eitaa logo
|صَمصامُ المُنتَقِم|
126 دنبال‌کننده
108 عکس
247 ویدیو
4 فایل
📌اثبات حقانیت شیعه 📌پاسخ به شبهات 📌رد وهابیت و مدعیان دروغین 🔍متن،عکس و کلیپ های جذاب از مناظرات بین شیعه و اهل سنت ✅شَرِّقا و غَرِّبا لَن تَجِدا عِلماً صَحيحاً إلاّ شَيئاً يَخرُجُ مِن عِندِنا أهلَ البَیت ✍🏻شیخ علی خانی سردهائی #لبیک_یا_خامنه_ای
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽امام حسین علیه السلام و بردن خانواده به کربلا !!!! ▫️در کلیپ فوق به شبهه ذیل پاسخ گفته ایم:"چرا علیه السلام اهل بیتش را با خود به بردند که آنها نهایتاً اسیر شدند و مورد هتک قرار گرفتند؟چرا خود امام با فرزندان جنگاورش به کربلا نرفت؟" 💥ببینید و انتشار دهید https://eitaa.com/samsam_almontaghem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◼️ نازدانه‌ای که شام غریبان،با یک کاسه آب،به سمت قتلگاه می‌دوید... نقل کرده‌اند: حوالی مغرب بود که خیمه ها غارت شده بود و اطفال حرم که بیست‌و سه نفر بودند،بیرون از خیمه های نیم سوخته،مضطرب ایستاده بودند. یکی از فرماندهان لشکر عمر سعد ملعون رو کرد به عمر سعد و گفت: اگر میخواهی که این اسیران را به شام برسانی، از این بیست و سه طفلی که من میبینم،احدی زنده نمی‌ماند؛زیرا چنان تشنگی بر این بچه ها اثر کرده که در معرض جان دادن هستند. عمر سعد ملعون دستور داد تا بچه ها را آب بدهند. وقتی که ظرف اول آب را به دست بچه ها دادند، بچه ها رو به خاتون دو سرا حضرت رقيه سلام الله علیها کردند و گفتند:اول تو بنوش که از همه ما کوچک تری! آن بانوی سه ساله ظرف آب را گرفت و دیدند که با ناله و گریه به سمت قتلگاه دوان دوان راه افتاد. یکی از لشکریان او را صدا زد و پرسید:کجا می‌روی؟ آن حضرت فرمود: بابایم حسین وقتی که میدان می‌رفت،لب‌هایش خشک خشک بود؛میروم به او آب بدهم. یک نفر صدا زد:ای دختر!پدرت را کشته اند؛خودت آن آب را بخور. اشک از چشمان رقيه سلام الله علیها جاری شد و فرمود: من هم دیگر این آب را نمی‌نوشم... 📚ثمرات الحیاة،ج٢ص٣٨ 📚تحفة الذاکرین خطی https://eitaa.com/samsam_almontaghem
46.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ابی هارون روضه بخوان! 🔸 برای علیه السلام مثل مجالس خودتان،روضه بخوان! 💡فضیلت اشک بر سیدالشهداء(ع) 📜روایت از کتاب معتبر و موثق کامل الزیارات،نوشته مرحوم ابن قولویه نقل شده است. 🎬برنامه تلویزیونی تکیه https://eitaa.com/samsam_almontaghem
🏴🏴🏴🏴🏴🏴 :«نوکری امام حسین و اهل‌بیت علیهم‌السّلام به معنی واقعی کلمه این است که انسان بتواند افکار اینها را،خطّ مشی اینها را،جهت‌گیری‌های اینها را در جامعه روزبه‌روز گسترش بدهد؛و این کار است که کشور ما را و جامعه‌ی ما را و نظام ما را و مردم ما را عزّتمند و پابرجا خواهد کرد و مشکلات را برطرف میکند.»(۱۳۹۵/۱۲/۲۹) https://eitaa.com/samsam_almontaghem
