*واکنش به توهین حسن خمینی به رهبر انقلاب*
وحید یامین پور به مطلب موهن سیدحسن خمینی واکنش نشان داد و در صفحه اینستاگرام خود نوشت: جناب سید حسن وصیت پدرت را بیاد داشته باش
سیدحسن که مع الاسف نام خمینی کبیر را با خود دارد روز گذشته در سخنانش در حرم امام کنایه ای به رهبر معظم انقلاب داشتند که ما نشنیده گرفتیم و به حساب لکنت و تازه کاری او در سخنرانی گذاشتیم. اما متاسفانه امشب دیدم که همان جمله گزینش شده و در صفحه شان در اینستاگرام زیر همین عکس منتشر شده و ذیل این مطلب نیز چندین کامنت توهین آمیز نسبت به رهبری درج شده. آن جمله این است: "روزی اگر تقدیر قرار گیرد و رهبر معظم انقلاب تصمیم بگیرند، اختلافات را در همه سطوح در کشور کنار خواهیم گذاشت" !!!
انتخاب و انتشار این جمله نشان می دهد گویا این فرد در بکار بردن این کنایه ی سخیف عمد داشته و در راستای حامیان فتنه تصمیمات رهبری را به عنوان مانعی برای وحدت معرفی می کنند. امیدوارم او هرچه زودتر از این اقدام موهن عذرخواهی کند و یا در مورد مقصودش توضیح دهد. بهتر است سرنوشت سران فتنه را متذکر شود و بداند ارادتمندان به امام خمینی بی شک رسم خمینی را بیش از اسم خمینی پاس خواهند داشت.
برای یادآوری به این فرد که گویا فتنه گران در او طمع زیادی دارند جملات و وصایای پدر بزرگوارش مرحوم حاج احمد آقا را درج می کنم:
سید احمد خمینی:
ما که فرقی بین رهبری امروز و رهبری زمان امام نمی گذاریم اینها ولایت دارند هر کس بگوید اطاعت از امام غیر از اطاعت از خامنه ای است، در خط آمریکاست.
بخشی از وصیتنامه سید احمد خمینی به فرزندش سید حسن: ... اطاعت از خامنهای، اطاعت از امام است
هر کس منکر این معنا شود، مطمئن باشید در خط امام نیست هرگز گرفتار تحلیلهای گوناگون نشوند که دشمن در کمین است
عسگری اصفهان:
🛑نقطهزنی رهبر انقلاب صدای ضدانقلاب را درآورد
🔵رهبر انقلاب در ارتباط تصویری روز گذشته با رؤسا و مدیران آموزشوپرورش، با تأکید مجدد بر جدی گرفتن مسئله نفوذ در سیستم آموزشی کشور، فرمودند: «به این فکر کنیم چرا آنقدر طواغیت عالم و فراعنه عالم اصرار دارند که در آموزشوپرورش کشورها گاهی اوقات با سروصدا مثل سند ۲۰۳۰ نفوذ کنند؟ اصرار آنها به نفوذ به خاطر تأثیر آموزشوپرورش است. دشمن قصد دارد کاری را که بهوسیله نظامی از انجام آن ناتوان است، با نفوذ و از راههایی مانند سند ۲۰۳۰ و ساختن انسانهایی تربیت کند که مثل او فکر و اهداف عملیاتی او را پیاده کنند تا زمینه غارت ملتها فراهم شود. الآن هم شنیدهام سند۲۰۳۰ در گوشه و کنار بهوسیله آدمهای ناباب یا غافل دارد اجرا میشود؛ این را باید بهطورجدی دنبال کنید.» رهبر انقلاب همچنین نسبت به رها بودن وضعیت مهدکودکها انتقاد کردند و فرمودند: «وضعیت مهدکودکها بههیچوجه خوب نیست» تنها چند ساعت پس از این سخنان، درستی دغدغه و هشدار رهبر انقلاب در خروجی رسانههای معاند نمایان شد؛ اغلب این رسانهها و اکانتهای اصلی ضدانقلاب در فضای مجازی بهصورت هماهنگ و پرضرب، به این هشدار، هجمه کردند که نشان دهنده نقطه زنی دقیق رهبر انقلاب در هدف قرار دادن یک راهبرد اساسی جریان نفوذ است.
⭕️ دکتر علی اسدی پور: باکتری آخرالزمانی صحت ندارد، فقط شایعات ما را باور کنید!
🔹به گزارش خبرگزاری Daily mail U.K در تاریخ ۳۰ اوت ۲۰۲۰، دکتر اندرو کمپ استاد دانشگاه لینکن اظهار داشت استفاده بیش از حد از ژل دست سبب بروز مقاومت باکتریایی و به تبع آن ایجاد یک باکتری آخرالزمانی میشود.
🔸 در واکنش به این خبر در تاریخ ۱۱ شهریور ماه ۱۳۹۹ مصادف با ۱ سپتامبر ۲۰۲۰ دکتر علی اسدیپور در مقام معاونت غذا و دارو دانشگاه علومپزشکی کرمان اعلام کرد: چنین موضوعی صحت ندارد و مردم به شایعاتی که در فضای مجازی منتشر میشود، توجه نکنند.
