که بسته شد تشنگی در منطقه ی حرم زیاد شد. شبانه روز دویست نفر، دویست و پنجاه نفر ( شوخی است آقا؟ ) آنهم به تعبیر امام باقر علیه الصلوة و السلام می گوید ما سی و سه تا کودک بودیم، سی و سه تا هم زن بودند می شوند شصت و شش تا به عدد اسم شریف الله. شصت و شش نفر. آنچنان شدت تشنگی زیاد شد که بچه ها تقریباً توانایی این را پیدا کرده بودند که تا صبح روز عاشورا دوام بیاورند. اما دیگر صبح روز عاشورا هم اباالفضل ، هم امام حسین هم تمام اصحاب، هم بنی هاشم فقط در میدان جنگ اند. حالا تا شب عاشورا هم می گویند آب رفتند آوردند اما شب عاشورا و قبل از آن آب به اندازه ای که کفاف این دویست دویست و پنجاه نفر را که نمی توانست بکند که، یک چند تا ظرف آب می توانستند بروند و بیاورند. اینجور نبود که چند هزار لیتر بروند آب بیاورند که. چند ده لیتر مثلاً آب بیاورند چقدر می توانست بشود؟ چکارش کنند؟ غذا بپزند؟ بخورند؟ بچه ها، زنها، سخت شد. صبح عاشورا دیگر شدت عطش شروع شد. آقا جان هم احساس خطر کرد به خواهرش فرمود خواهر جان، بچه ها همه را درون خیمه ها جمع کنید، و هرگز نگذارید بچه ها از خیمه ها بیرون بیایند. چون برای اینکه دشمن به سوی خیمه ها هم تیر می اندازد می ترسم بچه ها، زن ها دچار حادثه ی زخم تیر بشوند. و لذا شما بچه ها را درون خیمه ها جمع کنید، زنها را هم همینطور، به هیچ کس اجازه ی خروج ندهید، آفتاب هم که برآمده جنگ هم شروع شد، هیچ دیگر نمی شود که. عرض کردیم با یک حمله ی اولیه بیش از پنجاه تا از اصحاب شهید شدند، آقا دیگر تقریباً دارد دست تنها می شود. آنهم این حجم از دشمن، از آنور هم که آقا می خواهد همه را هم حفظ بکند، چقدر کار مشکل؟ و لذا دیگر صبح روز عاشورا، نزدیکی های ظهر تشنگی بر اهل حرم شدت یافت. چه اینکه تشنگی بر خود اصحاب هم شدت می یابد. اصحابی که همگی نگران آقایند. حتی در یک لحظه ای دشمن این پنجاه تا اصحاب را که شهید کرده، آمده جلوتر، به سوی حرم نزدیک تر شد به آقا و خیمه ای که جنبه ی فرماندهی آقا داشت، یک جایگاهی برای فرماندهی آقا بود، نزدیک فرماندهی شدند. چند تا از این رزمنده های آقا آمدند جلو فرمودند آقا اجازه بدهید پیش شما شهید بشویم. اسامی شان در تاریخ هست. تشنگی شدت یافت. طوری که دیگر تقریباً صدای العطش در خیمه ها بلند شد. بچه هستند. سه ساله است. دو ساله است. چهار ساله است. این هنوز در آن حدی نیست. بعد تا این لحظه پدرانشان را می دیدند. بزرگانشان را می دیدند در رأسشان آقایشان را می دیدند. الآن فقط در درون یک خیمه جمع شده اند. بیرون خیمه اگر بیایند تیرهای سرگردان می آید آنها را از بین می برد. درون خیمه هم باشند هم آب ندارند بنوشند، قطعاً جمعیت زیاد است، شصت و شش نفر بیشتر. اینها درون یک خیمه. اینها نفس باید بکشند. تصویر بفرمایید. بعد از آن طرف هم می بینید آفتاب برآمده، به سوی ظهر آفتاب دارد بالا می آید؛ دارد عمود می تابد کم کم. آنهم بیست و یک مهر است. 21 مهر درست است که آفتاب از دایره ی نصف النهار به