🔴 شیران فاطمیون در میدان سوریه
🔹شهید اهل قلم؛احمدحسین بخشی
احمدحسین همان طوری که با خانواده و خانمش و اقوامش با مهربانی و احترام رفتار میکردند همین رفتار خوب و احترام آمیز را با دیگران نیز داشته و همیشه سعی بر آن می کردند که دل کسی را نشکند و باعث خوشحالی دیگران شود. اتفاقات را همیشه به خداوند ربط میدادند و می گفتن زمانی که خدا نخواهد هیچ اتفاق نمی افتد. خانمش می گوید وقت می گفت میخواهد برود جبهه و خانمش مانعش میشد که نرود اما احمدحسین می گویند از هیچ چیزی نترس تا خدا نخواهد هیچ اتفاقی نمی افتد. دو سال را در میدان شهر کابل خدمت می کنند و اما بعد از به دنیا آمدن دخترش سمیرا، جبهه را رها میکند و همراه برادرش بنایی را شروع میکنند اما همیشه به خانمش میگفته که تو نگذاشتی من جبهه بروم کاش اجازه میدادی اما در کابل وضعیت زندگی شان قناعت بخش بود و زندگی خوبی را همراه خانواده اش سپری میکردند و با بنایی درآمدی خوبی داشته است. ولی با فوت مادرش دیگر زندگی در افغانستان برایش خوشآیند نبود و غم از دست دادن مادر برایش زندگی را سخت می سازد و تصمیم جدیدی میگیرد و به خانمش میگویند که بعد مادرش اینجا زندگی نمیتواند. راه ایران را در پیش میگیرد و از ایران مهاجر سوریه و مدافع حرم اهلبیت و حضرت زینب (س) میشود.
🔹احمدحسین برای راضی کردن خانواده و خانمش میگوید که اگر من نروم یک دیگری نرود پس از حرم ناموس اهلبیت (ع) کی دفاع کند؟ من باید بروم، من تحمل شیعه کشی و جنایت های داعش را ندارم نمیتوانم تحمل کنم که حرم حضرت زینب را خدای نکرده ویران کنند و من برای دفاع از حرم اهلبیت(ع) میروم وضعیت زندگیم خوب است و نیازی مالی ندارم و به همسرش می گویند تو و دخترم خدا دارید و شما را به خدا میسپارم. احمدحسین خانمش را همیشه سفارش به حفظ چادر و حفظ حجاب میکرده و میگفت قدر مادربودن و زن بودنت را بدان بهشت زیر پای مادران است و قدر چادر و حجابت را بدان ما بخاطر این چادر و حفظ حجاب به سوریه میرویم و شما زنها مدیون حضرت زینب (س) هستید، حضرت زینب(س) بخاطر حفظ دین و حفظ چادر، رنج ها ومصیبت های زیادی را تحمل کرده است. همین عشق و علاقه پدر به دین و حفظ حجاب امروز دختر کوچکش را بر آن داشته که هرگز از خانه بدون چادر بیرون نرود تا مبادا دل پدر شهیدش ازش ناراحت شود و حالا سمیرا خانم کوچولو میگوید مادر چادرم را به سرم کن که بابا منو بدون چادر ببیند ناراحت میشود انگار سمیرا خانم پدر شهید را میبیند و سر مزار پدر به برادرش توصیه میکند که به بابا سلام کند و بگوید بابا من آمدم.( نقل شده توسط همرزم شهید احمدحسین بخشی، در کتابچه 18 حماسه فاطمیون« شهید اهل قلم ».)
#روایت_های_فاطمیون
#شهید_احمد_حسین_بخشی
کانال ساماندهی مهاجرین👇👇
@samandehi_afg