eitaa logo
« مسیرتعالی »💞
513 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
3.3هزار ویدیو
95 فایل
«حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح ورنه طوفان حوادث ببرد بنیادت» 🌹امام خامنه ای: سه کار عمده بر عهده‌ی روحانیون است: «هدایت فکری و معنوی»، «هدایت سیاسی» و «خدمات اجتماعی و غمخواری و خدمت‌رسانی به مردم» ارتباط با مدیر کانال @Chegini_66
مشاهده در ایتا
دانلود
« مسیرتعالی »💞
⤴️⤴️⤴️ ﷽ 💫#سه_دقیقه_در_قیامت #قسمت_هفدهم 💠 یازهـــــــــــرا سلام علیها السلام 🔴 خیلی سخت بود. ح
⤴️⤴️⤴️ ﷽ 💠 چیز زیادی در کتاب اعمالم نمانده بود. برای یک لحظه نگاهم به دنیا و به منزل خودمان افتاد. همسرم که ماه چهارم بارداری را میگذراند، بر سر سجاده نشسته بود و با چشمانی گریان خدا را به حق حضرت زهرا علیها السلام قسم میداد که من بمانم. 👫 نگاهم به سمت دیگری رفت. داخل یک خانه در محله خود ما دو کودک یتیم خدا را قسم می دادند که من بر گردم. آنها بخدا میگفتند: خدایا ما نمی خواهیم دوباره یتیم شویم. 💞 این را بگویم که خدا توفیق داده که هزینه های این دو کودک یتیم را میدادم و سعی میکردم برای آنها پدری کنم. آنها از ماجرای عمل من خبر داشتند و همینطور با گریه از خدا می خواستند که من زنده بمانم. 😪 به جوانی که پشت میز بود گفتم: دستم خالی است نمی شود کاری کنی که من برگردم؟ نمی شود از مادرمان حضرت زهرا علیها السلام بخواهی که مرا شفاعت کند؟ ✴️ شاید اجازه دهند تا من برگردم و کمی اعمال خوبی که ترک کردم را انجام دهم یا کارهای خطای گذشته را اصلاح کنم. جوابش منفی بود اما باز اصرار کردم. گفتم از مادرمان حضرت زهرا علیها السلام بخواه که مرا شفاعت کنند. ⌚️ لحظاتی بعد، جوان پشت میز نگاهی به من کرد و گفت: به خاطر اشکهای این کودکان یتیم و به خاطر دعاهای همسرت و دختری که در راه داری و دعای پدر و مادرت حضرت زهرا علیها السلام شما را شفاعت نمود تا برگردی. 💠 بازگشت به محض اینکه به من گفته شد: «برگرد» یکباره دیدم که زیر پای من خالی شد! 📺 تلویزیونهای سیاه و سفید قدیمی وقتی خاموش میشد حالت خاصی داشت چند لحظه طول می کشید تا تصاویر محو شود. مثل همان حالت پیش آمد و من یکباره رها شدم. ⏳ کمتر از لحظه ای دیدم روی تخت بیمارستان خوابیده ام و تیم پزشکی مشغول زدن شوک برقی به من هستند. 👨‍⚕ دستگاه شوک را چند بار به بدن من وصل کردند و به قول خودشان بیمار احیا شد. 💓 روح به جسم برگشته بود، حالت خاصی داشتم. هم خوشحال بودم که دوباره مهلت یافته ام و هم ناراحت بودم که از آن وادی نور دوباره به این دنیای فانی برگشته ام. 💉 پزشکان بعد از مدتی کار خودشان را تمام کردند. در واقع غده خارج شده بود و در مراحل پایانی عمل بود که من دچار ایست قلبی شدم. بعد هم با ایجاد شوک مرا احیا کردند. 👱‍♂ من در تمام آن لحظات شاهد کارهایشان بودم. پس از اتمام کار مرا به اتاق مجاور جهت ریکاوری انتقال داده و پس از ساعتی کم کم اثر بیهوشی رفت و درد و رنج ها دوباره به بدنم برگشت. ❎ بعد از مدتی حالم بهتر شد و توانستم چشم راستم را باز کنم اما نمی خواستم حتی برای لحظه ای از آن لحظات زیبا دور شوم. من در این ساعات تمام خاطراتی که از آن سفر معنوی داشتم را با خودم مرور می کردم. چقدر سخت بود. چه شرایط سختی را طی کرده بودم. 🔹من بهشت برزخی را با تمام نعمتهایش دیدم. 🔸من افراد گرفتار را دیدم 🔹من تا چند قدمی بهشت رفتم 🔸من مادرم حضرت زهرا علیها السلام را با کمی فاصله مشاهده کردم. 🔹من یقین کردم که در آن سوی هستی مادر ما چه مقامی دارد. 🚷 برایم تحمل دنیا واقعاً سخت بود. دقایقی بعد دو خانم پرستار وارد سالن شدند تا مرا به بخش منتقل کنند. ⚠️ آنها می خواستند تخت چرخدار مرا با آسانسور منتقل کنند. همین که از دور نزدیک شدند از مشاهده چهره یکی از آنان واقعاً وحشت کردم. من او را مانند یک گرگ میدیدم که به من نزدیک می شد! مرا به بخش منتقل کردند. 👥 برادر و برخی از دوستانم بالای سرم بودند. یکی دو نفر از بستگان ما می خواستند به دیدنم بیایند. آنها از منزل خارج شده و به سمت بیمارستان در راه بودند. من این را بخوبی متوجه شدم! یکباره از دیدن چهره باطنی آنها وحشت کردم. بدنم لرزید. به یکی از همراهانم گفتم: تماس بگیر و بگو فلانی برگرده. تحمل هیچکس را ندارم. 🧟‍♂🤴 احساس میکردم که باطن بیشتر افراد برایم نمایان است. باطن اعمال و رفتار و ... به غذایی که برایم می آوردند نگاه نمیکردم. میترسیدم باطن غذا را ببینم. اما از زور گرسنگی مجبور بودم بخورم. دوست نداشتم هیچکس را نگاه کنم. برخی از دوستان آمده بودند تا من تنها نباشم اما نمی دانستند که وجود آنها مرا بیشتر تنها میکرد! ♢ ادامه دارد... 📚 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌╭┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮ 🆔 @samen_Arasanj
