#دعوت_به_نماز
#بازرسی_از_نماز
آمده بود اصفهان. یک و نیم نصفه شب بود که زنگ زد و از خواب بیدارمان کرد. گفت: اومدیم
بازرسی.
گفتم: قدم رو چشم. ولی کاش قبلًا می گفتید که تشریف می یارین.
گفت: نه خیر، ما بی خبر می ریم بازرسی. اگه می گفتیم که شما آماده می شدید. برای بازرسی از
وضع سربازها اومدیم.
سریع لباس پوشیدم و راه افتادم. یک تیم کامل بازرسی آورده بود.
شروع کردند؛ تا صبح ول کن نبود. از آسایشگاه سربازها شروع کرد؛ چه طوری خوابیده اند، تختشان چه جوری است، برای نماز صبح بیدار می شوند یا نه، وضع غذا چه طوری است. خلاصه همه چیز.
📚یادگاران، جلد۱۱ کتاب شهید علی صیاد شیرازی ، ص ۴۹