⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️
🔷 اینا همش بحثای تشویقی هست. یکی دو تا بحث تنبیهی هم بگم که #خوف و #رجا با هم باشه. اینجوری بهتره!😊
🔶 میفرماید: وقتی که بندهی من میایسته به نماز، میگه الله اکبر، و توجه به من نداره
یعنی توجه به خدا نداره، خدا همون موقع بهش خطاب میکنه:
یا کاذِب اَتُخادِعُنی؟
دروغگو تو داری من رو فریب میدی؟ چرا توجه ذهنی نداری؟
🔴🔴🔴
بعد روایت میفرماید:
آیا نمیترسی همین الآن چهرهی تو رو تبدیل کنم به چهرهی حمار؟
مسخ بشی!
👌 البته خدا معمولاً این کا رو نمیکنه، دیدید دیگه، بهخاطر اینکه خیلی مهربونه فداش بشم...💖
ولی شما ببینید که چقدر زشته بی توجهی در نماز!
👌 یا مثلاً این روایت رو ببینید:
إِنَّمَا لَكَ مِنْ صَلاَتِكَ مَا أَقْبَلْتَ عَلَيْهِ مِنْهَا
از نماز همونقدر بهره میبری که توجه داری!
فَإِنْ أَوْهَمَهَا كُلَّهَا أَوْ غَفَلَ عَنْ أَدَائِهَا لُفَّتْ فَضُرِبَ بِهَا وَجْهُ صَاحِبِهَا
وقتی که در نماز توجه نداشته باشه، نماز رو میپیچونن میزنن به صورت صاحبش!
💢💢💢
صبر کن ببینم!
اصلا خدا برای چی به تو گفت بیای سر سجاده؟
حواست هست؟!
✅ به نمازامون بیشتر توجه کنیم تا حالا که وقت میذاریم و نماز میخونیم سودش رو هم ببریم دیگه! سود اصلی نماز "افزایش قدرت توجه" هست...
#کنترل_ذهن
#پای_درس_استاد
#درس_شصت
#قسمت_دوم
🌱Eitaa.com/samenfanos110
⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️
🔷حاج آقا یه سوال!
الان من یه مشکلی دارم. این مال چیه؟ به ذهنم چیزای منفی و بد رسیده بوده الان داره بلا سرم میاد. علتش چیه؟🤔
- والا چی بگم. من نمیدونم! علم غیب که ندارم!☺️
- ای بابا! خب یه سوال دیگه! این رفیقمون فلان مشکل رو داره. اون چی؟ میخوام بدونم/
- ما نمیدونیم، ان شالله مشکلات همه ناشی از محبت خدابه اون هاست. میخواد سختی بهشون بده و رشدشون بده.☺️
ولی خواهشا دیگه خودت، خودتو نزن! یه ذره بیشتر مراقب ذهنت باش.
😒
💢 سر نماز اگه ذهنت رو کنترل نکنی همون بحث دروغگویی پیش میاد
💢 سر غیر نماز هم کنترل ذهن نکنی، ممکنه خدا رهات کنه ها!
🌷 خدایا به حق اباعبدالله الحسین خطورات ذهنی بد ما رو از بین ببر...
🌷 قدرت کنترل ذهن به ما بده،تا هم از مواهب زندگی و بندگی برخوردار بشیم، هم دچار ضررهای معنوی و مادی نشیم...
من این دعاها رو که میکنم دلیل داره!
✅ یه حرفی رو به خدا بزن:
بگو خدایا این طلبه توی کانالش خیلی در مورد کنترل ذهن حرف زد ولی من نمیتونم... خودت کمک کن..😓
همینطور که داری این حرفا رو از توی گوشیت میخونی نگو خب حالا ان شالله بعد میرم ذهنم رو درست میکنم!
همیشه بگو خدایا من نمیتونم... منو به خودم واگذار نکن... لطفا...😭
#کنترل_ذهن
#پای_درس_استاد
#درس_شصت_ویک
#قسمت_دوم
🌱Eitaa.com/samenfanos110
⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️
🔷 در مورد شک های اعتقادی که به ذهن خطور میکنه همین که آدم ناراحت و حساس میشه دلیل بر اینه که اونا اثر نداره.
از کنارش عبور کن و اعتنا نکن.
🔴 ولی امان از شک های اخلاقی....!
شک های اخلاقی در ارتباط با پروردگار...
😒
مثلا طرف آدم مومنی هست ولی خدا رو زیاد قبول نداره به عنوان مهربانی...
💢 بعد هی برمیگرده و میگه: یعنی خدا هوای منو داره؟🤔
عهههه! این سوء ظن به خداست که!😐
⭕️ بعضی از زمان ها اگه این سوء ظن پدید بیاد که دیگه خییییلی زشته! مثل غروب روز عرفه...
🔶 این همه دعای عرفه خونده و گریه کرده بعدش بازم میگه نکنه خدا منو نبخشیده باشه!
خجالت بکش!🙁
🔴 اینا همش اتفاقاییه که توی ذهن میفته و خیلی خطرناکه. اگه آدم مهارت کنترل ذهن نداشته باشه یه سلسله گناهانی رو دچار میشه که رابطه انسان با خدا رو گاهی خراب میکنه...
✔️از اون طرف هم اتفاقای خوب در ذهن آدم میفته و موجب چه سعادت ها میشه...
گاهی آدم یه فکر خوبی به ذهنش خطور میکنه.👌
- ای خدا! کاش ما یه بچه ای داشته باشیم... اون بچه بیاد به دین خدمت کنه... 😌
✅ یا هر حرف درست و حسابی دیگه.
خیلی ها هستن که فرزندان خوبی در نسل و دودمانشون پیدا میکنن که وقتی نگاه میکنی میبینی اجداد اون فرد توی یه لحظه های قشنگی به ذهنشون یه حرف خوب خطور کرده..
🌱✨یه آرزوی خوب به ذهنشون رسیده... مرور شده توی فکرشون...
خدا خیییلی ارزش قائل میشه برای حتی افکار خوب تو... میدونستی؟
🌺 حتی گاهی مقدرات انسان رو بر اساس همین خطورات مثبت ذهنی تنظیم میکنه...
🔶 از امشب یه برنامه ای بریزیم و حتما در طول روز چند تا آرزو و فکر خوب داشته باشیم.
حتی اگه توی عمر ما هم اون اتفاق خوب نیفتاد حتما در نسل های آینده ما چنین اتفاقی می افته...
🍀🍀🍀
#کنترل_ذهن
#پای_درس_استاد
#درس_شصت_ودو
#قسمت_دوم
🌱Eitaa.com/samenfanos110
⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️
🔴 هیچ کاری اثر نداره غیر از یه کار!
باورتون میشه؟
✔️💥 فقط یه دونه عمل هست که "حتی روز قیامت" هم کسی انجام بده اثر داره طبق روایات...
چی؟
💕💖💥 حسن ظن به خدا.. امید داشتن به مولا...
🔶 اونجایی که توی روایت هست
ملائکه عذاب بازوهای شخصی رو میگیرن و میبرنش سمت جهنم...
