eitaa logo
« مسیرتعالی »🇱🇧
465 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
3.1هزار ویدیو
94 فایل
«حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح ورنه طوفان حوادث ببرد بنیادت» 🌹امام خامنه ای: سه کار عمده بر عهده‌ی روحانیون است: «هدایت فکری و معنوی»، «هدایت سیاسی» و «خدمات اجتماعی و غمخواری و خدمت‌رسانی به مردم» ارتباط با مدیر کانال @AliChegini_66
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 خطاب به نخبگان : 🔸 نخبگی یک نعمت الهی است / آن چیزی که نخبه را نخبه میکند، قدرشناسی از این نعمت است ✍ صبح امروز در دیدار نخبگان و استعدادهای برتر علمی: نخبگی یک نعمت الهی است، یک موهبت خدایی است. نعمت الهی را باید شکر کرد. اول چیزی که در ذهن شما قرار میگیرد این باشد که این نعمت را شکرگزاری کنید. آن چیزی که نخبه را نخبه میکند، صرفاً استعداد و ظرفیت ذهنی نیست. خیلی‌ها هستند استعداد دارند، ظرفیت ذهنی هم دارند و این ضایع میشود. اصلاً بروز پیدا نمیکند یا از او هیچ استفاده‌ی مناسب و شایسته نمیشود و تبدیل به نخبه نمیشود. آن چیزی که نخبه را نخبه میکند، علاوه‌ی بر استعداد و ظرفیت ذهنی، قدرشناسی از این حقیقت و از این نعمت است. این باید قدرشناسی بشود و براساس او کار و تلاش انجام بگیرد. ۱۴۰۰/۸/۲۶ ╭┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮ @samen_Arasanj ╰┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
🔰 : صبح امروز در دیدار نخبگان و استعدادهای برتر علمی: در بعضی از دانشگاهها عناصری هستند که را تشویق میکنند به ترک کشور، من صریح میگویم این خیانت است، این خیانت است، این دشمنی با کشور است، دوستی با آن هم نیست. ۱۴۰۰/۸/۲۶ ╭┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮ @samen_Arasanj ╰┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
Video_۲۰۲۱۱۱۱۸۱۳۱۴۱۶۲۹۹_by_videoshow.mp3
5.89M
🎙 🔊 📚در محضر سوره حج/ 📖 آیه ۳ 🔹فلسفه بلاها در زندگی ⁉️چرا بعضیا با خدا درگیر میشن؟! 🎙 💯 شنیدن این داستان زیبا را از دست ندهید. ✿  •──•❃❀✿◇✿❀❃•──• ╭┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮ @samen_Arasanj ╰┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
MohammadhoseinPouyanfar.Eshgh.Yani(128).mp3
5.4M
🌷 دور ازتو با اینکه ضرر کردم تو راهو نشون دادی که برگردم.... 🌷 کربلا برا منه نالایق یه حس جدیدی بود شدم عاشق... 🎙محمدحسین پویانفر ╭┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮ @samen_Arasanj ╰┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
⤴️⤴️⤴️ 🔘 پایان عمل جراحی احساس کردم آنها کار را بخوبی انجام دادند. دیگر هیچ مشکلی نداشتم آرام و سبک شدم چقدر حس زیبایی بود! درد از تمام بدنم جدا شد. 😌 یکباره احساس راحتی کردم. سبک شدم. با خودم گفتم: خدارو شکر از این همه درد چشم و سر درد راحت شدم چقدر عمل خوبی انجام شد با اینکه کلی دستگاه به سر و صورتم بسته بود اما روی تخت جراحی بلند شدم و نشستم. 🤱برای یک لحظه؛ زمانی که نوزاد بودم و در آغوش مادر بودم را دیدم! از لحظه کودکی تا لحظه ای که وارد بیمارستان شدم برای لحظاتی با همه جزئیات در مقابل من قرار گرفت! 😇 چقدر حس و حال شیرینی داشتم در یک لحظه تمام زندگی و اعمالم را دیدم! در همین حال و هوا بودم که جوانی بسیار زیبا با لباسی سفید و نورانی در سمت راست خودم دیدم. 🤴او بسیار زیبا و دوست داشتنی بود نمیدانم چرا اینقدر او را دوست داشتم می خواستم بلند شوم و او را در آغوش بگیرم. او کنار من ایستاده بود و به صورت من لبخند می زد. محو چهره او بودم. با خودم میگفتم: چقدر چهره اش زیباست! چقدر آشناست. من او را کجا دیده ام؟! 