eitaa logo
سَمتِ بِهِشت
2.6هزار دنبال‌کننده
21.5هزار عکس
5.8هزار ویدیو
214 فایل
‌ فعالیتها سایت www.samtebehesht.ir ویسگون http://www.wisgoon.com/samte_behesht پیام ناشناس http://harfeto.timefriend.net/16074218476816 ارتباط @Amirmehrab56
مشاهده در ایتا
دانلود
پاییز امسال با فامیلامون رفته بودیم گردوچینی! الحمدلله تقریبا بدحجاب نداریم مگر یکی دو نفر که اتفاقا یکیشون اونروز اومده بود و فضا کم کم داشت میرفت به سمت شوخی و خنده مردا با اون. آقایون وقتی دیده بودن که ملینا خودشو سفت نگرفته بدشون نیومد که اینجوری یه حالی هم ببرن. رفتم پیشش و کیسه گردوهامو گذاشتم کنار. گفتم چقدر جمع کردی؟ کیسه رو نشون داد و گفت: فکر کنم دو کیلویی بشه. گفتم: من از گردوهای سمت شما نچیدم. میشه دوتا بردارم مزه کنم. گفت بردار. برداشتم و سر حرف رو باز کردم. چند لحظه بعد یه دونه دیگه برداشتم و خوردم. گفتم چه خوشمزه است!! دوباره اجازه گرفتم و دوتا دیگه برداشتم و شکستم. « حتی یه ذره شم بهش ندادم 😜 » بازم دست بردم و یکی دیگه آوردم بیرون. بد نگام میکرد. جابجا شدم یه جوری که انگار میخوام ده‌تا دیگه بخورم گفتم: بازم میشه بردارم؟ گفت: نه... گفتم یه دونه دیگه! گفت: همینطور یه دونه یه دونه داری تمومش میکنی!! گفتم: حالا با یه دونه دیگه که اتفاقی نمیفته... گفت: چرا میفته... گفتم: پس چرا اولش اجازه دادی؟ گفت: نمی دونستم اینقدر اشتها داری! گفتم: یعنی اگه می دونستی نمیذاشتی بردارم؟؟ گفت: نه همون اندازه که ازش گردو گرفته بودم از گردوهای خوش‌رنگ و بزرگ خودم برداشتم و ریختم تو کیسه‌اش. گفتم: حواست باشه. شیطون میخواد ذره ذره حیا رو ازت بگیره. تا همین پریسال چادری بودی ولی حالا موهاتم بیرونه!! گفت: حالا چهارتا لاخ مو که اتفاقی نمیفته. گفتم: اینو خودتم قبول نکردی. مطمئن باش خدا هم قبول نمیکنه.