eitaa logo
🌸 ثامن ۷۲ تن 🌸 ۲۵۸ رسالت 🌸
270 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
4.1هزار ویدیو
21 فایل
❤ارتباط با ادمین❤ @Samen_72tann
مشاهده در ایتا
دانلود
[💔] ای که از بوی طعام خانه ها خوابت نبرد... مادرم نذر تو را هر وقت “هم زد” گریه کرد...😭😭♥️
ایاکم و الجفاء...   حارث اعور گفت: امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: پدر و مادرم فداى حسين كه در پشت كوفه كُشته خواهد شد، به خدا قسم گويا مى‌بينم كه حیوانات وحشی گردنهاى خود را بر قبرش كشيده و بر او مى‌گِريند و از شب تا صبح بر او مرثيه مى‌خوانند، و وقتى حال وحوش چنين باشد پس شما انسان‌ها از جفا به او حذر كنيد . 📚 کامل الزیارات ص ۲۲۱ @sahebzaman72tan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوباره قافله رفت و رقیه جا مانده چه تند میرود، این ساربانِ وا مانده خدا به خیر کند، باز گم شدم بابا بیا ببین که فقط چند ردِ پا مانده بگو چه کار کنم، تا به عمه ام برسم؟ توانِ پایِ پُر از زخم، کربلا مانده خودت که داخلِ گودال گیر افتادی عمو کجاست بیاید؟ ببین کجا مانده؟ به یاد دردِ لگدهای شمر افتادم دوباره چادر من دستِ خارها مانده بگو به مرگ، به فریاد دخترت برسد سه ساله فاطمه ای دست بر دعا مانده کجاست خنجر کهنه به دادِ من برسد؟ به جان سپردن من چند ربنا مانده؟ به این کفن که سرم هست، اعتباری نیست پدر چه قدر برای تو بوریا مانده؟ : 💔 من دخترم، باباییم، تقصیر من چیست؟ بابا بغل کن باز هم این دخترت را
💔 قدّ من کوتاه بود و نیزه ها خیلی بلند خواستم برزخمهایت بوسه بگذارم، نشد... ....😭😭):💔
🌸 ثامن ۷۲ تن 🌸 ۲۵۸ رسالت 🌸
دوباره قافله رفت و رقیه جا مانده چه تند میرود، این ساربانِ وا مانده خدا به خیر کند، باز گم شدم بابا
زخم هایم همه اش گشته مداوا مثلاً چشم کم سوی من امشب شده بینا مثلاً آمدی تا که تو همبازی دختر بشوی باشد ای رأس حنا بسته تو بابا مثلاً… …مثلاً خانه مان شهر مدینه است هنوز و تو برگشته ای از مسجد و حالا مثلاً… …کار من چیست ؟ نشستن به روی زانوی تو… کار تو چیست ؟ بگو …شانه به موها مثلاً… یا بیا مثل همان قصه که آن شب گفتی تو نبی باشی و من ، ام ابیها مثلاً جسم نیلی مرا حال ، تو تحویل بگیر مثل آن شب که نبی فاطمه اش را مثلاً...
[💔] ای که از بوی طعام خانه ها خوابت نبرد... مادرم نذر تو را هر وقت “هم زد” گریه کرد...😭😭♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوباره قافله رفت و رقیه جا مانده چه تند میرود، این ساربانِ وا مانده خدا به خیر کند، باز گم شدم بابا بیا ببین که فقط چند ردِ پا مانده بگو چه کار کنم، تا به عمه ام برسم؟ توانِ پایِ پُر از زخم، کربلا مانده خودت که داخلِ گودال گیر افتادی عمو کجاست بیاید؟ ببین کجا مانده؟ به یاد دردِ لگدهای شمر افتادم دوباره چادر من دستِ خارها مانده بگو به مرگ، به فریاد دخترت برسد سه ساله فاطمه ای دست بر دعا مانده کجاست خنجر کهنه به دادِ من برسد؟ به جان سپردن من چند ربنا مانده؟ به این کفن که سرم هست، اعتباری نیست پدر چه قدر برای تو بوریا مانده؟ : 💔 من دخترم، باباییم، تقصیر من چیست؟ بابا بغل کن باز هم این دخترت را