هدایت شده از برنامه تلویزیونی سمت خدا
طرح تخفیفی کتابها بمناسبت دهه کرامت.pdf
646.4K
📚 طرح تخفیفی کتابهای معرفی شده در برنامه سمت خدا بمناسبت دهه کرامت (میلاد حضرت معصومه سلام الله علیها تا میلاد امام رضا علیه السلام)
⬅️ جهت کسب اطلاعات بیشتر و مشاهده لیست کتابها PDF مربوطه را ملاحظه فرمایید.
💠 @samtekhoda3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 خوشبختی يعنی
🌸 تو زندگيت امام رضا داری ...
🌹 عيد ميلاد امام رئوف مبارك
#نجم_الدین_شریعتی
💠 @samtekhoda3
✨ اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی
🔸 جز قامت گلدسته شمشادی نمیخواهیم
🔸 جز صحن گوهرشادتان شادی نمیخواهیم
🔹 عمری است روی گنبدت بالانشین هستیم
🔹 جایی به جز این خانه که دادی نمیخواهیم
🔸 دل را گرفتار تمام صحنها کردیم
🔸 در صحن آزادی هم آزادی نمیخواهیم
🔹 پیش تو بودن منتهای آرزوی ماست
🔹 بی تو چه آبادی، چه ویرانه نمیخواهیم
🔸 با دانههای حضرتی تا پر درآوردیم
🔸 از دانههای دیگر امدادی نمیخواهیم
🔹 عشق حقیقی بین ما و حضرت آقاست
🔹 افسانهی شیرین و فرهادی نمیخواهیم
📝 شعر از : عارفه دهقانی
💠 @samtekhoda3
🔸 امام صادق علیه السلام : يك درهم كه در راه اهل بیت هزینه بشود. بهتر است از دو ميليون درهمى كه در راه خير ديگر صرف شود.
🔻 سمت خدایی های عزیز
🔹 جهت مشارکت اعزام زوار اولیها به مشهد مقدس میتوانید کمکهای خود را به
💳 شماره کارت
5041727044444444
(بانک قرض الحسنه رسالت)
به نام کانون فرهنگی حضرت خدیجه سلام الله علیها
واریز فرمایید.
🔹 هزینه اعزام هر زائر به مشهد مقدس دویست هزار تومان میباشد که شما میتوانید در تمام یا بخشی از آن سهیم شوید.
📱 لطفا بعد از واریز پیامک بدهید مربوط به زوار مشهد
09127522690
💠 @samtekhoda3
💠 امسال نیز در دهه کرامت، برنامه سمت خدا به یاری مخاطبین عزیزش، بزرگوارانی که تاکنون به مشهد و قم مشرف نشده اند به این شهرهای زیارتی اعزام خواهد کرد، اعزام این زائران بزرگوار از طریق ائمه جماعات و مبلغین محترم مناطق خواهد بود.
📋 مبلغین گرامی برای ثبت نام به سایت برنامه مراجعه نمایند.
🌐 www.samtekhoda3.ir
نمونه ای از یک شیعه واقعی امام رضا علیه السلام.mp3
2.21M
🎙 کلیپ صوتی : محمد بن ابی عمیر، نمونه ای از یک شیعه واقعی امام رضا علیه السلام
⬅️ آیا ما نیز در عمل شیعه واقعی هستیم ؟
👤 #حجت_الاسلام_حسینی_قمی
⏱ زمان : ۴:۳۴
🗂 حجم : ۲.۱ مگابایت
💠 @samtekhoda3
هدایت شده از برنامه تلویزیونی سمت خدا
🔹 در تعیین اجاره خانه رحم بیشتری داشته باشیم !
🔸 به برکت میلاد امام رئوف حضرت امام رضا علیه السلام، در تعیین میزان اجاره، هر قدر که در توانتان هست هوای مستاجران خود را داشته باشید.