Video_۲۰۲۱۱۲۱۱۱۵۱۷۲۵۱۱۱_by_videoshow.mp3
4.35M
🎙 🔹 عامل اصلی بدحجابی؟! 🔶 افراد بدحجاب چه خصوصیاتی دارند؟ 🎙 ╭┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮ @samen_Arasanj ╰┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
Video_۲۰۲۱۱۲۱۱۱۵۳۱۲۸۶۵۸_by_videoshow.mp3
3.24M
🎙 🔹 واکسن تکبر ❗️معنای تکبر و تواضع! 🎙 ┅═ঊঈ✿🌺🍀🦋🌺✿ঊঈ═┅ ╭┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮ @samen_Arasanj ╰┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
« مسیرتعالی »💞
⤴️⤴️⤴️ ﷽ #سه_دقیقه_در_قیامت #قسمت_هجدهم 💠 چیز زیادی در کتاب اعمالم نمانده بود. برای یک لحظه نگاه
⤴️⤴️⤴️ ﷽ 💠 چیز زیادی در کتاب اعمالم نمانده بود. برای یک لحظه نگاهم به دنیا و به منزل خودمان افتاد. همسرم که ماه چهارم بارداری را میگذراند، بر سر سجاده نشسته بود و با چشمانی گریان خدا را به حق حضرت زهرا علیها السلام قسم میداد که من بمانم. 👫 نگاهم به سمت دیگری رفت. داخل یک خانه در محله خود ما دو کودک یتیم خدا را قسم می دادند که من بر گردم. آنها بخدا میگفتند: خدایا ما نمی خواهیم دوباره یتیم شویم. 💞 این را بگویم که خدا توفیق داده که هزینه های این دو کودک یتیم را میدادم و سعی میکردم برای آنها پدری کنم. آنها از ماجرای عمل من خبر داشتند و همینطور با گریه از خدا می خواستند که من زنده بمانم. 😪 به جوانی که پشت میز بود گفتم: دستم خالی است نمی شود کاری کنی که من برگردم؟ نمی شود از مادرمان حضرت زهرا علیها السلام بخواهی که مرا شفاعت کند؟ ✴️ شاید اجازه دهند تا من برگردم و کمی اعمال خوبی که ترک کردم را انجام دهم یا کارهای خطای گذشته را اصلاح کنم. جوابش منفی بود اما باز اصرار کردم. گفتم از مادرمان حضرت زهرا علیها السلام بخواه که مرا شفاعت کنند. ⌚️ لحظاتی بعد، جوان پشت میز نگاهی به من کرد و گفت: به خاطر اشکهای این کودکان یتیم و به خاطر دعاهای همسرت و دختری که در راه داری و دعای پدر و مادرت حضرت زهرا علیها السلام شما را شفاعت نمود تا برگردی. 💠 بازگشت به محض اینکه به من گفته شد: «برگرد» یکباره دیدم که زیر پای من خالی شد! 📺 تلویزیونهای سیاه و سفید قدیمی وقتی خاموش میشد حالت خاصی داشت چند لحظه طول می کشید تا تصاویر محو شود. مثل همان حالت پیش آمد و من یکباره رها شدم. ⏳ کمتر از لحظه ای دیدم روی تخت بیمارستان خوابیده ام و تیم پزشکی مشغول زدن شوک برقی به من هستند. 👨‍⚕ دستگاه شوک را چند بار به بدن من وصل کردند و به قول خودشان بیمار احیا شد. 💓 روح به جسم برگشته بود، حالت خاصی داشتم. هم خوشحال بودم که دوباره مهلت یافته ام و هم ناراحت بودم که از آن وادی نور دوباره به این دنیای فانی برگشته ام. 💉 پزشکان بعد از مدتی کار خودشان را تمام کردند. در واقع غده خارج شده بود و در مراحل پایانی عمل بود که من دچار ایست قلبی شدم. بعد هم با ایجاد شوک مرا احیا کردند. 👱‍♂ من در تمام آن لحظات شاهد کارهایشان بودم. پس از اتمام کار مرا به اتاق مجاور جهت ریکاوری انتقال داده و پس از ساعتی کم کم اثر بیهوشی رفت و درد و رنج ها دوباره به بدنم برگشت. ❎ بعد از مدتی حالم بهتر شد و توانستم چشم راستم را باز کنم اما نمی خواستم حتی برای لحظه ای از آن لحظات زیبا دور شوم. من در این ساعات تمام خاطراتی که از آن سفر معنوی داشتم را با خودم مرور می کردم. چقدر سخت بود. چه شرایط سختی را طی کرده بودم. 🔹من بهشت برزخی را با تمام نعمتهایش دیدم. 🔸من افراد گرفتار را دیدم 🔹من تا چند قدمی بهشت رفتم 🔸من مادرم حضرت زهرا علیها السلام را با کمی فاصله مشاهده کردم. 🔹من یقین کردم که در آن سوی هستی مادر ما چه مقامی دارد. 🚷 برایم تحمل دنیا واقعاً سخت بود. دقایقی بعد دو خانم پرستار وارد سالن شدند تا مرا به بخش منتقل کنند. ⚠️ آنها می خواستند تخت چرخدار مرا با آسانسور منتقل کنند. همین که از دور نزدیک شدند از مشاهده چهره یکی از آنان واقعاً وحشت کردم. من او را مانند یک گرگ میدیدم که به من نزدیک می شد! مرا به بخش منتقل کردند. 👥 برادر و برخی از دوستانم بالای سرم بودند. یکی دو نفر از بستگان ما می خواستند به دیدنم بیایند. آنها از منزل خارج شده و به سمت بیمارستان در راه بودند. من این را بخوبی متوجه شدم! یکباره از دیدن چهره باطنی آنها وحشت کردم. بدنم لرزید. به یکی از همراهانم گفتم: تماس بگیر و بگو فلانی برگرده. تحمل هیچکس را ندارم. 🧟‍♂🤴 احساس میکردم که باطن بیشتر افراد برایم نمایان است. باطن اعمال و رفتار و ... به غذایی که برایم می آوردند نگاه نمیکردم. میترسیدم باطن غذا را ببینم. اما از زور گرسنگی مجبور بودم بخورم. دوست نداشتم هیچکس را نگاه کنم. برخی از دوستان آمده بودند تا من تنها نباشم اما نمی دانستند که وجود آنها مرا بیشتر تنها میکرد! ♢ ادامه دارد... 📚 ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ ⃝⃔⃕🌺⃝⃔⃕ @samen_Arasanj
📜حکایت اول: 👈از حاتم پرسیدند: بخشنده تر از خود دیده ای؟ 🔸گفت: آری... مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود؛🐑🐏 🥩یکی را شب برایم ذبح کرد... از طعم جگرش تعریف کردم...🤤 🥩صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد... 👈گفتند: تو چه کردی؟ 🔸گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم...🐑🐏🐐 🔹گفتند: پس تو بخشنده تری... 👈گفت: نه، چون او هر چه داشت به من داد. 👌اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم... ⚘⚘⚘⚘⚘⚘ 📜حکایت دوم: 👈عارفی راگفتند: 🌸خداوند را چگونه میبینی؟ 🍂گفت آنگونه که همیشه میتواند مچم را بگیرد، اما دستم را می گیرد... 🦋•{اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفࢪَج• ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ ⃝⃔⃕🌺⃝⃔⃕ @samen_Arasanj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مصاحبه جنجالی نوه محمدرضا پهلوی با بی بی سی درباره پدر بزرگش🍀.F. B🍀 😳واقعا عجبیه تو این خاندان پهلوی یکی این‌طور سریع از شاه یا پدر بزرگش انتقاد کند. 🤔اگر صد تا کتاب هم می نوشتید اندازه این کلیپ نبوده ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ ⃝⃔⃕🌺⃝⃔⃕ @samen_Arasanj
⚠️مثلث خود مشغولی چيست؟ ⭕️ رنجش، عصبانیت و ترس، مثلث خودمشغولی را به وجود می‌آورند. ➕شاید جالب باشد که بدانید، تمام نواقص اخلاقی از این سه واکنش سرچشمه می‌گیرند.✔️ 🔵 واکنش ما در برابر آن قسمت از گذشته‌مان است که مسایل طبق خواسته و روال ما پیش نرفته، از این طریق ما دوباره به گذشته باز می‌گردیم و در آن زندگی می‌کنیم.💥 ⚫️ روش رویارویی ما با زمان حال و واکنشی به منظور انکار واقعیت است. 🔴 احساسی است که وقتی ما به آینده‌مان فکر می‌کنیم دچار آن می‌شویم و به بیان دیگر ، واکنش ما در مقابل ناشناخته‌ها و احساس نگرانی از به وقوع نپیوستن رویاهایمان است. این واکنش‌ها در مقابل آدم‌ها، مکان‌ها و وقایع گذشته، حال و آینده زمانی ظاهر می‌شود که ما از آن‌ها برآورده نشود.❌ 🔑اما راه حل کلیدی برای رهایی از خودمشغولی: را جایگزین رنجش ☆ را جایگزین عصبانیت ☆ را جایگزین ترس کنیم ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ ⃝⃔⃕🌺⃝⃔⃕ @samen_Arasanj
14000921_42655_16k.mp3
4.97M
🎙بشنوید | صوت کامل بیانات رهبر انقلاب در دیدار پرستاران و خانواده شهدای سلامت ۱۴۰۰/۰۹/۲۱ 📥 khl.ink/f/49193 ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ ⃝⃔⃕🌺⃝⃔⃕ @samen_Arasanj
« مسیرتعالی »💞
🎙بشنوید | صوت کامل بیانات رهبر انقلاب در دیدار پرستاران و خانواده شهدای سلامت ۱۴۰۰/۰۹/۲۱ 📥 khl.ink/
🔰 | مروری بر بیانات رهبر انقلاب در دیدار پرستاران و خانواده‌های شهدای سلامت ۱۴۰۰/۰۹/۲۱ 👈 محور اول: در مورد حضرت زینب (سلام‌الله علیها) 📣 زینب کبری (سلام‌اللّه‌ علیها) توانست به همه‌ی تاریخ و همه‌ی جهان ظرفیّت روحی و عقلی عظیمِ جنس زن را نشان بدهد. زینب کبری (سلام‌اللّه‌ علیها) دو نکته را نشان داد: 🔔 اول اینکه زن میتواند اقیانوس عظیمی باشد از صبر و تحمّل؛ ♦️صبر در برابر شهادتها ♦️صبر در برابر اهانتها ♦️صبر در برابر مسئولیّت سنگین جمع‌آوری فرزندان یتیم و زنهای داغدار ♦️صبر در مسئله‌ی پرستاری از حضرت سجّاد (سلام‌اللّه علیه) 🔔دوم اینکه زن میتواند قلّه‌ی بلندی باشد از خردمندی و تدبیر 🔊 راه انداختن جهاد تبیین و جهاد روایت: زینب کبری کاری کرد که روایت او بر افکار عمومی غلبه پیدا کند که منتهی شد به ساقط شدن حکومت اموی 🎬 عقیده‌ی من این است که روی جزء‌جزء رفتار حضرت زینب در دوران اسارت بایستی ما مطالعه کنیم، تأمّل کنیم، بنویسیم، بگوییم، اثر هنری تولید کنیم. ✅ شما روایت کنید حقایق جامعه‌ی خودتان و کشور خودتان و انقلابتان را. شما اگر روایت نکنید، دشمن روایت میکند؛ دروغ میگوید [آن هم]۱۸۰ درجه خلاف واقع؛ جای ظالم و مظلوم را عوض میکند. 📛 شما اگر حادثه‌ی تسخیر لانه‌ی جاسوسی را روایت نکنید ــ که متأسّفانه نکردیم ــ دشمن روایت میکند و کرده؛با روایتهای دروغ. این وظیفه‌ی جوانهای ما است. 👈 محور دوم: در مورد پرستاران 🪴 نگاهی به ارزشهای پرستاری 🤝 پرستار کسی است که کمک میکند به انسانی که در همه‌چیز محتاج کمک است. ✍️ یکی از دستورات‌ اهل سلوک و اهل مسیر توحیدی کمک به نیازمندِ کمک است. 🌱 ارزش بعدی پرستاری این است که کار سختی است؛ کارهای سخت، اجر و ارزش بیشتری دارد. 🌾 نقطه‌ی ارزشیِ دیگر اینکه این حرکت پرستاری مایه‌ی امنیّت خاطر است. 🌴 یک ارزش مضاعف هم برای پرستاری در ایران اسلامی هست و آن، این است که مستکبرین عالم، از رنج ملّت ایران خوششان می‌آید! دلیلش بمباران‌های شیمیایی دوران دفاع‌ مقدّس و تحریم دارویی است. خب شما که پرستار هستید، اگر بتوانید در یک چنین فضائی یک لبخندی بر لب بیمار و کسان بیمار بنشانید، در واقع یک مجاهدت در مقابل استکبار کرده‌اید. 📌 اگر چنانچه دانشمندان ما واکسن کرونا را تولید نکرده بودند، معلوم نبود این واکسن چه جوری به دست ملّت ایران و مسئولین میرسید. 🪴 طبیعت کار پرستاری، سختی و تلخی است. نمونه‌هایی از سختی‌های پرستاری: 💔 مشاهده‌ی رنج و درد کشیدن، ناله‌ها و بی‌خوابی‌های بیمار ❤️‍🔥در مواقعی این سختی چند برابر میشود، مثل دوره‌ی کرونا 📝این سختی‌ها را به نظر من بایستی ملّت ایران ببینند، بفهمند، ارزش‌گذاری کنند جامعه‌ی پرستاری را. ❇️ خطابی به هنرمندانمان: ما یک کمبودی در زمینه‌ی روایت هنری این حوادث داریم، از اینها برنامه‌های هنری جذاب به وجود بیاورید با انواع هنرها؛ چه هنرهای نمایشی، چه هنرهای تجسّمی، چه شعر، چه ادبیّات. اینها سرمایه‌ی عظیم فرهنگی است. 🪴 مطالبات پرستاران: تقویت جامعه‌ی پرستاری توسط مسئولان 1️⃣ تعرفه‌گذاریِ خدمات پرستاری 🔷 من اصرار دارم وزارت بهداشت همین مسئله‌ی تعرفه را به طور جدّی در این دولت دنبال کند. این یک درخواست مهمّ پرستاران است؛ یک مطالبه‌ی واقعی است. 2️⃣موضوع کمبود پرستار 🔷 بایستی سرانه‌ی پرستار نسبت به آنچه نیاز هست تکمیل بشود؛ خیلی پایین است. 3️⃣مسئله‌ی امنیّت شغلی 🔷به پرستار، نگاه کارگرِ فصلی نداشته باشید که امروز بیاوریم، فردا بگوییم لازم نیست، بروید! 👈 محور سوم: دو نکته مربوط به قضایای سلامت 1️⃣ بازسازی شبکه‌ی بهداشت کشور و بی‌اعتنائی نکردن به پیشگیری از بیماری 2️⃣ توزیع عادلانه‌ی پزشک ❗️ آنچه که بنده میدانم این است که توزیع پزشک عادلانه نیست. در یک نقاطی از کشور ــ در نقاط دوردست ــ کمبودهایی وجود دارد؛ به توزیع عادلانه‌ی پزشک بایستی توجّه بشود. ✅ هر کسی به خدا توکّل کند، خدا او را کفایت میکند؛ این را بدانید. [البتّه] معنای توکّل به خدا این نیست که کار نکنیم؛ واضح است؛ یعنی با اعتماد به وعده‌ی الهی که فرموده اگر کار کنید برکت میدهم، کار کنیم؛ اعتماد کنیم به وعده‌ی الهی. ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ ⃝⃔⃕🌺⃝⃔⃕ @samen_Arasanj
🦋پاسخ شاعر به شعر مقام معظم رهبری 💐شعری که مقام معظم رهبری خطاب به شهدا خواندند و گریه کردند: 🌷ما سینه زدیم و بی صدا باریدند 🌷از هرچه که دم زدیم آنها دیدند 🌷ما مدعیان صف اول بودیم 🌷از آخر مجلس شهدا را چیدند 🦋شاعر ،خطاب به آقا درجواب شعری که خواندند: از اشک شما ارض و سما باریدند🕊 بر آه شما انس و ملک نالیدند گفتند 🕊 همه فدای اشکت آقا" تصویر شما را🕊 شهدا بوسیدند 🕊 آقا خودتان حضرت خورشید هستید ✨ از نور شما ستاره ها تابیدند ✨ در مجلس خوبان شهدا هم بودند ✨ اما همگان گرد شما چرخیدند✨ از اول و از آخر مجلس، شهدا ✨ آقای جهان سید علی را چیدند .❤️🇮🇷 ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ ⃝⃔⃕🌺⃝⃔⃕ @samen_Arasanj
Video_۲۰۲۱۱۲۰۶۱۸۴۱۵۴۹۰۶_by_videoshow.mp3
11.92M
🎙 🔊 📚در محضر سوره یوسف 📖 آیه ۴۲ 🔷 نحوه صحیح در خواست دعا از خداوند 🔺داستان حضرت یوسف علیه السلام در زندان ♨️ بکائین عالم 🎙 ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ ⃝⃔⃕🌺⃝⃔⃕ @samen_Arasanj
« مسیرتعالی »💞
⤴️⤴️⤴️ ﷽ #سه_دقیقه_در_قیامت #قسمت_هجدهم 💠 چیز زیادی در کتاب اعمالم نمانده بود. برای یک لحظه نگاهم
⤴️⤴️⤴️ ﷽ 🌄 بعد از ظهر تلاش کردم تا روی خودم را به سمت دیوار برگردانم. میخواستم هیچکس را نبینم. اما یکباره با چیزی مواجه شدم که رنگ از چهره ام پرید. من صدای تسبیح خدا را از در و دیوار می شنیدم. 👥 دو سه نفری که همراه من بودند به توصیه پزشک اصرار میکردند که من چشمانم را باز کنم. اما نمی دانستند که من از دیدن چهره اطرافیان ترس دارم و برای همین چشمانم را باز نمیکنم. 😭 آن روز در بیمارستان با دعا و التماس از خدا خواستم که این حالت برداشته شود. من نمی توانستم اینگونه ادامه دهم. با این وضعیت حتی با برخی نزدیکان خودم نمی توانستم صحبت کرده و ارتباط بگیرم! خدا رو شکر این حالت برداشته شد و روال زندگی من به حالت عادی برگشت. 🛐 اما دوست داشتم تنها باشم. دوست داشتم در خلوت خودم، آنچه را در مورد حسابرسی اعمال دیده بودم مرور کنم. تنهایی را دوست داشتم. در تنهایی تمام اتفاقاتی که شاهد بودم را مرور میکردم. 💟 چقدر لحظات زیبایی بود. آنجا زمان مطرح نبود. آنجا احتیاج به کلام نبود. با یک نگاه آنچه می خواستبم منتقل می شد. آنجا از اولین تا آخرین را می شد مشاهده کرد. من حتی برخی اتفافات را دیدم که هنوز واقع نشده بود. حتی در آن زمان برخی مسائل را متوجه میشدم که گفتنی نیست. ⌛️ من در آخرین لحظات حضور در آن وادی برخی دوستان و همکارانم را مشاهده کردم که شهید شده بودند، می خواستم بدانم این ماجرا رخ داده یا نه؟! 📞 از همان بیمارستان توسط یکی از بستگان تماس گرفتم و پیگیری کردم و جویای سلامتی آنها شدم. چند تایی را اسم بردم. گفتند: نه، همه رفقای شما سالم هستند؛ تعجب کردم. ⁉️ پس منظور از این ماجرا چه بود؟ من آنها را در حالی که با شهادت وارد برزخ می شدند مشاهده کردم. ⇦ چند روزی بعد از عمل وقتی حالم کمی بهتر شد مرخص شدم. اما فکرم بشدت مشغول بود. 🤔 چرا من برخی از دوستانم که الان مشغول کار در اداره هستند را در لباس شهادت دیدم؟ 👨‍👩‍👧‍👦 یک روز برای اینکه حال و هوایم عوض شود، با خانم و بچه ها برای خرید به بیرون رفتیم. به محض اینکه وارد بازار شدم، پسر یکی از دوستان را دیدم که از کنار ما رد شد و سلام کرد. رنگم پرید! به همسرم گفتم: این مگه فلانی نبود!؟ همسرم که متوجه نگرانی من شده بود گفت: چی شده؟ آره خودش بود. این جوان اعتیاد داشت و دائم دنبال کارهای خلاف بود. برای بدست آوردن مواد همه کاری میکرد. ❓گفتم: این مگه نمرده؟ من خودم دیدمش که اوضاع و احوالش خیلی خراب بود. مرتب به ملائک خدا التماس می کرد. حتی من علت مرگش رو هم میدانم. 😊 خانم من با لبخند گفت: مطمئن هستی که اشتباه ندیدی؟ حالا علت مرگش چی بود؟ 🗼 گفتم: اون بالای دکل، مشغول دزدیدن کابلهای فشار قوی برق بوده که برق اونو میگیره و کشته میشه. خانم من گفت: فعلا که سالم و سر حال بود. 😣 آن شب وقتی برگشتیم خونه خیلی فکر کردم. پس اون چیزهایی که من دیدم نکنه توهم بوده؟! ⚰ دو سه روز بعد خبر مرگ آن جوان پخش شد. بعد هم تشییع جنازه و مراسم ختم همان جوان برگزار شد! 🙄 من مات و حیران مانده بودم که چی شد؟ از دوست دیگرم که با خانواده آن ها فامیل بود سوال کردم: علت مرگ این جوان چی بود؟ گفت:بنده خدا تصادف کرده. 💬 من بیشتر توی فکر فرو رفتم. اما من خودم این جوان را دیدم. او حال و روز خوشی نداشت. اعمال و گناهان و حق الناس و ... حسابی گرفتارش کرده بود. به همه التماس می کرد تا کاری برایش انجام دهند. 🤝 چند روز بعد یکی از بستگان به دیدنم آمد. ایشان در اداره برق اصفهان مشغول به کار بود. لا به لای صحبت ها گفت: چند روز قبل یک جوان رفته بود بالای دکل برق تا کابل فشار قوی رو قطع کنه و بدزده. ظاهرا اعتیاد داشته و قبلا هم از این کار ها میکرده. همون بالا برق خشکش می کنه و مثل یه تیکه چوب پرت می شه پایین. 😳 خیره شده بودم به صورت این مهمان و گفتم: فلانی رو میگی؟ گفت: بله، خودشه. پرسیدم: شما مطمئن هستی؟ گفت: آره بابا‌، خودم اومدم بالا سرش. اما ظاهرا خانواده اش چیز دیگه ای گفتن.!! ♢ ادامه دارد... 📚 ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ ⃝⃔⃕🌺⃝⃔⃕ @samen_Arasanj
۵(1).mp3
3.83M
🔊 🔖 باطن بداخلاقی در خانواده 🔖 👌 احسان به والدین، یکی از مهم ترین راه ‌های 🔷 کسی که اهل احسان به نباشد، خدا را اطاعت نکرده! 🎙 ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ ⃝⃔⃕🌺⃝⃔⃕ @samen_Arasanj
« مسیرتعالی »💞
✅ در پاسخ به یاوه‌گویی‌های عالم اهل‌سنت و توهین به ائمه 📛 ‏گرگیج در تریبون نمازجمعه ۱۹ آذر: اگر کسی خلافت عمر را نپذیرد، نمی‌تواند از حلال زاده بودن ۹ امام شیعه دفاع کند.((نعوذبالله)) 📌 پاسخ به شبهه👇 ❶⇦ اولا حضرت شهربانو نه کنیزِ هدیه به امام حسین عليه السلام بود و ونه توسط عمر به نکاح امام حسین (ع) درآمده. بلکه ازدواج رسمی بود. اسراء فتح ایران ابتدا توسط امام علی آزاد شدند و سپس ازدواج رسماً صورت گرفت که طبق عقیده شیعیان خطبه عقد مولای ما امام حسین با شهربانو به دستور امیرالمومنین و توسط جناب حذیفه از شیعیان آن حضرت خوانده شد. (الدرُّ النظیم فی مناقب الائمة اللهامیم/مناقب آل ابی‌طالب) ❷⇦ ثانیا بالفرض کنیز بوده باشد، برحسب فقه صحیح اسلام هر غنیمتی[اموال منقوله،کنیز وجواری،اراضی] که تحت حاکمیت ظالمین از مشرکین گرفته شود،اساساً ملک امام معصوم است. 👇امام مالک کل عالم است و اگر غاصبی چیزی به ایشان ببخشد ملکیت ایشان به خاطر هدیه توسط غاصب نیست. 👇 معاوية بن وهب گويد: به امام صادق عرض كردم: اگر امام افراد را به سريّه بفرستد و غنيمت‌هايى به دست آورند، چگونه تقسيم مى‌شود؟ فرمود: اگر به فرماندهى كسى كه امام او را منصوب فرموده است جنگيده‌اند، بايد يك پنجم كه سهم خدا و رسول است جدا شود و چهار پنجم آن را بين خودشان تقسيم كنند. و اگر در آن جنگ به جنگ مشركان نرفته‌اند، هرچه غنيمت گرفته‌اند براى امام عليه السّلام است و هرطور دوست بدارد با آن رفتار مى‌كند. 📗الکافي ج ۵، ص ۴۳ ✔️لذا برفرض کنیز بودن مادر زین العابدین (ع)، وۍ ملک اهل بیت بوده وعمر بن خطاب مدخلی در ملکیّت وی نداشت که با سلب مشروعیت خلافتش، نکاح امام حسین با شهربانو ابطال شود. لذا سخن گرگیج یک افترای بی سر وته است والزام او از اساس منقوض است‌. ❸⇦ ثالثا کجای فقه اهل‌سنت عاقد باید عادل باشد؟ آیا عاقد فاسد عقدش باطل است؟ 👈طبق نظر بسیاری از علمای شیعه و اهل سنت، می توان کافر را از یک مسلمان وکیل کرد، تا از طرف او عقد نکاح یا... را انجام دهد! پس استدلال آقای گرگیج در مورد اینکه چون خلیفه دوم حضرت شهربانو را به عقد سيد الشهدا در آورده است پس خلافت او شرعی است، نه تنها دلالت بر خلافت ندارد، بلکه این عمل الزاما حتی نمی‌تواند دلالت بر اسلام شخص وکیل داشته باشد! (زكريا الأنصاري، أسنى المطالب في شرح روض الطالب، ج ۲، ص ۲۹۵/ سید یزدی، العروة الوثقی، ج۲، ص۲۰۹). ❌ توهین به اهلبیت عادت نواصب است. قطعا با چنین مطالبی نمی‌توانید مشکل غاصب بودن خلفایتان را حل و آنها را مشروع کنید. ⚠️ماجرا نباید با یک عذر خواهی ساده تمام شود... با هتاکان به اهل بیت علیهم السلام باید وفق قانون برخورد صورت گیرد این تحرکات وحدت شکن در آستانه فاطمیه آن هم از سوی فردی که سابقه سخنان این چنینی دارد مشکوک و جای مداقه توسط مسئولان ذی ربط دارد! ✅درباره همسر امام حسین علیه السلام و اینکه واقعا دختر یزدگرد بوده است از نظر تاریخی اختلاف بسیار زیادی وجود دارد که از مجموع تحقیقات پژوهشگران می توان چنین نتیجه گرفت که شهربانو دختر یزد گرد همسر امام حسین علیه السلام نشده اند. مرحوم سیدجعفر شهیدی نیز معتقدند که چنین امری واقع نشده است. برخی از اساتید تاریخ معتقدند مادر امام سجاد(ع) دختری از یک خانواده نجیب ایرانی و اهل خراسان بوده است. https://b2n.ir/482003 -------------------------- ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ ⃝⃔⃕🌺⃝⃔⃕ @samen_Arasanj
« مسیرتعالی »💞
⤴️⤴️⤴️ ﷽ #سه_دقیقه_در_قیامت #قسمت_نوزدهم 🌄 بعد از ظهر تلاش کردم تا روی خودم را به سمت دیوار برگرد
⤴️⤴️⤴️ ﷽ 💠 نشـــــانه ها 🧟‍♂ پس از ماجرایی که برای پسر معتاد اتفاق افتاد فهمیدم که من برخی از اتفاقات آینده را هم دیده ام. نمیدانستم چطور ممکن است لذا خدمت یکی از علما رفتم و این موارد را مطرح کردم. ایشان هم اشاره کرد که در این حالت مکاشفه که شما بودی بحث زمان و مکان مطرح نبوده. لذا بعید نیست که برخی موارد مربوط به آینده را دیده باشی. 💯 بعد از این صحبت یقین کردم که ماجرای شهادت برخی همکاران من اتفاق خواهد افتاد. یکی دو هفته بعد از بهبودی من، پدرم در اثر یک سانحه مصدوم شد و چند روز بعد دار فانی را وداع گفت. خیلی ناراحت بودم اما یاد حرف عموی خدا بیامرزم افتادم که گفت: این باغ برای من و پدرت هست و به زودی به ما ملحق میشود. 🔅 در یکی از روزهای دوران نقاهت به شهرستان دوران کودکی و نوجوانی سر زدم و سراغ مسجد قدیمی محل رفتم و یاد و خاطرات کودکی و نوجوانی برایم تداعی شد. یکی از پیرمردهای قدیمی مسجد را دیدم. سلام و علیک کردیم و برای نماز وارد مسجد شدیم. یکباره یاد صحنه هایی افتادم که از حساب و کتاب اعمال دیده بودم. ⚡️ یاد آن پیرمردی که به من تهمت زده بود و بخاطر رضایت من ثواب حسینیه اش را به من بخشید. این افکار و صحنه ناراحتی آن پیرمرد همینطور در مقابل چشمانم بود. با خودم گفتم: باید پیگیری کنم و ببینم این ماجرا تا چه حد صحت دارد. هر چند میدانستم که مانند بقیه موارد این هم واقعی هست. اما دوست داشتم حسینیه ای که به من بخشیده شد را از نزدیک ببینم. 🗣 به آن پیرمرد گفتم: فلانی رو یادتون هست؟ همونکه چهار سال پیش مرحوم شد؟ گفت: بله، خدا نور به قبرش بباره. چقدر این مرد خوب بود. این آدم بی سر و صدا کار خیر میکرد. آدم درستی بود. مثل اون حاجی کم پیدا میشه. 🕌 گفتم: بله اما خبر داری این بنده خدا چیزی تو این شهر وقف کرده؟ مسجد، حسینیه؟! گفت: نمیدونم. ولی فلانی خیلی باهاش رفیق بود اون حتماً خبر داره. الان هم توی مسجد نشسته. 📿 بعد از نماز سراغ همان شخص رفتیم. ذکر خیر آن مرحوم شد و سوالم را دوباره پرسیدم. این بنده خدا چیزی وقف کرده؟ این پیرمرد گفت: خدا رحمتش کنه. دوست نداشت کسی خبردار بشه اماچون از دنیا رفته بشما میگویم. 🔸 ایشان به سمت چپ مسجد اشاره کرد و گفت: این حسینیه رو میبینی که اینجا ساخته شده؟ همان حاج آقا که ذکر خیرش و کردی این حسینیه رو ساخت و وقف کرد. نمیدونی چقدر این حسینیه خیر و برکت دارد. الان هم داریم بنایی میکنیم و دیوار حسینیه رو بر میداریم و ملحقش میکنیم به مسجد تا فضا برای نماز بیشتر بشه. ✔️ من بدون اینکه چیزی بگم جواب سوالم را گرفتم. بعد از نماز سری به حسینه ام زدم و برگشتم. شب با همسرم صحبت میکردیم. خیلی از مواردی که برای من پیش آمده بود باور کردنی نبود. 👼 بعد به همسرم که ماه چهار بارداری را پشت سر گذاشته بودم: راستی خانم من قبل از اینکه بیمارستان بروم با هم سونوگرافی رفتیم و گفتند که بچه ما پسر است. درسته؟! گفت: آره برگه اش رو دارم. کمی سکوت کردم و با لبخند به خانمم گفتم: اما اون لحظه آخر به من گفتند: بخاطر دعاهای همسرت و دختری که تو راه داری شفاعت شدی. به همسرم گفتم: این هم یک نشانه است. اگه این بچه دختر بود معلوم میشه که تمام این ماجراها صحیح بوده. در پاییز همان سال دخترم بدنیا آمد. اما جدای از این موارد تنها چیزی که پس از بازگشت ترس شدیدی در من ایجاد میکرد و تا چند سال مرا اذیت میکرد ترس از حضور در قبرستان بود! 🎶 من صداهای وحشتناکی می شنیدم که خیای دلهره آور و ترسناک بود. اما این مسئله اصلا در کنار مزار شهدا اتفاق نمی افتادـ در آنجا آرامش بود و روح معنویت که در وجود انسانها پخش میشد. لذا برای مدتی به قبرستان نرفتم و بعد از آن فقط صبح های جمعه راهی مزار دوستان و آشنایان می شدم. ♢ادامه دارد... 📚 ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ ⃝⃔⃕🌺⃝⃔⃕ @samen_Arasanj
👈 هر ادعایی که کنیم ؛ امتحان میشیم ، تا عیارمون برای خودمون ، محرز بشه ! ⚡️راستی رو ، در سختی ، می‌آزمایند ! اگر در سختی ، پای قولهایی که دادیم ، پای هدفهایی که چیدیم ، پای زحمتایی که کشیدیم ، ایستادیم ، و ادامه دادیم ؛ یعنی اهل راست گفتنیم...اهل "قدم صدق". صبحتون بخیر 🌜⭐️🌛 ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ ⃝⃔⃕🌺⃝⃔⃕ @samen_Arasanj
« مسیرتعالی »💞
✅ در پاسخ به یاوه‌گویی‌های #گرگیج عالم اهل‌سنت و توهین به ائمه 📛 ‏گرگیج در تریبون نمازجمعه ۱۹ آذر: ا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ویدیو عذرخواهی مولوی گرگیج پیرامون حواشی اخیر ❌ از سخنان من سوءاستفاده و برداشت نادرست انجام شد 📎پی نوشت : ⭕️‏آقای گرگیج بیانیه و ویدئو دادند و به‌صراحت گفتند صحبت‌هایشان تقطیع و تحریف شده، چه بسا همان‌هایی که در آلبانی و اعتدال عربستان نشسته‌اند و برخی سرویس های اطلاعاتی غربی پشت داستان هستند، باید در این جنگ شناختی هوشمندانه عمل کنیم. ⛔️بزرگترین خطری که انگلیس خبیث احساس می کرد این بود که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نتواند از حربه اختلاف میان شیعه و سنی استفاده کند، لذا لازم است که مراقب باشیم که از احساسات پاک شیعیان سوءاستفاده نشود تا خدایی ناکرده، آب به آسیاب دشمن نریخته باشیم. ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ ⃝⃔⃕🌺⃝⃔⃕ @samen_Arasanj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ུྃبِـسْـم‌‌ِاللّٰه‌ِالࢪَّحمن‌ِالࢪَّحیمْ‌ུྃ💕‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ عرض سلام و ارادت خدمت شما خوبان ☺️🌹 صبح قشنگ سه‌شنبه‌تون پر از خیر و برکت الهی✨ سپاس بخاطر بودنتون و حضور ارزشمندتون که قوت قلب ماست😍❤️ دوست جان من ؛ غمگین نباش! از پنجره‌ای که رو به دیوارها باز می‌شود و از دری که لولا ندارد! بغض گاهی شبیه نور است، وقتی می‌شکند💥رنگین‌کمان زیبایی می‌شود...🌈 ابرها اگر نبارند، به درد آسمان نمی‌خورند این را، از زلزله خیزترین شانه‌های دنیا فهمیده‌ام..⛱ پس این بار که زمین خوردی زخم‌هایت را قاب کن ، و گردن اتاق بیانداز... باران اگر زمین نخورَد، هیچ درختی این قدر زیبا نمی‌شود...🌳👌 زندگی خانه‌ای اجاره‌‌ای است...! ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ ⃝⃔⃕🌺⃝⃔⃕ @samen_Arasanj
Video_۲۰۲۱۱۲۰۵۱۰۳۱۰۴۲۳۱_by_videoshow.mp3
10.05M
🔊 🔷 جاهلیت ثانی 🎙 ◼️ لَعنَ اللهُ قَاتلِیکِ وَ ضَارِبیِکِ یا مُولاتِی یا فاطمَة الزهراء ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ ⃝⃔⃕🌺⃝⃔⃕ @samen_Arasanj
🔰بسمه تعالی 🔺به اطلاع همشهریان عزیز می رساند قرارگاه شهید حاج قاسم سلیمانی شهرک آراسنج با مشارکت واحد امور اجتماعی سپاه ناحیه امام حسین (ع) بوئین زهرا اقدام به برگزاری کارگاه های مشاوره خانواده و ازدواج به صورت فردی و گروهی و کاملا رایگان نموده است. ✍️زمان بندی برگزاری کارگاه های گروهی: 🔹چهارشنبه ۱۴۰۰/۹/۲۴ ساعت ۱۴/۳۰ ویژه دانش آموزان پایه نهم مدرسه علامه مجلسی 🔸چهارشنبه ۱۴۰۰/۹/۲۴ساعت ۱۵/۳۰ ویژه دانش آموزان دبیرستانی مدرسه حجاب 🔹چهارشنبه ۱۴۰۰/۹/۲۴بعد از نماز مغرب و عشاء مسجد چهارده معصوم (ع) عموم مردم( برادران و خواهران) 🔸پنج شنبه ۱۴۰۰/۹/۲۵ ساعت ۱۰ ویژه خواهران بسیجی و عموم خواهران حسینیه مسجد علی ابن ابیطالب(ع) ✅مشاور: حجت الاسلام والمسلمین استاد علی جنانی (استاد مشاوره در دانشگاه ها و حوزه علمیه قم و از اساتید تفسیر) 📎ضمناً آقایان یا بانوانی که تمایل به دریافت خدمات مشاوره به صورت انفرادی یا به همراه همسر خود دارند، میتوانند جهت دریافت نوبت مشاوره با شماره ۰۹۰۳۲۴۴۲۹۷۹ 🧕خانم سیده معصومه صالحی (مسئول کمیته بانوان قرارگاه) تماس حاصل نمایند. ⚡یادآور می شود، هزینه مشاوره فردی و گروهی از سوی قرارگاه شهید سلیمانی پرداخت شده و برای همشهریان کاملاً رایگان می باشد. 🇮🇷قرارگاه شهید حاج قاسم سلیمانی شهرک آراسنج ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ ⃝⃔⃕🌺⃝⃔⃕ @samen_Arasanj
« مسیرتعالی »💞
⤴️⤴️⤴️ ﷽ #سه_دقیقه_در_قیامت #قسمت_بیستم 💠 نشـــــانه ها 🧟‍♂ پس از ماجرایی که برای پسر معتاد اتف
⤴️⤴️⤴️ ﷽ ⚰ خیلی آرام گفتم: آقا جواد من مرگ این آقا را دیدم. او در همین سالها طوری از دنیا میرود که هیچ کاری نمی توانند برایش انجام دهند! حتی مرگش هم نشان خواهد داد که از راه و رسم امام و شهدا فاصله داشته... 〽️ چند روز بعد آماده عملیات شدیم. نیمه های شب جیره جنگی را گرفتیم و تجهیزات را بستیم خودم را حسابی برای شهادت آماده کردم. 💣 من آر پی جی برداشتم و در کنار رفقایی که مطمئن بودم شهید می شوند قرار گرفتم. گفتم اگر پیش اینها باشم بهتره. احتمالاً با تمام این افراد همگی با هم شهید می شویم. هنوز ستون نیروها حرکت نکرده بود که جواد محمدی خودش را به من رساند. او مسئولیت داشت و کارها را پیگیری می کرد. سریع پیش من آمد و گفت: الان داریم میریم برا عملیات و خیلی حساسیت منطقه بالاست او به گونه ای می خواست من را از همراهی با نیروها منصرف کند. 😓 بعد کمی برایم از سختی کار توضیح داد. من هم به او گفتم: چند نفر از این بچه ها فردا شهید می شوند. از جمله دوستانی که باهم بودیم. من هم می خواهم با آنها باشم بلکه بخاطر آنها ماهم توفیق داشته باشیم. دوباره تأکید کردم: تمام کسانی که آن شب باهم بودیم شهید می شوند. ان شاءالله آن طرف با هم خواهیم بود. دستور حرکت صادر شد. 🙄 جواد محمدی را میدیدم که از دور حواسش به من هست. نمیدانستم چه در فکرش میگذرد. نیروها حرکت کردند. من از ساعتها قبل آماده بودم. سر ستون ایستاده بودن و با آمادگی کامل می خواستم اولین نفر باشم که پرواز می کند. هنوز چند قدمی نرفته بودیم که 🏍 جواد محمدی با متور جلو آمد و مرا صدا کرد. خیلی جدی گفت: سوار شو که باید از یک طرف دیگه خط شکن محور باشی. جواد فرمانده بود و باید حرفش را قبول میکردم. من هم خوشحال سوار موتور جواد شدم. ده دقیقه ای رفتیم تا به یک تپه رسیدیم. به من گفت: پیاده شو زود باش. بعد جواد داد زد: سید یحیی بیا. 👨 سید یحیی سریع خودش را رساند و سوار موتور شد. من به جواد گفتم: اینجا کجاست؟ خط کجاست؟ نیروها کجایند؟ جواد هم گفت: این آر پی جی را بگیر و برو بالای تپه. اونجا بچه ها تو رو توجیه میکنن. 🤔 تعجب کردم! از چند نفری که در سنگر حضور داشتند پرسیدم: باید چکار کنیم؟ خط دشمن کجاست؟ یکی از آنها گفت: بگیر بشین. اینجا خط پدافندی است. باید فقط مراقب حرکات دشمن باشیم. تازه فهمیدم که جواد محمدی چکار کرد. روز بعد که عملیات تمام شد وقتی جواد محمدی را دیدم گفتم خدا بگم چکارت بکنه برا چی من رو بردی پشت خط؟! او هم لبخندی زد و گفت: تو فعلا نباید شهید بشی. باید برای مردم بگویی که آنطرف چه خبر است. برای همین جایی بردمت که از خط دور باشی. 😪 اما رفقای ما آن شب به خط دشمن زدند. سجاد مرادی و سید یحیی براتی که در ستون قرار گرفتند اولین شهدا بودند بعد مرتضی زارع بعد شاهسنایی و عبدالمهدی و ... در طی مدت کوتاهی تمام رفقای ما که با هم بودیم همگی پر کشیدند و رفتند. درست همانطور که قبلا دیده بودم. 😭 جواد محمدی هم سال بعد به آنها ملحق شد. بچه های اصفهان را به ایران منتقل کردند. من هم با دست خالی از میان مدافعان حرم به ایران برگشتم. با حیرتی که هنوز اعماق وجودم را آزار میداد. 💠 مدافعان وطن مدتی از ماجرای بیمارستان گذشت. پس از شهادت دوستان مدافع حرم حال و روز من خیلی خراب بود. 😔 من تا نزدیکی شهادت رفتم اما خودم می دانستم که چرا شهادت را از دست دادم! به من گفته بودند که هر نگاه حرام حداقل شش ماه شهادت آنان را که عاشق شهادت هستند را عقب می اندازد. ✈️ روزی که عازم سوریه بودیم پرواز ما با پرواز آنتالیا همزمان بود! چند دختر جوان با لباسهایی بسیار زننده در مقابل من قرار گرفتند و ناخواسته نگاه من به نگاه آنها افتاد. ❌ بلند شدم و جای خود را تغییر دادم. هر چه می خواستم حواس خودم را پرت کنم انگار نمی شد. اما دیگر دوستان من، در جایی قرار گرفتند که هیچ نامحرمی در کنارشان نباشد. این دختران دوباره در مقابلم قرار گرفتند. نمی دانم، شاید فکر کرده بودند من هم مسافر آنتالیا هستم. 😈 هرچه بود، گویی قرار بود ایمان و اعتقاد من آزمایش شود. گویی شیطان و یارانش آمده بود تا به من ثابت کند هنوز آماده نیستی. با اینکه در مقابل عشوه های آنان هیچ حرف و هیچ عکس العملی انجام ندادم، اما متأسفانه نمره قبولی از این آزمون نگرفتم. ♢ ادامه دارد... 📚 ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ ⃝⃔⃕🌺⃝⃔⃕ @samen_Arasanj
ا🌹☘🍃🌹☘🌹✨ ا☘🍃✨🕊 ا🍃✨🕊 ا🌹🕊 ا☘ ا✨ 🌸سلام و عرض ادب و احترام 🌸 🌺ضمن قدردانی از همراهی با کانال """""""""""""""""مسیرتعالی""""""""""""""" 💠کیفیت محتواهای ارائه شده توسط حجت الاسلام چگینی باموضوعات 👈امید آفرینی 👈گام دوم 👈تربیتی 👈 روانشناسی 👈مباحث خانواده و ... 🎙در پادکست ها و نحوه اجرا را چگونه ارزیابی می کنید؟! 🦋منتظر پیشنهادات شما بزرگواران هستیم. ✅ گزینه مورد نظر را به آیدی زیر ارسال و نظرات و پیشنهادات خود را اعلام کنید👇 🌸@Chegini313 __________________ ✨✨✨✨✨✨✨ ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ ⃝⃔⃕🌺⃝⃔⃕ @samen_Arasanj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا