eitaa logo
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
909 دنبال‌کننده
25هزار عکس
11.4هزار ویدیو
328 فایل
کانال معرفتی و تربیتی دوستان بهنامی نو+جوان+بهشتی ارتباط با ادمین 👇👇 @abasaleh14
مشاهده در ایتا
دانلود
چی شده الان همه برای دفاع از یه دختر که بطور اتفاقی بدون هیچ حادثه ای وقتی بهش تذکر حجاب داده میشه و از دنیا میره انگشت تهمت رو بسوی انقلاب و دین نشانه گرفتن ؟
چرا دلسوزانه و عادلانه از آرمانهای دین دفاع نمیکنید ، چرا آب در آسیاب دشمن میریزید ؟
شمایی که مثل ما برای از دست دادن دختر جوان ایران داغداری ، آیا با اعتراضت میخواهی چراغ امر به معروف و نهی از منکر را خاموش کنی؟
چرا هر جا دوست دارید صدای اعتراضتان را بلند میکنید و هر جا دلتان میخواهد سکوت میکنید شهید خلیلی به خاطر زنده کردن امر به معروف و نهی از منکر خونش آسفالت خیابان تهران پارس را رنگین کرد و هیجکس او را به بیمارستان منتقل نکرد تا وقتی که خیلی دیر شد 😔
این ترفندهای موزیانه شیاطین و دشمنان را باید خوب بشناسی دیگر نباید گول دلسوزی های موزیانه اجانب را بخوری حواستان باشد که میخواهند با اعتراض به امر به معروف مهر تایید بر بی حجابی و بدحجابی بزنن و کسی حتی حق اعتراض به فساد و فحشای ایجاد شده در کشور را نداشته باشد
به هوش باشید که این اعتراض خاموش شدن چراغ دین خداس ، مراقب باشید که دست دشمن اینبار از آستین مظلوم نمایی و دلسوزی بیرون زده تا از روح جریحه دار شده ی ما برای از دست دادن یه دختر ایرانی به نفع خودش سوء استفاده کند
ما نیز در از دست دادن یک دختر جوان غریب در تهران داغداریم شاید نوع روش امر به معروف نیاز به اصلاح داشته باشد یا عده ای نحوه ی برخوردشان اشتباه باشد ولی .‌‌‌‌....اصل مسئله پابرجاس و ما نخواهیم گذاشت این چراغ خاموش شود و جلوی سوءاستفاده اراذل و اوباش گرگ صفت مظلومنما را خواهیم گرفت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از دعای خیر، برای خودت ... خسته و مایوس نشو 📖سوره فصلت آیه ۴۹ Eitaa.com/samenfanos110
❣‌ ❣ ▪️تمامِ شهر، بوی نَم گرفته است! آخر این روزها، باران، زیاد می بارد... 🌦بارانی، از جنس تنهایی! همان تنهایی، که طرحِ کربلا را کشید! و همان تنهایی که تو را هزار سال است،که حبس کرده است💖 ❣میدانی؛ محرم و صفر ،برای ما، پراز صدای نفسهای توست! دلتنگی ات تمام؛ داغدارترین میراث ڪربلا. ....... 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 ‌‌‌‌‌‌‌༻‌🖤༺‌‌‌🌷༻‌🖤༺‌‌ 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه پیشنهاد عالی👌🤩 می‌تونه زندگی تون را تغییر بده🤔 می‌خوای بدونی چیه😮 ببینید👆👆👆 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پروانـه پشت پیله‌اش، حس ڪرد راهی هست و رفت شاید به راه بسته هم باید امیدی بست و رفت 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
🌹آري، ما بايد در پيش برد اين انقلاب و اين جنگ بيشتر كوشا باشيم و نگذاريم اين جنايت‌ كاران بشر به اسلام و به قرآن و انقلاب ضربه وارد كنند. اي امت مسلمان! هرگز از فرمان رهبر انقلاب سرپيچي نكنيد. خانواده‌ ي عزيزم! تنها آرزويي كه اين جانب داشتم، شهادت بود، ولي تا به حال چنين لياقتي را نيافتم. 🌹 با اين كه يك بار هم تيري به من اصابت كرد، ولي شهادت نصيبم نشد، ولي اميدوارم اين لياقت را از اين به بعد داشته باشم تا عزيزترين و گران ‌بهاترين سرمايه‌اي را كه در اين جهان دارم، فداي اسلام و قرآن و خاك و ناموس كنم. 🌹برادران عزيز، ملت غيور ايران! از شما استدعا و تمنا دارم كه اسلحه‌ ي اين شهدا را بر زمين نگذاريد، زيرا شهدا از شما انتظار دارند. "شهید مهدی غفاری" 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفتگوی کتایون ریاحی با صدای ریاض، بازوی اطلاعاتی موساد کتایون ریاحی در گفتگو با اینترنشنال سعودی: ایران تبدیل به یک زندان بزرگ شده‌است 👈یکی به این خانوم اطلاع بده خود اینترنشنال مربوط به عربستانه که مخالفاش رو دسته جمعی اعدام می‌کنه خبرنگارانش رو اره می‌کنه در ضمن زندان بزرگ آمریکا قبله ی آمالتون هست اونم با رده اول 😉 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
اون دکتره که از گوش‌های دلیل مرگ رو تحلیل می‌کرد، یادتونه؟ بزرگوار تو کار لیزر موهای زائده 😂 👤 رویا رحیمی 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 توضیحات جدید پلیس درباره ماجرای ♦️سردار رحیمی: مهسا امینی همراه ۳ خانم و ۲ آقا در پارک طالقانی درحال قدم‌زدن بوده که با گشت ما روبه‌رو می‌شوند. حجاب خانم‌های دیگر با تذکر قابل رفع بوده و تنها خانم امینی مناسب نبود. ♦️پوشش و لباس خانم امینی با آن‌چه در تصویر کلاس آموزشی منتشر شده متفاوت بوده است. ♦️در زمان انتقال خانم امینی هیچ مشاجره و مقاومتی نبوده و حتی به گفته افراد دیگر داخل ون شوخی و مزاح توسط خانم امینی صورت گرفته است...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
🎆 #رمان_شب #بدون_تو_هرگز47 "سومین پیشنهاد" 🌷 علی اومد به خوابم ... بعد از کلّی حرف، سرش رو انداخ
🎑 "کیش و مات" 🔹دست هاش شل و من رو ول کرد ...چرخیدم سمتش ... صورتش بهم ریخته بود ... - چرا اینطوری شدی؟ ... 💠 سریع به خودش اومد ... خندید و با همون شیطنت، پارچ و لیوان رو از دستم گرفت ... - ای بابا ... از کی تا حالا بزرگ تر واسه کوچیک تر شربت میاره ... شما بشین بانوی من که من برات شربت بیارم خستگیت در بره ... از صبح تا حالا زحمت کشیدی ... 🔸رفت سمت گاز - راستی اگه کاری مونده بگو انجام بدم ... برنامه نهار چیه؟... بقیه اش با من ... ✅ دیگه صد در صد مطمئن شدم یه خبری هست ... هنوز نمی تونست مثل پدرش با زیرکی، موضوعِ حرف رو عوض کنه ... شایدم من خیلی پیر و دنیا دیده شده بودم ... 🔹- خیلی جای بدیه؟ ... 🔸- کجا؟ ... 🔹- سومین کشوری که بهت پیشنهاد بورسیه داده ... 🔸- نه ... شایدم ... نمی دونم ... 📌 دستش رو گرفتم و چرخوندمش سمت خودم ... - توی چشم های من نگاه کن و درست جوابم رو بده ... این جواب های بریده بریده جوابِ من نیست ... ✳️ چشم هاش دو دو زد ... انگار منتظرِ یه تکانِ کوچیک بود که اشکش سرازیر بشه ... 💢 اصلاً نمی فهمیدم چه خبره ... - زینب؟ ... چرا اینطوری شدی؟ ... من که ... 🔶 پرید وسط حرفم ... دونه های درشت اشک از چشمش سرازیر شد ... - به اون آقای محترمی که اومده سراغت بگو ... همون حرفی که بار اول گفتم ... تا برنگردی من هیچ جا نمیرم ... نه سومیش، نه چهارمیش ... نه اولیش ... تا برنگردی من هیچ جا نمیرم ... اینو گفت و دستش رو از توی دستم کشید بیرون ... 🔹 اون رفت توی اتاق ... من، کیش و مات ... وسطِ آشپزخونه ... 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110
🌠 "خداحافظ زینب" ✅ تازه می فهمیدم چرا علی گفت ... من تنها کسی هستم که می تونه زینب رو به رفتن راضی کنه ... 🔹اشک توی چشم هام حلقه زد ... پارچ رو برداشتم و گذاشتم توی یخچال ... دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم ... - بی انصاف ... خودت از پسِ دخترت برنیومدی ... من رو انداختی جلو؟ ... چطور راضیش کنم وقتی خودم دلم نمی خواد بره؟😭 🔸برای اذان از اتاق اومد بیرون که وضو بگیره ... دنبالش راه افتادم سمتِ دستشویی ... پشتِ در ایستادم تا اومد بیرون... زُل زدم توی چشم هاش ... با حالتِ ملتمسانه ای بهم نگاه کرد ... 🔵 التماس می کرد حرفت رو نگو ... چشم هام رو بستم و یه نفسِ عمیق کشیدم ... -یادته 9 سالت بود تب کردی ... سرش رو انداخت پایین ... منتظرِ جوابش نشدم ... - پدرت چه شرطی گذاشت؟ ... هر چی من میگم، میگی چشم ... 🔸التماسِ چشم هاش بیشتر شد ... گریه اش گرفته بود ... - خوب پس نگو ... هیچی نگو ... حرفی نگو که عمل کردنش سخت باشه ... 🔷 پرده اشک جلوی دیدم رو گرفته بود ... - برو زینب جان ... حرفِ پدرت رو گوش کن ... علی گفت باید بری ... و صورتم رو چرخوندم ... قطراتِ اشک از چشمم فرو ریخت ...😭 نمی خواستم زینب اشکم رو ببینه ... ❇️ تمامِ مقدماتِ سفر رو مامورِ دانشگاه از طریقِ سفارت انجام داد ... براش یه خونه مبله گرفتن ... حتی گفتن اگر راضی نبودید بگید براتون عوضش می کنیم ... هزینه زندگی و رفت و آمدش رو هم دانشگاه تقبل کرده بود ... ✈️ پای پرواز ... به زحمت جلوی خودم رو گرفتم ... نمی خواستم دلش بلرزه ... با بلند شدنِ پرواز، اشک های من بی وقفه سرازیر شد ... تمام چادر و مقنعه ام خیس شده بود ... بچه ها، حریفِ آرام کردن من نمیشدن.... 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار Eitaa.com/samenfanos110