💠 @samtekhoda3
🔹 یکی از اصحاب به امام رضا علیه السلام عرض کرد که : «عَلِّمْنِی دُعاءً وَ اُوجِزْ ». دعایی به ما یاد بدهید که مختصر باشد.
🔸 حضرت فرمودند : «اگر بخواهی با خدایت گفت وگو کنی و مختصر باشد، این جمله ها را بگو :
« یا مَنْ دَلَّنِی عَلی نَفسِه، وَ ذَلَّلَ قَلبِی بِتَصدیقِه، اَسئَلُک الأمنَ وَ الاِیمانَ فِی الدُّنیاء وَ الآخِرَه »
ای کسی که مرا به سوی خودت رهنمون گشتی و دلم را به واسطه تصدیق خود آرام گرداندی. از تو ایمان و امنیت در دنیا و آخرت را خواستارم.
💠 @samtekhoda3
97-5-3-حجت الاسلام رفیعی.mp3
13.31M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا
👤 #حجت_الاسلام_رفیعی
📚 با موضوع : انتظارات امام رضا علیه السلام از شیعیان
✨ در جوار حرم مطهر حضرت امام رضا علیه السلام
🗓 چهارشنبه سوم مرداد ماه
🗂 حجم : ۱۲.۶ مگابایت
💠 @samtekhoda3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 دیدم همه جا بر در و دیوار حریمت
🔸 جایی ننوشته است گنهکار نیاید
🔹 مدیحه سرایی در جوار حرم مطهر رضوی
💠 @samtekhoda3
97-5-4-حجت الاسلام عالی.mp3
9.9M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا
👤 #حجت_الاسلام_عالی
📚 با موضوع : یاد مرگ (شب اول قبر و زندگی برزخی)
🗓 پنجشنبه چهارم مرداد ماه
🗂 حجم : ۹.۴ مگابایت
💠 @samtekhoda3
🔸 پنجاه و ششمین هفته ختم قرآن کریم برنامه سمت خدا با گرامیداشت یاد واعظ شهیر و روضه خوان با اخلاص اهلبیت عصمت و طهارت و شیفته واقعی حضرت حجت بن الحسن المهدی، مرحوم حاج شیخ احمد کافی( ۱۳۱۵ تا ۱۳۵۷) برگزار گردید.
🔹 شاید رمز ماندگاری یاد و نوای حاج شیخ احمد کافی را باید در اخلاص ایشان جستجو کرد.
🔹 از کارهای مهم ایشان، احیای دعای پرفیض ندبه و تاسیس مهدیه تهران و انجام کارهای عام المنفعه فراوان و هدایت نسل جوان در زمان طاغوت بود.
روحشان غرق رحمت الهی باشد.
📝 داستان زیر به نقل از خود ایشان در یکی از نوارهای سخنرانیشان میباشد.
🔻🔻🔻
🔸 ماجرای کافی و آقا جلال (صاحب کاباره بزرگ در عظیمیه کرج)
«پارسال خدا یک توفیق به من داد. من خیلی شرمنده خدا هستم، خیلی زیاد. من یک وقتی فکرش را کردم، دیدم خدا بیش از سهم من چیزی به من داده. اینقدر سهم ما نمیشد. به جهتی که من پارسال ۱۰ روز در کرج منبر میرفتم. یک روز در کرج میرفتیم جلوی یک جایی، دیدیم خیلی مردم میروند آنجا. گفتیم اینجا کجاست؟ گفتند حاج آقا اینجا کاباره است. من هم یک جوری هستم در برنامه تبلیغیام که اینقدر یاس و ناامیدی در قاموس لغتم نیست. من گفتم صاحب اینجا کیست؟ گفتند یک جوانی است، سی چهل سالش هم بیشتر نیست. ۷۰۰۰ متر زمین بود، یک استخر بزرگ داشت و هر روز اونجا بساط گناه و معصیت خدا برپا بود.
گفتم: میشود ما این صاحبش را ببینیم؟ گفتند: نه حاج آقا، یک طوری هست.