◼️ من شما را همانند اسماعیل ذبیح،قربانی برادرم خواهم کرد... نقل کرده‌اند: وقتی که ظهر عاشورا،حضرت زینب کبری سلام‌الله‌علیها،مشاهده نمود که برادرش لحظه‌به‌لحظه تنهاتر می شود،خطاب به دو جوان خود فرمود:بروید و به یاریِ دایی غریب‌تان بشتابید. 🔻دو برادر دست هم را گرفتند و به حضور امام مشرّف شدند و اجازه میدان طلبیدند. اما سیدالشهدا علیه السلام چون نگاهش به آن تو گل رعنا افتاد،فرمود: ای نور دیدگان من! پدر شما عبدالله،چشم انتظار و مادر دل شکسته شما،بعد از من بی پناه خواهد شد. یک داغ بس است برای قبیله‌ای!اکنون من شما را مرخص نمودم که تا نزد مادر خود باشید و بعد از من در گرفتاری ها و بلاها او را یاری و غمخواری نمایید. ▪️عون و محمد تا اینگونه سخنان دایی خود را شنیدند،ناله و شیون سر دادند که زمین و زمان را به لرزه درآورد. در آن هنگام زینب کبری علیهاالسلام،بی اختیار از خیمه ها بیرون آمد و دست بر گردن دو جوان خود انداخت و اشک از چشمانش جاری شد و فرمود:شتاب و اضطراب نکنید!اگرچه برادرم به خاطر من به شما اجازه میدان نمی دهد اما من شما را همانند اسماعیل،همان قربانی کوه منا،شهید راه برادرم خواهم کرد. پس آنها را به خیمه ها آورد و کاکل و موی آنها را پریشان کرد گریبان آنها را چاک داد و اشک چشمانش را به موی پریشان آن دو جوانش مالید و لباس رزم بر تن آنها کرد و آنها را به خدمت برادر آورد. سیدالشهدا علیه السلام،تا حال خواهر و دو نوگل خواهرش را دید،ناله ای کشیده و از چشمانش اشک سرازیر شد و فرمود:ای خواهر من!بعد از من این دو جوان باید بمانند و أنیس و غمگسار تو باشند.اما آنقدر زینب کبری علیهاالسلام،اصرار کرد تا در نهایت سیدالشهداء عَلَيْهِ السَّلَام به فرزند بزرگ آن مظلومه یعنی محمد اجازه میدان داد. 📚 بحرالمصائب،ج٣ص١۶٩ https://eitaa.com/samsam_almontaghem
🔺اباعبدالله امام است،امامی که ارتباط او با دوستانش حکایت از مرام تمام‌ناشدنی او دارد.حتما قصه غلام‌سیاهی که جان خود لایق فدا شدن نمی‌دید شنیده‌ای؛اما امام مهربان بالای سر او آمد و کم او را زیاد کرد و همان کاری را با او کرد که با علی‌اکبر خود کرده بود.خیلی با مرام است.🌹🏴 https://eitaa.com/samsam_almontaghem
🔘 یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ مَوْلانَا الْحُسَیْنِ علیه السّلام اکْشِفْ لَنَا الْکُرَبَ الْعِظامَ بِحَقِّ مَوْلانَا اَلْحُسَیْنِ علیه‌السلام... ⚡️ کرامتی از حضرت حرّ ریاحی «حَشَرنا اللهُ مَعهُ‌ فی دار النعیم» عالم ربانی مرحوم قندهاری گوید: زمانی که در کربلا بودم،به مرض تب مزمن و اختلال حواس مبتلا شدم.