🔅 سمت چپم را نگاه کردم عمو و پسر عمه ام آقاجان سید و ... ایستاده بودند. عمویم مدتی قبل از دنیا رفته بود. پسر عمه ام نیز از شهدای دوران دفاع مقدس بود. از اینکه بعد از سالها آنها را میدیدم خیای خوشحال شدم. زیر چشمی به جوان زیبا رویی که در کنارم بود دوباره نگاه کردم. من چقدر او را دوست دارم. چقدر چهره اش برایم آشناست. یکباره یادم آمد. حدودا ۲۵ سال پیش. شب قبل از سفر مشهد. عالم خواب؛ حضرت عزرائیل. ☺️ با ادب سلام کردم. حضرت عزرائیل جواب دادند. محو جمال ایشان بودم که با لبخندی بر لب به من گفتند : برویم؟ با تعجب گفتم: کجا؟ بعد دوباره مگاهی به اطراف انداختم دکتر جراح ماسک روی صورتش را در آورد و به اعضای تیم جراحی گفت: مریض از دست رفت. دیگه فایده ای نداره... بعد گفت: خسته نباشید. شما تلاش خودتون رو کردین، اما بیمار نتونست تحمل کنه. یکی دیگه از پزشکها گفت: دستگاه شوک رو بیارین... 📛 نگاهی به دستگاهها و مانیتور اتاق عمل کردم. همه از حرکت ایستاده بودند! عجیب بود، دکتر جراح من پشت به من قرار داشت اما من می تونستم صورتش را ببینم! حتی میفهمیدم که در فکرش چه میگذرد! من افکار افرادی که داخل اتاق بودند را هم میفهمیدم. ⚠️ همان لحظه نگاهم به بیرون از اتاق عمل افتاد. من پشت درب اتاق را میدیدم! برادرم با یک تسبیح در دست نشسته بود کنار درب اتاق عمل و ذکر میگفت. خوب به یاد دارم که چه ذکری میگفت. اما از آن عجیب تر اینکه ذهن او را می توانستم بخوانم! او با خودش میگفت: خدا کند که برادرم برگرده، او دو فرزند کوچک دارد و سومی هم در راه است. اگر اتفاقی برایش بیفتد ما با بچه هایش چه کنیم؟یعنی بیشتر ناراحت خودش بود که با بچه های من چه کند؟! ‼️ کمی آنطرف تر داخل یکی از اتاقهای بخش یک نفر در مورد من با خدا حرف میزد! من او را هم میدیدم. داخل بخش آقایان یک جانباز بود که روی تخت خوابیده و برایم دعا میکرد. او را میشناختم قبل از اینکه وارد اتاق عمل شوم با او خداحافظی کردم و گفتم که شاید بر نگردم. این جانباز خالصانه میگفت: خدایا من را ببر اما او را شفا بده او زن و بچه دارد اما من نه. یکباره احساس کردم که باطن تمام افراد را متوجه میشوم. نیت ها و اعمال آنها را میبینم و... 🤴 بار دیگر جوان خوش سیما به من گفت: برویم؟ از وضعیت بوجود آمده و راحت شدن از درد و بیماری خوشحال بودم. فهمیدم که شرایط بهتر شده اما گفتم: نه! خیلی زود فهمیدم منظور ایشان مرگ من و انتقال به آن جهان است. مکثی کردم و به پسر عمه ام اشاره کردم. بعد گفتم: من آرزوی شهادت دارم. من سالها به دنبال جهاد و شهادت بودم حالا اینجا و با این وضع بروم؟! اما انگار اصرارهای من بیفایده بود باید میرفتم. همان لحظه دو جوان دیگر حاضر شدند و در چپ و راست من قرار گرفتند و گفتند: برویم. بی اختیار همراه با آنها حرکت کردم. لحظه ای بعد خود را همراه با این دو نفر در یک بیابان دیدم! 📚 ادامه دارد... ╭┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮ @samen_Arasanj ╰┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
37.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 ؛ 🔶 معرفی شهدا 🌹 یاد و خاطره شهدای آراسنج گرامی🌹 🎙 با اجرای 🌹درآستانه بیست و دومین یادواره شهدای آراسنج | ۴آذرماه۱۴۰۰ ╭┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮ @samen_Arasanj ╰┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
Video_۲۰۲۱۱۱۱۹۱۹۳۸۴۱۶۸۲_by_videoshow.mp3
10.52M
🔊 | اللهم عجّل لولیک،بیابیا 📝 ای کاش در رکاب امامم شوم شهید ... 🎙کربلایی 🔷 ╭┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮ @samen_Arasanj ╰┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