من هم دلم درد میکند برای این کارها. هر چه فکر کردم که چطور با این صاحب کاباره تماس بگیریم، دیدم یک بچه هیئتی را سراغش بفرستیم با این رفیق نیست. یکی از این داشهای کرج را من دیدم. گفت: حاج آقا سلام علیکم، امری داشتید؟ گفتم: سلام علیکم، آره بیا اینجا ببینم. گفتم: شما با این صاحب کاباره رفیق هستی؟ گفت: آره. گفتم: آنجا هم رفتی؟ گفت: خیلی. گفتم: ما یک کار داشتیم. گفت: چیست؟ گفتم: فقط میخواهم این (صاحب کاباره) را دو ساعت به من برسانی. گفت: کجا بیاد؟ گفتم: من فردا یک خرده زودتر، از تهران میآیم کرج. یک ساعت میآیم خانه تو.
آمدیم و نشستیم و حرف زدیم و شوخی کردیم. بعد گفتم فلانی روزی چقدر اینجا (کاباره) درآمد داری؟ گفت: خدا میرساند. گفتم: کاباره و عرق و شراب، خدا میرساند؟! گفت: روزی هفت هشت (هزار) تومان در میآید. گفتم: هفت هشت هزار تومان فروشه؟ گفت: نه؛ روزی هفت هشت هزار تومان درآمد هست. گفتم: هفت هشت هزار تومان چیزی نیست، هفتاد هشتاد هزار تومان چیزی نیست، هفتصد هشتصد هزار تومان چیزی نیست، هفت هشت میلیون تومان در روز چیزی نیست، هفتاد هشتاد میلیون تومان در روز چیزی نیست، هفتصد هشتصد میلیون تومان در روز چیزی نیست، هفت هشت میلیارد تومان در روز برای تو چیزی نیست. گفت: چطور؟ گفتم: با این چوبی که خدا بناست در قیامت به تو بزند این پولها چیزی نیست. گفت: چه چوبی؟ گفتم: آقای عزیز، قرآن میگوید حرامه، امام میگوید حرامه، دین میگوید حرامه، اطباء دنیا دارند داد میزنند میگویند استعمال مشروبات الکلی هزارتا ضرر داره؟
هر چه از قرآن و روایات و نصایح بلد بودم گفتم، دیدم هر کاری کردم در این صاحب کاباره اثری نکرد. یک دفعه همینطور که با این حرف میزدم، زبانم با او (صاحب کاباره) حرف میزد این دلم را فرستادم درب خانه خدا. گفتم خدایا! میدانم میخواهی به من بفهمانی، بگویی حاج کافی حرفهایت را بزن، ببین اگر من اثر در آن نگذارم هیچ عرضهای نداری...
گفتم خدایا! اثری بگذار این صاحب کاباره منقلب بشود. به حقّ حق قسم، تا این توجه قلبی را به ذات مقدس حق پیدا کردم و به خداالتماس کردم کمکم کن، دو کلمه به صاحب کاباره گفتم، یک دفعه دیدم یک دفعه عوض شد و حالش منقلب شد و گفت: حاج آقا چکار بکنم؟ گفتم داداش، درب کاباره را ببند. گفت: یک گرفتاری دارم، هفتاد هزار تومان قرض (بدهی) دارم، دست یکی از رباخورهای کرج هست. گفتم: تو که گفتی روزی هفت هشت هزار تومان درآمد داریم. گفت: تا یک چیزی جمع میشود سر میز قمار مینشینم و میبازم. همیشه بدهکارم. گفتم: حالا میگویی چکار کنیم؟ گفت: اگر شما میتوانی هفتاد هزار تومان یک جایی برای من قرض بکن، مجانی نمیخواهم، خانه هم دارم رهن میدهم. گفتم: دو ساله من هفتاد هزار تومان پول قرض میکنم به تو میدهم. گفت چهار ساله. گفتم چهار ساله. گفتیم بسمالله. به امام حسین علیه السلام قسم، یک ریالش را جایی سراغ نداشتم اما با خودم گفتم خدایا ما روی میخ تو میپریم تا روی عرش. یقین دارم اگر برای تو (خدا) هست درست میکنی. اگر هم که توی بازی هستم بگذار در تهیه پول بمانم. این دیگر مربوط به نیت است ...
