🔆 #پندانه
✍ در شهری که موش آهن میخورد، کلاغ هم کودک میبرد
🔹بازرگانی به قصد سفر و تجارت راهی شهر دیگری بود و تصمیم گرفت برای اینکه در این سفر ضرری متوجه او نشود، مقداری از سرمایه خود را در شهر باقی بگذارد.
🔸بنابراین با آن مقدار سرمایه مقداری آهن خرید و آنها را نزد دوست خود به امانت گذاشت چون فکر میکرد آهن وزنش زیاد و قیمتش کم است و کسی به فکر دزدیدن آن نمیافتد.
🔹پس از آنکه بازرگان از سفر بازگشت، قیمت آهن زیاد شده بود و بازرگان فکر کرد بهتر است به سراغ دوستش برود و آهنها را از او پس بگیرد.
🔸اما دوست قدیمی او که به فکر خیانت افتاده بود، آهنها را در جای دیگری پنهان کرده بود و زمانی که بازرگان نزد او رفت و آهنها را طلب کرد، با ناراحتی گفت:
دوست عزیز، من واقعاً متاسفم اما من آهنهای تو را در گوشهای از انبار نگه میداشتم، تا اینکه روزی برای کار دیگری به انبار رفته بودم، متوجه شدم موشی در انبار بوده که تمام آهنها را خورده است.
🔹مرد بازرگان فهمید که دوستش قصد دارد او را فریب دهد، اما اندیشید حرف حسابی زدن فایده ندارد و باید با حیلهای او را شرمنده سازد.
🔸بنابراین گفت:
بله، من هم شنیدهام که موش آهن دوست دارد، تقصیر من است که فکر موش را نکرده بودم.
🔹دوست بازرگان با خود فکر کرد حالا که این مرد احمق حرف مرا باور کرده، بهتر است او را برای ناهار دعوت کنم تا دوستی خود را به او ثابت کرده و تردید را از او دور کنم.
🔸بازرگان نیز دعوت دوست خائن خود را پذیرفت.
🔹اما زمانی که از خانه او خارج میشد، فرزند کوچک دوستش را که نزدیک خانه در حال بازی بود، بغل کرد و به خانه برد.
🔸او به همسرش سفارش کرد تا فردا از کودک به خوبی مراقبت کند و فردای آن روز برای صرف ناهار به خانه دوستش رفت.
🔹دوست خائن که از گم شدن کودک بسیار نگران و ناراحت بود، گفت:
دوست عزیز، من شرمنده شما هستم اما امروز مرا معذور بدارید، چون فرزند کوچکم از دیروز گم شده و بسیار نگران و پریشان هستم.
🔸بازرگان که منتظر این سخنان بود، گفت:
اما من دیروز، زمانی که به خانه میرفتم، فرزند شما را دیدم که کلاغی او را به منقار گرفته بود و با خود میبرد.
🔹دوست خائن او که پریشانتر شده بود، فریاد زد:
آخر چطور امکان دارد کلاغی که وزنش نیم من نیست، کودکی را که وزنش ده من است، بلند کند و بپرد؟ مرا مسخره کردهای؟
🔸بازرگان بلافاصله پاسخ داد:
تعجبی ندارد. در شهری که موش میتواند آهن بخورد، کلاغ هم میتواند کودکی را ببرد.
🔹دوست او که پی به داستان برده بود با پریشانی گفت:
حق با توست. فرزندم را بیاور و آهنت را بستان، من به تو دروغ گفتم.
🔸بازرگان که دیگر ناراحت نبود، در پاسخ گفت:
بله، اما این را بدان که دروغ تو از دروغ من بدتر بود زیرا من برای پس گرفتن حق خود، مجبور به دروغگویی شدم، اما تو قصد خیانت به من را داشتی.
کلیه و دمنه
@samen_meraj
3345881748.mp3
7.09M
#کینه_سرطان_روح 21
یادته؟
لحظه هایی رو که سرتو انداختی پایین؛
و ازخدا خواستی،گذشته سیاهتو پاک کنه؟
تاوقتی خودت اهل مغفرتِ دیگران نباشی؛
نمیتونی مغفرت خدا رو جذب کنیا.
#استاد_شجاعی 🎤
@samen_meraj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴جاهلیت مدرن!
نهایت مدگرایی!
دوری انسان از انسانیت!
قــــــرار عاشــــقانه❣
🍃🌹امام حسن عسکری(ع)
سوگند به خدا ـ فرزندم ـ دارای غیبتی خواهد بود که هیچ کس در آن دوران از هلاکت و نابودی رهایی نمی یابد، مگر کسی که خداوند او را بر اعتقاد به امامت وی استوار ساخته و بر دعا برای تعجیل ظهور آن حضرت توفیقش ببخشد🌹🍃
(کمال الدّین، ج 2، ص 368)
🍃🌸اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸🍃
✨قرار ما جمعه ها ختم صلوات جهت تعجیل در فرج امام عصر عجل الله ✨
🍃🌹............................
🍃🌹لطفا روی لینک زیر زده 👇و با ذکر تعداد صلوات کلمه #ثبت را بزنید.
https://EitaaBot.ir/counter/d7czt
با ارسال این پست به کانالها و گروهها موثر در فرج باشید.🙏🌹
🌱کپی آزاد ☺️@samen_meraj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 هفتم آبان ماه، بزرگداشت کوروش یا عید یهودیان؟
🔹 آیا پاسارگاد محل دفن کوروش است؟
@samen_meraj
3345898721.mp3
6.57M
#کینه_سرطان_روح 22
مشغولِ خودت باش؛
دست از سرِ دیگران بردار!
اگرم کسی آزارت داد؛
خداهست، میبینه و انتقام میگیره!
وقتت رو برای انتقام تلف نکن.
خیلی کار عقب مونده داریـا.
#استاد_شجاعی 🎤
@samen_meraj
" بزرگی در بزرگواری است "
🌸سالی رفت و سالی آمد
و همه مردم جهان به قدر یک سال بزرگتر شدند
اما اگر بزرگی را از سال و ماه جدا کنیم
و به زیبایی و نیکویی پیوند دهیم
آرزوی ما این است که مردمان
آنقدر بزرگ شوند
که بدانند بزرگی در بزرگواری است
و رستگاری همگان در مهربانی و همدردی است
ابوسعید گفت اگر در سرتاسر خاوران خاری در پای کسی رود
آن در پای من رفته است
و مسیح همه آلام بشری را چون تاج خار بر سر خود نهاد
و احمد به وحی الهی گفت شما هرگز به مقام نیکویی نخواهید رسید
مگر از آن چیزها که خود دوست می دارید به دیگران کرامت کنید🌿🌺
دلا تا بزرگی نیاری به دست
به جای بزرگان نشاید نشست
نظامی
📝به قلم حسین الهی قمشه ای
👤دکتر الهی قمشه 🍃🍃@samen_meraj
🌹#با_شهدا|شهید محسن حججی
✍️ بوسیدن دست پدر و مادر
▫️برای دیدن پدر و مادر میرفتم؛ بین راه نیت کردم برای خشنودی قلب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دست پدر و مادرم را ببوسم. تپش قلب گرفتم، رسیدم و خم شدم و دست مادرم را بوسیدم. دست پدر را هم بوسیدم... چقدر گستاخانه منتظر پاداش الهی بودم. شب در عالم خواب رویایی دیدم... آنچه در ذهنم ماند پیراهن مشکی نوکریام بود که مادرم در عالم خواب به من گفت: ان شاءالله شهید شدی این پیراهن را برایم میآورند. من هم گفتم ان شاءالله.
📚 دست نوشته شهید محسن حججی در صفحه ۶ الی ۱۹ دی یادگار ۱۳۹۵
@samen_meraj
3345910277.mp3
5.5M
#کینه_سرطان_روح 23
دیگران رو نَــقد نکن!
دیگــران رو قضــاوت نکن!
دیگـــران رو ســـرزنش نکن!
با اینکـار؛
بذر کیـنه رو، در قلبشون، میپاشیا.
#استاد_شجاعی 🎤
@samen_meraj
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁
🍃
در زمانهاى قديم، مردی ساز زن و
خواننده ای بود؛ بنام "برديا"
که با مهارت تمام می نواخت و همیشه در مجالس شادی و محافل عروسی، وقتی برای رزرو نداشت
بردیا چون به سن شصت سال رسید روزی در دربار شاه می نواخت که خودش احساس کرد دستانش دیگر می لرزند
و توان ادای نت ها را به طور کامل ندارد و صدایش بدتر از دستانش می لرزید و کم کم صدای ساز و صداى گلویش ناهنجار می شود.
عذر او را خواستند و گفتند دیگر در مجالس نیاید.
بردیا به خانه آمد، همسر و فرزندانش از این که دیگر نمی توانست کار کند و برایشان خرجی بیاورد بسیار آشفته شدند .
بردیا سازش را که همدم لحظه های تنهاییش بود برداشت و به کنار قبرستان شهر آمد.
در دل شب در پشت دیوار مخروبه قبرستان نشست و سازش را به دستان لرزانش گرفت و در حالی که در کل عمرش آهنگ غمی ننواخته بود، سازش را برای اولین بار بر نت غم کوک کرد و این بار برای خدایش در تاریکی شب، فقط نواخت.
بردیا می نواخت و خدا خدا می گفت و گریه می کرد و بر گذر عمرش و بر بی وفایی دنیا اشک می ریخت و از خدا طلب مرگ می کرد.
در دل شب به ناگاه دست گرمی را بر شانه های خود حس کرد،
سر برداشت تا ببیند کیست.
شیخ سعید ابو الخیر را دید در حالی که کیسه ای پر از زر در دستان شیخ بود.
شیخ گفت این کیسه زر را بگیر و ببر در بازار شهر دکانی بخر و کارى را شروع کن.
بردیا شوکه شد و گریه کرد و پرسید ای شیخ آیا صدای ناله من تا شهر می رسید که تو خود را به من رساندی؟
شیخ گفت هرگز. بلکه صدای ناله مخلوق را قبل از این که کسی بشنود خالقش می شنود
و خالقت مرا که در خواب بودم بیدار کرد
و امر فرمود کیسه زری برای تو در پشت قبرستان شهر بیاورم.
به من در رویا امر فرمود برو در پشت قبرستان شهر، مخلوقی مرا می خواند برو و خواسته او را اجابت کن.
بردیا صورت در خاک مالید و گفت
خدایا عمری در جوانی و درشادابی ام با دستان توانا سازهایی زدم براى مردم این شهر
اما چون دستانم لرزید مرا از خود راندند.
اما یک بار فقط برای تو زدم و خواندم.
اما تو با دستان لرزان و صدای ناهنجار من، مرا خریدی و رهایم نکردی
و مشتری صدای ناهنجار ساز و گلویم شدی و بالاترین دستمزد را پرداختی.
تو تنها پشتیبان ما در این روزگار غریب و بی وفا هستی.
به رحمت و بزرگیت سوگندت میدهیم که ما را هیچ وقت تنها نگذار
و زیر بار منت ناکسان قرار نده.
🍃
🌺🍃
@samen_meraj
✨﷽✨
#مثل_مداد_باش
✍حکیمی مشغـول نوشتن با مـداد بود. کودکی از او پرسيد: چه مینويسی؟ حکیم لبخنـدی زد و گفت : مهم تر از نوشتـه هايم ، مـدادی است کـه با آن مینويسم ، وقتی بزرگ شدی مـثل اين مـداد شو! پسر تعجب کرد! چون چيز خاصی در مداد نديد! حکیـم گفت پنج خصلت در اين مداد هست. سعی کن آنها را بدست آوری
👈اول: می تـوانی کارهـای بـزرگی کنی، اما فـراموش نکنی دستی وجود دارد که حرکت تو را هدايت میکند و آن دسـت خـداست!
👈 دوم : گاهی بـايد از مداد تـراش استفاده کنی ، اين باعث رنج مداد میشود، ولی نوک آن را تيز می کند. پس بدان رنجی که می بری از تو انسان بهتری می سازد!
👈سـوم: مداد هميشه اجازه میدهد که برای پاک کـردن و تصحیح اشتباه از پاکن استفـاده کنیم ، پس بـدان که تصحيح يک کار خطا، اشتباه نيست!
👈 چهارم : چـوب مداد در نـوشتن مـهم نيست، مهم مغز مداد است که درون این چوب است ، پس هميشه مراقب درونت باش که چـه از آن بيرون می آيد!
👈پنجم: این که مداد هميشه از خـود اثـری باقی می گـذارد ، پس بدان هر کاری در زنـدگی ات می کنی ، ردی از آن بجا میماند، پس در انتخاب اعمال و رفتارت دقت کن!
@samen_meraj
3345916609.mp3
8.78M
#کینه_سرطان_روح 24
نَفْسِ همه ما،از یک حقیقتِ واحده!
اگه کسی، از تو کینه گرفته؛
برای راحت کردنِ نفسِش؛
اول نَفس خودتو آزاد کن.
قدم اول؛
صاف شدنِ قلب خودته.
#استاد_شجاعی
@samen_meraj
167.pdf
277.8K
☘️
🌀مجموعه یادداشت| آمریکا و قربانیان جنگ نرم؟!
🍃🌹🍃
✍ دکتر قاسم حبیب زاده
#روشنگری
#ثامن
#استکبار_ستیزی
🍀@samen_meraj
3.mp3
11.73M
☘️
🌀 #صوتی| تطابق منافع ملی و آموزههای ایدئولوژیک ایران
🍃🌹🍃
🎙کارشناس سیاسی: دکتر قاسم حبیب زاده
#روشنگری
#ثامن
#استکبارستیزی
🍀@samen_meraj
☘️
🌀#عکس_نوشت| هيچ دولتی در دنیا به اندازه آمریکا منفور نیست...
🍃🌹🍃
#روشنگری
#ثامن
#استکبارستیزی
🍀@samen_meraj