📝 زمانی که رفیق‌مون، همکارمون، همسرمون، و .... در لابلای مصائب و گرفتاریها، بی‌تاب شده و حال دلش خوب نیست؛ فقـط موظفیم باهاش همدردی کنیم؛ همین ❗️ در این شرایط، نصیحت و مرور تعالیم انسانی، عصبی‌ترش میکنه! باید زمان مناسبی رو بعدها، اونم در خلوتی که کسی نیست، برای اینکار انتخاب کرد! 🔥 تمایل به برون ریزیِ اطلاعات و نصیحت کردن، در این شرایط بسیار خطرناکه. 🌛 ╭┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮ @samen_Arasanj ╰┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
•┄❁بِـسْـم‌‌ِاللّٰه‌ِالࢪَّحمن‌ِالࢪَّحیمْ❁┄• سلام و ادب خدمت شما سروران عزیز ☺️✋ الهی هر کجا هستید حال دلتون شاد و ساز دلتون کوک کووووک باشه😊 صبح اولین‌‌ روز هفته تون بخیر و پُر از خبرهای خوب🌺 امیدوارم یه روز عالی و یه هفته مملو از خیر و برکت الهی پیش رو داشته باشید👌🌸 ☀️اولین کلمه ای که صبح ها هنگام بیدار شدن، درست پس از آنکه چشم می گشایی، می‌گویی، بسیار مهم است. فرقی نمی کند که این کلمه را در ذهنت بگویی و یا بر زبانت جاری کنی.اولین کلمه مهم است. 💥و بی شک تاثیری شگرف بر ماجراهای همان روزت خواهد داشت. کلمه ی تو، چکیده ی فکر توست، و فکر تو، تو را به همان سو می کشاند. ❓تا به حال فکر کرده ای که اولین کلمه ات چه بوده و کدام است؟! 🌟و آخرین کلمه ای که پیش از آنکه خواب چشمانت را فرا بگیرد، آن نیز مهم است و بر رؤیاهایت تاثیر بسزا دارد. و باز فرقی نمی کند که این کلمه را در ذهنت بگویی و یا بر زبانت جاری کنی. 💐کلمات خوب در این دو لحظه ی حساس که ذهن در حالت آلفا بسر می برد، خوبی به بار می آورد و کلمات ناهنجار، ناهنجاری. از من می شنوی، 🌼 اولین کلمه ات را حمد و سپاس خداوند قرار بده و بگو; ✨ بسم الله الرحمن الرحیم✨ ✨ الحمدلله رب العالمین✨ 🌸و آخرینش را پاکی و تنزیه خداوند باریتعالی...سبحان الله✨ را امتحان کن...☺️ ┅═ 🌿🌸🌿 ═┅ 👇 ╭┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮ @Nodbeh_Arasanj ╰┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┅═ 🌿🌸🌿 ═┅ اُبهت زمان ⏱ زمان یکی از مظاهر قدرت الهی است 💥 💢 عبور بی‌رحمانه و منظم زمان ، نشان می‌دهد عالم چگونه تابع فرامین قاطع الهی است 👌🏻 💠 اگر ابهت و انعطاف‌ناپذیر بودن زمان را درک کنیم 👈🏻 خواهیم فهمید در چه جهان با حساب و کتابی زندگی می‌کنیم 😮 و در نتیجه با حساب و کتاب زندگی خواهیم کرد . ✅ 🍃 ╭┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮ @Nodbeh_Arasanj ╰┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
💕 🕚 می دونستید ، حتی یک لحظه‌اش ، اونقدر قیمتیه که شما می‌تونید خریدهای با عظمتی داشته باشید برای آخرت؟ 👌و چه رضایتی رو از پروردگار عالم می‌تونید جلب بکنید که اصلاً قابل تصور نیست....؟! 🌿 امیرالمومنین‌ (ع) می‌فرمایند : مِن کَرَمِ المَرءِ... یکی از علائم کرامت و بزرگواری و شایستگیِ یک انسان ؛ بُکاءُهُ عَلی ما مَضی مِن زَمانِه... ، گریه اش بر زمان از دست رفته است... 😭 خود مولا در مناجات شعبانیه از عمر گذشته‌ و از جوانیِ از دست داده‌ی خودشون چه جور ناله می‌زنند درِ خونه‌ی خداوند متعال ... أَفْنَيْتُ عُمُرِي فِي شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْكََ ... ؛ هیچ چیز از دست رفته ای ارزش گریه کردن نداره اما برای زمانی که از دستمون رفته و میره خیلی باید گریه کنیم...): ╭┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮ @Nodbeh_Arasanj ╰┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
💞 دو تا شریک و دو تا رفیق هستید : این‌طور هم نیست که بگوییم همه جا خانم باید از آقا تبعیت کند، نخیر. چنین چیزی نه در اسلام داریم و نه در شرع. «الرجال قوامون علی النساء» معنایش این نیست که زن بایستی در همه‌ی امور تابع شوهر باشد، نه! یا مثل برخی از این اروپا ندیده‌های بدتر از اروپا و مقلد اروپا، بگوییم که زن بایستی همه‌کاره باشد و مرد باید تابع باشد، نه. این هم غلط است. بالاخره دو تا شریک و دو تا رفیق هستید. یک جا مرد کوتاه بیاید، یک جا زن کوتاه بیاید. یکی این‌جا از سلیقه و خواست خود بگذرد، دیگری در جای دیگر تا بتوانید با یکدیگر زندگی کنید. 📚 برگرفته از کتاب مطلع عشق؛ ╭┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮ @Nodbeh_Arasanj ╰┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
🔰بسیج یادگار امام و نمایشگاه مجاهدت است : بسیج یادگار بزرگ و درخشان امام راحل، و مظهر اقتدار ملی، و نمایشگاه صفا و اخلاص و بصیرت و مجاهدت است. ۹۹/۹/۵ ┅═ 🌿🌸🌿 ═┅ 👇 ╭┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮ @Nodbeh_Arasanj ╰┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ویدئوی کمتر دیده شده از شهید در حال فرماندهی عملیات آزادسازی شهر بوکمال 🗓 بازنشر به مناسبت سالروز آزادسازی شهر بوکمال و اعلام پایان حکومت داعش ┅═ 🌿🌸🌿 ═┅ 👇 ╭┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮ @Nodbeh_Arasanj ╰┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
📝 ؛ ـ هر قدر دیگران، سهمِ بیشتری از نعمتهای ما داشته باشند، ــ و هر قدر سفره‌‌ی نعمتهامون (مادی ـ معنوی) برای مخلوقات بیشتری، جا داشته باشه؛ به همون اندازه‌، برکات خداوند بر نعمت ما هم، بیشتر تعلّق می‌گیره، و اون نعمت برای ما ماندگارتر و وسیعتر خواهد شد. 💥 بُخل، چه مادی، و چه معنوی، راهِ دریافت و برکاتِ نعمت‌ها رو به روی انسان می‌بنده ! 🌛 ┅═ 🌿🌸🌿 ═┅ ╭┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮ @samen_Arasanj ╰┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
🥀 یاد و خاطره شهدای شهرک آراسنج گرامیباد🌷 ﴾﷽﴿ حضرت امام خمینی(ره): 🌹🌹«شهدا امامزادگان عشقند كه مزارشان زيارتگاه اهل يقين است!»🌹 وَ شَهادَت...🌷🌷🌷 حِکایٺ عاشِقانه آنانی اَسٺ ڪه دانِستَند دُنیا جای ماندَن نیست بایَد پَرواز ڪرد.....💙🕊 .......شهادت آخرین معراج عشق است💙✨🕊...... - مِثل‌پرنده‌ھا 💚🕊 - به‌وقت‌دلتنگی💔 🎤اطلاع رسانی یادواره: 🍃✍همه اهالی شریف و محترم دعوتید به مراسم یادواره میثاق با شهدای آراسنج در پنج شنبه هفته آینده (با رعایت دستورالعمل های بهداشتی) 🔹زمان: پنجشنبه ۱۴۰۰/۹/۴ ساعت ۱۴ الی ۱۶ 🔹مکان: مسجد چهارده معصوم(ع) 🎬 ستاد برگزاری بیست و دومین یادواره شهدای آراسنج ╭┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮ @samen_Arasanj ╰┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 : بسیج صرفاً یک حرکت احساسی نیست، بسیج متّکی است به دانستن و فهمیدن، متّکی است به بصیرت. واقعیّت بسیج هم همین است و در این جهت باید پیش برود. 🗓 انتشار به‌مناسبت ┅═ 🌿🌸🌿 ═┅ ╭🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮ @samen_Arasanj ╰🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
⤴️⤴️⤴️ 🕰 این را هم بگویم که زمان اصلا مانند اینجا نبود. من در یک لحظه صدها موضوع را می فهمیدم و صدها نفر را میدیدم! آن زمان کاملا متوجه بودم که مرگ به سراغم آمده. اما احساس خیلی خوبی داشتم. از آن درد شدید چشم راحت شده بودم پسر عمه و عمویم در کنارم حضور داشتند و شرایط خیلی عالی بود. 🧚‍♂ در روایات شنیده بودم که دو ملک از سوی خدا همیشه با ما هستند، حالا داشتم این دو ملک را میدیدم. چقدر چهره آنها زیبا و دوست داشتنی بود. دوست داشتم همیشه با آنها باشم. ما با هم در وسط یک بیابان کویری و خشک و بی آب و علف حرکت میکردیم کمی جلوتر چیزی را دیدم! 👱‍♂ روبروی ما یک میز قرار داشت که یک نفر پشت میز نشسته بود. آهسته آهسته به میز نزدیک شدیم. 🔄 به اطراف نگاه کردم. سمت چپ من در دور دستها چیزی شبیه سراب دیده می شد. اما آنچه میدیدم سراب نبود، شعله های آتش بود! حرارتش را از راه دور حس میکردم. 