🔥⛓🔥⛓🔥⛓🔥⛓🔥
💢 بعد در همون حین که داره میره سمت آتش جهنم و برای همیشه آتش بگیره، یه دفعه ای بنده ی خدا روشو بر میگردونه و به پشت سرش یه نگاهی میکنه...😢
همون جا یه ندایی از جانب پرودگار میرسه:
ملائکه صبر کنید... بنده من چرا پشت سرش رو نگاه کرد؟
میگه آخه خدایا باورم نمیشد که منو عذاب کنی...😓
همون جا خداوند متعال میفرماید:
💞 ملائکه من، این بنده منو رها کنید... من به خاطر حسن ظنی که به من داره بخشیدمش... ببریدش سمت بهشت...
💥 تنها عملی که حتی روز قیامت هم اثر داره امیدواری به خداست
✅ حالا ببینید توی دنیا چقدر اثر داره...
تمام عالم رو میتونی به دست بگیری فقط با حسن ظن به خدا...
🔶 و این حسن ظن در کجا باید تمرین بشه؟
"در ذهن ما...."
با ما همراه باشید:👇💖
#کنترل_ذهن
#پای_درس_استاد
#درس_شصت_وسوم
#قسمت_دوم
🌱Eitaa.com/samenfanos110
⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️
عادت کن به اینکه مدام بگی اعوذ بالله من الشیطان الرجیم.
هی پناه ببر به خدا....☺️
🔴 بالاخره هم ابلیس هست که دم به دقیقه ما رو نگران کنه
🔷 هم اینکه کلا آدمیزاد رو خدا طوری آفریده که نگران و #خائف هست.
خب چاره ای هم نبوده! #خوف اگه به جای خودش باشه خوبه، باعث حفظ انسان میشه.
✅ خوف و ترس یه نیروی بسیار حیاتی برای آدم هست. 99 درصد افراد اگه جایی هم گناه نمیکنن به خاطر ترس از جهنمه!
اصلا اگه ترس نبود بحث جهنم توی قرآن از بین میرفت!
🔶خدا چرا توی قرآن از جهنم استفاده میکنه؟
میفرماید: ای بنده من! من تو رو خائف آفریدم و جهنم رو میگم برای انکه خودت رو جمع و جور کنی!
✅ در واقع ترس رو آدم باید به جای خودش مصرف کنه
یعنی قرآن بخونه و بترسه از جهنم
👌 بعدش انگیزه پیدا میکنه برای بندگی بیشتر خدا در طول شبانه روز
اگه این ترس رو اینجا مصرف نکنه
💢شیطان برمیداره و صرف نگرانی های بیخود و افکار منفی میکنه..
خلاصه مراقب ذهنت باش!
با ما همراه باشید:👇💖
#کنترل_ذهن
#پای_درس_استاد
#درس_شصت_وچهار
#قسمت_دوم
🌱Eitaa.com/samenfanos110
⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️
اصلا شما قرآن بخون برای اینکه حرفای خوب به ذهنت برسه👌
✅ تازه قبل قرآن خوندن هم گفتن که بگو :
أعوذُ بِاللّه مِنَ الشّیطانِ الرّجیم
✔️ به خدا پناه ببر از افکار بد.
اونوقت هر چی قرآن میخونی فکرای قشنگ تری به ذهنت میرسه.
🔵 یا مثلا برو یه امامزاده یا مسجد بشین فکر کن! هی فکرای خوب به ذهنت میرسه. حتی توی کارای اقتصادی و پول درآوردن فکرای خوب بهت میرسه!
🌺 علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه چقدر مرد با صفا و عالِم نورانی و وارستهای بود
ایشون میفرمودند:
من در یک روز ۱۰ بار از یک قسمتی از قرآن رو بخونم (تکراری میشه دیگه)، میفرمودن هر ۱۰ بار معانی تازهای به ذهنم میرسه..
یه نکته میگم همیشه یادتون باشه
💥 بخش بزرگی از سیر و سلوک در #ذهن انسان انجام خواهد شد...
اگه خواستید میتونید جمله بالا رو بزنید به دیوار اتاقتون و گاهی وقتا بهش نگاه کنید👌
بخش عمده ای از عبادت در اندیشه انسان هست...
✅ ذهنمون رو مهم و مقدس بدونیم....
🔸🔹🍃🌸🍃🔸🔹
با ما همراه باشید😊 👇👇👇
#کنترل_ذهن
#پای_درس_استاد
#درس_شصت_وپنج
#قسمت_دوم
🌱Eitaa.com/samenfanos110
⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️
👌 البته یه نکته ریز این وسط وجود داره.
به خیلی ها تا گفته میشه در مورد دنیا فکر نکن خیال میکنه منظور اینه که دست از کار و تلاش و پول دراوردن و سیاست و این جور چیزا بکشه!
در حالی که اینطور نیست.
🔶 شما مثلا اگه توی بقالی داری کاسبی میکنی فکرت این باشه که داری رزق و روزی مردم رو میرسونی و مولا رو خوشحال میکنی.
🔵 اگه داری خونه داری میکنی همش فکرت این باشه که داری درجات خودت رو توی بهشت بالاتر میبری و به اهل بیت نزدیک تر میکنی...
✅ هر کاری دنیایی که انجام میدی "نگاهت به آخرت باشه".
🎁💰 نگاهت به آخرت باشه و میلیاردی پول در بیار، بهترین خرج ها رو برای دیگران بکن و بیشترین کمک های مالی رو انجام بده. ماشین و خونه خوب بگیر به یاد قیامت و...
دست به هر کاری که میزنی همش به آخرتت نگاه کن
🌹 خودت رو هر لحظه در مقامات مختلف بعد از مرگ ببین
از زمانی که آدم داخل قبر میذارن تا برزخ و بعدش صحرای محشر و قیامت و بعد هم ان شالله بهشت...💗💞
همش توی اونجاها قدم بزن...
چه حااالی میده...😊🌹💕
✅ یه روایت دیگه هم والا نمیدونم بگم یا بذارم برای بعد؟
خیییلی جالبه! خییلی کاربردیه توی زندگی
💢 چقدر ماها چوب میخوریم توی زندگیمون به خاطر اینکه این موضوع رو رعایت نمیکنیم....😒
فعلا این باشه
ان شالله روایت رو برای جلسه بعد تقدیم میکنم.
فقط خواهش میکنم اصرار نکنید😊👌🏼
این شعر رو همیشه توی ذهنتون داشته باشید
آب کم جو تشنگی آور به دست....✔️
با ما همراه باشید👇👇👇
#کنترل_ذهن
#پای_درس_استاد
#درس_شصت_وشش
#قسمت_دوم
🌱Eitaa.com/samenfanos110
⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️
💥 بعدش حضرت یه جمله طلایی رو میفرمایند.... قربون آقام برم...
میفرماید: تَبْرَأُ مِنَ اَلْآفَةِ وَ إِذَا أَحْبَبْتَ شَيْئاً فَلاَ تُكْثِرْ ذِكْرَهُ فَإِنَّ ذَلِكَ مِمَّا يَهُدُّهُ
✅ یه چیزی رو که دوست داری هی زیاد توی ذهن خودت نیار. میزنه داغون میکنه...
حالا ما معمولا اینطور تعبیر میکنیم که میگیم خودت رو چشم نزن!
🔷 البته روایت ننوشته چشم نزن ولی به همون معناست.
یه خونه یا وسیله ای چیزی اگه داری نگو چقدر خوب شده؟!😍
- خب حاج آقا چیکار کنیم؟ ذهنه یه دفعه ای بهش خطور میکنه!
- عزیزم کنترل ذهن برای همین جاها خوبه دیگه!!!
