eitaa logo
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
908 دنبال‌کننده
25.2هزار عکس
11.6هزار ویدیو
328 فایل
کانال معرفتی و تربیتی دوستان بهنامی نو+جوان+بهشتی ارتباط با ادمین 👇👇 @abasaleh14
مشاهده در ایتا
دانلود
مایع ضدعفونی‌کننده خریدم خودشو قبل باز کردن ضدعفونی کردم یاد تابع f(f(x)) افتادم 😂😁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوستان عزیزی که برای دوختن ماسک مایل به همکاری هستندبه بنده اطلاع دهند... با تشکر اجرکم عندالله @abasaleh14
لطفا این دعا را همه بخوانند
🌸اگر سرعت ایتا براتون خوب نیست، به قسمت تنظیمات و بروزرسانی بروید. بروزرسانی کنید تا عالی بشه🌸
فقط رهبرمان میتوانست این درد را بفهمد و برایش چاره ای کند.. سلام خدا بر شما ای ولی امر ما 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 ☑️ زکریای رازی (کاشف ) آخوند بود با تمسخر گفت: دیدی آخرش حرمُ با الکل نجس، ضد عفونی کردند؟! گفتم: خداییش از کرونا و مرگ دیگران خوشحال شدیا چون بهونه پیدا کردی برای زخم زبون و عقده‌گشایی! هرچند می‌دونم که این حرف‌ها آرومت نمی‌کنه بلکه بیشتر تو تاریکی فرو می‌ری! اما بدون که طبق فتوای علما (از قدیم تا الآن) الکل صنعتی (که مست کننده نباشه) نجس نبوده و نیست! رعایت بهداشت و پاکیزگی هم جزو دین ما هست. اهل بیت هم خونه‌ خودشونُ از آلودگی تمیز می‌کردند. ضمناً زکریای رازی کاشف الکل، خودش آخوند و شدیداً معتقد به اهل بیت بود! ☺️
💚 پیام شما💚👇 این سلبریتیها، چندچندن با خودشون؟ چندروز پیش بخاطر چند نفر مشکی پوش بودن و تحریم میکردن.... الان بخاطر فوت صدها نفر، بیکاری میلیونها نفر، گرفتاری و فقر ... میزنن و . 😐 اونی که میگفت ما خود خود خود مردممیم.... الان کجاس؟ والا ما فقط مردم و آخوندا و هیئتیها رو تو صحنه دیدیم👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این روزهای قرنطینه بیشتر بچه ها از موندن در خانه خسته شدن و بهانه میگیرن . 📌 بد نیست که چند روش برای بازی و سرگرم کردن اونها یاد بگیرید تا هم به خودتان بیشتر خوش بگذرد و هم به فرزندانتان   
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوستان عزیزی که برای دوختن ماسک مایل به همکاری هستندبه بنده اطلاع دهند... با تشکر اجرکم عندالله @abasaleh14
روز هشتم زیارت عاشورا،با صد لعن و صلوات،به نیت رفع بلا،شفای بیماران و ...
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_بیستم 💠 از موقعیت اطرافم تنها هیاهوی مردم را می‌شنیدم و تلاش می‌کردم از ز
☘: ✍️ 💠 در را که پشت سرش بست صدای مغرب بلند شد و شاید برای همین انقدر سریع رفت تا افطار در خانه نباشد. دیگر شیره توتی هم در خانه نبود، امشب فقط چند تکه نان بود و عباس رفت تا سهم ما بیشتر شود. 💠 رفت اما خیالش راحت بود که یوسف از گرسنگی دست و پا نمی‌زند زیرا با اشک زمین به فریادمان رسیده بود. چند روز پیش بازوی همت جوانان شهر به کار افتاد و با حفر چاه به رسیدند. هر چند آب چاه، تلخ و شور بود اما از طعم تلف شدن شیرین‌تر بود که حداقل یوسف کمتر ضجه می‌زد و عباس با لبِ تَر به معرکه برمی‌گشت. 💠 سر سفره افطار حواسم بود زخم گوشه پیشانی‌ام را با موهایم بپوشانم تا کسی نبیند اما زخم دلم قابل پوشاندن نبود و می‌ترسیدم اشک از چشمانم چکه کند که به آشپزخانه رفتم. پس از یک روز روزه‌داری تنها چند لقمه نان خورده بودم و حالا دلم نه از گرسنگی که از برای حیدر ضعف می‌رفت. 💠 خلوت آشپزخانه فرصت خوبی بود تا کام دلم را از کلام شیرینش تَر کنم که با شنیدن صدایش تماس گرفتم، اما باز هم موبایلش خاموش بود. گوشی در دستم ماند و وقتی کنارم نبود باید با عکسش درددل می‌کردم که قطرات اشکم روی صفحه گوشی و تصویر صورت ماهش می‌چکید. 💠 چند روز از شروع می‌گذشت و در گیر و دار جنگ فرصت هم‌صحبتی‌مان کاملاً از دست رفته بود. عباس دلداری‌ام می‌داد در شرایط عملیات نمی‌تواند موبایلش را شارژ کند و من دیگر طاقت این تنهایی طولانی را نداشتم. 💠 همانطورکه پشتم به کابینت بود، لیز خوردم و کف آشپزخانه روی زمین نشستم که صدای زنگ گوشی بلند شد. حتی اینکه حیدر پشت خط باشد، دلم را می‌لرزاند. شماره ناآشنا بود و دلم خیالبافی کرد حیدر با خط دیگری تماس گرفته که مشتاقانه جواب دادم :«بله؟» اما نه تنها آنچه دلم می‌خواست نشد که دلم از جا کنده شد :«پسرعموت اینجاس، می‌خوای باهاش حرف بزنی؟» 💠 صدایی غریبه که نیشخندش از پشت تلفن هم پیدا بود و خبر داشت من از حیدر بی‌خبرم! انگار صدایم هم از در انتهای گلویم پنهان شده بود که نتوانستم حرفی بزنم و او در همین فرصت، کار دلم را ساخت :«البته فکر نکنم بتونه حرف بزنه، بذار ببینم!» لحظه‌ای سکوت، صدای ضربه‌ای و ناله‌ای که از درد فریاد کشید. 💠 ناله حیدر قلبم را از هم پاره کرد و او فهمید چه بلایی سرم آورده که با تازیانه به جان دلم افتاد :«شنیدی؟ در همین حد می‌تونه حرف بزنه! قسم خورده بودم سرش رو برات میارم، اما حالا خودت انتخاب کن چی دوست داری برات بیارم!» احساس نمی‌کردم، یقین داشتم قلبم آتش گرفته و به‌جای نفس، خاکستر از گلویم بالا می‌آمد که به حالت خفگی افتادم. 💠 ناله حیدر همچنان شنیده می‌شد، عزیز دلم درد می‌کشید و کاری از دستم برنمی‌آمد که با هر نفس جانم به گلو می‌رسید و زبان عدنان مثل مار نیشم می‌زد :«پس چرا حرف نمی‌زنی؟ نترس! من فقط می‌خوام بابت اون روز تو باغ با این تسویه حساب کنم، ذره ذره زجرش میدم تا بمیره!» از جان به لب رسیده من چیزی نمانده بود جز هجوم نفس‌های بریده‌ای که در گوشی می‌پیچید و عدنان می‌شنید که مستانه خندید و اضطرارم را به تمسخر گرفت :«از اینکه دارم هردوتون رو زجر میدم لذت می‌برم!» 💠 و با تهدیدی وحشیانه به دلم تیر خلاص زد :«این کافر منه و خونش حلال! می‌خوام زجرکشش کنم!» ارتباط را قطع کرد، اما ناله حیدر همچنان در گوشم بود. جانی که به گلویم رسیده بود، برنمی‌گشت و نفسی که در سینه مانده بود، بالا نمی‌آمد. 💠 دستم را به لبه کابینت گرفتم تا بتوانم بلند شوم و دیگر توانی به تنم نبود که قامتم از زانو شکست و با صورت به زمین خوردم. پیشانی‌ام دوباره سر باز کرد و جریان گرم را روی صورتم حس کردم. از تصور زجرکُش شدن حیدر در دریای درد دست و پا می‌زدم و دلم می‌خواست من جای او بدهم. 💠 همه به آشپزخانه ریخته و خیال می‌کردند سرم اینجا شکسته و نمی‌دانستند دلم در هم شکسته و این خون، خونابه است که از جراحت جانم جاری شده است. عصر، حیدر با من بود که این زخم حریفم نشد و حالا شاهد زجرکشیدن عشقم بودم که همین پیشانی شکسته جانم شده بود. 💠 ضعف روزه‌داری، حجم خونی که از دست می‌دادم و عدنان کارم را طوری ساخت که راهی درمانگاه شدم، اما درمانگاه دیگر برای مجروحین شهر هم جا نداشت. گوشه حیاط درمانگاه سر زانو نشسته بودم، عمو و زن‌عمو هر سمتی می‌رفتند تا برای خونریزی زخم پیشانی‌ام مرهمی پیدا کنند و من می‌دیدم درمانگاه شده است... ✍️نویسنده:
🌸دوستان عزیز. ممنون از پیامهای خوبتون درباره داستانهای ممنوعه. بخصوص داستان "تنها میان داعش" ممنون که با خانواده دنبال میکنید😊😉 تلاش میکنیم حتما هر شب ادامه داستان رو بگذاریم.
0064 baghareh 170-171.mp3
5.19M
۶۴ آیات ۱۷۰ - ۱۷۱ با تشکر از گروه "نسیم قدر" که زحمت اجرای تیتراژ این برنامه رو کشیدن.
0065 baghareh 172-173.mp3
6.75M
۶۵ آیات ۱۷۲ - ۱۷۳ با تشکر از گروه "نسیم قدر" که زحمت اجرای تیتراژ این برنامه رو کشیدن.
همشهری آنلاین-زهرا بلندی: سرهنگ «احمد یوسف پور» فرمانده ناحیه مقاومت بسیج ابوذر از جزئیات اقدامات گروه های جهادی بسیج در منطقه۱۹ می گوید.به محض ورود ویروس کرونا به کشور فعالیت حوزه های مقاومت ۳۴۵حضرت جوادالائمه(ع)، ۳۴۱حضرت زین العابدین(ع) و۳۴۳ امام علی(ع) برای ضدعفونی پایگاه های بسیج و مساجد آغاز شد، اما با افزایش تعداد مبتلایان، این طرح با جدیت بیشتری در همه اماکن پرخطر ادامه پیدا کرد. علاوه بر اقدامات اولیه، از ۱۲اسفند با مشارکت نیروهای جهادی بسیج روزانه معابر پرتردد، دستگاه های خودپرداز، ایستگاه های اتوبوس، بوستان ها، فروشگاه ها و بازارها با بیش از ۱۰هزار لیتر مواد ضدعفونی کننده شسته می شود. آماده سازی ۲۰هزار محلول ضدعفونی کننده و توزیع آنها در ایستگاه های صلواتی یکی دیگر از فعالیت های بسیجیان محسوب می شود. این ایستگاه ها در حوزه ها و پایگاه های بسیج مستقر شده اند و شهروندان با مراجعه به این مراکز می توانند به صورت رایگان مایع ضدعفونی کننده دست یا سطوح تهیه کنند. علاوه بر نصب بنر و آموزش نکات بهداشتی در بدنه پایگاه های بسیج و مساجد، روش های پیشگیری و توصیه های تأییدشده از سوی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی هم در صفحه اینستاگرامی «خبر۱۹» و صفحه «قرارگاه فضای مجازی ناحیه ابوذر» در پیام رسان های داخلی «سروش» و «ایتا» انتشار داده می شود. تبلیغات ویژه ای برای ثبت نام شهروندان در پایش یکایک وزارت بهداشت هم داشته ایم.