🔹 ایشان در پاسخ به ابهام مقاوم شدن باکتریها با استفاده از ژل و مواد ضدعفونی کننده دست گفت: وقتی از این ژلها استفاده میکنید میکروب کشته میشود لذا میکروب مقاوم نمیشود زیرا همه آنها کشته میشوند و چیزی از آنها باقی نمیماند تا بخواهد مقاوم شوند.
🔸 در سال ۲۰۱۶ در پژوهشی که توسط دکتر جمیله نوروزی و همکارانشان انجام شد و توسط مجله علمی پژوهشی دانشگاه شهید بهشتی دور۴۰، شماره۲، سال ۱۳۹۵، صفحات ۷۳ تا ۷۸ به چاپ رسید بیان شد باکتریهای موجود در ذرات معلق هوای متروی تهران با بیان ژن qacA/B نسبت به درصد استاندارد جهانی محلولهای ضدعفونی مقاوم شده اند و نیاز است غلظت محلولهای ضدعفونی افزایش یابد و برای جلوگیری از ایجاد مقاومت، راهکار گردش دورهای محلولهای ضدعفونی پیشنهاد شد.
✍️ آنچه به صورت رسمی در طول تاریخ بهداشت و درمان ثبت شده است حاکی از مقاومت باکتریایی در مقابل آنتیبیوتیکها و باکتریوسیدها بوده است. مقالات زیادی در خصوص استفاده مکرر از باکتریوسیدها و مقاومت به آنها هشدار دادهاند.
✍️ همچنین تحقیقات قابل توجهی در مورد مقاومت باکتریها به ضدعفونی کنندههای الکلی وجود دارد.
✍️ اظهارات دکتر اسدیپور، استاد تمام و عضو هیئت علمی دانشکده داروسازی دانشگاه علوم پزشکی کرمان برای جامعه علمی و پزشکی بسیار عجیب و دور از ذهن بود!
🔸 گستاخی مجدد نشریه فرانسوی در انتشار تصاویر موهن درباره پیامبر اکرم (ص)
🔹 نشریه فرانسوی شارلیابدو روز سهشنبه در اقدامی گستاخانه بار دیگر کاریکاتورهای جنجالی موهن درباره پیامبر اکرم (ص) را بازنشر کرد.
🔹 این نشریه فرانسوی در سرمقاله توهینآمیزی که سهشنبه همراه با کاریکاتورهای جنجالیاش منتشر کرده نوشته، این تصاویر متعلق به تاریخ هستند و تاریخ را نمیتوان بازنویسی یا پاک کرد.
مکرون رییس جمهور فرانسه پریشب بعد از ورود به لبنان به دیدار خانم فیروزه خواننده مسیحی معروف لبنانی رفت ،،آنچه که در اتاق فیروزه مشاهده میشود نشان از یک حقیقیت است
.
🔴 بزرگترین مرکز شیعه شناسی جهان کجاست؟؟
❓نجف؟
نه
❓مشهد؟
نه
❓قم؟
نه
‼️شاید باور نکنید که بزرگترین مرکز شیعه شناسی جهان در تل آویو اسرائیل است!!
🔻آنها بهترین و قوی ترین مترجم و مفسر و محقق و منابع را با پیشرفته ترین امکانات اعم از مالی و انسانی در اختیار دارند!!
❓چرا؟؟؟
به چه منظوری؟؟
آیا آنها بدنبال کشف حقیقتند؟؟
نه
⚠️ آنها فقط بخاطر پیدا کردن راهی برای ضربه زدن هستند.
آنها بدنبال پیدا کردن ضعف و روزنه های نفوذ در بین شیعه جهت از بین بردن آنها هستند!
🔻بزرگترین دانشمند انها *رافلْر* در کاخ سفید اخیراً نظریه ای داده است و چنین گفته:
🔻علت پویایی شیعه و علت موفقیت شیعه و علت شکست ناپذیری انها سه چیز است
اول:
⭕️ داشتن #پرچم_سرخ_شهادت_طلبی و الگو گرفتن از امام حسین(سلام الله علیه) در کربلا
دوم:
⭕️ #پرچم_سبز_مهدوی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و داشتن امید به آینده و اینکه روزگاری یک منجی خواهد آمد و امور را اصلاح خواهد کرد.
سوم:
⭕️ داشتن #اصل_ولایت_فقیه که تمام امورات با اشارت های او شروع و با دستور او به نتیجه می رسد.
⚠️ آن دانشمند محقق صهیون می گوید.
ما برای از بین بردن این سه رکن اساسی موفقیت شیعه در جنبه های مختلف تلاش کرده و میکنیم.
اما یکی از این جنبه ها از همه مهمتر است.
که اگر این یک مورد به نتیجه برسد کار شیعه و انقلابشان را تمام شده بدانید.
و آن چیزی نیست مگر فاسد کردن جامعه و غوطه ور کردن آنها در فساد.
او در ادامه چنین می گوید:
⚠️ ما توانستیم چادر مشکی زنان را به چادر توری تبدیل و چادر توری را به چادر رنگی و آنرا به مانتوهای بلند و آنرا به مانتوهای کوتاه و آنرا به لباسهای رنگی بدن نما تبدیل و روسری های آنها را کوچک و کوچکتر و در حال برداشتن کامل آن هستیم.
