eitaa logo
🌸 ثامن ۷۲ تن 🌸 ۲۵۸ رسالت 🌸
267 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
4.2هزار ویدیو
21 فایل
❤ارتباط با ادمین❤ @Samen_72tann
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از معارف الشیعه
‬‏ 🩸ای عمّار! دست روی دلم مگذار ... تازه فهمیدم «مصیبت» یعنی چه؟! در نقل‌ها آمده است: وقتی که امیرالمومنین علیه‌السلام، فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها را به خاک سپرد، به خانه برگشت و چند روز از خانه بیرون نیامد و در داغ فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها عزاداری می‌نمود. 🥀 برخی از خواصّ (سلمان و ابوذر و مقداد و...) نگران حال مولا شدند و به جناب عمار یاسر گفتند: به خانه امیرالمؤمنین علیه‌السلام برو و خبری از آن حضرت برای ما بیاور! 🥀 عمار گوید: من به سمت خانه مولا رفته و دقّ الباب کرده و وارد خانه شدم. 📋 فَوَجَدتُُه جالسًا فی بَیتِهِ و مَعَه وَلَداهُ الحَسنُ و الحُسین علیهم‌السّلام و هُوَ مَعَ ذٰلکَ یَبکِی ▪️تا که وارد شدم، دیدم مولا علی علیه‌السلام زانوی غم بغل گرفته و حسنین علیهماالسلام دو طرف آن حضرت نشستند و او گریه می‌کند. 🥀 عمار گوید: جلو رفته و سلام دادم و در ساعتی مقابل آن حضرت نشستم؛ سپس عرضه داشتم: اجازه می‌دهید سخنی را بگویم یا که ساکت بمانم؟ مولا علی علیه‌السلام به من فرمود: سخن بگو! 🥀 عرضه داشتم: برای چه است که شما ما را امر به صبر در مصائب می‌کنید اما خودتان اینگونه بی‌تاب شده‌اید؟! در اینجا بود که امیرالمؤمنین علیه‌السلام به من فرمودند: 📋 یا عمّار إنّ العَزاءَ عَن مِثلِ مَن فَقَدتُهُ لَعزیزٌ... ▪️ای عمار! آرام شدن از داغ کسی که من او را از دست دادم، خیلی سخت است! 📋 فََو اللّه یا عمّار ما أحسَستُ بِوَجَعِ المُصیبةِ إلاّ بِوفاتِها و ما أحسَستُ بِألَمِ الفِراقِ إلاّ بِفراقِها، ▪️به خدا قسم ای عمّار! درد مصیبت را نکشیدم مگر در شهادت زهرا سلام‌الله‌علیها ؛ درد فراق را حس نکردم مگر بعد از جدا شدن از زهرا سلام‌الله‌علیها. 🥀 عمار گوید: 📋 فَأبکانِی کلامَهُ و بُکاؤَه فَبَکیتُ رَحمةً لَه ▪️گریه‌های بی‌امان مولا و سخنان دردناک او، مرا به گریه وا داشت و برای او جگرم سوخت و گریه کردم. 📚المنتخب،طریحی،ص۳۵۷ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
‬‏ 🩸ای عمّار! می‌دانی چرا قلبم دارد متلاشی می‌شود ؟! در نقل‌ها آمده است: بعد از شهادت صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها و دفن آن حضرت، روزی امیرالمومنین علیه‌السلام با جناب عمار یاسر این‌گونه درد دل نموده و فرمودند: 📋 يا عَمّار! لَمّا وَضَعْتُ فاطِمةَ عَلَى اَلْمُغْتَسَلِ، وَجَدتُ ضِلْعاً مِنْ أضْلاعِها مَكْسورًا ▪️ای عمار! وقتی او را روی تخت گذاشتم تا غسل دهم، دیدم دنده‌ای از دنده‌های پهلویش شکسته است. 📋 و قَدْ دَخَلَ المِسْمارُ في ثَدْيِهَا فَأعابَه و مَتْنُها قَدْ اِسْوَدَّ مِنَ الضَرْبِ ▪️و میخ در، سینه‌اش را شدیداً مجروح کرده و بدنش از ضرب تازیانه‌ها سیاه بود؛ 📋 و َمَا يَقْرَعُ قَلْبِي يا عَمّار أنَّها كانَتْ تُخْفي ذَلِكَ عَنّي مَخافَةً أنْ تَنَغَّصَ عَلَيّ‌َ عَيْشِي ▪️اما عمار! آنچه قلبم را دارد متلاشی می‌کند این است که فاطمه سلام‌الله‌علیها، تمام این جراحات را از من پنهان می‌کرد تا حال و روز من از درد و زخم‌های او، خراب نشود. 📚الطُّرَف،سید بن طاووس،ص۳۶۴.(با اندکی تفاوت) 📚الزهراء عليهاالسّلام في السنة و التاريخ و الأدب،کفائی ص٥٥٢ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