🍃🌸 به سمت راست خیره شدم در دوردستها یک باغ بزرگ و زیبا یا چیزی شبیه جنگلهای شمال ایران پیدا بود. نسیم خنکی از آن سو احساس میکردم. ☺️ به شخص پشت میز سلام کردم. با ادب جواب داد. منتظر بودم میخواستم ببینم چه کار دارد این دو جوان که در کنار من بودند، هیچ عکس العملی نشان ندادند. ⚜ حالا من بودم و همان دو جوان که در کنارم قرار داشتند. جوان پشت میز یک کتاب بزرگ و قطور را در مقابل من قرار داد! ✍ حسابرسی جوان پشت میز به آن کتاب بزرگ اشاره کرد. وقتی تعجب من را دید گفت: کتاب خودت هست، بخوان. امروز برای حسابرسی همین که خودت آن را ببینی کافی است. 🤔 چقدر این جمله آشنا بود. در یکی از جلسات قرآن، استاد ما این آیه را اشاره کرده بود: «اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَىٰ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا»(اسراء/۱۴) این جوان درست ترجمه همین آیه را به من گفت. نگاهی به اطرافیانم کردم. کمی مکث کردم و کتاب را باز کردم بالای سمت چپ صفحه اول با خطی درشت نوشته شده بود: ۱۳ سال و ۶ ماه و ۴ روز از آقایی که پشت میز بود پرسیدم: این عدد چیه؟ گفت : سن بلوغ شماست. شما دقیقا در این تاریخ به بلوغ رسیدی. توی ذهنم بود که این تاریخ یکسال از پانزده سال قمری کمتر است. اما آن جوان که متوجه ذهن من شده بود گفت: نشانه های بلوغ فقط این نیست که شما در ذهن داری. من هم قبول کردم. 😌 قبل از آن و در صفحه سمت راست اعمال خوب زیادی نوشته شده بود. از سفر زیارتی مشهد تا نمازهای اول وقت و هیئت و احترام به والدین و ... پرسیدم: اینها چیست؟ 😇 گفت: اینها اعمال خوبی است که قبل از بلوغ انجام دادی. همه این کارهای خوب برایت حفظ شده. 📖 قبل از اینکه وارد صفحات اعمال پس از بلوغ شویم جوان پشت میز نگاهی کلی به کتاب من کرد و گفت: نمازهایت خوب و مورد قبول استـ برای همین وارد بقیه اعمال می شویم. 📿 یاد حدیثی افتادم که پیامبر (ص) فرمودند: نخستین چیزی که خدای متعال بر امتم واجب کرد نمازهای پنجگانه است و اولین چیزی که از کارهای آنان به سوی خدا بالا میرود نمازهای پنجگانه است و نخستین چیزی که درباره آن از امتم حسابرسی می شود نمازهای پنجگانه می باشد¹. من قبل از بلوغ نمازم را شروع کرده بودم و با تشویق های پدر و مادرم همیشه در مسجد حضور داشتم کمتر روزی پیش می آمد که نماز صبحم قضا شود اگر یک روز خدای ناکرده نماز صبحم قضا میشد تا شب خیلی ناراحت و افسرده بودم این اهمیت به نماز را از بچگی آموخته بودم و خدا را شکر همیشه اهمیت میدادم. 💖 وقتی آن ملک یعنی جوان پشت میز به عنوان اولین مطلب اینگونه به نماز اهمیت داد و بعد به سراغ بقیه اعمال رفت یاد حدیثی افتادم که معصومین (ع) فرمودند: اولین چیزی که مورد محاسبه قرار می گیرد نماز است. اگر نماز قبول شود بقیه اعمال قبول میشود و اگر نماز رد شود... خوشحال شدم. 📖 به صفحه اول کتابم نگاه کردم. از همان روز بلوغ تمام کارهای من با جزئیات نوشته شده بود. کوچکترین کارها، حتی ذره ای کار خوب و بد را دقیق نوشته بودند و صرف نظر نکرده بودند. تازه فهمیدم که «فَمن یعمل مِثقال ذرة خیراً یره» یعنی چه. 📝 هرچی که ما اینجا شوخی حساب کرده بودیم آنها جدی جدی نوشته بودند! ¹. کنزالاعمال ج ۷ص۲۷۶ 📚 ادامه دارد... ┅═ 🌿🌸🌿 ═┅ ╭┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮ @samen_Arasanj ╰┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
📓 در داخل این کتاب در کنار هر کدام از کارهای روزانه من چیزی شبیه یک تصویر کوچک وجود داشت که وقتی به آن خیره می شدیم مثل فیلم به نمایش در مے آمد. درست مثل قسمت ویدئو در موبایلهای جدید فیلم آن ماجرا را مشاهده میکردیم. آن هم فیلم سه بعدی با تمام جزئیات. 🤯 یعنی در مواجه با دیگران حتی فکر افراد را هم می دیدیم. لذا نمیشد هیچکدام از آن کارها را انکار کرد. غیر از کارها حتی نیتهای ما ثبت شده بود. آنها همه چیز را دقیق نوشته بودند. جای هیچگونه اعتراضی نبود. تمام اعمال ثبت بود. هیچ حرفی هم نمیشد بزنیم. اما خوشحال بودم که از کودکی همیشه همراه پدرم در مسجد و هیئت بودم. از این بابت به خودم افتخار میکردم و خودم را از همین حالا در بهترین درجات بهشت می دیدم. 😨 همینطور که به صفحه اول نگاه میکردم و به اعمال خوبم افتخار میکردم یکدفعه دیدم یکی یکی اعمال خوبم در حال محو شدن است! 📃 صفحه پر از اعمال خوب بود اما حالا تبدیل به کاغذ سفید شده بود! با عصبانیت به آقایی که پشت میز بود گفتم: چرا اینها محو شد؟ مگه من این کارهای خوب رو نکردم؟ گفت: بله درسته اما همان روز غیبت یکی از دوستانت رو کردی. اعمال خوب شما به نامه عمل او منتقل شد. 😡 با عصبانیت گفتم: چرا؟چرا همه اعمال من؟ او هم غیر مستقیم اشاره کرد به حدیثی از پیامبر (ص) که میفرماید: سرعت نفوذ آتش در خوردن گیاه خشک به پای سرعت اثر غیبت در نابودی حسنات یک بنده نمیرسد¹. ¹. بحارالانوار جلد ۷۵ص۲۲۹ 📑 رفتم صفحه بعد... آنروز هم پر از اعمال خوب بود. نماز اول وقت، مسجد، بسیج، هیئت و رضایت پدر و مادر و ... فیلم تمام اعمال موجود بود اما لازم به مشاهده نبود. تمام اعمال خوب مورد تایید من بود. 🔘 آن زمان دوران دفاع مقدس بود خیلی ها مثل من بچه مثبت بودند. خیلی از کارهای خوبی که فراموش کرده بودم تماما برای من یادآوری میشد. اما با تعجب دوباره مشاهده کردم که تمام اعمال من در حال محو شدن است! 😥 گفتم‌: ایندفعه چرا؟ من که در این روز غیبت نکردم؟! جوان گفت: یکی از رفقای مذهبی ات را مسخره کردی. این عمل زشت باعث نابودی اعمالت شد، باز بدون اینکه حرفی بزند آیه سی ام سوره یس برایم یادآوری شد: روز قیامت برای مسخره کنندگان روز حسرت بزرگی است. «يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ ۚ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ» خوب بیاد داشتم که به چه چیزی اشاره دارد. 😄 من خیلی اهل شوخی و خنده و سرکار گذاشتن رفقا بودم. با خودم گفتم : اگه اینطور باشه که خیلی اوضاع من خرابه. رفتم صفحه بعد روز بعد هم کلی اعمال خوب داشتم تمام کارهای خوب من پاک نشد با اینکه آنروز هم شوخی کرده بودم اما در این شوخی ها با رفقا گفتیم و خندیدیم اما به کسی اهانت نکردیم. غیبت نکرده بودم هیچ گناهی همراه با شوخی های من نبود. برای همین شوخیها و خنده های من به عنوان کار خوب ثبت شده بود. با خودم گفتم: خدا را شکر. ✨ یاد حدیثی افتادم که امام حسین (ع) میفرماید: برترین اعمال بعد از اقامه نماز شاد کردن دل مومن است، البته از طریقی که گناه در آن نباشد.¹ ¹. المناقب ج۴ص۷۵ ☺️ خوشحال شدم و رفتم صفحه بعد با تعجب دیدم که ثواب حج در نامه عمل من ثبت شده است! به آقایی که پشت میز نشسته بود با لبخندی از سر تعجب گفتم: حج؟! من در این سن کی مکه رفتم که خبر ندارم؟! گفت: ثواب حج ثبت شده، برخی اعمال باعث میشود که ثواب چندین حج در نامه عمل شما ثبت شود. مثل اینکه از سر مهربانی به پدر و مادرت نگاه کنی¹. یا مثلا زیارت با معرفت با امام رضا (ع) و ... 😭 اما دوباره مشاهده کردم که یکی یکی اعمال خوب من در حال پاک شدن است. دیگر نیاز به سوال نبود. خودم مشاهده کردم که آخر شب با رفقا جمع شده بودیم و مشغول اذیت کردن یکی از دوستان بودیم یاد آیه ۶۵ سوره زمر افتادم که میفرمود: برخی اعمال باعث حبط(نابودی) اعمال (خوب انسان) می شود. 😥 به دو نفری که در کنارم بودند گفتم: شما یک کاری بکنید؟! همینطور اعمال خوب من نابود میشود. 😔 سری به نشانه ناامیدی و اینکه نمی توانند کاری انجام دهند برایم تکان دادند. همینطور ورق میزدم و اعمال خوبی را می دیدم که خیلی برایش زحمت کشیده بودم اما یکی یکی محو می شد. فشار روحی شدیدی داشتم. کم مانده بود دق کنم. نابودی همه ثروت معنوی ام را به چشم میدیدم. نمیدانستم چه کنم. هرچه شوخی کرده بودم اینجا جدی جدی ثبت شده بود اعمال خوب من همه از پرونده ام خارج میشد و به پرونده دیگران منتقل میشد. 😍 🕋 پیامبر(ص) فرمودند: هر فرزند نیکوکاری که با مهربانی به پدر و مادرش نگاه کند در مقابل هر نگاه ثواب یک حج کامل مقبول به او داده میشود. سوال کردند حتی، اگر روزی صد مرتبه به آنها نگاه کند؟ فرمود: آری خداوند بزرگتر و پاکتر است. بحار الانوار ج۷۴ ص۷۳ 🌷✨🌷✨🌷✨🌷 ✍ادامه دارد... ┅═ 🌿🌸🌿 ═┅ 👇 🌸@samen_Arasanj🌸
📝 ؛ همه‌ی امتحان‌های خدا برای یک منظور اتفاق می‌افتند؛ " پَنچَر گیری " بچه زرنگ‌ها، اونایی‌اند که؛ در حین هر امتحان، می‌گردن دنبال ضعف‌شون... یعنی دقیقاً همون‌ نقطه‌ای که دچار نق و غُر، بی‌تابی، افسردگی، جزع و فزع، گلایه و قهر با خدا و ... شدند! این " پنچری‌ها " رو زود پیدا کرده، و سریع با قدرت‌گیری و تغذیه‌ی روح، راه این ضعف رو مسدود می‌کنند! یادمون باشه؛ امتحانای خدا، جایی سراغمون میاد، که روحمون پنچری داره ❗️ 🌛 ╭┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮ @samen_Arasanj ╰┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
•┄❁بِـسْـم‌‌ِاللّٰه‌ِالࢪَّحمن‌ِالࢪَّحیمْ❁┄• عرض سلام و ارادت خدمت شما سروران ارجمند 🤚🌺 صبح زیباتون مترنم به عطر خوش زندگی🌿 ✅ بعضی آدم ها هستن دائما شاکرن، ذکر لبشون"خدایا شکرت" هست. 🌷اصلا انگار غصه ندارن.توی زندگی شونم میری خیلی مشکلات هست .اما آرامش محض اند.هیچ از مشکلات شون حرف نمی زنن. 😊فقط لبخند و امید. آدم کنارشون قوت قلب می گیره. 🔴بعضی هام نه، درست برعکس، همیشه شکایت دارن .دایم از وضع شون ناراضی اند.هر جا می شینن از گرفتاریاشون حرف می زنن .از بدشانسی هاشون. آدم پیش شون یاد بدبختی هاش میفته. 💫خداوند شاکره. بنده های شاکر رنگ خدا هستن، رنگ آرامش. زشتی ها رو می‌پوشونن. بدی ها رو نادیده می گیرن. سختی ها رو رد می کنن. و باور دارن که آخرش آسانی هست. چون خداوند فرموده،پس حتما هست! رنگ خدا قشنگترین رنگهاست✨🌈 ╭┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮ @samen_Arasanj ╰┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
💐 چهار سال پیش در چنین روزی سردار سپهبد در نامه‌ای به پایان حکومت داعش را رسما اعلام کرد. ✍حاج قاسم در بخشی از این نامه می‌نویسد: حقیر به‌عنوان سرباز مکلف‌شده از جانب حضرت‌عالی در این میدان، با اتمام عملیات آزادسازی ابوکمال آخرین قلعه داعش با پایین کشیدن پرچم این گروه آمریکایی ــ صهیونیستی و برافراشتن پرچم سوریه، پایان سیطره این شجره خبیثه ملعونه را اعلام می‌کنم و به‌نمایندگی از کلیه فرماندهان و مجاهدین گمنام این صحنه و هزاران شهید و جانباز مدافع حرم ایرانی، عراقی، سوریه‌ای، لبنانی، افغانستانی و پاکستانی که برای دفاع از جان و نوامیس مسلمانان و مقدسات آنان جان خود را فدا کردند این پیروزی بسیار بزرگ و سرنوشت‌ساز را به حضرت‌عالی و ملت بزرگوار ایران اسلامی و ملت‌های مظلوم عراق و سوریه و دیگر مسلمانان جهان تبریک و تهنیت عرض می‌نمایم و پیشانی شکر را در مقابل پیشگاه خداوند قادر متعال به‌شکرانه این پیروزی بزرگ بر زمین می‌ساییم. وَ مَاالنَّصر الّا مِن عِندِالله العَزِیزِ الحَکِیم فرزند و سربازتان قاسم سلیمانی ۳۰ آبان ۱۳۹۶ ┅═ 🌿🌸🌿 ═┅ ╭┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮ @samen_Arasanj ╰┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
⤴️⤴️⤴️ ✅ نیّت 📓 «و کتاب اعمال آنان در آنجا گذارده میشود. پس گناهکاران را میبینی در حالیکه از آنچه در آنست ترسان و هراسان هستند و میگویند: وای بر ما این چه کتاب است که هیچ عمل کوچک و بزرگ را کنار نگذاشته مگر اینکه ثبت کرده است. اعمال خود را حاضر میبینند و پروردگارت به هیچ کس ستم نمی کند»(کهف۴۹) 📖 صفحات را که ورق میزدم وقتی عملی بسیار ارزشمند بود آن عمل درشت در بالای صفحه نوشته شده بود. دریکی از صفحات به صورت بسیار بزرگ نوشته شده بود: کمک به یک خانواده فقیر تمام جزئیات و فیلم آن موجود بود ولی راستش را بخواهید من هر چه فکر کردم به یاد نیاوردم که به آن خانواده کمک کرده باشم یعنی دوست داشتم اما توان مالی نداشتم که به آنها کمکـ کنم. آن خانواده را میشناختم آنها در همسایگی ما بودند و اوضاع مالی خوبی نداشتند. خیلی دلم میخواست به آنها کمک کنم برای همین یک روز از خانه خارج شدم و به بازار رفتم. 👥 به دو نفر از اعضای فامیل که وضع مال خوبی داشتند مراجعه کردم. 🗣 من شرح حال آن خانواده را گفتم و اینکه چقدر در مشکلات هستند اما آنها اعتنایی نکردند. حتی یکی از آنها به من گفت: بچه این کارا بتو نیومده این کار بزرگترهاست. آن زمان من ۱۵ سال بیشتر نداشتم. وقتی این برخورد را با من داشتند، من هم دیگر پیگیری نکردم. اما عجیب بود که در نامه عمل من کمک به آن خانواده فقیر ثبت شده بود! 👱‍♂ به جوان پشت میز گفتم: من که کاری برای آنها نکردم؟ او هم گفت: تو نیت اینکار را داشتی و در این راه تلاش کردی اما به نتیجه نرسیدی. برای همین نیت و حرکتی که کردی در نامه عملت ثبت شده. 👌 یاد حدیث رسول گرامی اسلام (ص) در نهج الفصاحه (ص ۵۹۳) افتادم: خدای والا میفرماید: وقتی بنده من کار نیکی را اراده کند و نکند ( یا نتواند انجام دهد) آن را یک کار نیک برای وی ثبت میکنم... البته فکر و نیت کار خوب در بیشتر صفحات ثبت شده بود. هرجایی که دوست داشتم کار خوبی انجام دهم ولی توان و امکانش را نداشتم اما برای اجرای آن قدم برداشته بودم در نامه عمل من ثبت شده بود. ❌ ولی خدا را شکر که نیتهای گناه و نادرست ثبت نمیشد. در صفحات بعد و جای جای این کتاب مشاهده میکردم که چنین اتفاقی افتاده یعنی نیتهای خوب من ثبت شده بود. البته بازهم مشاهده میکردم که اعمال خوب خودم را با ندانم کاری و اشتباهات و گناهانی که بیشتر در رابطه با دیگران بود از بین می بردم. 😱 هر چه جلو میرفتم نامه عملم بیشتر خالی می شد! خیلی از این بابت ناراحت بودم. از طرفی نمی دانستم چه کنم. ای کاش کسی بود که میتوانستم گناهانم را بگردن او بیندازم و اعمال خویش را بگیرم! اما هرچه میگذشت بدتر می شد. نکته دیگری که شاهد بودم اینکه هرچه به سنین بالاتر میرسیدم ثوابهای کمتری از نمازهای جماعت و هیئت ها در نامه اعمالم میدیدم! به جوانی که پشت میز نشسته بود می گفتم: در این روزها من همگی نمازهایم را به جماعت خواندم. من در این شبها به هیئت رفته ام. چرا اینها در نامت عملم نیست؟ 🙄 رو به من کرد و گفت: خوب نگاه کن هر چه سن و سالت بیشتر میشد ریا و خودنمایی در اعمالت زیاد میشد. اوایل خالصانه به مسجد و هیئت میرفتی تا رفقایت نگویند چرا نیامدی! اگر واقعا برای خدا بود چرا بفلان مسجد نمیرفتی؟ چرا در فلان هیئت که دوستانت نبودند شرکت نمی کردی؟ بعد ادامه داد: اعمالی که بوی ریا بدهد پیش خدا ارزشی ندارد. کاری که غیر خدا در آن شریک باشد به درد همان شریک می خورد نه به درد خدا. اعمال خالصت را نشان بده تا کار شما سریع حل شود. مگر نشنیده ای: «الاعمالُ بِالنیات: اعمال به نیت ها بستگی دارد» 🌹✨🌹✨🌹✨🌹 📚 ادامه دارد... ┅═ 🌿🌸🌿 ═┅ ╭┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮ @samen_Arasanj ╰┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
01(2).pdf
631.6K
☘️ 📝مجموعه یادداشت| بسیج متضمّن امنیّت ملّی 🍃🌹🍃 ✍️ دکتر قاسم حبیب زاده ✿ 🎬 ثامن مدیا قزوین  •──•❃❀✿◇✿❀❃•──• ╭┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮ @samen_Arasanj ╰┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