⚠️ ما توانستیم از روشهای خودمان تعصبات و حساسیتهای دینی و غیرت و عفت مردان و زنان شیعه را نسبت به اعتقاداتشان کم رنگ کنیم تا زنان بتوانند با مردان نامحرم و مردان نامحرم بتوانند با زنان نامحرم راحت تر ارتباط بگیرند.
💢 و با ادامه این روند دیگر نه از پرچم سرخ خبری خواهد بود و نه پرچم سبز .
و همین افراد بجای حمایت از ولایت فقیه خودشان موجب حذف آن خواهند شد.
لعنة الله علی القوم الظالمین
#صهیونیسم
#نابودی_اسرائیل
┈••✾•🍃⚫🌿•✾••┈┈
🔴امام خمینی ره
♦️ امروز ضد انقلاب کسی است که آن کاری که مشغول هست، در آن کار سستی کند، در آن کار بیکاری کند یا وادار کند اشخاصی را که آنها کم کاری کنند، از زیر بار شانه خالی کنند که این ضربهای است به کشور خودشان.
📚صحیفه امام خمینی، ج12، ص1
🔴 #تحلیل | نسبت نخست وزیر جدید لبنان با خواست های سه گانه ی حزبالله
🔻#زمـانـه| کابینه جدید لبنان اگرچه به لحاظ تعلق گروههای سیاسی به بلوکهای قدرت در بینالملل و منطقه نمیتواند کاملا از تأثیر بیرونی به دور باشد، اما به طور واقعی آنچه در شکلگیری کابینه مؤثر بوده، عمدتاً «توافق داخلی» است.
🔹 میتوانیم دولت مصطفی ادیب را مانند برخی دولتهای پیشین، «دولت وحدت ملی» بنامیم و این میتواند پس از حدود یک سال شرایط نیمه بحرانی، به آرامش لبنان بینجامد.
🔹 حزبالله لبنان که هم در آبان ماه سال گذشته با استعفای حریری مخالف بود بعد از استعفای دیاب در بازگشت حریری به نخستوزیری ملاحظه داشت، کما اینکه میشلعون رئیسگروه مارونی آزاد ملی و رئیسجمهور با بازگشت حریری موافق نبود و در نهایت اضلاع جریان ۸ مارس روی معرفی فردی که به المستقبل و حریری نزدیک باشد، تا بتواند حمایت اهل سنت را به دست آورد، توافق کردند و زمانی که جریان ۱۴ مارس دریافت که در عمل و خارج از قانون امکان شکلگیری کابینه بیطرف وجود ندارد، به معرفی ادیب تن داد.
🔹 با این وصف باید گفت سید حسن نصرالله صحنه سیاسی لبنان را به گونهای مدیریت کرد تا از داخل آن فردی با مشخصات ادیب بیرون آید.
🔻 حزبالله در دیدارهای مختلف گفته بود که من سه خط قرمز -و به تعبیری سه نه- دارم؛
1⃣ انتخابات زودهنگام پارلمانی، نه
2⃣ تشکیل دولت بیطرف، نه
3⃣ هر کسی که از سوی سفارت آمریکا مطرح شود، نه.
🔹 آنچه در عمل اتفاق افتاد توأم با رعایت این سه خط قرمز حزبالله بود و البته حزبالله به گونهای هوشمندانه عمل کرد تا خط قرمزهایش با منافع لبنان و مصالح احزاب دیگر هم انطباق داشته باشد.
@nargesyare:
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_ششم
💠 گریه یوسف را از پشت سر میشنیدم و میدیدم چشمان این رزمنده در برابر بارش اشکهایش #مقاومت میکند که مستقیم نگاهش کردم و بیپرده پرسیدم :«چی شده؟»
از صراحت سوالم، مقاومتش شکست و به لکنت افتاد :«بچهها عباس رو بردن درمانگاه...» گاهی تنها خوشخیالی میتواند نفسِ رفته را برگرداند که کودکانه میان حرفش پریدم :«دیدم دستش #زخمی شده!»
💠 و کار عباس از یک زخم گذشته بود که نگاهش به زمین افتاد و صدایش به سختی بالا آمد :«الان که برگشت یه راکت خورد تو #خاکریز.»
از گریه یوسف همه بیدار شده بودند، زنعمو پشت در آمد و پیش از آنکه چیزی بپرسد، من از در بیرون رفتم.
💠 دیگر نمیشنیدم رزمنده از حال عباس چه میگوید و زنعمو چطور به هم ریخته و فقط به سمت انتهای کوچه میدویدم. مسیر طولانی خانه تا درمانگاه را با #بیقراری دویدم و وقتی رسیدم دیگر نه به قدمهایم رمقی مانده بود نه به قلبم.
دستم را به نرده ورودی درمانگاه گرفته بودم و برای پیش رفتن به پایم التماس میکردم که در گوشه حیاط عباسم را دیدم.
💠 تختهای حیاط همه پر شده و عباس را در سایه دیوار روی زمین خوابانده بودند. بهقدری آرام بود که خیال کردم خوابش برده و خبر نداشتم دیگر #خونی به رگهایش نمانده است.
چند قدم بیشتر با پیکرش فاصله نداشتم، در همین فاصله با هر قدم قلبم به قفسه سینه کوبیده میشد و بالای سرش از #نفس افتادم.