سوی جنوب رفته، اما انقدر نیست، ظهر باز نسبتاً در کربلا عمود است. نسبتاً عمود است. دیگر صدای العطش کودکان به آسمان برخاسته. این بچه ها می گفتند که دست می بردند روی زمین، سنگها را از جا می کندند چون آنجا نیزار بود، آنجا شنزار بود سنگ و ریگ داشت. این سنگها را از جا در می آوردند می دیدند یک کمی زمین خنک است شکمهایشان را برهنه می کردند به این خنکی می کشیدند یک کمی آرام بشوند. تمام این مسؤولیتها همه روی دوش ابو الفضل سنگینی می کند. ابوالفضل سقا باشد و اینجور بچه ها العطش باشند؟ ✍🏼 __________________ ⛔️ هرگونه نشر و کپی بدون ذکر نام کانال جایز نمی باشد. ◀️کانال نجم الدین🔰🔰 @samad10001 http://eitaa.com/joinchat/616366083Cbe84eb6ec0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
استادصمدی-بدن کوبیده سیدالشهدا.mp3
5.5M
#استادصمدی‌آملی #بدن_کوبیده_سیدالشهدا #برگرفته‌ازجلسه‌سخنرانی #‌شب‌ششم‌محرم‌سال‌98 ⌛️زمان: 13:05 🌿نجم الدین🔰🔰🔰 @samad10001 http://eitaa.com/joinchat/616366083Cbe84eb6ec0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👈 حدیث دوم همین چهل حدیث در ابتدای فصل دوم باب اول کتاب نفس المهموم که مربوط است به آقای هارون بن مکفوف که امام صادق به او گفته است و فرمود که آن اشعاری که برای جدّم انشا فرموده ای انشاد کرده ای، آنها را بخوان. که آن اشعار معروف است: « أمرُر علی جَدَثِ الحسین و قل لأعظُمِهِ الزّکیّة یا أعظُما » این حرف جناب ابی هارون مکفوف است، می گوید که: « وقتی به کربلا داری می روی ، أمرُر علی جدث الحسین، برو ، « جدَث » یعنی آن قبر. برو روی قبر حسین، « أمرُر » از آنجا عبور کن؛ حالا مسیرت افتاده می خواهی این وری بروی، برو از کربلا برو. حالا شاید تعبیر امام، راه قدس از کربلا می گذرد، می گوید حالا اگر قصد دارید احیاناً قدس را از دست دشمن آزاد بکنید، خب راهش را از کربلا بروید چرا از راههای دیگر بروید؟ از اینجا برو. « أمرُر علی جدث الحسین » برو به این استخوانهای پاک حسین خطاب کن. معلوم میشه در قبر آقا جز تکه استخوانهایی چیزی آنجا وارد نشده، چون همه تان بارها شنیده اید که وقتی رسیدند آقا را إرباً إرباً کردند دیگر. تکه تکه کردند. اینکه داعشی ها تکه تکه می کردند این همان روش داعشی های کربلا از بنی امیه است دیگر؛ اینها از نسل بنی امیه اند، از نسل عمر سعد و یزید و ابن زیاد و شمر و امثال اینهایند دیگر. همینجور که آنها تکه تکه می کردند اینها هم می کنند. اینها چیزی غیر از همانی که آنها کردند یاد نگرفته اند. ولذا بدن تکه تکه شد. بنا بر نصّ آنچه که معتبر است در کتب تاریخی، بعد هم بدن مبارک زیر سمّ ستوران قرار گرفت، ده تا حرامزاده که در فیلم مختار هم آنها را ترسیم کردند، نمادین ساختند، ده تا حرامزاده با اسبهای نعل بسته ی تازه بر روی بدن تاختند طوری که خودشان آمدند گفتند عمر سعد باید تا رکاب اسب ما را باید پر از طلا و زر کند. چرا؟ برای اینکه ما انقدر این بدن را با رفت و آمد رویش در هم کوبیدیم که استخوانهای سینه ی حسین را با استخوانهای پشت حسین را با هم دیگر « رَضَّ »، این را قشنگ کوبیده ایم. « رضّ » کوبیدن است. شما اگر یک کارد را بگیرید اینطوری دست را ببرید این قطع است، بریدن است. اینرا عرب نمی گوید « رضّ »؛ اما وقتی بکوبید یک چیزی را، می شود « رضّ». اینها هم، بعد این شمر لعین آمد سر آقا را برید نمی گویند « رضّ»؛ می گویند « قطع»، سر بریده. اما اینها آمدند با سمّ اسب، مثل یک گوشتکوبی شما چطور بکوبی، اینرا می گویند « رضّ ». ولذا شما وقتی با گوشتکوب گوشت را می کوبی نمی گویی گوشت را بریدم؛ می گویی گوشت را کوبیدم. ادامه👇👇👇👇
« قد رضضنَ الصّدر بظهری »؛ ما سینه و پشت حسین را به هم کوفتیم. کوفتیم. سمّ های اسب کلا بدن حسین را کوفتند. و همینجور با شدت، نه اینکه می آمدند و می رفتند، کلّ این بدن قطعه قطعه شده ی قبلی، بله به وسیله ی شمشیر بدن را قطعه قطعه کردند؛ این مال اول. بعد از اینکه قطعه قطعه شد اسبها با پایشان، با سمّ شان، آنهم با نعل تازه، ماها همه اکثراً چار بیداری کرده ایم می دانیم که نعل تازه بستن اسب یعنی چه؟ با نعل تازه قشنگ کوبیده اند این بدن را. طوری این بدن کوبیده شد که زیر سمّ اسبها همینجور تکه تکه این گوشتها توی اطراف پراکنده است. حالا در اینجا باید به کتاب « المزار شیخ مفید » مراجعه کرد، هفت هشت تا حدیث هست اینها را سلسله بحث کرد. ببینیم چه بلایی به سر این بدن آمده. گویا این بدن نه فقط در یک نقطه، بلکه در یک محدوده ای که اسبهای ده گانه با سرعت از روی این بدن می رفتند و می آمدند در جوانب مختلف باید گفت بدن توی همه جا پخش شده ، هست. بنی اسد هم که وقتی آمدند فقط تنها چیزی که توانستند اثری از جناب ابی عبدالله پیدا کنند یک تکه پاره استخوان های پراکنده از ایشان پیدا کردند. اینها را ریخته اند در درون یک حصیری،بعد یک چاله کنده اند، چاله به اندازه ی یک ذراع. « المزار» شیخ مفید را زیارت کنید، به اندازه ی یک ذراع. یک چاله ای به اندازه ی یک ذراع کندند بعد این استخوانهای تکه تکه شده را درون یک حصیری که ما محلی می گوییم « کوب»، درون یک حصیری گذاشتند، توی این چاله گذاشتند. همین اندازه. وگرنه چیزی در قبر ابی عبدالله باقی نمانده. این حرف امام صادق به ابی هارون مکفوف خودش تقریر است. اگر سند حدیث قطعی باشد که تقریباً مرحوم جناب محدث قمی رضوان الله علیه در نقل این حدیث و چهل حدیث این را بعنوان مُسند نقل کرده، تازه مسندش هم مسند متصل است، عبارت این است: « و بالسند المتصل إلی الشیخ الاجل الموفق السعید محمد بن محمد بن نعمان المفید» معلوم می شود سندی که دارد در این حدیث نقل می کند سند اتصال دارد به شیخ مفید. اینها اصطلاحات علم رجال و درایه است. پس حدیث، حدیث مسند است؛ این حدیث مسند و سند دار، سند متصل است؛ هیچ جای از این سند حدیث از جناب شیخ محدث قمی تا به شیخ مفید هزار سال قبل هیچ چیز انقطاعی ندارد بلکه به نحو اتصال است، تا می رسد به امام صادق علیه الصلوة و السلام که