برای اینکه این (صاحب کاباره) سرد نشود شب در شهر کرج یک منبری داشتم این را با خودم برداشتم بردم آنجا. رفتیم آنجا و بالای منبر مطرح کردم و
یک خرده تشویقش کردم که باز، صبح پشیمان نشود. به مردم گفتم که قرار شده ایشان (صاحب کاباره) همچین جوانمردی بکند و کاباره را ببندد و ما هم قرار هست یک خدمت مختصری به او بکنیم. وقتی از بالای منبر آمدیم پایین، یک بنده خدایی مال کرج هست شهرسازی داره آنجا، ما را کشید کنار، گفت حاج آقا نمیخواهد تهران از کسی پول قرض کنی من یک چک مینویسم هفتاد هزار تومان به تو میدهم.
اگر کسی برای خدا قدم بردارد خدا به حال خود نمیگذاردش. گفتم: جلال جان (صاحب کاباره) کی درب کاباره را میبندی؟ گفت: حاج آقا هر وقت هفتاد هزار تومان را دادید. گفتم: اگر همین الان چکش را به تو بدهم؟ گفت: همین الان میبندم.
سه چهار تا ماشین سواری برداشتیم رفتیم درب کاباره. رفتیم آنجا، ده پانزده تا شاگرد داشت. یک وقت اینها با تعجب دیدند که حاج کافی آمده کاباره. گفتیم بریم جلو. پسره (جلال) را انداختیم جلو. جلال یک وقت جلوی شاگردهایش داد زد. جگرم را حال آورد. گفت: به فرمان ولی عصر(عج)، کاباره تعطیل است. اینها (شاگردها) به خیالشان که این مست کرده دارد یک چیزی همینطوری میگوید. یک دفعه اینها دیدن که آقا جلال، واقعاً آقا جلال شده. من گفتم که جلال جان، چهار پنج هزار نفر ناهار تهیه ببین برای روز جمعه. من در مهدیه اعلام میکنم و همه رفیقها با ماشین میآییم اینجا، داخل صف میایستیم هر نفر ده تومان به تو میدهیم ناهار میخوریم که خیال نکنی چهار تا عرقخور که رفت مذهبیها مُردهاند.
فقط انسان خوب درست نکنید این خوب را هم نگه بدارید. فقط توبهکن درست نکنید این توبهکن را جمع و جورش بکنید.
یک ناهاری درست کرد و از مهدیه رفقا را برداشتیم رفتیم. در باغ ۷۰۰۰ متری که بلندگو میگذاشتند و جمعهها بزن بکوب و رقص بود، ما هم همان بلندگوها را گذاشتیم و اول اذان ظهر اذان گفتیم و یک نماز جماعت سه چهار هزار نفری خواندیم بعد هم ناهار را، خود من هم ده تومان دادم که کسی توقع نکند. همه ناهارها را خوردند، با میل هم پولهایشان را دادند. بعد هم به جلال گفته بودم که همه هفته جمعهها یک مشت اراذل و اوباش در این استخرها میرفتند این هفته بچه مذهبیها میخواهند شنا کنند . بعد از شنا دو نفر از وعاظ تهران هم دعوت کرده بودم منبر رفتند. حاج علامه مداح هم گفتیم آمد یک قصیدهای خواند و غوغایی شد. علما خبردار شدند یک مشت آمدند، منبریها آمدند ...
جلال ماه رمضان امسال آمد خانه ما. گفت حاج آقا، گفتم بله، گفت من امسال کارهایم را کردهام میخواهم بروم مکه...»
⬅️ پینوشت: این دو روایت به استناد وبسایت «بانک سخنرانیهای مرحوم حاج احمد کافی
💠 @samtekhoda3