💠 دیگر قلبم فراموش کرده بود تا بتپد و به تماشای عباس پلکی هم نمیزد. رگهایم همه از خون خالی شده و توانی به تنم نمانده بود که پهلویش زانو زدم و با چشم خودم دیدم این گوشه، #علقمه عباس من شده است.
زخم دستش هنوز با چفیه پوشیده بود و دیگر این #جراحت به چشمم نمیآمد که همان دست از بدن جدا شده و کنار پیکرش روی زمین مانده بود.
💠 سرش به تنش سالم بود، اما از شکاف پیشانی بهقدری #خون روی صورتش باریده بود که دلم از هم پاشیده شد.
شیشه چشمم از اشک پُر شده و حتی یک قطره جرأت چکیدن نداشت که آنچه میدیدم #باور نگاهم نمیشد.
💠 دلم میخواست یکبار دیگر چشمانش را ببینم که دستم را به تمنا به طرف صورتش بلند کردم. با سرانگشتم گلبرگ خون را از روی چشمانش جمع میکردم و زیر لب التماسش میکردم تا فقط یکبار دیگر نگاهم کند.
با همین چشمهای به خون نشسته، ساعتی پیش نگران جان ما #نارنجک را به دستم سپرد و در برابر نگاهم جان داد و همین خاطره کافی بود تا خانه خیالم زیر و رو شود.
💠 با هر دو دستم به صورتش دست میکشیدم و نمیخواستم کسی صدایم را بشنود که نفس نفس میزدم :«عباس من بدون تو چی کار کنم؟ من بعد از مامان و بابا فقط تو رو داشتم! تورو خدا با من حرف بزن!»
دیگر دلش از این دنیا جدا شده و نگران بار غمش نبودم که پیراهن #صبوریام را پاره کردم و جراحت جانم را نشانش دادم :«عباس میدونی سر حیدر چه بلایی اومده؟ زخمی بود، #اسیرش کردن، الان نمیدونم زندهاس یا نه! هر دفعه میومدی خونه دلم میخواست بهت بگم با حیدر چی کار کردن، اما انقدر خسته بودی خجالت میکشیدم حرفی بزنم! عباس من دارم از داغ تو و حیدر دق میکنم!»
💠 دیگر باران اشک به یاری دستانم آمده بود تا نقش خون را از رویش بشویم بلکه یکبار دیگر صورتش را سیر ببینم و همین چشمان بسته و چهره #مظلومش برای کشتن دل من کافی بود.
#حیایم اجازه نمیداد نغمه نالههایم را #نامحرم بشنود که صورتم را روی سینه پُر خاک و خونش فشار میدادم و بیصدا ضجه میزدم.
💠 بدنش هنوز گرم بود و همین گرما باعث میشد تا از هجوم گریه در گلو نمیرم و حس کنم دوباره در #آغوشش جا شدهام که ناله مردی سرم را بلند کرد.
عمو از خانه رسیده بود، از سنگینی #قلب دست روی سینه گرفته و قدمهایش را دنبال خودش میکشید. پایین پای عباس رسید، نگاهی به پیکرش کرد و دیگر نالهای برایش نمانده بود که با نفسهایی بریده نجوا میکرد.
💠 نمیشنیدم چه میگوید اما میدیدم با هر کلمه رنگ #زندگی از صورتش میپَرد و تا خواستم سمتش بروم همانجا زمین خورد.
پیکر پاره پاره عباس، عمو که از درد به خودش میپیچید و درمانگاهی که جز #پایداری پرستارانش وسیلهای برای مداوا نداشت.
💠 بیش از دو ماه درد #غیرت و مراقبت از #ناموس در برابر #داعش و هر لحظه شاهد تشنگی و گرسنگی ما بودن، طاقتش را تمام کرده و #شهادت عباس دیگر قلبش را از هم متلاشی کرده بود.
هر لحظه بین عباس و عمو که پرستاران با دست خالی میخواستند احیایش کنند، پَرپَر میزدم تا آخر عمو در برابر چشمانم پس از یک ساعت #درد کشیدن جان داد...
#ادامه_دارد
@nargesyare:
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_پنجم
💠 عباس بیمعطلی به پشت سرش چرخید و با همان حالی که برایش نمانده بود به سمت ایوان برگشت.
میدانستم از #شیرخشک یوسف چند قاشق بیشتر نمانده و فرصت نداد حرفی بزنم که یکسر به آشپزخانه رفت و قوطی شیرخشک را با خودش آورد.
💠 از پلههای ایوان که پایین آمد، مقابلش ایستادم و با نگرانی نجوا کردم :«پس یوسف چی؟» هشدار من نهتنها #پشیمانش نکرد که با حرکت دستش به امّ جعفر اشاره کرد داخل حیاط شود و از من خواهش کرد :«یه شیشه آب میاری؟»
بیقراریهای یوسف مقابل چشمانم بود و پایم پیش نمیرفت که قاطعانه دستور داد :«برو خواهرجون!» نمیدانستم جواب حلیه را چه باید بدهم و عباس مصمم بود طفل #همسایه را سیر کند که راهی آشپزخانه شدم.
💠 وقتی با شیشه آب برگشتم، دیدم امّ جعفر روی ایوان نشسته و عباس پایین ایوان منتظر من ایستاده است. اشاره کرد شیشه را به امّ جعفر بدهم و نصف همان چند قاشق شیرخشک باقیمانده را در شیشه ریخت.
