🔞 خاطرهای بشنوید از گروهک #کومله که به بهانه مرحومه #مهسا_امینی میخواد مردم رو بکشونه کف خیابون و مثلاً شده رهبر اعتراضات
رسمه به میمنت ازدواج، جلوی پای عروس و داماد قربانی میکنن. این رسم رو کومله هم اجرا میکردن، با این تفاوت که قربانیها جوانان اسیر ایرانی بودند..💔
یکبار چند نفر از ما رو برای دیدن عروسی دختر یکی از سرکردگان کومله بردن.
بعد از مراسم، اون عفریته گفت: "باید برام قربانی کنید تا به خونه شوهر برم". دستور داده شد قربانیها را بیارن. شش نفر از مقاومترین بچههای بسیج اصفهان که شاید حداکثر سن آنها ۱۴سال نمیشد را آوردن و تک تک سر بریدن...
😭😭 شهدای نوجوان مانند مرغ سر بریده پرپر میزدن و آنها شادی و هلهله میکردن. اما این پایان ماجرا نبود. اون دختر دوباره تقاضای قربانی کرد و این بار شش نفر سپاهی، چهار نفر ارتشی و دو نفر روحانی را آوردن و این دوازده نفر رو هم سر بریدن. من و عده دیگری از برادران رو که برای تماشا برده بودن، به حالت بیهوشی و اغما افتاده بودیم و در این وضعیت، مجددا ما رو روانهی زندان کردن...💔💔
📚 حکایت فرزندان فاطمه جلد۱، ص۳۴
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
#مثبت_بهنام_دانش_آموزی
Eitaa.com/samenfanos110
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
🌠 #رمان_شب #بدون_تو_هرگز49 "خداحافظ زینب" ✅ تازه می فهمیدم چرا علی گفت ... من تنها کسی هستم که م
🌌 #رمان_شب
#بدون_تو_هرگز50
"سرزمینِ غریب"
✍🏼 [ از قسمت پنجاهم به بعد خاطره از زبان دختر شهید سید علی حسینی بیان میشود ]
👨💼نماینده دانشگاه برای استقبالم به فرودگاه اومد ... وقتی چشمش بهم افتاد، تحیّر و تعجّب... نگاهش رو پر کرد ... 😳
چند لحظه موند ... نمی دونست چطور باید باهام برخورد کنه...
🔷 سوارِ ماشین که شدیم ... این تحیّر رو به زبان آورد ...
-شما اولین دانشجوی جهان سومی بودید که دانشگاه برای به دست آوردنِ شما اینقدر زحمت کشید ...
🔺زیرچشمی نیم نگاهی بهم انداخت ...
- و اولین دانشجویی که از طرفِ دانشگاهِ ما ... با چنین حجابی وارد خاک انگلستان شده ...
🔸نمی دونستم باید این حرف رو پای افتخار و تمجید بگذارم ... یا از شنیدنِ کلمه اولین دانشجوی مسلمانِ محجبه، شرمنده باشم که بقیه اینطوری نیومدن ...!
✅ ولی یه چیزی رو می دونستم ... به شدت از شنیدن کلمه جهان سوم عصبانی بودم ... هزار تا جوابِ مودبانه در جوابِ این اهانتش توی نظرم می چرخید ...
✔️ امّا سکوت کردم ... باید پیش از هر حرفی همه چیز رو می سنجیدم ... و من هیچی در مورد اون شخص نمیدونستم ...
🏡 من رو به خونه ای که گرفته بودن برد ... یه خونه دوبلکس ... بزرگ و دلباز ... با یه باغچه کوچیک جلوی در و حیاط پشتی... ترکیبی از سبکِ مدرن و معماری خانه های سنتی انگلیسی ... تمام وسایلش شیک و مرتب ...
🏢 فضای دانشگاه و تمام شرایط هم عالی بود ... همه چیز رو طوری مرتب کرده بودن که هرگز ... حتی فکر برگشتن به ذهنم خطور نکنه ...❌
امّا به شدّت اشتباه می کردن ...
❤️ هنوز نیومده دلم برای ایران تنگ شده بود ... برای مادرم ... خواهر و برادرهام ...
من تا همون جا رو هم فقط به حرمتِ حرفِ پدرم اومده بودم ...
🔶 قبل از رفتن ... توی فرودگاه از مادرم قول گرفتم هر خبری از بابا شد بلافاصله بهم خبربده ... خودم اینجا بودم ... دلم جا مونده بود ... با یه علامت سوال بزرگ ... ❓🤔
- بابا ... چرا من رو فرستادی اینجا؟ ...
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
#مثبت_بهنام_دانش_آموزی
Eitaa.com/samenfanos110
🎆 #رمان_شب
#بدون_تو_هرگز51
"اتاق عمل"
🔹دوره تخصصی زبان تموم شد ... و آغازِ دوره تحصیل و کار در بیمارستان بود ...
❇️ اگر دقت می کردی ... مشخص بود به همه سفارش کرده بودن تا هوای من رو داشته باشن ...
تا حدی که نماینده دانشگاه، شخصاً یه دانشجوی تازه وارد رو به رئیسِ بیمارستان و رئیسِ تیمِ جراحی عمومی معرفی کرد ... 😕
💢جالب ترین بخش، ریزِ اطلاعاتِ شخصی من بود ...همه چیز،حتی علاقه رنگی من ...
این همه تطبیقِ شرایط و محیط با سلیقه و روحیاتِ من غیرقابل باور و فراتر از تصادف و شانس بود ...
🚫از چینش و انتخابِ وسائل منزل ... تا ترکیبِ رنگی محیط و ...‼️
گاهی ترسِ کوچیکی دلم رو پر می کرد ... 😥
✔️ حالا اطلاعاتِ علمی و سابقه کاری ... چیزی بود که با خبر بودنش جای تعجب زیادی نداشت ...
🔸هر چی جلوتر می رفتم ... حدس هام از شک به یقین نزدیک تر می شد ... فقط یه چیز از ذهنم می گذشت ...
- چرا بابا؟ ... چرا؟ ...
🏢 توی دانشگاه و بخش ... مرتب از سوی اساتید و دانشجوها تشویق می شدم ...
و همچنان با قدرت پیش می رفتم و برای کسبِ علم و تجربه تلاش می کردم ...
🔷 بالاخره زمانِ حضورِ رسمی من،
در اوّلین عمل فرارسید ... اون هم کنارِ یکی از بهترین جراح های بیمارستان ..
همه چیز فوق العاده به نظر می رسید ... تا اینکه واردِ رختکنِ اتاق عمل شدم ... رختکن جدا بود ... امّا ...
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
#مثبت_بهنام_دانش_آموزی
Eitaa.com/samenfanos110
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#پرچم_ایران_بالاست
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
با قلبی آکنده از مهر به مرز پر گهر و در ابراز خشم و نفرت به اقدامات هتاکانه و دلخراش نسبت به پرچم عزیز ایران و محکومیت گستاخی ادعای تجزیه ایران
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
پروفایل های خودرا به پرچم زیبای سه رنگ کشورمان تغییر می دهیم
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#پرچم_ایران_بالاست
اون تجزیه طلبی که دیشب پرچم ایران را آتیش زد ...
اگه لازم باشه برای رسیدن به اهداف کثیفش ...
هزار تا مهسا امینی را قربانی میکنه ...
#ایران_قوی
#ساده_لوح_نباشیم
#ما_ملت_امام_حسینیم
014-Namahang-Rafighe-Shahidam-www.Ziaossalehin.ir-ht.mp3
2.71M
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🎶 #رفیق_شهیدم
جون میزارم برا کشورم
من رگ و خونم ایرانیه...🇮🇷
این که می بینی چند بچه نیست...
نسل قـــاســــــــــم سلیــــــــــــــــــمــانیه...
با اجرای....
🌷حاج ابوذر روحی و همه فرزندان ایران اسلامی ✊🇮🇷
این روزا و شنیدن و زمزمه این سرود که از اعماق قلبمون میخونیم ...
به یاد همه شهدا که برای آبادی و آزادی و استقلال ایران عزیز اسلامی و حفظ حرمت همه ی ما زنان و مردان و کودکان ایرانی جون دادند .... 🌹