💢 حتما گاهی برای همه ما پیش اومده که یه خونه خوب یا یه ماشین خوب یا لباس خوب یا بچه خوب و.... داریم
بعدش میگیم به به! عجب چیزی دارم من!😍
فرداش میبینی داغون شده!
⭕️ نگو! حتی به ذهنت هم نیار اون چیز خوب رو!
هر چی هم خوب باشه بازم نباید تو رو به خودش مشغول کنه
ذهن تو مقدسه...
- حاج آقا پس به چی فکر کنم؟
- فقط به خدا.....☺️
✅ یه نکته ریز هم بگم آخر درس امروز!
🔵 ببین یا کلا حرفای دین رو گوش نده
یا اگه گوش دادی باید تا آخرش بری👌
اولش بهت میگن نماز بخون و دروغ نگو و....
اما بعدش به این هم میرسه که حتی باید ذهنت رو هم کنترل کنی. خلاصه حرف روحانیت اصیل رو اگه گوش کردی تا تو رو به خدا نچسبونه ولت نمیکنه!😊
🌸🍃🌸🍃🌸
#کنترل_ذهن
#پای_درس_استاد
#درس_شصت_وهفتم
#قسمت_دوم
🌱Eitaa.com/samenfanos110
⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️
یه سوال!
مامانا چرا مامان میشن؟ اصلا چرا بهش میگن مامان؟😊💗
بعضیا خیییلی مامانن!
چرا؟
🌹 چون همش فکر مثبت داره برای بچش... توی آشپزخونه داره غذا میپزه، هی فکر مثبت میکنه. پیش خودش هی میگه خب حالا بچم دیپلم میگیره و میره دانشگاه و موفق میشه و .. یه زن خوب براش میگیرم 😍
✅ برای همین معمولا وقتی آدم پیش مامانش میره احساس آرامش میکنه.
چون مدام داره پیش خودش انرژی مثبت تولید میکنه.
💢 برای همین طبق روایات خوردن غذای بیرون از خونه مکروهه. باید از غذای توی خونت بخوری که مادر یا همسرت با عشق برات آماده کرده.
⭕️ غذای بیرون معلوم نیست توی چه شرایطی پخته شده؟ معلوم نیست اون طرف داشته فحش میداده یا موسیقی حرام گوش میکرده و...
نخور غذای بیرون رو! اینا همش منتقل میشه به غذا!
میدونید که از نظر فیزیکی هم این موضوع ثابت شده...
تمرین امروز ما این باشه که سعی کنیم موقع هر کاری افکار مثبت داشته باشیم
و اینکه تا اونجا که میشه غذای بیرون رو نخوریم!😊👌
دم همتون گرم، روزتون خوش و پر از افکار مثبت🌺
#کنترل_ذهن
#پای_درس_استاد
#درس_شصت_وهشتم
#قسمت_دوم
🌱Eitaa.com/samenfanos110
⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️
خداوند متعال در سوره حجر میفرماید
ولا تمدن عینیک الی ما متعنا به....
⭕️ چشم ندوز به مال و اموالی که به دیگران دادیم!
نمیفرماید نگاه نکن! بلکه میفرماید چشم ندوز، یعنی توجه نکن.
ول کن! چیکار داری که ما به کی چی دادیم!
ا....اینوووووووو😲
همین که اینو بگی یعنی چشمتو دنبالش کشوندی!
⛔️ این که ادم همش به نعمتای دیگران نگاه کنه اخلاق آدم رو فاسد میکنه و گرفتار حسادت و هزار تا درد بی درمان میکنه!!!
⭕️💢 آدم حسود میشه، ناشکر میشه و...
البته نمیدونم حسادت بدتره یا ناشکری
ولی یه آیه عجیب از قرآن براتون بخونم....
و هل نجازی الا الکفور...
آیا ما جز ناسپاس ها را مجازات میکنیم؟!
⛔️ در واقع مهم ترین عامل عذاب انسان ها کفران نعمت هست...
به مال دیگران چشم بدوزی ممکنه ناشکر بشی و .... بقیه تلخ ماجرا!
🔷خدا به هر کی هرچی میده بهش تبریک بگو ولی بهش چشم ندوز عزیز دلم....
✅ درس امروز خیلی دقت و تمرین میخواد
شما تنهامسیری ها هم که عاااشق این مدل تمرینات خوشکل و رشد دهنده هستید😊🌹
پس با ما همراه باشید👇👇👇
🌸🍃🌸🍃🌸
#کنترل_ذهن
#پای_درس_استاد
#درس_شصت_ونهم
#قسمت_دوم
🌱Eitaa.com/samenfanos110
⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️
🔸گفت: روش فکر میکنم، بذار برم از آقام بپرسم.🤔
باز باریکلا رفت از آقاش بپرسه!
اومد گفت: آقا من چیزی از دنیا ندارم؛ میگم شما لطف داری ولی یه آقایی اومده اینو میگه، من میتونم برم ایشون بیاد جای من؟
🔹 آقا فرمود: بله چه اشکالی داره؟
یه کمی سکوت کردآقا، اونم سکوت کرد،
بعد فرمود: اون چرا داره این کار رو میکنه؟
بهم ریخت اون خادم... راستی اون چرا می خواد این کار رو بکنه؟🤔😥
تو دلش گفت: خُب خدمت به شما ارزشش بیشتره...
خُب هستی دیگه، میخوای عوض کنی چرا...
🌹ببخشید امشب یه مقدار دلتون رو تکون میدم ولی بذار یه دعا بکنم اشکای قشنگت نم نم روی گونه هات سر بخوره...
🌷الهی هیچ وقت حسین رو ازت نگیرن....
🍃🌷 الهی هیچ وقت خدمت به آقا ازت گرفته نشه..
الهی هر سال کربلایی بشی...
شما که توی مجلس روضه حسین ع میری اگه روضه ارباب رو ازت بگیرن هلاک میشی...
اگه یه روز کار واجب تر پیش بیاد و نتونی بری جلسه روضه هلاک میشی.. هی میگی حسین... خوشت نیومد از گریه هام؟ منو فرستادی برم...؟😭
اینایی که میرن تو روضه ها همیشه چایی میریزن یا مثلا یکی کفش جفت میکنه و... یه تعصبی دارن.
🌷یه روز بیاد ببینه که یکی دیگه توی آشپزخونه ایستاده و داره بجاش چایی درست میکنه هلاک میشه.... یه بغضی توی گلوش میمونه..
لا اله الا الله...
💕🌹 خوبه که با اشک بر حسین علیه السلام خودمون رو یه مقدار پاک کنیم
ببخشید این قسمت رو میگم...
امان از دل رباب...
🌷غروب روز عاشورا توی یه روز یه دفعه ای رباب بیکار شد... نه علی اصغرش رو داره که بزرگ کنه... نه حسینش رو داره که دورش بگرده...
همه هستیشو ازش گرفتن...😭😭😭
میدونید دیگه
🌷 اولین کسی که بعد از کربلا دق کرد و از دنیا رفت رباب بود...
نتونست داغ حسینش رو تحمل کنه...
🌹 رباب یه زن عارفه بوده... یکی از زنان بزرگ صدر اسلام...
امام حسین علیه السلام میفرمود: خانه ای که درش رباب هست رو من دوست دارم...
🌺 شما فکر کردید خیلی ساده هر مادری به اینجا میرسه که یه قربانی شش ماهه در راه حسین بده...؟
الا لعنت الله علی القوم الظالمین...
#کنترل_ذهن
#پای_درس_استاد
#درس_هفتاد
#قسمت_دوم
🌱Eitaa.com/samenfanos110
⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️
گفتم آقا خب شبه اما هر چی شما امر کنید.
🌺 حضرت فرمود بمون.
من خیییلی خوشحال شدم. اول اینکه حضرت از بین اصحاب منو جدا کرد و با همدیگه کلی صحبت کردیم. دوم اینکه از من خواست که شب رو بمونم.
🌸 در روایت هست که امام رضا فداش بشم حتی رخت خواب بزنطی رو هم پهن کردند...
🔹 در ادامه بزنطی میگه: حضرت اتاق رو در اختیار من گذاشتند و بیرون رفتند. من با خودم فکر کردم حضرت دیگه رفته. سر به سجده گذاشتم و گفتم: خدایا ممنونم... حجت خدا و وارث علم پیامبران از بین برادران دینی، منو برای صحبت انتخاب کرد..😍
🔸 هنوز توی سجده بودم که حضرت اومدن داخل اتاق و با اشاره فرمودن که بلتد بشم. بعد دستم رو گرفتن و فرمودن: احمد آقا، اون شبی که صعصه بن صوهان به زیارت امیرالمومنین رفته بودن، حضرت همه رو رد کرد بود.
🔹 صعصعه به امام حسین علیه السلام اصرار کرد و به دیدار امام رفت. وقتی میخواست بره حضرت فرمود: نکنه به دوستانت فخر بفروشی و بگی آقا منو راه داد! تقوا داشته باش....
💢دقت کردید؟بزنطی کار بدی نکرده بود و حتی شکرخدا رو هم بجا آورد اما اشکال کار بزنطی این بودکه گفت:از بین برادرای دینی ام..
گاهی خدا به بنده ش نعمت نمیده مبادا دچار عجب بشه...
عجب یعنی چه؟ این که بگیم: الحمدلله توفیق داریم که....
همین که یه دونه "من" توی کلام ما باشه...
یکی از راه های کنترل ذهن نماز بود. راه دیگه ای که امشب تقدیم میکنیم
غفلت هست.!
- عهههه! حاج آقا غفلت که چیز بدیه!😳
- نه عزیزم صبر کن. همونطور که میدونید ما آدما زیاد از خدا غافل میشیم. پس بیاییم و از غفلت انتقام بگیریم. بگیم: ای ذهن فلان فلان شده! چرا از خدا غافل میشی؟ حالا منم مجازاتت میکنم از دنیا غافلت میکنم!😊👌
🔵 همونطور که میدونید غفلت هم میتونه ارادی باشه و هم غیر ارادی
✅ انسان های پاک معمولا غیر ارادی از یاد خدا غافل میشن اما میتونن ارادی از دنیا و هوای نفس غافل بشن.
🌺 آیت الله بهجت راهکار خوبی ارائه کردن: میفرمودن چاره ی ریا، ریا هست!
یعنی به جای ریاکاری و نشون دادن خودمون به دیگران، خودمون رو به خدا نشون بدیم و برای خدا ریا کنیم. هوای نفس دوس داره پیش بقیه خودش رو عزیز کنه و برای همین ریا میکنه.
👌 خب چه بهتر که خودت رو پیش خدا عزیز کنی و کارای خوبت رو به خدا نشون بدی.
چاره غفلت چیه؟ غفلت!
✔️ هر موقع هوای نفس و افکار بی فایده دنیایی سراغت اومد بهش بی توجهی کن عمدا. دوباره اومد تو هم دوباره بی توجهی کن.
این یکی از بهترین راه های کنترل ذهن هست.
✅ در همین زمینه در جلسه بعد ان شالله یه آزمایش روانشناسی جالب هم تقدیمتون میکنیم!
#کنترل_ذهن
#پای_درس_استاد
#درس_هفتاد_ویکم
#قسمت_دوم
🌱Eitaa.com/samenfanos110
⬆️⬆️⬆️⬆️
⭕️ سعی کنیم با چنین افرادی نشست و برخاست نداشته باشیم.
✅ سعی کنیم با آدم های #مومن نشست و برخاست داشته باشیم.
✔️مومن هم کسی هست که یاد خدا و خوبی ها رو توی ما زنده کنه.
🌹🌺 در یه روایت زیبایی امام صادق صادق علیه¬السلام می¬فرمایند: «لا تُحَدِّث نَفسَکَ بّالفَقر... در مورد فقر فکر نکن».
خدا میدونه که این روایت چقدر قشنگه...
❤️😍جاااانم به امام صادق روحی فداه...
🔥 اما شیطان دائما ما رو به یاد #فقر میندازه!😒
میگه زود باش برو برنج بخر و انبار کن یه وقت قحطی نشه!
😈
برو زیراب فلانی رو بزن که بجاش بری سر کار که فقیر نشی!
یه وقت بچه نیاری که فقیر میشی!😈
شیطان مدام وعده فقر میده به آدم..
⭕️ شیاطین انسی هم توی کشورمون میگن اگه با آمریکا مذاکره نکنیم فقیر میشیم!
😒
در حالی که اتفاقا هر چه مذاکره کردیم فقیر تر شدیم و هرچه به خدا اتکا کردیم جلو رفتیم.
🔥شیطان همینه دیگه! بعضی شیطونا قلمشون خوبه و توی روزنامه ها مینویسن مثل هفته نامه صدا! که اخیرا تعطیل شد! مثل خیلی از روزنامه ها و کانال های غربزده! شیاطین شبانه روز مشغول نوشتن هستن!
🔥بعضی شیطونا رئیس میشن و مردم رو از رقیب میترسونن تا رای بیارن!
بعضی شیطونا مردم رو از آمریکا میترسونن تا بتونن امتیاز بیشتری به غرب بدن!
خلاصه شیطون همه جورش هست!😊
🔹 خب ما باید چیکار کنیم نسبت به وعده های شیطون؟!
بچه ها رو دیدید که چطور به باباشون پناه میبرن؟
👦🏻👶🏻
فاصله سنی بابا با بچه چقدره؟ مثلا 20 سال.
قد بابا چقدر بلند تره؟ مثلا یک متر!
با فاصله یه متری و 20 سال تفاوت سنی، میبینی چطور آویزونت میشه؟!
یاد بگیر!😊👌
تو فاصلت با خدا چقدره؟
🔹 قدرت خدا چقدر بیشتر از قدرت تو هست؟
خب یه ذره مثل اون بچه، آویزون خدا باش...👌
🔥 شیطان لعین دائما انسان رو متوجه فقر میکنه. انسان رو از فقیر شدن میترسونه!
منظور از فقر، صرفا فقر مالی هم نیستا! همه جور فقر...
✅ باید شیطون رو از خودمون برونیم! نباید ازش بترسیم.
بگیم من خدا رو دارم و خداوند غنی مطلق عالم هست...
#کنترل_ذهن
#پای_درس_استاد
#درس_هفتاد_ودوم
#قسمت_دوم
🌱Eitaa.com/samenfanos110
⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️
🌸💕 نمیفهمن که انسان مومن توی یه عالم دیگه هست... خودش هست و خدا... حال میکنه با بندگی پروردگار💕💞
اختیاری برای خودش نذاشته، همش دنبال اطاعت امر مولاست... یه زندگی گرررررم و عاشقانه رو داره تجربه میکنه....
💢 بقیه صبح تا شب هم بِدَوَن بازم به یه هزارم لذت های بنده مومن نمیرسن. بیچاره ها همش در حال سختی دوری از خدا هستند....
🔹 در یه روایت دیگه ای میفرماید: وقتی به کسی چیزی دادی حتی توی ذهنت هم اون چیز رو مرور نکن
هی نگو من فلان چیز رو دادم به فلانی!
هرچقدر مرور کنی اجرت کمتر میشه. بی خیال! دادیش رفت تموم شد😊❤️ آفرین فکرش رو نکن.😌
اتفاقا هر چقدر به چیزایی فکر کنی که به دیگران دادی شیطان میاد و تو رو حسرت زده میکنه. از یه کار خوبی هم که کردی پشیمونت میکنه نامررررد!😬😕
کلام آخر اینکه
✔️ در طول زندگی همیشه مراقب پاکی ذهنت باش. مراقب باش افکار منفی نیان ذهنت رو خراب کنن
از نماز خیلی کمک بگیر عزیز دلم...
✅ فرمود توی نماز افکاری که میاد توی ذهنت رو کنار بزن.
از نماز کمک بگیر و #تمرین کن.... آیه قران رو شنیدی که فرمود: از صبر و نماز کمک بگیرید؟
معناش همینه. ذهنت رو با نماز کنترل کن.👌
💕 آیت الله بهجت (ره) میفرمودند: انسانهای خوب وقتی میخواهند سر نماز توجه کنند، قبل از شروع نماز میگویند: «صَلَ الله عَلَیک یا ابا عبدالله...»
اگه یه قطره اشک هم از گوشه چشمای قشنگت جاری شد که دیگه تموم!
🌺 آخه میدونی؟
اباعبدالله الحسین علیه السلام یه تجربه فوق العاده هست برای توجه ما....
توی روضه ها ، آدم دیگه خودی براش نمیونه... همش برای مصیبت بچه های حسین داد میزنه... دیگه توجهی به رنج های خودش نداره...
💕 این تجربه مقدس و عاشقانه نوش جون همه شما تنهامسیری ها...
#کنترل_ذهن
#پای_درس_استاد
#درس_هفتاو_وسوم
#قسمت_دوم
🌱Eitaa.com/samenfanos110
⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️
🔹 یکی از محققین در این موضوع میگه که علت اینکه حضرت ابراهیم یه مقدار بیتاب بود و موضوع رو با خود اسماعیل در میون گذاشت این بود که
حضرت میدونست که آخرین پیامبر از نسل اسماعیل متولد خواهد شد
برای همین بیتاب و نگران این موضوع بود.
✅ ولی خداوند متعال حتی از همین موضوع هم میخواست توجه حضرت ابراهیم رو به سمت خودش جلب کنه...
💕ابراهیم من... تو فقط باید به من توجه کنی نه به هیچ چیز دیگه...
بعد از آزمایش هم خداوند متعال فرمود: قبول شدی ابراهیم...
اما دل حضرت گرفت....💔
😭گریه کنان به خدا عرضه داشت: خدایا من برای تو قربانی ندادم... مگه میشه که عاشق در راه معشوقش قربانی نده؟
🌺 خداوند فرمود: تو به خاطر اینکه پسر عزیزت رو قربانی نکردی انقدر ناراحتی؟
عرضه داشت: بله...
خداوند پرسید: تو خودت برای خودت عزیز تری یا آخرین پیامبر؟
- خدایا معلومه آخرین پیامبر.
- پسر تو عزیز تره یا پسر آخرین پیامبر؟
- معلومه خدایا! پسر آخرین پیامبر برام عزیز تره...
🌷 بعدش خدا پرده رو از جلوی چشم حضرت برداشت و تمام وقایع کربلا رو نشون داد... اشک های حضرت برای امام حسین علیه السلام شروع به باریدن کرد...😭
خداوند فرمود: ابراهیم... به خاظر این اشکا قربانی رو از تو پذیرفتیم...
اون موقع بود که توجه حضرت ابراهیم به خدا محو شد...
🌷 خدایا توجه ما رو بدون اینکه چیزی از ما بگیری به خودت جلب کن
مثل کاری که با حضرت ابراهیم کردی....
🌺🍃
#کنترل_ذهن
#پای_درس_استاد
#درس_هفتاد_وچهارم
#قسمت_دوم
🌱Eitaa.com/samenfanos110
⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️
مثلا فرض کنیددردوران رضاشاه وسایرطاغوتها
توی یه مسجدی، جوانان جمع بشن و هی بگن دین اومده ما رو قوی و شجاع کنه!
این ذکر شب و روزشون باشه!
خب معلومه رضا خان فوری می اومد و در اون مسجد رو میبست! میگفت چیه؟ دارید چریک تربیت میکنید علیه دربار؟!👿
✅ چقدر خوب میشد که الان در جامعه ما توی مساجد می اومدن هدف دائمی بندگی رو مدام مرور میکردن😌
مثلا بگن: ای مردم! شما اگه نماز میخونی ببین آیا نمازت تو رو قوی تر کرده یا نه! اگه نمازات باعث قدرت روحیت نشده خودتو معطل نکن!
نماز خوندنت فایده ای نداره!
👌 آقا روزه میگیری باید قوی تر شده باشی! آخرای ماه رمضان باید قدرت بیشتری در انتخاب تمایلات برتر پیدا کرده باشی.
✅ ملاک اینکه یه عملی از آدم قبول شده یا نه اینه که چقدر قدرت روحی آدم رو بالا برده
🌺 از کجا میشه فهمید که تونستیم توی یه عمل اخلاص داشته باشیم؟
از اینجا که ببینیم چقدر قدرت روحیمون بالا رفته. انسان مخلص کسی هست که در اوج قدرت قرار گرفته....
و نکته تاسف بار اینه که ما الان بعد از 40 سال از انقلاب گذشته
⭕️ هنوز داریم مثل 200 سال قبل دین رو به جوانان و مردممون توضیح میدیم...😒
✅ در حالی که الان دیگه امکانات و فضا تغییر کرده . الان داریم میبینیم که دین چه قدرت هایی رو در دل جوان ها ایجاد کرده... #اربعین رو داریم با چشم خودمون میبینیم...
#اعتکاف های گسترده رو میبینیم... #شهدای مدافع حرم رو داریم میبینیم...
تلاش های مومنین در انجام کارهای تشکیلاتی و هیات ها و خودسازی ها رو داریم میبینیم.🌷
✔️ فقط کافیه نگاه مردم رو به دین اصلاح کنیم.... دین تلاش میکنه که از ما انسان های قدرتمندی بسازه... انسان هایی که از سر قدرت خطا نمیکنند نه از سر ترس...
انسان های قدرتمندی که پا روی هوای نفسشون میذارن و عالم رو پر از زیبایی ها و لذت ها میکنند....
#کنترل_ذهن
#پای_درس_استاد
#درس_هفتاد_وپنجم
#قسمت_دوم
🌱Eitaa.com/samenfanos110
⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️
🔵 حالا قدرتمندی روح انسان از کجا آغاز میشه؟
از قدرت کنترل ذهن.
👈 از اینجا شروع میشه به یه چیزی که نمیخوای ذهنت سراغش نره فکر نکنی.
و روی چیزایی که میخوای تمرکز کنی.
✅ این بزرگ ترین علامت قدرت روحی هست.
کسی که میتونه هر تغییری توی خودش بده و به خودش مسلط شده
👌 برای رسیدن به این قدرت روحی اول از همه باید "سبک زندگی" ما یکمی عوض بشه.
یکم که چه عرض کنم! خیییلی باید عوض بشه!😒
✅ باید مراقب باشیم "هرزه گوشی" نکنیم! یعنی هر صدایی رو نشنویم. برای گوش خودمون احترام قائل باشیم.
"هرزه چشمی" نکنیم. هر چیزی ارزش نداره من بهش نگاه کنم.
کسی که هرزه گوشی و هرزه چشمی کنه خیلی ضعیف میشه.
💢 و از همه مهم تری نباید "هرزه فکری" کنیم!
⭕️ عزیزم چرا اجازه میدی در مورد هر چیزی فکر کنی؟ نذار فکرت هی این طرف و اون طرف بره. مخصوصا ذهن رو باید از فکر بد کردن در مورد آینده جلوگیری کرد. چون موجب نگرانی میشه.
💢 از گذشته اندیشی بد هم باید جلوگیری کرد وگرنه تبدیل به حسرت میشه.
ذهن ما مثل یه بچه لوس و ننر هست و البته شیطون!
تا یه دقیقه حواست بهش نباشه رفته یه گوشه ای خرابکاری کرده!!!😬
👌 آقا کلا یادت باشه که هر موقع رفتی توی فکر بیا بیرون!
چرا؟
⭕️ چون هر موقع میری توی فکر، واقعا تو که فکر نمیکنی! فکرت داره هی تو رو اینطرف و اون طرف میبره! 😒
فکر آدم رو میبره توی لجن زار افکار منفی...
💪✅ قدرت داشته باش که همیشه در زمان حال فکر کنی. این مقدمه ای برای نجات انسان از مشکلات روحی خواهد بود....
#کنترل_ذهن
#پای_درس_استاد
#درس_هفتاد_و_ششم
#قسمت_دوم
🌱Eitaa.com/samenfanos110
⬆️⬆️⬆️⬆️⬆️
آیت الله بهجت چی میفرمودن؟
✔️ میفرمودن توی نماز هی ذهنت رو از افکاری که توش میاد منصرف کن. اگه دوباره برگشت بازم فکرت رو برگردون به نماز.
بگو: عهههه! من نباید روی این فکر کنم.😌
توانایی آدم توی اینکه به یه چیزی فکر نکنه خیلی بالاست.
✅ یعنی شما یه مدت کوتاهی که تمرین کنی خیلی راحت این توانایی رو پیدا میکنی که به چیزایی که مهم نیست فکر نکنی.
✔️ دائما مراقب باش هر فکر بیجایی اومد بیرونش کن.
💪 این کار عضلات ذهن شما رو قوی میکنه. مثل وزنه برداری میمونه.
توی حرکات ورزشی مثلا میگن 10 بار فلان حرکت رو بکن بعدش برو سراغ حرکت بعدی.
🌺 ذهن هم همینه. مدام باید ذهن رو برگردونی. هی میره و هی برش گردون! تا ذهنت قوی بشه
🔴 هر چیز بدی که در مورد گذشته و آینده هست رو نباید فکر کنی.
ببخشید حاج آقا! یه سوال فنی!
جانم؟ بفرما.☺️
- میگم که مگه شما نمیگید که آدم باید بره در خونه خدا و اشتباهات گذشتش رو اعتراف و مرور کنه؟ پس این چی میشه؟
- آفرین! خودت گفتی! بله فقط در خونه خدا میتونی به گناهانت اعتراف کنی. چون این کار باعث صیقل روح تو میشه و خدا برات جبران میکنه.
💢 اما تو حق نداری توی خلوت خودت توی تنهایی بری و هی گذشته رو مرور کنی! این یاس میاره برات....
💢 و مومن حق نداره در هیچ صورتی مایوس بشه...
🔵 بچه رو دیدی؟ مثلا کسی زدتش یا خودش دستش رو زخم کرده، نگه می داره، نگه می داره، نگه می داره... بعد میاد پیش مامانش یهو گریه می کنه.
- عزیزم توی راه چرا گریه نمی کردی؟! 😊
میگه مامان چون اون موقع نبودی که! 😢
اینجا گریه فایده داره! مگه من بدبختم، مگه من بیچاره ام، مگه من مامان و بابا ندارم که توی راه بشینم گریه کنم؟🙃
من میام توی بغل تو گریه می کنم، من تو رو می بینم اشک می ریزیم
🌷 عزیز دلم... پیش خدا از گذشته خودت صحبت کن...
پایان
#کنترل_ذهن
#پای_درس_استاد
#درس_هفتاد_وهفتم
#قسمت_دوم
🌱Eitaa.com/samenfanos110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مستند نظم نوین جهانی
#قسمت_دوم
🔆تهیه کننده: گروه بین الطلوعین ظهور
💡لطفا با دقت مشاهده شود.
Eitaa.com/samenfanos110
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
#رمان📚 #مســـافــر_کــربـلا ✨زندگینامه و خاطرات شهید *علیرضا کریمی*✨ #قـسمـــت_اول 🌱 *اولین آشنایی*
#رمان📚
#مســــافــر_کـربـلا
✨زندگینامه و خاطرات شهید *علیرضا کریمی*✨
#قسـمت_دوم
در روزی هم که اولین کاروان به طور رسمے راهے کربلا مےشود پیکر مطهرش به میهن باز می گردد🌸
این را از ابیاتے که روی سنگ مزارش نوشته بود فهمیدم حسابی گیج شده بودم ☹️انگار گمشده ای را پیدا کرده ام گویـے خدا مےخواهد بگوید که گره کار من به دست چه کسی باز مےشود🙃
همان جا نشستم حسابے عقده دلم را خالے کردم با خودم مےگفتم اینها در چه عالمے بودند و ما کجاییم😢
🔰اینها مهمون خاص امام حسین(ع) بودند ولے ما هنوز لیاقت زیارت کربلا هم پیدا نکردهایم بار دیگر ابیات روی قبر را خواندم
*گفته بودی تا نگردد باز؛راه راهیان کربلا*
*عهد کردی برنگردی؛ سرباز مهدی پیش ما و...*
🔸با علیرضا خیلے صحبت کردم از او خواستم سفر کربلای مرا هم مهیا کند
گفتم: من شک ندارم که شما در کربلایـے
تو را به حق آقا امام حسین ما را هم کربلایی کن☺️💛
با صدای اذان به سمت مسجد حرکت کردم در حالے که یاد این شهید و چهره معصومانه اش از ذهنم دور نمےشد
🌱روز بعد راهے تهران شدیم آماده رفتن به محل کار بودم یک دفعه شماره تلفن کاروان کربلا روی طاقچه نظرم را جلب کرد گوشے تلفن را برداشتم شماره گرفتم آقایی گوشی را برداشت بعد از سلام گفتم:
ببخشید من قبل از عید مراجعه کردم برای ثبت نام کربلا مےخوام ببینم برای کے جا هست؟🤨
✨یک دفعه آن آقا پرید تو حرفم و گفت: ما داریم فردا حرکت مےکنیم دوتا از مسافرامون همین الان کنسل کردن اگه مےتونی همین الان بیا😁
نفهمیدم چه طوری ظرف نیم ساعت از شرق تهران رسیدم به غرب اما رسیدم😍
🌸مسئول شرکت زیارتے را دیدم و صحبت کردیم
گفت: فردا هفت دستگاه اتوبوس از اینجا حرکت مےکنه🚌 قراره فردا بعد از یک ماه مرز باز بشه و برای اربعین کربلا باشیم
اما دارم زودتر میگم اگه یه وقت مرز رو باز نکردن یا ما رو برگردوندن ناراحت نشین 🙃
گفتم: باشه اما من گذرنامه ندارم کمے فکر کرد و گفت: مشکل ندارد عکس و اصل شناسنامه خودت و خانمت رو تحویل بده ☺️
🌱بعد ادامه دادم یه مشکل دیگه هم هست من مبلغ پولے که گفتید رو نمےتونم الان جور کنم نگاهے تو صورتم انداخت بعد از کمے مکث گفت مشکلے نیست شناسنامه هاتون اینجا مےمونه هر وقت ردیف شد بیار
با تعجب به مسئول آژانس نگاه مےکردم انگار کار دست کس دیگری بود هیچ چیز هماهنگ نبود اما احساس مےکردم ما دعوت شدیم😍☺️
#ادامه_دارد.......
🌹🍃🌹🍃
#نشر دهید
Eitaa.com/samenfanos110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 نامه های #ماریه
#قسمت_دوم
قابل توجه دوستانی که کودک خردسال سه تا ده ساله دارند:
یه تیم خلاق و خوش فکر ساعتها وقت گذاشته، نشسته مطالعه کرده📖 که چطور میشه بچهها رو با داستان کربلا و بچههای امام حسین 💔علیهالسلام آشنا کرد، جوری که مهمترین پیامهای کربلا بهشون منتقل بشه و به این خاندان، عشق بورزند.
چند تا هنرمند و یه نویسنده با ذوق مثل حامد عسکری رو هم آورده پای کار و نتیجهاش شده مجموعه فاخر "نامههای ماریه".
ماریه دوست حضرت رقیه سلام الله علیها❣ هست و راوی اتفاقات کربلا که با زبانی کودکانه، کلی مفاهیم باارزش رو به بچهها یاد میده.
📝نویسنده :حامد عسکری
🎙گوینده: عطیه ضرابی
«تهیه شده در جام جم »
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
#مثبت_بهنام_دانش_آموزی
Eitaa.com/samenfanos110
📕✏️📐🖊📚📝🤓
#خواندنی فرمان امتحانت ودست بگیر 🏎🛵😉
#قسمت_دوم
☘🌷🕊
📄 خلاصه به دست باشید👌
✍خلاصهنویسیهایی که از ابتدای سال داشتید را چند بار بخوانید🙇♂ و حتی خلاصهترشان کنید📝.
📈نقشه کلی از مباحث بکشید که با نگاه کردن به آن جزئیات هم به ذهنتان برسد.🤓
همین خلاصهها را دائم به دست گرفته و مرورشان کنید. 😎
لازم نیست برای خلاصهنویسی وسواس به خرج دهید، همین که هم بخوانید🗣 و هم بنویسید✍ برای یادگیری کمک بسیار بزرگی است.
فقط کلیدواژههای🔑 اصلی را یادداشت کنید. فراموش نکنید که شب🌘 امتحان بیشتر باید به مرور درسها اختصاص پیدا کند.🦋
#راهکارهای_شب_امتحانی
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
#مثبت_بهنام_دانش_آموزی
Eitaa.com/samenfanos110
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_اول حسابی کلافه شده بودم. نمیفهمیدم که جذب چه چیز این آدم شدن
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_دوم
از وقتی پام به بسیج دانشگاه باز شد بیشتر میدیدمش به دوستام میگفتم:
این یارو انگار با ماشین زمان رفته وسط دهه شصت پیاده شده و همون جا مونده😑😂
به خودشم گفتم..!
اومد اتاق بسیج خواهران پشت به ما رو به دیوار نشست . اون دفعه رو خودخوری کردم😤
دفعه بعد رفت کنار میز که نگاش به ما نیفته😦😐
نتونستم جلوی خودمو بگیرم بلند بلند اعتراضم رو به بچهها گفتم.
ینی به در گفتم تا دیوار بشنوه😁
زور میزد جلوی خندش رو بگیره😂
معراج شهدای دانشگاه که انگار ارث پدرش بود هر موقع میرفتیم با دوستش اونجا میپلکیدند😒
زیرزیرکی میخندیدم و میگفتم بچهها باز هم دار و دسته محمد خانی😂
بعضی از بچههای بسیج با کارو کردارش موافق بودند بعضی هم مخالف.
بین مخالفان معروف بود به تندروی کردند اما همه ازش حساب میبردن ..
برای همین ازش بدم میومد فکر میکردم از این آدمهای خشکه مقدسِ از اون طرف بام افتاده است😒
اما طرفدارزیاد داشت.
خیلیها میگفتند: مداحی میکنه، هیئتیه،میره تفحص شهدا، خیلی شبیه شهداست!
اما توی چشم من اصلاً اینطور نبود . با نگاه عاقل اندر سفیهی به آنها میخندیدنم که این قدر هاهم آش دهن سوزی نیست 😏
داستان زندگی شهید مدافع حرم از زبان همسرش🕊🌹
#محمدحسین_محمدخانی
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
#مثبت_بهنام_دانش_آموزی
Eitaa.com/samenfanos110
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
مجید بربری #قسمت_اول🌹 حلب، الحاضر،خان طومان،۱۳۹۴/۱۰/۲۱ ساعت سه چهار بعدازظهر، دود و مه غلیظی همه جا
مجید بربری🌹
#قسمت_دوم
سرنوشت شهید مدافع حرم مجید قربانخانی. حرّ مدافعان حرم
🌟🌟
تهران-۹۴/۱۰/۲۲
خبرهای ضد نقیضِ خان طومان،در فضای مجازی و بین مردم پرشده بود. یکی میگفت بیست تا شهید دادند،دیگری میگفت نه،پنجاه تا،کسی هم میگفت:اصلا شهید ندادند.در این همهمه شایعه و حقیقت ،مهرشاد دایی کوچک مجید،اولین کسی بود که فهمید.رفیقش در پارکینگ دادسرا گفته بود:
_میگن دیروز ده دوازده نفری،توی سوریه شهید شدن.
_واقعا؟این همه!حتما عملیات بوده.
_این پسره را می شناسی توی یافت آباد،محله خودمون قهوه خونه داشت؟خیلی شلوغ پلوغ بود،با نصف محل هم سلام و علیک داشت.اولِ بچه خفن ها بود و آخر صفا و مرام.
دل مهرشاد ریخت.با خودش گفت:(توی یافت آباد کسی جز مجید،با این خلقیات نداریم). همه خاطرات خواهرزاده،جلوی چشمش قطار شد،از اولین روزهای بچگی شان،تا همین اواخر که کمی سرسنگین شده بود.نبودن مجید،چقدر سخت و نفس گیر بود.مهرشاد حالش بد شد.تا چنددقیقه چیزی نمی فهمید.با آب قند و تکان و سیلی ،کمی حالش جا آمد.گلویش خشک شده بود و زبانش نمی چرخید.با این حال،فوری گوشی را برداشت و شماره پدر مجید را گرفت:
_الو آقا افضل کجایی؟چه خبر از مجید،زنگ نزده؟
_الحمدلله خوبم،اتفاقا دیروز زنگ زد،باهم صحبت کردیم.ضمنا گفت شاید تا سه چهار روز ،نتونم زنگ بزنم. یه وقت بلند نشید راه بیفتید این طرف و اون طرف،این گردان و اون گردان!
_آقا افضل!مگه قرار نبود سر یه هفته مجید رو برگردونن،چرا خبری ازشون نیست؟
_نمیدونم والله، حتما برمیگردونن.
مهرشاد به یکی از رفقای نظامی اش زنگ زد و آنجا بود که دستش آمد،خواهرزاده اش شهید شده.دیگر پاهایش توان نداشت.دو دستی محکم به سرش و مثل بچه های دوساله،زار زار افتاد به گریه😭
می دانست دیگر مجیدی،وجود نخواهد داشت.اما افضل و آبجی مریم،هنوز نمیدانستند پسرشان شهید شده.مثل مرغ سرکنده بودند.دل هر دو،مثل سیر و سرکه میجوشید.دلشوره رهایشان نمیکرد.مهرشاد دلواپس خواهر بود.((خدایا!حالا آبجی ام بعد از مجید چه می کنه؟افضل چی...،روزهای سختی در انتظارشان است )).
زندگی نامه شهید مدافع حرم 🕊🌹
#مجید_قربانخانی
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار
#مثبت_بهنام_دانش_آموزی
Eitaa.com/samenfanos110
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
بسم الله الرحمن الرحیم 🔷داستان «بهار خانوم»🔷 ✍️ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی #قسمت_اول 🔺ده سا
بسم الله الرحمن الرحیم
🔷داستان «بهار خانوم»🔷
✍️ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی
#قسمت_دوم
🔺شیراز-منزل فرحناز و مهرداد
شب شد و مهرداد به خانه برگشت. خانه ای مجلل با دو نفر مستخدم که در آنجا خدمت میکردند. آن دو نفر که از زمان سلطانیِ بزرگ در خانه بزرگ خاندان سلطانی خدمت میکردند و زن و شوهر بودند، «آقاغلام» و «کبری خانم» نام داشتند. از خصوصیات اخلاقی آن ها همین بس که هر روزِ خدا به جان هم می افتادند و لیچارهای آبدار نثار همدیگر میکردند و آقاغلام هر روزصبح تصمیم میگرفت کبری خانم را طلاق بدهد اما عصر پشیمان میشد. این اخلاق آنها تنها اسباب نشاط و خنده فرحناز و مهرداد در آن خانه درندشت بود. وسط آن همه اخلاق خاصشان، اینقدر به فرحناز و مهرداد علاقه داشتند که آنها را مانند بچه نداشتهشان تر و خشک میکردند.
در حال چیدن سفره بودند. فرحناز روی کاناپه نشسته و عینکش را زده بود و داشت مطالعه میکرد. کبری خانم وقتی میز را چید و میخواست به خانم اطلاع بدهد، به فرحناز نزدیک شد و با لبخند و قربان صدقه گفت: «خانم ماشالله چقدر این عینک جدیدتون بهتون میاد. هزار ماشالله چشماتون قشنگ بود اما قشنگ تر شده!»
فرحناز کتابش را بست و نگاهی با لبخند به کبری کرد و گفت: «واقعا؟ دقت نکرده بودم. فرصت نداشتم وگرنه شاید یه چیز بهتر پیدا میکردم.»
-نه خانم! اصلا فکرشم نکنین. همین عالیه. بذارین تا آقا نیومده، یه اسپند دود کنم. امروز هم آرایشگاه بودین و هم عینک جدیدتون خیلی بهتون میاد. میترسم چشم بخورین.
کبری این را گفت و رو به طرف آشپزخانه رفت. فرحناز هم لبخندی زد و به مطالعه اش مشغول شد. چند دقیقه بعد، کبری در حال خوندن«اسفند دونه دونه اسفند سی و سه دونه... الهی بترکه چشم حسود... کور بشه هر کی نمیتونه خانم و آقای منو ببینه... چشم همه کفِ پایِ فرحناز خانم جونم...» بود که صدایی از حیاط آمد. آقاغلام فورا رفت و دید مهرداد در حال پارک کردن ماشینش هست. رو به کبری کرد و گفت: «جمعش کن که آقا اومد... بدو... بدو که آقا خوشش نمیاد از این دود و دمات!»
چند دقیقه بعد، مهرداد و فرحناز مشغول خوردن شام بودند و شامشان رو به اتمام بود که فرحناز پرسید: «چه خبر؟»
مهرداد دو قلپ نوشابه خورد و گفت: «با علیپور حرف زدم. بهش گفتم دو هفته وقت داری که چند تا خبر خوب بهم بدی. وگرنه باید بذاری و بری. خیلی هول شد. پرسید چطوری؟ گفتم همونطوری که خبرشو برام آوردی!»
فرحناز گفت: «آفرین. حواست باشه ازش پول نخواد! ازت امتیاز نگیره.»
مهرداد دقیق تر به فرحناز نگاه کرد و گفت: «چطور؟ اگه واسه پاک کردن این مسئله پول خواست بهش ندم؟»
فرحناز: «اصلا. یک ریال هم نباید بذاری کف دستش! ممکنه اصلا خبری نباشه و اومده اینجوری گفته تا تَلَکَت کنه.»
مهرداد: «من چطوری میتونم بفهمم که این خبر راسته یا دروغ؟ علیپور از جایی خبر آورده که میگه حتی قاضی تحقیق رو هم میشناسه و خیلی بد قلق هست و این چیزا! چیکار کنیم بنظرت؟»
فرحناز: «منم داشتم به همین فکر میکردم که اومدی. خب تو هم لابیای خودتو داری. نداری؟»
مهرداد: «واضح تر بگو!»
فرحناز: «همون قاضیه که اون نماینده مجلس فرستاد دفترت و سفارش پسرشو کرد... باهاش ارتباط نداری؟»
مهرداد با شنیدن این حرف، به وجد آمد و مثل فنر از سر جایش بلند شد.
فرحناز: «تا حالا ازش چیزی نخواستی؟ امتیازی نگرفتی ازش؟»
مهرداد اندکی فکر کرد و جواب داد: «نه! هیچی! حتی یک بار هم با هم زنگ و دیدار نداشتیم.»
فرحناز دیگر حرفی نزد و لبخندی زد و فقط به چشمان مهرداد خیره شد. مهرداد هم گرفت باید چه کار کند و لیوان نوشابه را از روی میز برداشت و دو قلپ دیگر نوشید.
دو روز بعد، فرحناز با یکی از دوستانش به نام فرانک در دفتر فرانک دیدار داشت. فرانک که دکترای روانشناسی از دانشگاه آلمان داشت و از کودکی با فرحناز در یک محل بزرگ شده بودند، همچنان مجرد بود و فرحناز هر از گاهی برای ریلکس و تخلیه ذهنی به او مراجعه میکرد.
-یه مدته که وقتی میام اینجا مثل قبل آروم نمیشم.
-مثل دو سال پیش نیستی. درسته؟
-آره. قبلا که میومدم، همون نیم ساعت اول، دستمو میخوندی و مستقیم میبردی سر اصل مطلب و آروم میشدم. اما حدودا یه یک سالی هست که...
-میدونم. اینو اگه خودتم نمیگفتی، خودم میخواستم بهت بگم.
-حس میکنم دارم کم میارم.
-میذاری بقیشو من بگم؟
ادامه👇