دستان زن بینوا از #شادی میلرزید و دست عباس از خستگی و خونریزی سست شده بود که بلافاصله قوطی را به من داد و بیهیچ حرفی به سمت در حیاط به راه افتاد.
💠 امّ جعفر میان گریه و خنده تشکر میکرد و من میدیدم عباس روی زمین راه نمیرود و در #آسمان پرواز میکند که دوباره بیتاب رفتنش شدم.
دنبالش دویدم، کنار در حیاط دستش را گرفتم و با #گریهای که گلویم را بسته بود التماسش کردم :«یه ساعت استراحت کن بعد برو!»
💠 انعکاس طلوع آفتاب در نگاهش عین رؤیا بود و من محو چشمان #آسمانیاش شده بودم که لبخندی زد و زمزمه کرد :«فقط اومده بودم از حال شما باخبر بشم. نمیشه خاکریزها رو خالی گذاشت، ما با #حاج_قاسم قرار گذاشتیم!» و نفهمیدم این چه قراری بود که قرار از قلب عباس برده و او را #مشتاقانه به سمت معرکه میکشید.
در را که پشت سرش بستم، حس کردم #قلبم از قفس سینه پرید. یک ماه بیخبری از حیدر کار دلم را ساخته و این نفسهای بریده آخرین دارایی دلم بود که آن را هم عباس با خودش برد.
💠 پای ایوان که رسیدم امّ جعفر هنوز به کودکش شیر میداد و تا چشمش به من افتاد، دوباره تشکر کرد :«خدا پدر مادرت رو بیامرزه! خدا برادر و شوهرت رو برات حفظ کنه!»
او #دعا میکرد و آرزوهایش همه حسرت دل من بود که شیشه چشمم شکست و اشکم جاری شد.
💠 چشمان او هم هنوز از شادی خیس بود که به رویم خندید و دلگرمی داد :«#حاج_قاسم و جوونای شهر مثل شیر جلوی #داعش وایسادن! شیخ مصطفی میگفت #سید_علی_خامنهای به حاج قاسم گفته برو آمرلی، تا آزاد نشده برنگرد!»
سپس سری تکان داد و اخباری که عباس از دل غمگینم پنهان میکرد، به گوشم رساند :«بیچاره مردم #سنجار! فقط ده روز تونستن مقاومت کنن. چند روز پیش #داعش وارد شهر شده؛ میگن هفت هزار نفر رو کشته، پنج هزار تا دختر هم با خودش برده!»
💠 با خبرهایی که میشنیدم کابوس عدنان هر لحظه به حقیقت نزدیکتر میشد، ناله حیدر دوباره در گوشم میپیچید و او از دل من خبر نداشت که با نگرانی ادامه داد :«شوهرم دیروز میگفت بعد از اینکه فرماندههای شهر بازم #اماننامه رو رد کردن، داعش تهدید کرده نمیذاره یه مرد زنده از #آمرلی بره بیرون!»
او میگفت و من تازه میفهمیدم چرا دل عباس طوری لرزیده بود که برای ما #نارنجک آورده و از چشمان خسته و بیخوابش خون میبارید.
💠 از خیال اینکه عباس با چه دلی ما را تنها با یک نارنجک رها کرد و به معرکه برگشت، طوری سوختم که دیگر ترس #اسارت در دلم خاکستر شد و اینها همه پیش غم حیدر هیچ بود.
اگر هنوز زنده بود، از تصور اسارت #ناموسش بیش از بلایی که عدنان به سرش میآورد، عذاب میکشید و اگر #شهید شده بود، دلش حتی در #بهشت از غصه حال و روز ما در آتش بود!
💠 با سرانگشتان لرزانم نارنجک را در دستم لمس کردم و از جای خالی انگشتان حیدر در دستانم #آتش گرفتم که دوباره صدای گریه یوسف از اتاق بلند شد.
نگاهم به قوطی شیر خشک افتاد که شاید تنها یکبار دیگر میتوانست یوسف را #سیر کند. بهسرعت قوطی را برداشتم تا به اتاق ببرم و نمیدانستم با این نارنجک چه کنم که کسی به در حیاط زد.
💠 حس کردم عباس برگشته، نارنجک و قوطی شیر خشک را لب ایوان گذاشتم و به #شوق دیدار دوباره عباس، شالم را از روی نرده ایوان برداشتم.
همانطور که به سمت در میدویدم، سرم را پوشاندم و به سرعت در را گشودم که چهره خاکی #رزمندهای آینه نگاهم را گرفت. خشکم زد و لبهای او بیشتر به خشکی میزد که به سختی پرسید :«حاجی خونهاس؟»...
#ادامه_دارد
ده مورد از بهترین دکترها در جهان: «بخونیدددددد آخرش ارزش داره»
1- قرآن کریم
2- آب نوشیدن زیاد
3- خواب کافی در شب
4- هوای آزاد و پاک
5- روزی نیم ساعت پیاده روی
6- خوردن غذای سالم و به مقدار
7- نور آفتاب
8- عسل
9- سیاه دانه
10- راضی بودن به قضا و قدرچه خیرش و چه شرش
1- نفس بکش با لااله الاالله
2- نفست را سرزنش کن با استغفرالله
3- هنگام دردکشیدن بگو الحمدلله
4- هنگام تعجب بگو سبحان الله
5- هنگام خوشحالی صلوات بررسول الله
6- هنگام ناراحتی انالله واناالیه راجعون
7- سم چشمانت رابشکن به گفتن ماشاالله تبارک الله
8- شروع کن بابسم الله الرحمن الرحيم
9-خاتمه بده با الحمدلله رب العالمين
دیدی تا یه جوک باحال میبینی درجا کپی میکنی و بعدش پخش میکنی !!!
حالاببینم سوره ای ازقرآن که معادل یک سوم قرآن هست راچکارش میکنی..
ﺑِﺴﻢِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِ ﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢِ ﴿.قُل.هُوَ.اللَّهُ.أَحَدٌ.۞.اللَّهُ.الصَّمَدُ.۞.لَمْ.يَلِدْ.وَلَمْ.يُولَدْ.۞.وَلَمْ.يَكُن.لَّهُ.كُفُوًا.أَحَد.﴾.
🌾فکرش رابکن..
روز قیامت با خودت میگی کاش بیشتر میفرستادم!
بخونيد لطفا خيلى وقتتون رو نميگيره.....پشیمون نمیشید از خوندنش
ﺗﺨﻤﻴﻦ ﺯﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ 93% ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﻳﻦ ﻣﺘﻦ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺍﺭﺳﺎﻝ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺮﺩ، ﺯﻳﺮﺍ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﻲ ﺍﻧﺪﻳﺸﻨﺪ، ﻭﻟﻲ ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﺟﺰﺀ ﺁﻥ 7% ﺑﺎﻗﻲ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﻴﺪ، ﺍﻳﻦ ﭘﻴﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺍﺭﺳﺎﻝ ﻧﻤﺎﻳﻴﺪ، ﻣﻦ ﺟﺰﺀ ﺁﻥ 7% ﺑﻮﺩﻡ!
خداوند؛در اوقات ذيل ازخنده کردن سخت بدش می اید:
1: خنده كردن در بالاى قبرستان
2: خنده كردن از پشت جنازه
3: در مجلس علما
4: در هنگام تلاوت قرآن كريم
5: در مسجد
6: در هنگام اذان..........
5 . معلومات سحر اميز ...
1_ايا ميدانى:
زمانى که اذان تمام ميشود؛ دعایت مستجاب میشود....
پس محروم نکن خودت را از دعا؛بعد از تکرار کردن اذان و دعاى معروف (اللهم رب هذه الدعوة التامة....)
حتما منتشر کن شايد يکى غير از تو اينرا نميداند، .....
2_ايا ميدانى
کجا قرار داده ميشود گناهان تو در حالی که نمازمیخواني؟
رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمودند (که بنده ی خدا وقتي بلند شد تانماز بخواند با تمام گناهانش آمده .....
پس گناهانش بر روي سرش وگردنش گذاشته ميشود پس هر بار که که به رکوع وسجود ميرود گناهانش ميريزد)
اي کسي که عجله ميکني در رکوع وسجود؛
سجود ورکوعت را تا ميتواني طولاني کن تا گناهانت از تو بريزد اين اجر را از دست نده.....
3_ايا ميداني
زن نيکو کاري فوت کردو هر وقت قبرش رازيارت ميکردند از خاک قبرش بوي گل مي امد شوهرش گفت که او هيچ وقت خواندن سوره ملک را قبل از خواب ترک نميکرده پس مبارک باد بر ان کسي که خواندن سوره ملک قبل از خواب را براي خودش عادت قرار داده پس بر اين کار حريص باش زيرا نجات ميابي از عذاب قبر "به هر کس دوستش داري خبر بده"
4_ايا ميداني
با خواندن آية الکرسى بعد از هر نماز فاصله بين تو وبهشت فقط مرگ است ...
یعنی با مرگ ورودت در بهشت تضمینی است......
5_ايا ميداني
بعد از تمام شدن نمازنباید عجله کنی وباید مدتي بشينی؛ براي اينکه ملائکه بعد نماز
براى تو دعا ميکنند ؛نزد خداوند .......
�توجه- توجه- توجه- توجه هرکس در موقعي اذان به موسيقي و ترانه گوش دهد نمي تواند هنگام مرگ شهادتين بگويد .
........
واگر منتشر نکني بدان که گناهانت مانع اين کارت شده اند .
بفرست و بگذار غير از تو ؛کسی توبه کند.
اللهم صل على محمد واله محمد
بخون تا بفهمي خدا چه مهربونه
(فقط بخون)
فوايد آية الکرسي:
خواندن آن هنگام خروج از منزل، هفتاد هزار فرشته نگهبان شما ميشوند......
هنگام ورود به منزل، قحطي و فقرهرگز به منزلتان نمي آيد......
خواندن بعد از وضو،شخصيت شما را70درجه بلند مرتبه تر مي سازد......
خواندن قبل ازاستراحت، فرشته هاتمام شب رامحافظتان خواهندبود......
خواندن بعد ازنمازواجب، فاصله شما تابهشت فقط مرگ است.....
پخش اين پيام زيباصدقه جاريه است .....
التماس دعا
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
�اللّه ُلاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُو الْحَيُّ الْقَيُّوم لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْض مَن ذَاالَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِم ْوَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُون بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَاشَاء وَسِع کُرْسِيُّهُ السَّمَاوَات وَالأَرْض وَلا يَؤُودُهُ حِفظُهُمَا وَهُوالْعَلِي ُّ الْعَظِيمُ ) .
خداياکسي که ارسالش کند روزيش را بيشتر کن
🌷آمين يارب العالمين🌷
♨️خبر دیدار ماکرون با حضرت آیت الله سیستانی کذب محض است
▫️بعضی منابع خبری اعلام کرده بودند که قرار است ماکرون رییسجمهور فرانسه در سفر خود به عراق با آیتالله سیستانی دیدار کند که این خبر از اساس دروغ است.
#خاطرات_شهدا📚
در کمدش را باز کردم
و دیدم تمام در کمدش را با عکس های شهدا پر کرده است و بالایشان نوشته بود:
ای سر و پا! من بی سر و پا، خود را کنار عکس شهدا پیدا کردم.
خوب که دقت کردم یک جای خالی روی در کمدش بود، گفتم:
#محمد عکس یکی از شهدا بزن اینجا، این جای خالی قشنگ نیست.
گفت اونجا جای عکس خودمه ...🌱😉
#شهیدمحمدغفاری💛
#سالروز_شهادت
#مدافع_وطن
..
🔴 نشریه آمریکایی: وقت تجدید نظر در رابطه شرمآورمان با عربستان سعودی رسيده است
🔹 نشریه آمریکایی «نشنالاینترست» در گزارشی با اشاره به جنایتهای ائتلاف تحت رهبری عربستان سعودی در یمن خواستار تجدید نظر واشنگتن در رابطه با این کشور شد.
🔸 این نشريه در یادداشت روز چهارشنبه خود خاطرنشان کرد كه رئیسجمهور بعدی آمریکا، صرفنظر از اینکه «دونالد ترامپ» باشد یا «جو بایدن» باید در رابطه با عربستان سعودی تجدیدنظر کند.
شهید سلیمانی به مراتب قوی تر از قاسم سلیمانی است
🔹بعضی ها را نمی شود دوست نداشت بعضی ها را نمی شود فراموش کرد انگار آنها را همچون مدالی بر دلت آویخته اند یا چنان عطر عاشقی به وجودشان زده اند که این عطر تا اعماق جانت نفوذ کرده و هر کس که می رسد اسم عطرت را می پرسد و تو با افتخار سری به تایید تکان می دهی و با آب و تاب نامش را بر زبان می آوری.
بعضی ها را خدا آفریده تا برای همیشه تاریخ باشند و بدرخشند. برخی می شوند سلمان فارسی از دیار فارس تا به حجاز می روند و مفتخر به دوستی و همنشینی با خاتم المرسلین شوند تا جایی که حضرت سلمان را از خودشان بداند.
🔹برخی می شوند میثم تمار که نخل به نخل دلداگی را با ندبه های شبانه اش سیراب می کند تا مهیّای روز سر به داریش شود. و یکی ابوذر است از صحرای ربذه. نامی در جاودانگی تاریخ. مسلم ابن عقیل یکی دیگر از آن هاست که از بام عمارت پادشاهی به عشق حسین بن علی برسجدگاه زمین بوسه می زند آنگاه تا ملکوت اوج می گیرد. این ها را نمی شود از ذهن ها پاک کرد، از تاریخ جدایشان نمود و از دلها زدود. این تجربه ی تاریخ است. اگرچه حافظه ی ضعیف بعضی ها میل به تکرار ندانم کاری دارد.
🔹پلیس امنیت سازمان ملل نابخردانه عکس مردی را از روی میز کنفرانس به هنگام سخنرانی اسماعیل بقایی هامانه کنار می زند که دنیای امروز در مقابل شجاعتش شهامت و رشادتش سر خم کرده است. دهخدای دیگری باید بیاید تا واژه از خود گذشتگی، دلدادگی، تقوا و مردانگی را از ویژگی های منحصر به فرد این مرد باز تعریف کند. بروند به این خیال خام خود خوش باشند که عکس سردار دلها را، از روی میز برداشتند غافل از این که آن را جایی بالا تر، در محضر قضاوت مردم به نمایش گذاشتند.
✍سردار شهید ما قاسم سلیمانی عکس نیست که محو شود صدا نیست که خاموش شود... سردار قاسم سلیمانی یک باور و عقیده است که از مکتب عاشورا نشأت گرفته و تا همیشه تاریخ ان شاءالله جاودانه خواهد ماند.
@nargesyare:
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_هشتم
💠 شنیدن همین جمله کافی بود تا کاسه دلم ترک بردارد و از رفتن حلیه #وحشت کنم.
در هیاهوی بیمارانی که عازم رفتن شده بودند حلیه کنارم رسید، صورت پژمردهاش به #شوق زنده ماندن یوسف گل انداخته و من میترسیدم این سفرِ آخرشان باشد که زبانم بند آمد و او مشتاق رفتن بود که یوسف را از آغوش لختم گرفت و با صدایی که از این #معجزه به لرزه افتاده بود، زمزمه کرد :«نرجس #دعا کن بچهام از دستم نره!»
