👀 *#ببین!*
در فصل بهار یک سنگ پیدا نمیکنی که سبز شده باشد، چرا؟
چون سنگ خودش را گرفته است!
اما خاک را ببین چه گلهای رنگارنگی که از دل آن بر میدمد، چرا؟
چون خودش را نگرفته است.
«در بهاران کی شود سر سبز رنگ
خاک شو تا گل برویی رنگ رنگ
سالها تو سنگ بودی دلخراش
آزمون را یک زمانی خاک باش»
تو سالها خود را گرفتی و به جایی نرسیدی. حالا یک مدتی بیا و خاکی باش، افتاده باش، وگرنه، اگر خودت را بگیری هیچ نسیمی و هیچ بهاری نمیتواند تو را سبز و شکوفا کند؛ نه خدا، نه پیامبران او، و نه اولیای حق، و نه کتابهای آسمانی.
این است که اهل جهنم در قیامت مینالند که:
*ای کاش ما خاک بودیم!*
یعنی ای کاش انسانهای خاکی و افتادهای بودیم. ای کاش ما هم تواضع پیشه میکردیم.
👀 *#ببین!*
کاسبها هرگز دل به مشتریهای عبوری و گذری نمیبندند. بلکه هوای مشتریهای ثابت را دارند و در میان جنسها هر چه خوبتر باشد برای مشتریهای ثابت خود میگذارند.
و خدا مشتری ثابت و دائم است.
و دنیا همان بازار است.
الدُنیا سُوقٌ ...
و ما هم قرار است در این بازار به کسب فضیلتها پرداخته و طهارت و پاکی بخریم؛
پس چه بهتر که هوای مشتری ثابت خود را که خداست داشته باشیم و فضیلتها را برای او انجام دهیم و نه خوشآمد دیگران.
درست همان کاری که حافظ میکرد و تنها هوای همان مشتری دائم خود را داشت.
«بندهی پیر مغانم که لطفش دائم است
ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست»
و بالاتر از حافظ، یوسف بود.
یوسف چرا یوسف شد؟ چون هوای مشتری ثابت خود را داشت، نه زلیخا را، چون او مشتری موقت بود.
👀 *#ببین!*
کمربند ماشین را ببین ...
اگر نرم نرمک بکشی تا آخر با تو میآید، اما اگر پای شتاب و خشونت در میان باشد همانجا میایستد، ذرهای هم جلو نمیآید، یعنی عقب میرود، اما جلو نه!
خب، این یک درس است، درس اخلاق، آن هم با زبان عمل. میگوید:
آقای راننده! اگر پدری و میخواهی فرزندانت پا به پای تو تا آخر بیایند، تنها راهش نرمش است، پس خشونت را کنار بگذار.
آقای راننده! اگر همسری و میخواهی خانم یا شوهرت در برابرت نایستد، یک راه بیشتر ندارد، آن هم نرمش است.
آقای راننده! اگر مدیری و میخواهی کارمندانت همراه و همدل تو باشند و در خطرات و بحرانها نگهبان تو باشند و تو را حفظ کنند راهش نرمش و انعطاف است.
حال شما خودت ببین چه سختیها و دشواریها که با نرمش آسان میشود.
*«الرِفقُ یُیَسِّرُ الصِعابَ...» *
نرمی و مدارا سختیها را آسان میکند.
👀 *#ببین!*
گلاب قطره قطره به دست میآید، آن هم با چه زحمتی ...
گلچینها اول صبح که میشود به باغ میروند و با چیدن گلها چه خارها که تحمل میکنند، و بعد هم آنها را به دیگ پر از آب ریخته و میجوشانند. آبها بخار شده، و بخارها قطره قطره میشوند، و قطرهها در ظرفهای بزرگ جمع میشوند، و تازه یک دیگ گلاب به دست میآید. اما همین دیگ گلاب که محصول ساعتها تلاش و کوشش است. با یک چشم بر هم زدن میتوان لگد کرد و همه را زیر دست و پا ریخت. حالا اگر شما جای گلابگیر باشی چه حالی پیدا میکنی؟!
عزیز من! جان من!
آبرو مثل گلاب است و به قول قدیمیها مثقال مثقال جمع میشود. یعنی یک شبه به دست نمیآید، بلکه آنقدر باید در زندگی خود گل بکاری تا چند قطره آبرو به دست آوری. اما ببین بعضیها چه دلی دارند، همین آبرو را یک شبه، یک باره، و با یک حرف همه را میریزند.
قبول کن که سخت است.
به همین خاطر است که خدا روی آبروی مردم سخت حساس است.
تا جایی که امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود:
*«مَن تَتَبّعَ عَورات الناسِ کَشَفَ اللهُ عَورَتهَ» *
یعنی هر کس در زندگی مردم سَرَک بکشد و عیب و ایراد آنها را دنبال کند، خداوند عیب و ایراد او را فاش و بر ملا میسازد.
و در حقیقت با این کار خداوند میخواهد به آدمی بفهماند که آبروی مردم ریختن خیلی تلخ است و تا نچشی نمیفهمی، پس بچش!
👀 *#ببین!*
گلاب قطره قطره به دست میآید، آن هم با چه زحمتی ...
گلچینها اول صبح که میشود به باغ میروند و با چیدن گلها چه خارها که تحمل میکنند، و بعد هم آنها را به دیگ پر از آب ریخته و میجوشانند. آبها بخار شده، و بخارها قطره قطره میشوند، و قطرهها در ظرفهای بزرگ جمع میشوند، و تازه یک دیگ گلاب به دست میآید. اما همین دیگ گلاب که محصول ساعتها تلاش و کوشش است. با یک چشم بر هم زدن میتوان لگد کرد و همه را زیر دست و پا ریخت. حالا اگر شما جای گلابگیر باشی چه حالی پیدا میکنی؟!
عزیز من! جان من!
آبرو مثل گلاب است و به قول قدیمیها مثقال مثقال جمع میشود. یعنی یک شبه به دست نمیآید، بلکه آنقدر باید در زندگی خود گل بکاری تا چند قطره آبرو به دست آوری. اما ببین بعضیها چه دلی دارند، همین آبرو را یک شبه، یک باره، و با یک حرف همه را میریزند.
قبول کن که سخت است.
به همین خاطر است که خدا روی آبروی مردم سخت حساس است.
تا جایی که امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود:
*«مَن تَتَبّعَ عَورات الناسِ کَشَفَ اللهُ عَورَتهَ» *
یعنی هر کس در زندگی مردم سَرَک بکشد و عیب و ایراد آنها را دنبال کند، خداوند عیب و ایراد او را فاش و بر ملا میسازد.
و در حقیقت با این کار خداوند میخواهد به آدمی بفهماند که آبروی مردم ریختن خیلی تلخ است و تا نچشی نمیفهمی، پس بچش!
👀 *#ببین!*
بچهها به جوشکاری خیلی علاقه دارند، هر چه هم میگویی: پسر جان! نگاه نکن اذیت میشوی. میگوید: دلم میخواهد! خوشم میآید!
اما شب که شد ناخوشیها شروع میشود، و چشمدرد امانش را میبرد، و تازه میفهمد که بعضی خوشیها پایان خوشی ندارند.
و همینجاست که به خود میآید و با خود میگوید: ای کاش حرف بزرگترها را آویزه گوش میکردم.
حال، بزرگتری مثل امیرالمؤمنین علی (ع) به ما همین را میگوید:
*«کَم مِن نَظرَةٍ جَلَبَتْ حَسرَةً»*
چه بسا نگاهی که حسرت و ندامت در پی دارد
👀 *#ببین!*
چرا استخرها اینقدر زلالاند؟
چرا اینهمه روشن و شفافاند؟
چرا اینهمه پاک و تمیزند؟
چون کریم و بخشندهاند!
چون هوای اطرافیان خود را دارند!
اطراف استخرها دریچههایی است که دائم به آنها آب میدهند، یعنی استخرها بر خلاف برکهها همهی آبها را برای خود نمیخواهند، بلکه سرریز میکنند تا اطراف آنها هم لبی تر کنند!
ما هم اگر بخواهیم زلال شویم مثل استخر، پاک و صاف باشیم مثل استخر، باید سخا را، کرامت و بخشش را پیش گرفته و دیگران را هم برخوردار سازیم.
چون آدمی وقتی همه چیز را برای خود میخواهد مثل برکه کدر میشود، آلوده میشود، بو بر میدارد، بیمشتری میشود، تنها میشود.
به خاطر همین است که امیرالمؤمنین علی(ع) نصیحت میکرد:
*«عَلَیکم بِالسَخَاء»*
سخاوتمند باشیم!
👀 *#ببین!*
نعنایی که توی سبد سبزی فروش است، حتی اگر یک برگ هم از آن بچینی، جایش هرگز سبز نمیشود.
اما همین نعنا وقتی توی باغچه است و ریشه در خاک دارد حتی اگر ساقهاش را هم بچینی باز سبز میشود؛
زیادتر میشود که کمتر نمیشود. پس هر چه میخواهی نعنا بچین! اصلاً اگر میخواهی بیشتر شود باید بچینی!
حال، ما هم چیزی شبیه نعناییم!
اگر اهل بخشش باشیم، به شرط اینکه بخششهای ما ریشه در خدا داشته باشد و بریده از او نباشد، یعنی با انگیزههای الهی ببخشیم ...
باور کنید چیزی که از دست نمیدهیم هیچ، بلکه برخوردارتر هم خواهیم شد.
و این حقیقتی است که امیرالمؤمنین علی (ع) از آن پرده بر میدارد:
*«اِستَنزِلُوا الرِزقَ بِالصَدَقَةِ»*
رزق و روزی را با صدقه و بخشش فرود آورید.
یعنی تو وقتی از پول، و از اعتبار و از قدرت خود مایه میگذاری، این خود موجب فرود آمدن رزق و روزی خواهد شد.
👀 *#ببین!*
بازی طنابکشی را ببین!
دو طرف دارد، یکی این طرف، یکی آن طرف. این میکشد، آن هم میکشد. بیچارهها چه زوری هم میزنند و چقدر انرژی هدر میدهند تا اینکه بالاخره یکی پیروز میشود. فرد پیروز هم چیزی در دست ندارد جز یک سر طناب!
کشاکشها و کشمکشهای زندگی شبیه به همین طنابکشی است که جز خستگی و هدر دادن وقت و انرژی، فایده و منفعتی ندارد.
بهترین و راحتترین کار این است که آدمی کوتاه بیاید. اینجاست که هم خود خسته نمیشود و هم اگر قرار است کسی آسیب ببیند، حریف اوست که آسیب میبیند نه خود او.
درست مثل همان بازی طنابکشی که اگر یک طرف کوتاه آمد و طناب را رها کرد طرف مقابل به زمین خواهد خورد.
من با این حرف میخواهم همان نسخه امیرالمؤمنین(ع) را پیچیده باشم که فرمود:
*«داوُوا الغَضَبَ بِالصَمتِ»*
کشمکشها و خشم و غضبهای خود را با سکوت، یعنی با پاسخ ندادن یا رها کردن درمان کنید.
👀 *#ببین!*
وقتی یک کیفقاپِ موتورسوارِ حرفهای با شتاب تمام به سوی شما میآید چه میکنید؟
آغوش باز میکنید یا نه، پرشتابتر از خود او به گوشه و کناری میروید تا ردّ کارش را بگیرد و برود؟
یادمان باشد خشم و عصبانیت کیفقاپ ماهری است که میآید تا سرمایه ما را که همان ایمان، انصاف و انسانیت است سرقت کند.
پس تنها راه برای در امان ماندن همین است که در وقت خشم، سریع از فضای موجود فاصله بگیریم و هرگز آن را استقبال نکنیم.
درست مثل ظرفی که روی اجاق جوش آمده باشد؛ یا باید اجاق را خاموش کرد یا باید ظرف را از روی اجاق برداشت و کناری گذاشت.
👀 *#ببین!*
🧕مادرها را ببین!
همین که بچههایشان زمین میخورند، احساس درد میکنند و شیون و زاری به راه میاندازند، خیلی سریع شکلاتی کف دست آنها میگذارند و انگار نه انگار که زمین خوردهاند، یا جاییشان درد میکند، و آرامِ آرام میشوند!
🤔 هیچ فکر کردهاید چرا؟
چون اهل حساب و کتاباند، و با خود میگویند: درست است زمین خوردم و درد دارم، ولی توی دستم یک شکلات است و آن به این در!
😌 میخواهم بگویم منشأ آرامش آنها این است که بلا و نعمت را با هم میبینند، و چون با هم میبینند آرام میشوند. و این سادهترین راه برای رسیدن به آرامش است.
⚖ هر کسی در زندگی خود اگر بلا و رنجی را احساس میکند، نعمتهایی هم در کف دارد که اگر هر دو را ببیند، بیتاب و بیقرار نخواهد شد.
این است که قرآن کریم از ما میخواهد که نعمتهای خداوند را به یاد بیاوریم.
*به یاد آورید نعمتهایی را که به شما دادهام ...*
👀 *#ببین!*
الاکلنگ دو طرف دارد. یک طرف یکی نشسته است که خود را پایین میکشد تا طرف مقابل بالا برود؛ آنگاه طرف مقابل هم متقابلاً چنین رفتاری خواهد کرد.
یعنی هر کدام تلاش میکنند تا دیگری را بالا ببرند، و اینجاست که بازی معنا پیدا میکند و لذتبخش میشود.
میخواهم بگویم زندگی همچنین وضعیتی دارد!
چه یک زن و شوهر، چه دو تا رفیق چه دو تا همکار، اگر هر کدام تلاش کند دیگری رشد و ارتقاء پیدا کند، آن دیگری هم همین کوشش را خواهد کرد؛
یعنی احترام احترام میآورد، همانطور که بیحرمتی هم بیحرمتی به دنبال خواهد داشت.
👀 *#ببین!*
موج آب حوض را میشود با دست صاف کرد؟!
امکان ندارد. تازه همین که دست میزنی خودش ایجاد موج میکند، یعنی بدتر میشود که بهتر نمیشود.
به همین خاطر بهترین کار این است که دست نزنی، تا خودش درست شود و غالباً هم درست میشود.
خطا و لغزش در دیگران هم چیزی شبیه موج آب است!
دخالت کردن، نصیحت نمودن مثل دستکاری موج است، یعنی کار را خرابتر میکند.
پس اگر از همکار، همسایه، همسر و یا فرزند خود لغزشی میبینیم، به روی خود نیاوریم، بلکه بگذاریم زمان بگذرد، شاید خودش به خطای خود پی ببرد.
و این نسخهای است که اهل بیت: برای ما پیچیدهاند و گفتهاند: دو سوم دین تغافل است؛ یعنی خود را به غفلت زدن و نادیده و ناشنیده گرفتن
@fanos25
👀 *#ببین!*
وقتی پوست دستتان بر اثر سرما خشک میشود چه میکنید؟
سنگ پا میکشید؟ نه! چرا؟
چون بهبودی که نمیبخشد هیچ، آسیب هم میزند. به همین خاطر از مادهای نرم و لطیف مثل کِرم استفاده میکنید و اینجاست که پوست دست شما دوباره نرمی و لطافت خود را پیدا میکند. و این یعنی *نرمش، نرمش میآورد.*
در زندگی زناشویی و اساساً روابط اجتماعی هم ماجرا از همین قرار است ...
پس اگر کسی با شما خشک و خشن رفتار کرد و شما هم با نرمش و لطافت با او رفتار کنید، او هم مثل شما لطیف و نرمخو خواهد شد.
البته این نسخه شفابخش از علی (ع) است که فرمود:
*«لِن لِمَن غالَظَک، یوشَک اَن یلِین لَک»*
با کسی که با تو با غلظت و شدت و خشونت رفتار میکند، نرم باش. هیچ دور نیست که او نیز مثل شما نرمخو شود.
🔗 @fanos25