رفقا مرا برای تفریح و تغییر هوا به سمت قبر جناب حر شهید‌بردند. در حرم حرّ بودم و قدرت ایستادن نداشتم،نشسته زیارت مختصری خواندم. 🔻در این اثناء دیدم زن عرب بیابانی وارد شد و نزدیک ضریح نشست و انگشت خود را در حلقه ضریح گذارد و این دعا را خواند: یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ مَوْلانَا الْحُسَیْنِ علیه السّلام اکْشِفْ لَنَا الْکُرَبَ الْعِظامَ بِحَقِّ مَوْلانَا اَلْحُسَیْنِ علیه‌السلام 🔹ای کسی که غم‌ و اندوه را از چهره مبارک مولای‌مان حسین علیه‌السلام برداشتی،گرفتاری‌های بزرگ‌مان را نیز به حق مولای‌مان حسین علیه‌السلام از ما بردار. پس انگشت خود را برمی داشت و در حلقه متصل به آن گذاشته و آن ذکر را می‌خواند و همینطور می‌خواند و دور می‌زد؛دور پنجم یا ششم او بود که من هم آن جمله را حفظ کردم،چون توانائی ایستادن نداشتم که از بالا شروع کنم خود را کشان کشان به ضریح رسانده و انگشتم را به حلقه پایین ضریح گذاشتم و همان جمله را خواندم. و بعد در حلقه دیگر و چون در حلقه سوم مشغول خواندن شدم،گرمی مختصری از داخل ضریح به انگشتانم رسید به طوری که به داخل بدن و تمام رگهای بدنم سرایت کرد مانند دوای آمپولی که تزریق می‌کنند،حس کردم می‌توانم برخیزم،پس برخاستم و بقیه حلقه‌ها را ایستاده خواندم و به کلی آن مرض برطرف گردید و دیگر اثری از آن پیدا نشد. 📚داستان های شگفت،عبدالحسین دستغیب،ص۲۰۵ https://eitaa.com/samsam_almontaghem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💯⭕️ 📽 پاسخ قاطع در مراسم هیئت ثارالله در پاسخ به اهانت کنندگان به قرآن کریم ‌ هرآنکه توهین میکند به قرآن بترسد از فریــاد هر مســلمان ‌ دلمان برایشان می‌سوزد که تا کنون«لا تقنطوا من رحمة الله»را نشنیده‌اند و از آیات دوست‌داشتنی محروم بوده‌اند.قرآن می‌خواست قلب آن‌ها را ناز کند؛اما آن‌ها دستش را سوزاندند. قرآن می‌خواست آن‌ها را به آسمان برساند؛ولی آن‌ها زمینش زدند.قرآن می‌خواست راه نشان‌شان دهد؛لکن آن‌ها به بیراهه رفتند.آری دلمان می‌سوزد؛ولی قرار نیست دلسوزی ما،فشار دندان‌های خشممان بر روی هم را کم کند.دلمان می‌سوزد،ولی با هیچ کس بر سر قرآن شوخی نداریم.قرآن همان‌قدر که کتاب بشارت است،کتاب انذار هم هست. قرآن همان جور که آیات ثواب دارد،آیات عذاب هم دارد.دلمان می‌سوزد،اما بر سر قرآن با هیچ کس شوخی نداریم.هرکس به کتاب خدا جسارت کند،پاسخِ حسینی و اباالفضلی خواهد دید. 💥ببینید و انتشار دهید https://eitaa.com/samsam_almontaghem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍🏻پیام رهبر انقلاب امام خامنه ای"حفظه الله"در پی جسارت به ساحت قرآن مجید در سوئد: بسم الله الرحمن الرحیم جسارت به ساحت مقدس قرآن مجید در سوئد،حادثه‌ای تلخ و توطئه‌آمیز و خطرآفرین است.