💠 به چشمان زیبایش نگاه میکردم، دلم میخواست مانعش شوم، اما زبانم نمیچرخید و او بیخبر از خطری که #تهدیدشان میکرد، پس از روزها به رویم لبخندی زد و نجوا کرد :«عباس به من یه باطری داده بود! گفته بود هر وقت لازم شد این باطری رو بندازم تو گوشی و بهش زنگ بزنم.»
و بغض طوری گلویش را گرفت که صدایش میان گریه گم شد :«اما آخر عباس رفت و نتونستم باهاش حرف بزنم!»
💠 رزمندهای با عجله بیماران را به داخل هلیکوپتر میفرستاد، نگاه من حیران رفتن و ماندن حلیه بود و او میخواست #حسرت آنچه از دستش رفته به من هدیه کند که یوسف را محکمتر در آغوش گرفت، میان جمعیت خودش را به سمت هلیکوپتر کشید و رو به من خبر داد :«باطری رو گذاشتم تو کمد!»
قلب نگاهم از رفتنشان میتپید و میدانستم ماندنشان هم یوسف را میکُشد که زبانم بند دلم شد و او در برابر چشمانم رفت.
💠 هلیکوپتر از زمین جدا شد و ما عزیزانمان را بر فراز جهنم #داعش به این هلیکوپتر سپرده و میترسیدیم شاهد سقوط و سوختن پارههای تنمان باشیم که یکی از فرماندهان شهر رو به همه صدا رساند :«به خدا #توکل کنید! عملیات آزادی #آمرلی شروع شده! چندتا از روستاهای اطراف آزاد شده! به مدد #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) آزادی آمرلی نزدیکه!»
شاید هم میخواست با این خبر نه فقط دل ما که سرمان را گرم کند تا چشمانمان کمتر دنبال هلیکوپتر بدود.
💠 من فقط زیر لب #صاحبالزمان (علیهالسلام) را صدا میزدم که گلولهای به سمت آسمان شلیک نشود تا لحظهای که هلیکوپتر در افق نگاهم گم شد و ناگزیر یادگاریهای برادرم را به #خدا سپردم.
دلتنگی، گرسنگی، گرما و بیماری جانم را گرفته بود، قدمهایم را به سمت خانه میکشیدم و هنوز دلم پیش حلیه و یوسف بود که قدمی میرفتم و باز سرم را میچرخاندم مبادا #انفجار و سقوطی رخ داده باشد.
💠 در خلوت مسیر خانه، حرفهای فرمانده در سرم میچرخید و به زخم دلم نمک میپاشید که رسیدن نیروهای مردمی و شکست #محاصره در حالیکه از حیدرم بیخبر بودم، عین حسرت بود.
به خانه که رسیدم دوباره جای خالی عباس و عمو، در و دیوار دلم را در هم کوبید و دست خودم نبود که باز پلکم شکست و اشکم جاری شد.
💠 نمیدانستم وقتی خط حیدر خاموش و خودش #اسیر عدنان یا #شهید است، با هدیه حلیه چه کنم و با این حال بیاختیار به سمت کمد رفتم.
در کمد را که باز کردم، لباس عروسم خودی نشان داد و دیگر دامادی در میان نبود که همین لباس #عروس آتشم زد. از گرما و تب خیس عرق شده بودم و همانجا پای کمد نشستم.
💠 حلیه باطری را کنار موبایلم کف کمد گذاشته بود و گرفتن شماره حیدر و تجربه حس #انتظاری که روزی بهاریترین حال دلم بود، به کام خیالم شیرین آمد که دستم بیاختیار به سمت باطری رفت.
در تمام لحظاتی که موبایل را روشن میکردم، دستانم از تصور صدای حیدر میلرزید و چشمانم بیاراده میبارید.
💠 انگشتم روی اسمش ثابت مانده و همه وجودم دست #دعا شده بود تا معجزهای شود و اینهمه خوشخیالی تا مغز استخوانم را میسوزاند.
کلید تماس زیر انگشتم بود، دلم دست به دامن #امام_مجتبی (علیهالسلام) شد و با رؤیایی دست نیافتنی تماس گرفتم. چند لحظه سکوت و بوق آزادی که قلبم را از جا کَند!
💠 تمام تنم به لرزه افتاده بود، گوشی را با انگشتانم محکم گرفته بودم تا لحظه اجابت این معجزه را از دست ندهم و با #رؤیای شنیدن صدای حیدر نفسهایم میتپید.
فقط بوق آزاد میخورد، جان من دیگر به لبم آمده بود و خبری از صدای حیدرم نبود. پرنده احساسم در آسمان #امید پر کشید و تماس بیهیچ پاسخی تمام شد که دوباره دلم در قفس دلتنگی به زمین کوبیده شد.
💠 پی در پی شماره میگرفتم، با هر بوق آزاد، میمُردم و زنده میشدم و باورم نمیشد شرّ عدنان از سر حیدر کم شده و #عشقم رها شده باشد.
دست و پا زدن در برزخ امید و ناامیدی بلایی سر دلم آورده بود که دیگر کارم از گریه گذشته و به درگاه #خدا زار میزدم تا دوباره صدای حیدر را بشنوم. بیش از چهل روز بود حرارت احساس حیدر را حس نکرده بودم که دیگر دلم یخ زده و انگشتم روی گوشی میلرزید...
#ادامه_دارد