‬‏ 🩸وقتی‌که دیدی برادرت حسین علیه‌السلام تنها شده، به نیابت از من زیر گلویش را ببوس... در نقلی آمده است: لحظات آخر عمر صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها بود که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها را به خود فراخواند و وصایایی را به او نمود که در ضمن آن وصایا فرمود: 📋 لمَّا صارَ أخيكَ الحُسين عليه السّلام في كربلاء وحيداً فريداً،قَبِّلِي حُلقُومَهُ نِيابةً عَنِّي. ▪️وقتی که دیدی برادرت حسین علیه‌السلام در کربلا تنها مانده و یار و یاوری ندارد؛ پس در آن موقع به نیابت از من زیر گلویش را ببوس... 🥀 ... روز عاشورا نیز به وقت وداع سیدالشهداء علیه‌السلام، زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها پیش آمد و عرضه داشت: ای برادر! به من اجازه بفرما سینه و زیر گلویت را ببوسم؛ آن حضرت سینه و زیر گلویش را نمایان کرد و زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها پیش آمد و آنجا را بوسید؛ سپس رو به سمت مدینه کرد و صدا زد: 📋 یا أُمّاه، هذه الأمانةُ قد أدَّیتُها! ▪️ای مادرجان! این امانت‌‌ شما را من به جا آوردم. 🥀سیدالشهداء علیه السلام فرمود: آن أمانت چه بود؟ زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها عرضه داشت: ای برادرم! همانا وقتی که شهادت مادرمان فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها نزدیک شد به من فرمود: ای زینب! سینه و حفره گلویت را برایم نمایان کن. پس من نمایان نمودم سینه و حفره گلویم را و مادرمان آنجا را بوسید. سپس به من فرمود: 📋 هذه وَدیعَةٌ منّي إلي أخیكِ الحسینِ یا زینبُ، إذ رأیتِ أخاكِ الحسینَ في کربلا وحیداً فریداً ▪️این (بوسه) امانتی است از سوی من به جانب برادرت حسین علیه‌السلام؛ پس هنگامی که برادرت حسین را در کربلات تنها وبی کس دیدی؛ 📋 یَستَغیثُ فلا یُغاثُ و یَستَجیرُ فلا یُجارُ علیه و یَطلُبُ الماءَ فلا یُسقیٰ منه فلیس له ناصرٌ ولا معینٌ ولا شفیقٌ حمیمٌ قَبِّلیه في صدرِه و شَمّیهِ في نَحرِهِ نیابةً عَنّي ▪️دیدی که طلب یاری می‌کند ولی کسی به او یاری نمی‌رساند؛ دیدی که پناه می‌خواهد ولی کسی‌ به او پناه نمی‌د‌هد؛ دیدی‌که آب طلب می‌کند ولی کسی به او آبی نمی‌رساند؛ دیدی که که هیچ یاور و رفیقِ دل‌رحمی ندارد، پس به نیابت از من سینه و زیر گلوی او را ببوی و سپس ببوس... 📚بحرالمصائب ج۵ ص۷۴ 📚موسوعة الکبری، ج۱۵ ص۱۰۹ به نقل از: لوامع الأنوار (مرندی) نسخه خطی، ص٩٩ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
‬‏ آجرک الله یا صاحب الزمان 🩸زهرا جان! با من حرف بزن که من پسر عمویَت علی هستم... در نقل‌ها آمده است: امیرالمومنین علی علیه‌السلام نماز ظهر را خوانده و به طرف منزل می‌رفت که ناگاه کنیزان را دید که ماتم زده و گریان به استقبال آن حضرت آمدند. امام علیه‌السّلام از آنها پرسید که چه خبر شده، چرا شما را ناراحت و مضطرب می‌بینم؟ گفتند: 📋 یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ أَدْرِکْ ابْنَةَ عَمِّکَ الزَّهْرَاءَ علیها السلام وَ مَا نَظُنُّکَ تُدْرِکُهَا  ▪️یا امیرالمؤمنین! دختر عموی خود فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها را دریاب! گرچه گمان نمی‌کنیم به هنگام برسی. 🥀 مولا علی علیه‌السلام به سرعت وارد خانه شد و نزد فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها رفت. ناگاه دید که همسرش در میان بستر خود که از پارچه کتان سفید مصری بود افتاده و (از درد) به طرف راست و چپ می‌غلتد. 📋 فَأَلْقَی الرِّدَاءَ عَنْ عَاتِقِهِ وَ الْعِمَامَةَ عَنْ رَأْسِهِ وَ حَلَّ أَزْرَارَهُ ▪️مولا علی علیه السّلام عبا را از دوش خود انداخت، عمامه را از سر مبارک خود برداشت و لباس خود را گشود. 📋 وَ أَقْبَلَ حَتَّی أَخَذَ رَأْسَهَا وَ تَرَکَهُ فِی حَجْرِهِ وَ نَادَاهَا یَا زَهْرَاءُ ▪️آنگاه جلو رفت، سر مبارک زهرای مرضیه سلام‌الله‌علیها را به دامن گرفت و با صدای بلند فرمود: «یا زهراء» ؛ ولی آن حضرت پاسخی نداد. 🥀 برای دومین بار فرمود: «یا بنت محمدٍ المصطفی! » باز هم جوابی نداد. حضرت امیر علیه‌السلام برای سومین بار صدا زد: «ای دختر آن کسی که زکات را در دامن عبای خود برای فقرا می‌برد! » اما باز هم جوابی نشنید. دوباره گفت: «ای دختر آن کسی که با ملائکه نماز خواند! » حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها باز هم جوابی نداد. در این هنگام مولا علی علیه‌السّلام صدا زد: 📋 یَا فَاطِمَةُ کَلِّمِینِی فَأَنَا ابْنُ عَمِّکَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ   ▪️ای فاطمه! با من حرف بزن؛ من پسر عمویت علی بن ابی طالب هستم. 📋 فَفَتَحَتْ عَیْنَیْهَا فِی وَجْهِهِ وَ نَظَرَتْ إِلَیْهِ وَ بَکَتْ وَ بَکَی ▪️حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها این بار چشم‌های خود را به روی مولا علی علیه‌السلام گشود. آنگاه به گریه افتاد. مولا علی علیه‌السّلام هم گریان شد. 🥀‌ مولا علی علیه‌السلام به آن حضرت فرمود: مگر تو را چه شده است؟! من پسر عمویت علی هستم! زهرای مرضیه سلام‌الله‌علیها فرمود: 📋 یَا ابْنَ الْعَمِّ إِنِّی أَجِدُ الْمَوْتَ الَّذِی لَا بُدَّ مِنْهُ وَ لَا مَحِیصَ عَنْهُ ▪️من اکنون مرگی را که نمی‌توان از دست آن گریخت، به چشم می‌بینم. 📚بحارالانوار ج۴۳ ص١٨٧ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
‬‏ 🩸صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها در ساعات احتضار، با نگاه بر سیدالشهداء علیه‌السلام، دائم از دل «آه» می‌کشید... در نقلی آمده است: در روزهای آخر عمر شریف صدیقه کبری "سلام‌الله‌علیها" بود، که اسماء می‌گوید: فاطمه زهرا "سلام الله علیها" مرا طلبید و بعضی از وصایا را به من سفارش نمود. سپس رو به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام کرد و فرمود: 📋 يَا قُرَّتَا عَينِي! إنَّ أُمَّكُمَا مَريضَةٌ؛ اِذهَبا إلَى رَوضَةِ جَدِّكُما وَ اْدْعُوا لَها. و قَبَّلتْهُما وَ بَكَتْ ▪️ای دو نور دیده‌ام! مادرتان بیمار است؛ بر سر مزار جدّتان روید و برای او دعا کنید. سپس آن دو را بوسید و گریه کرد. 📋 فَنَظَرَتْ إلَى الحُسينِ عَليهِ‌السّلام نَظَرَ حَسْرَىٰ وَ تَأَوَّهَتْ ▪️و از روی حسرت نگاهی به امام حسین علیه‌السلام می‌انداخت و «آه» می‌کشید... 📚 لوامع الأنوار،مرندی(خطی)؛ ص٩٩ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa