eitaa logo
#ثامن_معراج‌(۸)
191 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
4.7هزار ویدیو
82 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من بی تو یک واژه‌ی ساده بیش نیستم اما کنارت، همچون یک کتاب عاشقانه آرام میشوم ورق بزن مرا که سطر به سطرم پر از دوستت دارم است ... @samen_meraj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در این روز معنوی صلواتی ختم میکنیم به نیت پنج تن آل عبا✨🖤  اول به نبی حضرت خاتم صلوات✨🖤 دوم به علی شیر دو عالم صلوات✨🖤 سوم به گل وجودِ پاک زهرا✨🖤 چهارم به حسن خونجگر غم صلوات✨🖤 از بهر حسین آن شه کرب و بلا✨🖤 وآن تشنه‌ی در مقتلِ ماتم صلوات✨🖤 🖤✨الّلهُمَّ 🖤✨صلّ 🖤✨علْی 🖤✨محَمَّد 🖤✨وآلَ 🖤✨محَمَّدٍ 🖤✨وعَجِّل 🖤✨ فرَجَهُم @samen_meraj
✨﷽✨ ✅خانه مؤمنين در بهشت ✍هشام بن حكم نقل ميكند كه مردى از كوهستان خدمت امام صادق عليه السلام آمده و ده هزار درهم به ايشان داد و گفت تقاضاى من اينست كه خانه اى خريدارى فرمائيد تا از حج كه برگشتم با عيال و اطفال خود در آنجا مسكن كنم و بعزم مكه معظمه خارج شد. چون مراجعت نمود حضرت او را در منزل خود جاى داد و طومارى به او لطف كرد. فرمود خانه اى برايت در بهشت خريدم كه حد اول آن متصل است به خانه محمد مصطفى صلى الله عليه و آله و حد دوم به منزل على مرتضى عليه السلام و حد سوم به خانه حسن مجتبى و حد چهارم به خانه حسين بن على عليه السلام. مرد كوهستانى كه اين سخن را شنيد گفت قبول كردم و راضى شدم حضرت مبلغ را ميان تنگدستان از فرزندان امام حسن و امام حسين عليهماالسلام تقسيم كردند و كوهستانى بمحل خود بازگشت. چون مدتى گذشت آن مرد مريض شد و بستگان خود را احضار نموده گفت من ميدانم آنچه حضرت صادق عليه السلام فرموده راست است و حقيقت دارد خواهش ميكنم اين طومار را با من دفن كنيد. پس از زمان كوتاهى از دنيا رفت، بنا به وصيتش طومار را با او دفن كردند، روز ديگر كه آمدند ديدند همان طومار بر روى قبر اوست و به خط سبز روى آن نوشته شده خداوند بآنچه ولى او حضرت صادق عليه السلام وعده داده بود وفا كرد 📚 بحار الانوار ج ۱۱ احوال امام صادق (ع) ‌‌‌‌@samen_meraj
✍ مرحوم کوهستانے ؛ پس از صبح ۱۰ مرتبه بگو↯ ✨سُبْحانَ اللهِ العَظيمِ وَ بِحَمْدِه اَستَغْفِرُاللهَ وَ اسْئَلُهُ مِنْ فَضْلِه✨ 📚 بر قله پارسایے ۲۷۹ @samen_meraj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸دوشنبه تون پراز مهر و محبت 🌷و سرشار از بهترین ها 🌸امروز از خدا 🌷برای تک تکون اینگونه 🌸آرزو کردم الهی 🌷همه چیزتون عالی باشه 🌸حالتون عالی 🌷روزتون عالی 🌸لحظه هاتون عالی 🌷حس تون عالی واز 🌸همه مهمتر 🌷زندگیتون عالی باشه @samen_meraj
3344563191.mp3
8.26M
7 منشأ همه ی گناهانِ ما، عقده های درونی ما هستند! اگه بتونی از شرّ این عقده ها خلاص شی؛ قلبت راحت میشه... باید، به خودت کمک کُنیــا. 🎤 @samen_meraj
🔴 این تصویر در رسانه‌ها و فضای مجازی با عنوانِ کوچکترین شهید مسجد ولایت منتشر شده و بر دل هر آزاده‌ای داغ گذاشته است. مسجد شیعیان که توسط عوامل داعش منفجر شد و چندصد کشته و زخمی بجا ماند! عامل این اقدام تروریستی، ‏یک داعشی ‎ به نام محمد اویغوری بود که جنایت کشتار شیعیان قندوز را رقم زد! ورق بزنید و عکس دوم را ببینید: ‏سمت راستی، ربیعه غدیر، رهبر اویغورهای ‎ که دنبال تجزیه‌طلبی‌اند در حال سخنرانی در همایش سازمان مجاهدین خلق(منافقین)، در سال ۲۰۱۶ و سمت چپی، محمد الایغوری عامل حمله انتحاری ‎ به مسجد قندوز! برخی مسلمانان اویغور، گرایش تکفیری پیدا کرده و با حمایت آمریکا و ‎ بدنبال تجزیه‌طلبی در چین هم هستند! ❇️ پ.ن: تامین امنیت عموم مردم افغانستان و شیعیان بعهده گروه طا.لبان است که کنترل این کشور را بدست گرفته. تا حالا درگیری‌های زیادی با د‌.اعش داشتند اما باید هرچه سریعتر با تشکیل دولت فراگیر و متشکل از همه جریانات درون افغانستان، در تامین امنیت و حذف این غده چرکین از مملکت افغانستان اقدام فوری نمایند. ✅ : @samen_meraj
🔆 ✍ مراقب امضاهایمان باشیم 🔹جوانی روستایی ظرفی عسل برای فروش به سمرقند آورد. 🔸مامور تفتیش دروازه شهر، بار او را گشت و چون از جوان خوشش نیامد، حس کرد چیزی برای رشوه ندارد، به عمد درب ظرف عسل او را باز نگه داشت تا مگس‌ها بر آن بنشینند. 🔹جوان هرچه اصرار کرد که او را رها کند، مامور رهایش نکرد. 🔸پس از آنکه مگس‌ها در داخل ظرف عسل گرفتار شدند، مامور درب عسل را بست و اجازه ورود به شهر را به جوان داد. 🔹عسل به قدری به مگس آلوده شده بود که کسی در شهر آن را نخرید. جوان خشمگین شد و شکایت به قاضی سمرقند برد. 🔸قاضی گفت: مقصر مگس‌ها هستند، مامور به مگس‌ها امر نکرده که در عسل بنشینند و وقتی می‌نشستند قدرت مقابله را نداشته است. برو و هر جا مگس دیدی بکش. 🔹جوان روستایی وقتی فهمید که قاضی، با مامور در اخذ رشوه هم‌دست است، گفت: آقای قاضی لطف کنید یک نوشته بدهید تا من هر جا مگس دیدم، انتقام خود را بگیرم. 🔸قاضی نوشته‌ای داد. روز بعد جوان روستایی در خیابان، دید مگسی روی صورت قاضی نشسته است. نزدیک شد و با سیلی محکمی مگس را کشت. 🔹قاضی از ترس از جا پرید و همه به او خندیدند. 🔸قاضی دستور داد او را زندانی کنند. جوان بی‌درنگ نوشته را از جیب خود درآورد و به قاضی نشان داد و گفت: حکمی است که خودتان امضا فرمودید. @samen_meraj
✨﷽✨ 🌼نفرین در حق خود ✍آقا امیرالمومنین (علیه السلام): روزی رسول خدا(ص) سراغ مردی از اصحاب را گرفت و پرسید: فلانی در چه حال است؟ گفتند: مدتی است رنجور و بیچاره شده، و چونان مرغ بال و پر شکسته زار و پریش گشته (و زندگانی به سختی می‌گذراند). حضرت (به حال او ترحم کرد و) برخاست و به قصد عیادت او روانه منزل وی شد. مرد بیمار و گرفتار واقعاً رنجور و مبتلا گشته بود و پیامبر خدا(ص) به فراست دریافت که بیماری و ابتلای او مستند به یک امر عادی نیست این بود که از وی پرسید:آیا در حق خود نفرین کرده ای؟ بیمار فکری کرد و گفت: بله، همین طور است، من در مقام دعا گفته بودم:پروردگارا اگر بناست، در جهان آخرت، مرا به خاطر ارتکاب گناهانم کیفر دهی،از تو می‌خواهم که در کیفر من تعجیل فرمایی و آن را در همین جهان قرار دهی.... رسول خدا(ص) فرمود: ای مرد! چرا در حق خود چنین دعایی کردی؟! مگر چه می‌شد،از پروردگار (کریم) هم سعادت دنیا و هم سعادت و نیکبختی سرای دیگر را خواستار می‌شدی و در نیایش خود این آیه را می‌خواندی: ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النار. پروردگارا! ما را از نعمتهای دنیا و آخرت، بهره مند گردان و از شکنجه دوزخ نگاهدار. (سوره بقره آیه ۲۱) مرد مبتلا دعا را خواند و صحیح و سالم گشت و با سلامتی بازیافته همراه ما از منزل خارج شد. 📚احتجاج، ص ۲۲۳ 📚بحار، ج۱۷، ص ۲۹۳ ‌‌‌‌@samen_meraj
✨﷽✨ 🔴 «کینه» ✍معلّم یک کودکستان به بچه‌هاى کلاس گفت که میخواهد با آنها بازى کند. او به آنها گفت که فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکى بردارند و درون آن، به تعداد آدمهایى که از آنها بدشان میآید، سیب زمینى بریزند و با خود به کودکستان بیاورند. فردا بچه‌ها با کیسه‌هاى پلاستیکى به کودکستان آمدند. در کیسه بعضیها ٢، بعضیها ٣، بعضیها تا ۵ سیب زمینى بود. معلّم به بچه ها گفت تا یک هفته هر کجا که میروند کیسه پلاستیکى را با خود ببرند. روزها به همین ترتیب گذشت و کم کم بچه ها شروع کردن به شکایت از بوى ناخوش سیب زمینی هاى گندیده. به علاوه، آنهایى که سیب زمینى بیشترى در کیسه خود داشتند از حمل این بار سنگین خسته شده بودند. پس از گذشت یک هفته، بازى بالاخره تمام شد و بچه ها راحت شدند. معلّم از بچه‌ها پرسید: «از این که سیب زمینیها را با خود یک هفته حمل میکردید چه احساسى داشتید؟» بچه‌ها از این که مجبور بودند سیب زمینی‌هاى بدبو و سنگین را همه جا با خود ببرند شکایت داشتند. آنگاه معلّم منظور اصلى خود از این بازى را این چنین توضیح داد: «این درست شبیه وقتی است که شما کینه آدمهایى که دوستشان ندارید را در دل خود نگاه میدارید و همه جا با خود میبرید. بوى بد کینه و نفرت، قلب شما را فاسد میکند و شما آن را همه جا همراه خود حمل میکنید. حالا که شما بوى بد سیب زمینی ها را فقط براى یک هفته نتوانستید تحمل کنید پس چطور میخواهید بوى بد نفرت را براى تمام عمر در دل خود تحمل کنید؟» پس همیشه سعی کنیم کینه کسی رو به دل نگیریم بلکه به خوبیهای شخص بیشتر بیاندیشیم تا کینه ای از اون به دل بگیریم. @samen_meraj
4_5963265196586697104.mp3
9.23M
2 الآنم میتونی بفهمی قبرِآرامی داری یاقبری پُراز فشار! یه سَری به قلبت بزن ببین محل رفت وآمد چه اَفکاریه! افکاری که به روحت فشار میارن؟ یا آرومت میکنن. 🎤 @samen_meraj
4_5963265196586697103.mp3
10.84M
1 کینه، یه سرطان کُشنده است، نه یه دردِ کوچیک و معمولی! هر کمالی هم داشته باشی؛ کینه، کبریت میزنه زیرِ همشون و نابودشون میکنه! با کینه هات مدارا نکن. 🎤 @samen_meraj
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 ☘ تفکـــر در آیات قــــرآن گِرِه‌های زندگی در سوره ، خداوند به پیامبر اکرم (ص) و در واقع به همه‌ی ماها، دستور میده که از شرِّ تمامِ مخلوقاتِ عالم، به خودِ خدا پناه ببریم: بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ، مِن شَرِّ مَا خَلَقَ (فلق/۱و۲) بگو: «پناه می‌برم به پروردگارِ سپیده‌ی صبح، از شرّ هر آنچه که آفریده است». ⭕️ یعنی هر کدوم از مخلوقات ممکنه که شرّی داشته باشند، که از همه‌ی این شرّها به خدا پناه می‌بریم. امّا در آیاتِ بعدی، از بینِ همه این شرّها، ۳ مورد رو نام می‌بره که یکیش اینه: ⭕️ وَ مِن شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ (فلق/۴) و از شرّ آنها که در گره‌ها می‌دمند، به خدا پناه می‌برم. «عُقَد» جمع «عَقد» به معنای گره است. «نَفَّاثَاتِ» از «نفث» به معنای دمیدن است. پس: «نَفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ» یعنی کسانی که در گره‌ها می‌دمند، و در زندگی‌ِ دیگران گره ایجاد می‌کنند.😔 بخواهیم یا نخواهیم، از این افراد همه جا پیدا میشن، که خواسته یا ناخواسته، تو زندگیِ دیگران گره ایجاد می‌کنند. توی خونه‌ها، بین افرادِ ، بین زن و شوهرها، بین خواهر برادرها، بین فرزندان، بینِ افرادِ فامیل، و... اختلاف و تفرقه ایجاد میکنند. گاهی با حرفی یا عَمَلی، یا حتّی با سکوتی، روابط رو تیره و تار می‌کنند، و دوستی‌ها رو بهم می‌زنند. گاهی بعضی‌ها با ایجادِ وسوسه و شکّ بین زن و شوهرها فتنه به پا می‌کنند. یا حتّی بعضی افراد، با سِحر و جادو گره‌هایی رو تو زندگیِ دیگران میندازن. گاهی یه خانمی با نحوه پوشش و حجابش، با نحوه‌ی حرف زدنش، با نحوه‌ی برخوردش، گرهی یا وسوسه‌ای رو در زندگی مردی ایجاد میکنه... یا برعکس، یه آقایی با نحوه‌ی برخوردش دل زنی رو می‌لرزونه، و زندگی یک خانمی رو نابود میکنه. گاهی بعضی‌ها با تبلیغاتِ سوء، جوّسازی‌ها، سخن‌چینی‌ها، جاسوسی‌ها، شایعه پراکنی‌ها، و... در سطحِ اجتماع، تو زندگیِ مردم گره میندازن. همه‌ی اینها از مصادیقِ «نَفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ» هستند. مثال تو این زمینه فراوونه. حالا ما ببینیم جزو کدوم دسته از افراد هستیم؟! تو زندگیِ دیگران، گره انداختیم، یا گره‌ای رو باز کردیم؟! ➖ اگر گِره انداختیم، خدا هم تو کارِ دنیا یا آخرتِ ما، یا هر دو، گره میندازه. ➖ امّا اگر گرهی باز کردیم، خدا هم از کارِ ما گره‌گشایی میکنه. 🤲 خدایا! از شرّ همه‌ی کسانی که در زندگی‌ها گره ایجاد می‌کنند، به تو پناه می‌برم. ☘☘☘☘☘☘☘ @samen_meraj
؟؟؟ هم درست است که عشق آمدنی است یعنی عطا وموهبت الهی است که زمینه رسیدن به آن را در ذرات فراهم کرده است وهم اموختنی است به معنی انکه میتوان اسرار و اطوار عشق راازبزرگان جهان اموخت..🍃🍃🍃 🍃🍃@samen_meraj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙حاج ▪️بــه‌علــی‌دلبــستم‌‌عشقو‌فهمیدم ▪️مــن‌بــهشتــو‌تــو‌دُر‌نــجف‌دیدم @samen_meraj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اعتبار آدمها به حضورشان نیست به دلهره ای است که در نبودشان احساس میشود ☘بعضی از نبودنها را هیچ بودنی پُر نمی کند شادی روح شهدا صلوات🌹 @samen_meraj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙سخنان تکان دهنده ی حجت الاسلام رفیعی ✍غم به دل کسی ننشانید! بدا به حال کسی که مومنان را خوار و خفیف کند و دلشان را بشکند... @samen_meraj
3344594940.mp3
9.02M
8 قلب،تا ازعفونت خالی نشه؛ از نور پُر نمیشه! گاهی حرف زدن باکسی که ازش کینه گرفتی؛ میتونه ریشه اون کینه رو بخشکونه! به داد قلبت برس؛ کینه خفه اش میکنه. 🎤 @samen_meraj
ناشتا 21 عدد مویز بخورید !🥗 ▫️هضم کننده غذا ▫️ضد نفخ و یبوست ▫️کمک به بهبود حافظه ▫️باز کننده انسداد عروقی ▫️حفظ سلامت پوست و مو ▫️تقویت کننده معده، کبد و کلیه + هنگام خرید مویز انواع چاق، پرگوشت، شیرین و کم‌ دانه آن را انتخاب کنند، زیرا مویزهای بسیار خشک، کم ‌گوشت و پردانه، جزو بدترین انواع مویز هستند @samen_meraj
🌷خواهی که درپناه کرامات سرمدی ایمن شوی ز فتنه وایمن زِ هر بدی لبریز کن زِ عطر گل نور سینه را  با ذکر یک صلوات بر نبی وآل نبی🌷 🌷🌼اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلي 🌷🌼مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد 🌷🌼وَعَجِّل‌فَرَجَهُــم 🌷🍃@samen_meraj
💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌷 سه عمل از اعمال شیطانی🔴 ⚫️ كبر ؛ اولین سركشى شیطان در برابر خدا است . و به واسطه همین بود گفت : (من از آدم بهترم ؛ زیرا مرا از آتش و او را از خاك خلق كردى .) نردبان خلق این ما و من است عاقبت زین نردبان افتادن است هر كه بالاتر رود ابله تر است كاستخوانش خوردتر خواهد شكست ⚫️خمیازه ، خمیازه كشیدن عادت شیطان است . خمیازه یك سستى است كه بر انسان چیره مى شود و آن هم از سنگینى بدن و كسالت به وجود مى آید. سنگینى بدن هم از پرخورى و آشامیدن زیاد و شهوات به وجود مى آید. و انسان همواره دهن دره مى كند. ⚫️ گریه دروغ ؛ اول كسى به دروغ گریه كرد. شیطان بود. او پیش حوا - مادر بزرگ آدمیان - آمد و شروع كرد به دروغ گریستن و گفت : من دلم بر جوانى تو مى سوزد؛ زیرا تو مى میرى (آیا مى خواهى تو را راهنمایى كنم به درختى كه اگر از آن بخورى پیر نشوى و نمیرى !؟). @samen_meraj
❤️ شوقِ دیدارِ تو سر رفت زِ پیمانه ما کِی قدم می‌نهی ای شاه به ویرانه ما؟! ما هنوز ای نفست گرم، پر از تاب و تبیم سر و سامان بده بر این دلِ دیوانه ما شبت بخیر همه هستی قلبم❤️ 🌹@samen_meraj
ماجرای امانتی رهبر انقلاب برای یک نانوای جوان 🔻سیدمحمود رضوی، تهیه کننده سینما در صفحه اینستاگرام خود نوشت: 🔹 آقا علیرضا، یکی از جوان های خوب خراسان است که در تهران شاطری میکنند. 🔸مستند سینما انقلاب به مناسبت روز ملی سینما از تلویزیون پخش شد، علیرضا در اون‌ مستند تصاویر دیدار بچه های ماجرای نیمروز و حضرت آقا را دیده بود و اون وسط منو شناخته بود. 🔹یک شب برای خرید نان رفتم، گفت: یکبار در تلویزیون شما را محضر حضرت آقا دیدم و شناختم، تشکر کردم، فوری گفت: باز هم آقا را میبینید؟ 🔸گفتم: این دیدار مربوط به سال ۹۵ است و بعد از اون توفیق زیارت حاصل نشده. 🔹گفت: اگر مجدد دیدی “سلام مرا برسان و بگو یک بچه بجستان و همشهری شما!! در هر نماز و بعد از هر نماز شما را دعا میکند و بگو ما غیر از شما کسی را نداریم “ 🔸واقعیتش خب من هم قاعدتا دسترسی ویژه ‌ای نداشته و ندارم، گفتم: معلوم نیست باز هم توفیق زیارت را داشته باشم، اما در ذهنم هم این بود از یکی از مسئولینی که ایشان را زیارت میکند درخواست کنم سلام ایشان را برساند. 🔸هر چند یک بار که میدیدمش مجدد سوال میکرد، گفتید؟ سلام من را رساندید؟ 🔹خب ایامی بود که اوج کرونا بود و هنوز دیدارها خیلی محدود بود، هنوز سلام را نرسانده بودم! 🔸یک وقتی شایعه کسالت حضرت آقا منتشر شده بود، باز در نانوائی من را دید، اما این بار با یک اضطراب خاصی حال حضرت آقا را جویا شد، چشمانش پر شد و گفت: نگران حضرت آقاست مخصوصا بعد از نبود حاج قاسم! گفتم: به شایعات توجه نکن، خدا نگهدار آقاست. 🔹حالش دلم را لرزاند. حال خوب اشتیاق و عاشقی، ناچار شدم مزاحم یکی از نزدیکان حضرت آقا بشوم، از اشتیاق و دلداگی اش گفتم و خواهش کردم پیامش منتقل شود. 🔸چند روز بعد پاسخ علیکم السلامش رسید، همراه با یک خبر خوب، حضرت آقا یک امانتی برای آقا علیرضا داده بودند. 🔹خبر پاسخ را به علیرضا دادم، ذوق کرده بود. دیگر از آن روز فرصت دریافت امانت برایم فراهم نشده بود، 🔸صبح دیروز امانتی علیرضا توسط همان عزیز بزرگوار با محبت به دستم رسید، تا دیر وقت درگیر کار و جلسه بودم. 🔸دلم نمی‌آمد رساندن امانت را به تاخیر اندازم. حدود ساعت ۲۲ در جلسه به آقا علیرضا پیامک دادم که محل کارت هستی؟ سریع پاسخ داد؛ بله، اگر نان لازم است آماده کنم!!!! 🔹هیچ وقت نان را تلفنی و غیر حضوری سفارش نداده ام! گفتم: نه شما را کار دارم، حدود ۲۲:۳۰ میرسم! جلسه ام کمی بیشتر زمان برد! حدود ۲۲:۴۰ رسیدم به نانوائی محل کارش! انگار خبر داشت! با اینکه هوا سرد بود، گوشه خیابان منتظر بود، نانوایی خلوت و بی مشتری بود! گفتم: بیا داخل بشین! بال بال میزد که چه کارش دارم! انگشتر هدیه را از جیبم در آورد و تقدیمش کردم! چشمانش از شادی برق میزد دستانش از اشتیاق میلرزید مروارید حلقه زده در چشمانش را به زور در چشمانش نگاه داشت. در همان سرمای دیشب، صورتش خیس عرق شد میبوسید و تشکر میکرد. این اندازه اشتیاق و عاشقی ستودنی بود. 🔸اجازه گرفتم فیلم بگیرم، میخواستم فقط برای آن عزیز بزرگوار دوست داشتنی واسط این اتفاق بفرستم. از صبح طاقت نیاوردم، این عاشقی را ننویسم! 🔹انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را این حزب الله واقعی و پای کارها نگاه داشته اند، نه امثال من، طلبکارهای سفره انقلاب! به حالش غبطه خوردم! نان پدر و شیر مادرش حلال. اما غیر از او بر نائب امام عصرم (عج) افتخار میکنم، که این عشاق را دارد و برای ایشان پاسخ به این سلام ها مهم. دیشب و امروزم به حال خوش این عاشق گذشته، گزاف نیست که در این عصر بگوئیم: آقای ما نمونه دیگر نداشته است. 🔹با وجود این مشتاقان بنی صدرها و رجوی ها فقط باید آرزوهای خود را به گور ببرند. [ : آنچه یڪ تحلیلگر بایست بداند ] ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @samen_meraj
🔆 ✍ آبرو، آب جوی نیست 🔹زمانی در بچگی باغ انار بزرگی داشتيم. 🔸اواخر شهريور بود و همه فاميل اونجا جمع بودن. 🔹اون روز تعداد زيادی از كارگران بومی برای برداشت انار به باغ ما آمده بودند. 🔸ما بچه‌ها هم طبق معمول مشغول بازی كردن و خوش گذروندن بوديم! 🔹بزرگترين تفريح ما در اين باغ، بازی گرگم به هوا بود، اونم به‌خاطر درختان زياد انار و ديگر ميوه‌ها و بوته‌ای انگوری كه در اين باغ وجود داشت. بعضی وقتا می‌تونستی، ساعت‌ها پنهان بشی، بدون اينكه كسی بتونه پيدات كنه!   🔸بعد از نهار بود كه تصميم به بازی گرفتيم. من زير يكی از اين درختان پنهان شده بودم كه ديدم يكی از كارگرای جوون‌تر، در حالی كه كيسه سنگينی پر از انار در دست داشت، نگاهی به اطرافش انداخت و وقتی كه مطمئن شد كسی اونجا نيست، شروع به كندن چاله‌ای كرد و بعد هم كيسه انارها رو اونجا گذاشت و دوباره چاله رو با خاک پوشوند. 🔹دهاتی‌ها اون زمان وضعشون خيلی اسفناک بود و با همين چند تا انار دزدی هم دلشون خوش بود! 🔸با خودم گفتم، انارهای ما رو می‌دزدی! صبر كن بلايی سرت بيارم كه ديگه از اين غلطا نكنی. 🔹بدون اينكه خودمو به اون شخص نشون بدم به بازی كردن ادامه دادم. به هيچ‌كس هم چيزی در اين مورد نگفتم! 🔸غروب كه همه كارگرها جمع شده بودن و می‌خواستن مزدشونو از بابا بگيرن، من هم اونجا بودم. 🔹نوبت رسيد به كارگری كه انارها رو زير خاک پنهان كرده بود. پدر در حال دادن پول به اين شخص بود كه من با غرور زياد و با صدای بلند گفتم: بابا من ديدم كه علی‌اصغر، انارها رو دزديد و زير خاک پنهان كرد! جاشم می‌تونم به همه نشون بدم، اين كارگر دزده و شما نبايد بهش پول بدين! 🔸پدر خدا بيامرز ما، هيچ‌وقت در عمرش دستشو رو كسی بلند نكرده بود، برگشت به طرفم و نگاهی به من كرد. همه منتظر عكس‌العمل پدر بودن. 🔹بابا اومد پيشم و بدون اينكه حرفی بزنه، یه سيلی تو صورتم زد و گفت: برو دهنتو آب بكش، من خودم به علی‌اصغر گفته بودم انارها رو اونجا چال كنه، واسه زمستون! 🔸بعدشم رفت پيش علی‌اصغر و گفت: شما ببخشش، بچه است، اشتباه كرد. 🔹پولشو بهش داد، ۲۰ تومان هم روش گذاشت و گفت: اينم به‌خاطر زحمت اضافه‌ات! 🔸من گريه‌كنان رفتم تو اتاق، ديگه هم بيرون نيومدم! 🔹وقتی كارگرا رفتن، بابا اومد پيشم، صورت منو بوسيد و گفت: می‌خواستم ازت عذرخواهی كنم! اما اين تو زندگيت هيچ‌وقت يادت نره كه هرگز با آبروی كسی بازی نكنی، علی‌اصغر كار بسيار ناشايستی كرده اما بردن آبروی انسانی جلوی فاميل و در و همسايه، از كار اونم زشت‌تره! 🔸شب علی‌اصغر اومد، سرشو پايين انداخته بود و پشت در وایستاده بود، كيسه‌ای دستش بود و گفت: اينو بده به حاج آقا و بگو از گناه من بگذره. 🔹وقتی بابام كيسه رو باز كرد، ديديم كيسه‌ای كه چال كرده بود توشه، به اضافه همه پولايی كه بابا بهش داده بود. @samen_meraj