eitaa logo
🌸 ثامن ۷۲ تن 🌸 ۲۵۸ رسالت 🌸
267 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
4.2هزار ویدیو
21 فایل
❤ارتباط با ادمین❤ @Samen_72tann
مشاهده در ایتا
دانلود
✖☀️✖ ســــــــــلام بہ روے ماهتون خوࢪشیدهاے خونہ ...خانوم هایی کہ خونہ بہ حضوࢪشون روشݩ و نورانیہ...♥️ امـــــࢪوز روز سوم محـــــࢪمہ روز دردانــــــــــہ ارباب خانوم رقیہ (س)🍃 امروز مےتونے از دستاے خود ارباب ڪلے حاجت بگیرے ... چون یہ اربابہ و یه بی بی رقیہ 💔 یہ ختـــــم صلوات 📿 یہ نـــــذرے کوچیک یہ سفــــــــــره حضرت رقیہ بین در و همسایہ 🍃 دستات خالے نباشه امروز از هدیہ بہ خانوم کوچولوے سیدالشهدا ؏ توے کیفت شکلات و بیسکوئیت بذاࢪ امروز هواے دختر بچه هارو بیشتر داشته باش ..❤️ 💔اگہ توے خونہ دخترکوچولو داری امروز باهاش بداخلاقے نکݩ نکنه سرش داد بزنے ؟ نکنہ اشکش دربیاد ؟ برای بچہ ها از مھربونی هاے پدر دخترےشون بگیم ... از اینکہ آقا ابوفاضل رقیہ رو چقدر دوست داشت و اونو سردوش میذاشت .. از قشنگے هاش بگیم ♥️خلاصہ مامان جونے مےتونے امروزت رو بہ نام بی بی رقیہ متفاوت تراز هرروز رقـــــم بزنے @sahebzaman72tan ‎‎‌‌‎‎‎‌‌‎‎‌‌‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ایاکم و الجفاء...   حارث اعور گفت: امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: پدر و مادرم فداى حسين كه در پشت كوفه كُشته خواهد شد، به خدا قسم گويا مى‌بينم كه حیوانات وحشی گردنهاى خود را بر قبرش كشيده و بر او مى‌گِريند و از شب تا صبح بر او مرثيه مى‌خوانند، و وقتى حال وحوش چنين باشد پس شما انسان‌ها از جفا به او حذر كنيد . 📚 کامل الزیارات ص ۲۲۱ @sahebzaman72tan
هدایت شده از حامد کاشانی
Kashani-14020430-04Moharram-Hkashani_Com.mp3
15.5M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🔊 کامل 📋 کدام حسین علیه السلام؟ کدام کربلا؟ - فصل دوم؛ قسمت چهارم 🎙 حامد کاشانی 📆 جمعه ۳۰ تیرماه ۱۴۰۲ 🔸 بضعة الرسول سلام الله عليها
🍹کلاس تابستانی «زبان انگلیسی» 🔶دوشنبه ها و چهارشنبه ها 🔷ساعت ١٧:٠٠ 🔶برای ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر با شماره 09023897610 تماس حاصل فرمائید. 📲@sahebzaman72tan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽❣ ❣﷽ آه برگرد به آن رأس جدا بر سر نِی به همان جسم که بازیچه شمشیر شده! تشنه‌ ذکر اناالمَهدے تو هست حسین طالب خون خدا، آمدنت دیر شده 🤲🌷 🖤 @sahebzaman72tan
🚩 حر بن یزید ریاحی 🚩 💥نیامده بود که شهید بشود؛ اما ناگهان همه چیز در ورطه ای که افتاده بود تغییر کرد. شاید دلش ریخت؛ شاید از آسمان حرفی به قلبش نشست؛ شاید این نام را با خودش زمزمه کرده بود: 🌸 "فاطمه" سلام الله علیها ⭐️دیگر خودش نبود. ساعات آخر انتخاب رسیده بود؛ میگویند کفشهایش را بابندهایش به گردن انداخت و رفت به خیمه گاه سیدالشهدا علیه السلام 👈شاید چیزی نگفت؛ شاید فقط با چشمانش به امام گفت: دستم خالی است و جرمم سنگین. شاید همینطور که میگفت "یاحسین" میگریست. 💔امام پذیرفتند! به همین راحتی و بخشیدند! به همین راحتی! و خدا هم بخشید و حر را بخشید و شهادت در کربلا را نصیبش کرد؛ آنهم در واپسین لحظات. 🌎 بیایید به آقا امام زمان علیه السلام عرض کنیم که 💔آقا جان! 👈 آنگونه نبودیم که شما خواسته بودید ولی با همه گناهکاری مان ما را ببخش... تعهد میکنیم یاری تان کنیم..♥️ @sahebzaman72tan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹🔷《السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُرَّ بْنَ يَزيدَ الْرِّيَاحِى(رحمه الله)》🔷🔹 ✅هنگامی که خبر آمدن امام حسين(ع) در کوفه منتشر شد،حُرّ بن يزيد ریاحی به سِمَت فرماندهی هزار نفر از سربازان کوفه برگزيده شد و عبيدالله بن زیاد به او دستور داد که از ورود امام(ع) به کوفه جلوگيری واو را وادار کند که با يزيد بيعت کند. هنگامي که امام حسين(ع) به منزل ذی حِسم رسيد، دستور داد در آنجا اتراق کرده و خيمه ها را برافراشتند. ساعتی نگذشته بود که لشکر حُرّ سر رسید و کاروان امام(ع) را محاصره کردند و مقابل حضرت(ع) ایستادند. از طرفی گرما به شدت آنان را اذیت میکرد. از آنجایی که امام حسین(ع) در منزلگاه «شراف» آب بسیار برداشته بودند، رو به یارانش فرمودند : 📋《اِسْقُوا الْقَوْمَ وَ أَرْوُوهُمْ مِنَ الْمَاءِ وَ رَشِّفُوا الْخَيْلَ تَرْشِيفاً》 ♦️این قوم را آب دهید، آنان را از آب گوارا سیراب کنید و دهان اسبانشان را نيز تَر كنيد. 📋《فَقَامَ فِتيَانُهُ فَرَشَّفُوا الخَيلَ تَرْشِيفَاً، فَقَامَ فِتيَةُ وَ سَقَوا الْقَوْمَ مِن الْمَاءِ حَتَّى أَرْوُوهُمْ وَ اَقبَلُوا يَملَئُونَ القَصَاعَ وَ الاَتوَارَ وَ الطَّسَاسَ مِن الْمَاءِ ثُمَّ يَدنُونَهَا مِن الفَرَسِ، فَإِذَا عَبَّ فِيهِ ثَلَاثَاً اَو أَربَعَاً اَو خَمسَاً عُزَلَت عَنهُ وَ سَقَوا آَخَرَ حَتَّى سَقَوا الخَيلَ كُلَّهَا!》 ♦️پس جوانان برخاستند، و به آنها آب دادند تا اينكه سيرابشان كرده و قدح ‏ها و كاسه ‏ها و طشت ها را پر كردند، و نزد اسب‏هايشان گذاشتند، وقتى اسب سه يا چهار و يا پنج نفس از آن آب می ‏خورد آن را از پيش او می ‏گرفتند و اسب ديگر را سيراب می كردند تا اينكه همه اسب‏ها سيراب شدند.(۱) دو لشکر، در این مکان توقف کردند و نماز ظهر به امامت امام(ع) اقامه شد. امام(ع) پس از نماز، خطاب به لشکریان کوفه فرمود : آیا شما برای من نامه ننوشتید که به شهر و دیار شما آیم؟ آیا شما نبودید که گفتید ما به دنبال امام و پیشوای خود هستیم؟ لشکریان کوفه سکوت کردند و حرّ گفت : ما دستور داريم كه وقتی تو را ديدار كرديم از تو جدا نشويم، تا اینکه تو را در كوفه به عبيدالله تحویل دهیم. امام(ع) در پاسخ به او فرمود : 📋《الْمَوْتُ أَدْنَى إِلَيْكَ مِنْ ذَلِكَ》 ♦️مرگ براى تو نزديك تر از اين آرزو است. سپس امام(ع) به اصحاب فرمود : 📋《قُومُوا فَارْكَبُوا》 ♦️برخیزید و حرکت کنید. همین که خواستند حرکت کنند، حرّ و لشکریانش راه را بر آنها بستند و مانع حرکت آنان شدند. امام(ع) در این هنگام خطاب به حرّ فرمود : 📋《ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ! مَاتُرِيدُ؟》 ♦️مادرت به عزایت بنشیند! چه می خواهی؟ حُرّ جواب داد : 📋《أَمَا لَوْ غَيْرُكَ مِنَ الْعَرَبِ يَقُولُهَا لِي وَ هُوَ عَلَى مِثْلِ الْحَالِ الَّتِي أَنْتَ عَلَيْهَا مَا تَرَكْتُ ذِكْرَ أُمِّهِ بِالثُّكْلِ كَائِناً مَنْ كَانَ وَ لَكِنْ وَ اللَّهِ مَا لِي إِلَى ذِكْرِ أُمِّكَ مِنْ سَبِيلٍ إِلَّا بِأَحْسَنِ مَا يُقْدَرُ عَلَيْه‏!》 ♦️اگر كسى از عرب جز تو در چنين حالى كه تو در آن هستى، اين سخن را به من می گفت، من نيز هر كه بود نام مادرش را به عزا گرفتن مي بردم، ولى به خدا من نمى توانم نام مادر تو را جز به بهترين راهى كه توانائى بر آن دارم، ببرم. زهیر بن قین به امام(ع) پیشنهاد جنگ با آنان را داد،اما حضرت(ع) نپذیرفت. به هر حال حرّ پیشنهاد داد، اکنون که از آمدن به کوفه خودداری می کنی، راهی غیر از راه کوفه و مدینه در پیش گیر، تا وی بتواند از ابن زیاد کسب تکلیف کند. آنها در مسیر خود به منزلگاه قصر بنی مقاتل رسیدند، و سرانجام در روز دوم محرم، کاروان امام حسین(ع) به همراه لشگر حرّ وارد کربلا شدند.(۲) 🏴سرانجام روز عاشورا فرا رسید. دراین روز امام حسين(ع) با صدای بلند ياری خواست و فرمود: 📋《أَمَا مِنْ مُغِيثٍ يُغِيثُنَا لِوَجْهِ اللَّهِ؟ أَ مَا مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللهِ(ص)؟》 ♦️آیا دادرسی هست که به خاطر خدا، به یاری ما بشتابد؟ آیا مدافعی هست که از حرم رسول خدا(ص) دفاع کند؟ حُر با شنيدن سخنان جانسوز امام(ع)، مضطرب و پريشان شد، با ناراحتي نزد عمر بن سعد آمد و به او گفت : آيا مي خواهي با حسين(ع) بجنگی؟ عمربن سعد با کمال بي شرمی گفت: 📋《إِي وَ اللَّهِ قِتَالًا أَيْسَرُهُ أَنْ تَطِيرَ الرُّءُوسُ وَ تَطِيحَ الْأَيْدِي》 ♦️آری، چنان نبردی کنم که کمترين آن، بريده شدن سرها و جدا شدن دستها را به دنبال دارد. حرّ که دوست نداشت با امام(ع) روبه رو شود، به او گفت:بهتر نيست او را به حال خود واگذاری تا اهل بيت(ع) خود را از اينجا دور کند؟ عمر سعد که جيره خوار عبيدالله بود، در جواب گفت : اگر کار دست من بود، پيشنهاد تو را عملی می کردم، ولی امير اجازه نمیدهد. حرّ در كنار سربازان ايستاد، به طورى كه لرزه بر اندامش افتاده بود. @sahebzaman72tan ادامه مطالب :👇
حرّ با خود گفت : 📋《وَ اللَّهِ إِنِّي أُخَيِّرُ نَفْسِي بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ فَوَ اللَّهِ لَا أَخْتَارُ عَلَى الْجَنَّةِ شَيْئاً وَ لَوْ قُطِّعْتُ وَ أُحْرِقْتُ》 ♦️به خدا قسم، خود را در ميان بهشت و جهنم مي بينم، ولي چيزي را بر بهشت ترجيح نخواهم داد، اگر چه مرا بکشند و پاره پاره کرده و بسوزانند. حرّ سرانجام در صبحگاه روز عاشورا از لشکر ابن سعد دور شد و در نهایت ندامت و پشیمانی از عملکرد خویش، توبه کنان در حالی که دو دست خود را بر سر گذاشته بود و در نقلی سپر خود را واژگون کرده بود، به سوی خیمه گاه امام حسین(ع) حرکت کرد. در حالی که حرّ با خود چنین زمزمه می کرد :  📋《اللَّهُمَّ إِلَيْكَ أَنَبْتُ فَتُبْ عَلَيَّ فَقَدْ أَرْعَبْتُ قُلُوبَ أَوْلِيَائِكَ وَ أَوْلَادِ بِنْتِ نَبِيِّكَ》 ♦️بار الها بسوى تو بازگشتم، توبه ام را بپذير كه من دلهاى دوستان تو و فرزندان دختر پيغمبر تو را لرزاندم. هنگامي که نزد امام(ع) رسيد با ناراحتی و پشيمانی گفت : جانم فدايت، اي فرزند رسول خدا(ص)، منم کسي که راه را بر تو بستم و سايه به سايه با تو آمده و از تو جدا نشدم و تو را در اين سرزمين پر آشوب نگه داشتم. به خدايي که هيچ معبودی جز او نيست، هرگز گمان نمی کردم اين قوم چنين رفتاری با تو داشته باشند و به حرفهايت گوش نکنند. به خدا قسم اگر می دانستم نمی پذيرند، درباره ات خطايی مرتکب نمی شدم. سپس گفت : 📋《أَنَا تَائِبٌ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى! فَهَلْ تَرَى لِي مِنْ تَوْبَةٍ؟》 ♦️حال پشيمان و توبه کنان آمده ام، آيا توبه ام پذيرفته مي شود؟ حضرت اباعبدالله(ع) فرمود : آری، توبه ی تو پذیرفته است. حرّ گفت : 📋《فَإِذَا كُنْتُ أَوَّلَ مَنْ خَرَجَ عَلَيْكَ فَأْذَنْ لِي أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ قَتِيلٍ بَيْنَ يَدَيْكَ لَعَلِّي أَكُونُ مِمَّنْ يُصَافِحُ جَدَّكَ مُحَمَّداً(ص) غَداً فِي الْقِيَامَةِ》 ♦️از اون جایی که من نخستين كسی بودم كه سر راه بر تو گرفتم، اجازه بفرما تا اوّلين شهيد راه تو باشم، شايد فرداى قيامت از افرادى باشم كه با جدّت محمّد(ص) مصافحه مى كنند. امام(ع) به او اجازه میدان رفتن داد و پس از آنکه به ميدان آمد، شروع به رجز خواندن كرد و جانانه جنگید. لشکریان یکی پس از دیگری به او حمله ور شدند، تا اینکه درگيرى شدّت گرفت. ساعاتى به همين گونه جنگيد، تا اینکه پياده نظام دشمن بر حرّ يورش بردند و حرّ به شهادت رساندند. هنگام شهادت حرّ، امام حسین(ع) به بالین او رسید. 📋《فَجَعَلَ يَمْسَحُ التُّرَابَ عَنْ وَجْهِهِ》 ♦️با دست مبارک خود، گَرد و غبار از صورت حرّ پاك مي كرد و مي فرمود : 📋《أَنْتَ الْحُرُّ كَمَا سَمَّتْكَ أُمُّكَ حُرّاً فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ》 ♦️همچنان كه مادرت تو را ناميد واقعاً تو آزاد مردى، آزاد در دنيا و آخرت.(۳) بعد از این توبه، حُر به جایگاهی رسید که امام زمان(عج) در زیارت ناحیه مقدسه از او نام بردند و فرمودند : 《السَّلَامُ عَلَيْكَ يَاحُرَّ بْنَ يَزيدَ الْرِّيَاحِى》(۴) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : گناهی از تمام کوه ها سنگین تر آوردم عزیز فاطمه! بر درگه عفوت سر آوردم من آن حُرَّم کز اول خویش را سدّ رهت کردم تو را در این زمین بین هزاران لشکر آوردم به جای دسته گل با دست خالی آمدم اما ‏دلی صد پاره تر از لاله های پرپر آوردم ‏نشد تا از فرات آب آورم از بهر اطفالت ولی بر خنجر خشکیده ات چشم تر آوردم غبارم کن، به بادم ده مرا، دور سرت گردان ‏فدایم کن که در میدان ایثارت سر آوردم ‏سرشک خجلت از چشمم چو باران بر زمین ریزد زبان عذر خواهی بر علی اکبر آوردم همین ساعت که بر من یک نظر از لطف افکندی ‏به خود بالدیم و مانند فطرس پر برآوردم بده اذنم که خم گردم، ببوسم دست عباست ‏که روی عجز بر آن یادگار حیدر آوردم! 👤غلامرضا سازگار 📚منابع : ۱)تاريخ الأمم و الملوك طبری، ج۵، ص۴۰۱ ۲)الإرشاد شیخ مفید، ج‏۲، صص۷۸-۸۰ ۳)اللهوف ابن طاووس، صص۱۰۲-۱۰۳ ۴)المزار الکبیر ابن مشهدی، ص۵۰۴ @sahebzaman72tan