به ابی هارون مکفوف فرموده اند آن اشعاری را که برای جدم سروده ای آن را بخوان. ایشان در محضر آقا اشعاری را سرود و اشعارش این بود و آقا همین اشعار را تأیید کرده. وقتی به او می گوید بخوان،می شود تقریر معصوم، ولذا تقریر معصوم حجت است. اشعارش این است : « أمرر علی جدث الحسین فقل لأعظمه الزّکیّة: یا أعظما لا ضرت من وطفاء ساکبة رویّة و إذا مررتَ بقبره فأتل به و قف المطیّة و ابک المطهر للمطهر و المطهرة النقیة کبکاء معولة أتت یوما لواحدها المنیّة » یعنی وقتی که بر قبر حسین گذر می کنی، آنجا توقف کن به استخوانهای حسین بگو، پس معلوم می شود در قبر چیزی جز استخوان وجود ندارد. توی قبر آقا، حالا الآن قبر در چه حالی است، نمی دانیم. آنهم قبری که در فاصله ی ده سال دو مرتبه در زمان متوکل عباسی کلا این محدوده ی سرزمین کربلا بخصوص اطراف قبر امام حسین و خود قبر را بطور کلی آب بستند، در « المزار » شیخ مفید آمده آن قبری را که بنی اسد برای آقا درست کردند به اندازه ی یک ذراع است که ظاهراً یک ذراع، طولی است و یک ذراع هم عمقی است. یعنی به تعبیری محلی می گوییم دستچال. یعنی یک چاله ای که آدم با دست بکند یک چاله درست کند این بود، کسی بیاید اینجا قبر بکَند اینجوری برای آقا نبود چون چیزی نبود که. عرض کردم یک تکه پاره استخوانها فقط گیر آوردند. که این را ابی هارون مکفوف شنیده بود؛ چون شنیده بود این را به شعر در آورد. می گوید وقتی می خواهی بروی از این مسیر رد شوی: « أمرُر علی جدث الحسین، برو از روی قبر حسین عبور کن از مسیرهای دیگر نرو، برو از اینجا فیض بگیر. برو روی قبر حسین به استخوانهای پاکش، « نقیّة »، به استخوانهای زکیّه و پاکش خطاب بکن یا استخوانها، « یا أعظما » نمی گوید بگو یا حسین. چون در درون قبر بدنی نیست که. تکه پاره استخوان است؛ بعد تازه ابی هارون مکفوف در جمله نمی گوید که وقتی می خواهی آنجا بایستی به حسین خطاب بکن یا حسین، نه نه. بگو: « یا أعظما » ای استخوانها. « أعظم» جمع « عظم » است؛ یعنی استخوان. به استخوانهای پاک آقا خطاب کن که ای استخوانهای پاک، از اشکهای ریزان اشک چشم عاشقانت سیراب هستی. ادامه👇👇👇👇
این هم دیگر یکی از آن چیزهای عجیب است. و لذا ابی هارون مکفوف می گوید وقتی این شعر را، این بیت را شروع کردم؛ خب عرب بودند؛ زنانی هم که در آنجا در محضر آقا، آقا فامیلهای خودش را جمع کرد، برادر زاده هایش را، خواهر زاده هایش را، فرزندانش را، عشیره اش را آقا جمع کرده به ابی هارون مکفوف پیغام داده بیا برای ما مداحی کن. بیا برای ما شعر بخوان. ایشان می گوید وقتی این شعر را خواندم آنچنان ضجه بلند شد، ضجه از امام صادق برخواست، دیگر نزدیک بود جان بدهد من قطع کردم. یک بیت را خواندم دیدم وضع آقا خیلی بهم خورده قطع کردم؛ دیدم آقا فرمود: نه ادامه بده. ادامه بده. ✍🏼 ______________________ ⛔️ هرگونه نشر و کپی بدون ذکر نام کانال جایز نمی باشد. ◀️کانال نجم الدین🔰🔰 @samad10001 http://eitaa.com/joinchat/616366083Cbe84eb6ec0