eitaa logo
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
916 دنبال‌کننده
25.8هزار عکس
12.1هزار ویدیو
331 فایل
کانال معرفتی و تربیتی دوستان بهنامی نو+جوان+بهشتی الّلهُمَ اِستَعمَلنی بِما خَلَقتَنی لَه خدایامرا بخاطر هر انچه خلق نمودی خرج نما ارتباط با ادمین 👇👇 @abasaleh14
مشاهده در ایتا
دانلود
چکار کردی شهیـد شدی؟ "شهیدحسن قاسمی دانا" @fanos25
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴ترامپ در مناظره دیشب: واکسنی هست که در چند روز آینده ارائه خواهد شد، وقتی که من در بیمارستان بودم این واکسن را به من زدند و حال من خیلی بهتر شد!! این هنوز نمیدونه واکسن برای پیشگیریه نه درمان 😂 یا اینکه میدونه و مثل چی دروغ میگه! 📝پ.ن: نه اتفاقا... این داره به برده هاش تو ایران گرا میده 👈از این طرف ستاد کرونا با ریاست حسن روحانی دارن کرونا رو تو اوج میبرند و جامعه رو تحت فشار قرار میدن!!!! از اون طرف ترامپ داره میگه داروی کرونا تو دست من هست!!!! این یعنی ما باید منتظر تحمیل یک مذاکره دیگر با شیطان باشیم این است دستاورد کروناهراسی‼️ @fanos25
🔥 دشمن گرم و نرم ⚫️ بزرگترین دشمن درونی انسان که حتی از جهل و نادانی هم بدتره! 💎 💫 نو+جوان؛ انرژی امید ابتکار 🌱 @Nojavan_khamenei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۳۳۵ فوتی، طی ۲۴ گذشته ... اصرار دولت در باز بودن جاده ها، ادارات، عدم وضع شرایط اضطراری و اتخاد تمهیدات ویژه و تعطیلی اماکن بسیار مشکوک است... ایا زمان ورود نهادهای امنیتی به موضوع فرا نرسیده ؟؟ @fanos25
خطر انتقال کووید ۱۹ در شرایط مختلف @fanos25
📸 در حال برگزاری است؛ جلسه ستاد ملی مقابله با کرونا در حضور رهبر معظم انقلاب اسلامی در حسینیه امام خمینی(ره) در حال برگزاری است. ۹۹/۸/۳ 💻 @Khamenei_ir
اللّهم الرزقنی شفاعه الحسین یوم الورود امشب که زمین و آسمان می گرید از ماتم عسگری (ع)جهان می گرید جا دارد اگر شیعه خون گریه کند چون مهدی صاحب الزمان (عج)می گرید شهادت پرپر شدن یازدهمین گل بوستان امامت و ولایت، تسلیت باد 🚩 @fanos25
babolharam Narimani.mp3
5.59M
🎵 آقایِ سامرا چقدر ناتوان شدی.. 🎙 بانوای: سید رضا نریمانی @fanos25
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 در شب شهادت امام حسن عسگری (ع) روایت زیبایی در مورد ارزش مومن در روز قیامت را ببینید 🚩 @fanos25
امیرالمومنین علی (علیه السلام) خوب شنیدن...
ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
پروانه ای دردام عنکبوت #بخش_شصت_وشش خانومی که لباس سفید بلندی بایه کلاه سفید پوشیده بود ,گویا دکتر
پروانه ای دردام عنکبوت علی یکی یکی وسایل چمدان خودش را زیرووروکرد واما چیزی که میخواست پیدانکرد,حتی به چرخهای چمدان هم رحم نکرد ووقتی چیزی پیدا نکرد ,به سراغ چمدان من امد وهرچه داشتم ونداشتم را ریخت روی تخت وباز چیزی پیدانکرد درهمین حال درسوییت را زدند. علی دررابازکرد,پشت در یوسف بود با سینی که دوتا ظرف غذا ویک بشقاب نان داخلش بود,غذا را داد ورفت. خیلی گرسنه ام بود ,دیگه بااین کارهای علی وحس گرسنگی ورنگ ولعاب غذا که انگار خوارک گوشت بود,به طرف غذا حمله کردم ,یکدفعه چیزی یادم امد ورفتم سراغ چمدان کتابهامون که از دستکاری علی درامان مونده بود ,دنبال یک برگه میگشتم باخودکار. اهان پیدا کردم... زود روی برگه نوشتم،علی من گشنمه ,این غذا خیلی اشتها برانگیزه ,معلوم گوشتش چی چی هست؟خوک نباشه,ذبح شرعی شده؟ علی شکلکی در اورد ونوشت:آدم گشنه ایمان نداره ,بخور بهت حرجی نیست خخخح بعد دید من بروبر نگاش میکنم نوشت:خیالت راحت ,این یهودیا تو بحث خورد وخوراک از ما مسلمان ترهستند,خوب میدونن خوراکیهایی که دراسلام حرام گفته شده,بسیار مضر هستند برای بدن وچون به سلامتیشون خیلی خیلی اهمییت میدهند پس گوشت حلال با ذبح حلال واسلامی,استفاده میکنن... بعدازاینکه دست ورومون راشستیم مشغول خوردن شدیم،علی همینطور میخورد واز مزه ی غذا تعریف میکرد ناگهان نگاهش خیره به جایی موند...رد نگاهش را گرفتم که... رد نگاهش راگرفتم ...وای خدای من الان نوبت کتاباست... سرم را به عنوان نه تکون دادم,اخه کل سوییت مثل بازار شام شده بود. علی یه لقمه دهنم گذاشت ویه بوسه به سرم زد وبرام تا کمر خم شد دیگه هیچی به قول معروف خرم کرد ورفت سراغ کتابها,یکی یکی برمیداشت ودقیق نگاه میکرد. دلم سوخت به حالش,سینی را بردم کنارش ولقمه میگرفتم براش,همچی ملچ ملوچی راه انداخته بود که خندم گرفت... همینجور که لقمه را گذاشتم دهنش یکباره محکم دستم را دندون گرفت,ناخوداگاه جیغی زدم که علی چشمکی زد وگفت:مامان دستت خوشمزه تره...بعدش اشاره کرد کتابی که دستش بود,کتاب تورات بود که مال هانیه یهودی بود... اروم اروم پوسته ی روییش راکنار زد,یه چی مثل دکمه ی کوچکی خودنمایی میکرد. علی سریع رفت طرف دفتر ونوشت: این دکمه خوشگله را میبینی یه نوع میکروفن وردیابه,این یهودیای خبیث مثلا میخوان بیست وچهارساعته مارا بپان,نمیدونن یه بچه شیعه ,خیلی زرنگ تراز ایناست... سرم داشت سوت میکشید از,اینهمه زرنگی زود نوشتم :اون ازمایشها چی بود ؟ما که عراق کل این ازمایشها را گرفته بودیم. علی نوشت:خوب میخواستن رودست نخورن ویه بدل را قالبشون نکرده باشن... زدم زیر خنده,حالا نخند کی بخند,باخودم فکر میکردم چقددد زرنگن خخخح بدل درخدمتشونه اما نمیدونن... علی تورات را پیچید تو کلی لباس وگذاشتش زیر تشک تا لااقل میکروفنش کارنکنه. کلی سوال بود که ته ذهنم راقلقلک میداد ,دست علی را گرفتم ورفتم سمت ظرفشویی شیر را باز کردم تا اگه احیانا صحبتی هم شنیدن نامفهوم باشه و... ادامه دارد... @fanos25