اشد مجازات برای عامل این جنایت مورد اتفاق همه علمای اسلام است،دولت سوئد نیز باید بداند که با پشتیبانی از جنایتکار،در برابر دنیای اسلام آرایش جنگی گرفته و نفرت و دشمنی عموم ملت‌های مسلمان و بسیاری از دولت‌های آنان را به سوی خود جلب کرده است. وظیفه آن دولت آن است که عامل جنایت را به دستگاه‌های قضایی کشورهای اسلامی تحویل دهد. توطئه‌گران پشت صحنه نیز بدانند که حرمت و شوکت قرآن کریم روز به روز افزونتر و انوار هدایت آن درخشان‌تر خواهد شد،امثال این توطئه و عاملان آن،حقیرتر از آنند که بتوانند جلوگیر این درخشش روزافزون باشند.والله غالبٌ علی اَمرِه سیدعلی خامنه‌ای ۳۱ تیرماه ۱۴۰۲ https://eitaa.com/samsam_almontaghem
📌⭕️ آقای شما که‌ به خاطر اغراض شخصی همواره‌ بر عليه نظام اسلامی حرف می‌زنی و مناجات می‌کنی،این روزها یک مناجاتی درباره‌ توهین به هم داشته باش. می‌دانی که کتاب مقدس همه مسلمانان است و نمی‌شناسد. https://eitaa.com/samsam_almontaghem
شیطان صفتان باز تبانی کردند اقدام به فتنه ای جهانی کردند باید که تقاص پس دهند آنانکه توهین به کتاب آسمانی کردند https://eitaa.com/samsam_almontaghem
🏴مقتل جانسوز حضرت عبدالله بن حسن علیهماالسلام... در رابطه با شهادت جگرگوشه امام حسن مجتبی علیه‌السلام نقل کرده‌اند: كَانَ عَبدُ اللّهِ بنُ الْحَسَنِ الزَّكيِّ وَاقِفَاً بِإزاءِ الْخَيْمَةِ،وَ هو يَسمَعُ وِداعَ عَمِّهِ الْحُسينِ ▪️عبدالله بن حسن علیهما السلام،در کنار خیمه ها ایستاده بود و صدای وداع عمویش امام حسین علیه‌السلام را می‌شنید. فَخَرَجَ فِي أَثَرِهِ،و هُو يَبكِي و يَقولُ:و اللّهِ لا اُفارِقُ عَمِّيَ ▪️پس دنبال عمو رفت و گریه می‌کرد و می گفت:به خدا دست از عموجانم نمیکشم... حضرت زینب علیهاالسلام خودش را به او رساند تا جلوی او را بگیرد چرا که هنوز کودک بود و به سن بلوغ نرسیده بود،سیدالشهدا علیه السلام تا دید عبدالله دارد به سمت او می‌آید،رو به زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها کرد و فرمود:يا اُختِي اِحبِسِيه ▪️خواهرم!او را نگه دار. ثُمَّ إنَّ شِمرَ بنَ ذِي الْجُوشَنِ أَقْبَلَ فِي الرِّجَّالَةِ نَحوَ الْحسينِ ثُمَّ إنَّهُم أحَاطوا به إحاطَةً ▪️اما وقتی که شمر به همراه لشکرش دور تا دور امام علیه السلام را گرفتند و سخت او را احاطه کردند فَانفلتِ الصَّبيُّ مِن يَدها و قالَ:واللّهِ لا اُفارقُ عَمّي 🏴عبدالله دستش را از دست عمه‌اش کشید(و به سمت قتلگاه دوید)و گفت:به خدا از عمویم جدا نمی‌شوم.. فأقبَلَ حَرمَلَةُ بنُ كاهِلِ اللَّعينِ إلىٰ الْحسينِ عليه السّلام،فضَرَبَ الصَّبيَّ بِالسَّيفِ،فَأَطَنَّ يَمينَه إلىٰ الْجِلدِ،فإذا هِيَ مُعَلَّقَةٌ ▪️پس حرمله بن کاهل اسدی،به طرف امام علیه السلام آمد،(در بعضی دیگر از مقاتل به جای حرمله، ملعونی به نام بحر بن کعب آمده که حضرت عبدالله علیه السلام رو به او کرده و فرمودند:ای پسر زن بدکاره!عمویم را می‌کشی؟!) و با شمشیر به دست عبدالله بن حسن علیهما‌السلام زد و دست او به پوست آویزان شد و فریاد زد: يَا عَمَّاهُ أَدرِكْني ▪️عموجان!مرا دریاب فأخَذهُ الْحسينُ و ضَمَّهُ إلَيه،و قال:يا ابْنَ أخي صَبراً عَلىٰ ما نَزَلَ بِكَ يا وَلَدي ▪️پس امام حسین علیه السلام او را گرفت و به سینه چسپاند و فرمود: ای پسر برادرم!بر آن چه که بر سرت می آید صبر کن. فبَينَما هوَ يُخاطبُه إذ رَماهُ اللَّعينُ حَرملةُ بسَهمٍ،فَذَبَحَه في حِجرِهِ ▪️در همین حین،حرمله ملعون تیری را به طرف عبدالله علیه السلام زد که او را در آغوش عمویش ذبح کرد. فَصَاحَتْ زينبُ:وا اِبنُ أخاه!لَيتَ الْمَوتَ أعدَمني الْحَياةَ،لَيتَ السَّماءَ أَطْبَقَتْ عَلى الأرضِ،و لَيتَ الْجِبالَ تَدَكْدَكَتْ عَلى السَّهْلِ ▪️زینب کبری علیهاالسلام از همان کنار خیمه ها متوجه شهادت عبدالله شد و فریاد زد:وای از پسر برادرم! ای کاش مرگ من فرا می‌رسید... ای کاش آسمان بر زمین فرود می‌آمد... ای کاش کوه ها از هم پاشیده و صاف می‌شدند... عمر بن سعد ملعون در نزدیکی حضرت زینب علیهاالسلام بود که حضرت به او فرمود: يُقتَلُ ابْنُ بنتِ رسولِ اللّهِ و أنتَ تَنظُرُ إلَيه؟ ▪️وای بر تو!پسرِدختر رسول خدا صلی الله علیه و آله دارد کشته می‌شود و تو نگاه میکنی؟! که آن ملعون جواب حضرت را نداد. 📚المنتخب طریحی،ج٢ص۴۵١ 📚تاریخ طبری،ج۵ص۴۵٠ 📚نفس المهموم،ص٣۵٩ https://eitaa.com/samsam_almontaghem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹 🏴سیدالشهداء علیه‌السلام چگونه قاسم علیه‌السلام را روانه میدان نمود... در نقل‌ها آمده است:قاسم علیه‌السلام خود را آماده ساخت و محضر مبارک عمویش رسید؛همین که نظر مبارک آن حضرت به او افتاد که عازم جهاد گردیده است اِعْتَنَقَهُ وَ جَعَلا یَبْکِیانِ حَتّی غُشِیَ عَلَیْهِما. ▪️حضرت دستها را به گردن قاسم درآورد و آن قدر هر دو گریستند که بیهوش شدند. پس همین که به هوش آمدند،قاسم علیه‌السلام عرض کرد:ای عموجان!مرا رخصت فرما تا به جنگ اعداء بروم. سیدالشهداء علیه‌السلام ابا کردند از اجازه دادنِ به او. فَلم یَزَلِ الغُلامُ یُقبّلُ یَدَیه وَ رِجلَیه ▪️در این‌جا بود که قاسم علیه‌السلام به دست و پای عموجانش افتاد و پیوسته آن‌ها را می‌بوسید. 🔻سیدالشهداء علیه‌السلام وقتی که اصرار و پافشاری او را مشاهده نمود شَقَّ اَزْیاقَ الْقاسِمِ وَ قَطَعَ عِمامَتَهُ نِصْفَیْنِ نِصْفا اَدْلاها عَلی وَجْهِهِ بِصُورَةِ الْکَفَنِ وَ شَدَّ نِصْفَهَا الاْخَرِ عَلی رَأْسِهِ ▪️جامه قاسم را چاک زد و عمامه او را دو قسمت نمود و قسمتی را به سر او بست و صورتش را پوشانید و قسمت دیگر را به صورت کفن بر قامتش پوشانید و شمشیری حمایل او کرد و روانه قتالش نمود. 📚مقتل الحسين علیه‌السلام،خوارزمی،ج۲ص۲۷ 📚 المنتخب،ج۲ص۳۷۲ 📚الدمعة الساکبة،ج۴ص۳۱۵ 📚 انوار الشهاده،ص۱۶۵ https://eitaa.com/samsam_almontaghem
🏴مادر قاسم علیه‌السلام از فراق او به حالت احتضار در آمده بود... در نقلی آمده است: وقتی که قاسم علیه‌السلام از میانه میدان به خیمه‌ها برگشت تا نفسی تازه کند،سیدالشهداء علیه‌السلام به او فرمودند: أدرِک اُمَّكَ بِنَظرَةِِ و لِقاءِِ فَإنَّها کَالمُحتَضَرَةِ فی فِراقِك ▪️برو و‌ مادرت را دریاب؛ولو به مختصر دیداری؛چرا که از فراق تو به حال احتضار در آمده است. قاسم علیه‌السلام رو به خیمه مادر آورد؛دید مادر با تازه‌عروسش مقابل یکدیگر نشسته و گریه می‌کنند. مادر تا قاسم علیه‌السلام را دید،فریاد برآورد: أينَ أنتَ يا قُرَّةَ عَيني؟أينَ أنتَ يا ثَمَرَةَ فُؤادي؟ ▪️ای نور دیده‌ام!ای میوه دلم! کجایی؟! فَاحتَضَنَتهُ اُمُّهُ و زَفَرَت زَفرَةً و بَکَت حَسرَةً. ▪️مادر خون‌جگر از جایش سریع برخاست و قاسم علیه‌السلام در آغوش گرفت و ناله سر می‌داد و آه حسرت از دل می‌کشید. 📚ریاض القدس،ج۳ص۵۹۸ https://eitaa.com/samsam_almontaghem
🏴🏴🏴🏴🏴 :سعی کنید پایتان را از کشتی حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام بیرون نگذارید و دائما به امری از امور دستگاه علیه‌السلام مشغول باشید تا به واسطه آن از همه شیعیان دستگیری شود،و الا حساب و کتاب آن طرف دقیق‌تر از این حرف‌ هاست. https://eitaa.com/samsam_almontaghem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴امام حسین علیه‌السلام، در پشت خیمه‌ها،برای علی اصغرش قبری حفر نمود... سیدالشهدا علیه السلام،بدن مطهر علی اصغر علیه السلام پشت خیمه ها را آورد. ثُمَّ نَزَلَ الْحُسينُ عَن فَرَسِهِ،و حَفَرَ لِلصَّبِيِّ بِجَفنِ سَيفِهِ،و زَمَّلَهُ بِدَمِهِ،و صَلّىٰ عَلَيْهِ ▪️سپس امام حسین علیه السلام از اسب پیاده شد و با شمشیرش قبری برای علی اصغرش حفر کرد و بدن او را با خون گویش،خون آلود کرد و بر او نماز خواند. 📚مقتل الحسين علیه‌السلام،خوارزمي،ج ۲ص۳۲ 📚العبرات،ج۲ص۸۶ https://eitaa.com/samsam_almontaghem
🏴تیر از حرمله خوردی و تو می‌خندی باز؟! 🏴کُشت من را لب خونین...ولی خندانت... در نقلی آمده است: وقتی‌که تیر سه شعبه مسموم حرمله ملعون بر گلوی نازنین شش ماهه علی اصغر علیه‌السلام نشست فَتحَ الطِّفلُ عَینَیهِ فَنَظرَ إلیٰ وَجهِ أبیهِ و تَبسَّمَ ▪️آن نازدانه،اندکی گوشه چشمش را باز کرد و نگاهی به روی پدر انداخت‌ و تبسّمی نمود؛سپس روح مطهّرش به سمت آسمان پر کشید. 📚امواج البکاء،فاضل بسطامی،ص۱۲۳ https://eitaa.com/samsam_almontaghem